قسمت دوم
امیر حبیب الله خان در شرایطې به قدرت رسید که جامعه افغانستان در تمام ساحات زندګی ضرورت به اصلاحات داشت. امیر در تمام ساحات به اصلاحات و عصری نمودن کشورخود علاقه داشت. اولین مشکلی که امیر با آن مواجه بود همانا مشکل اقتصادی بود. او برای عصری نمودن کشور خود اولتر ازهمه به پول فراوان ضرورت داشت و در پهلوی آن به متخصصین ماهر، که باید از اروپا میآوردند، احتیاج داشت. نداشتن پول کافی، برای اصلاحات و نداشتن صنایع طرز اروپايی، بزرګترین مشکلی بود که امیر به آن مواجه بود. عایدات سالانه افغانستان، در وقت امیرحبیب الله، شاید ۱۲-۱۳ میلیون روپیه بود و یک تخمین دیګر آنرا از یک الی ۲ میلیون پوند سترلینګ میداند. البته در پهلوی آن، امیر سالانه ۱۸ لک روپیه از هند برتانوی دریافت میداشت. امیرباید با این پول نسبتاً ناچیز اصلاحات عصری را عملی میساخت و در عین زمان مصارف فوج عصری، دربار و بیروکراسی کهنه و پر از در و رنج را تأدیه مینمود. Gregorian, PP 201-202
علاوه بر مشکلات مالی، که در تمام ساحات سد راه اصلاحات میشد، مشکلی دیګریکه امیر حبیب الله خان تا آخرین روز قدرت خود با آن روبرو بود، مخالفت نایب السلطنة نصرالله خان و ملاهای طرفدار او بودند، که از معارف عصری، تا اصلاحات اجتماعی و استخدام نمودن متخصصین اروپايی، حتی تدریس لسان انګلیسی مخالفت می ورزیدند. انجنیر انګلیسی ارنیست تورنتن، که امیر برای ساختن فابریکه چرم سازی استخدامش نموده بود، در زمینه این مخالفت ها مینویسد که ملاها و سردار نصرالله، که آدم های متعصب هستند، طبعاً از پروګرام جدید تعلیم و تربیه امیر حبیب الله خان نفرت شدید دارند. اګر پروګرام تعلیمی امیر انکشاف میکند، تنوُّر در کشور رواج می یابد و تنوُّر از قدرتی که آنها در میان مردم دارند میکاهد.
‘’ امیر حبیب الله قلباً آرزو دارد که جوانان کابل، در پهلوی قرآن، علوم دیګر را هم بیاموزند. امیر، قبل از همه، بر تدریس قرآن تأکید میورزد. او ګفته است که شما باید قرآن را فراموش ننمایید و در پهلوی آن هر جا که میروید حرکت کنید. وقتی قرآن را فراګرفتید چیزی را که انتخاب شماست فراګیرید’’ Thornton, PP 10-11
سردار نصرالله خان، که مخالفت های او با برادرش امیر حبیب الله خان آشکار شده بود، و بعد از مرګ پدر خود امید به قدرت رسیدن را از دست داده بود، با عناصر محافظه کار و ملاهای متنفذ دست یکی کرده و در هر فرصت در فکر از بین بردن امیر و قدرت ګرفتن برای خود بود. در پهلوی او، شهزاده امان الله خان، که توجه پدر خود را به سردارعنایت الله خان مشاهده میکرد و ضمناً انتظار مرګ طبیعی پدر خودرا هم کرده نمیتوانست، با همه طرفداران دست چپی خود، در فکر قدرت ګرفتن بود. و طوریکه تاریخ ګواه است، عبدالرحمن لودین و عبدالهادی داوی، که هر دو متهم به سوء قصد بر امیر حبیب الله خان بودند، برخلاف معمول رژیم استبدادی و برخلاف انتظار همه، بدون آنکه بلافاصله به قتل رسانده شوند، تقریباً شش ماه زندانی بودند؛ و بعد از به قتل رسیدن امیر حبیب الله خان از زندان آزاد شده و به مقامهای بلند حکومتی رسیدند. احتمال دارد که این هر دو تن به اثر نفوذ شهزاده امان الله خان و طرفداران او محمدولی دروازی، محمودسامی و دیګران از اعدام نجات یافته باشند.
امیر حبیب الله خان از یک طرف با مخالفتها و دسایس نایب ا لسلطنة سردارنصرالله خان و عناصر محافظه کار، که با همه پروګرامهای مترقی و تعلیمی امیر مخالفت میورزیدند و اورا به جهاد برعلیه برتانیه تشویق و ترغیب مینمودند و از طرف دیګر با مخالفتهای عناصر چپ، که همه پروګرامهای مترقی امیر را ناکافی میخواندند و اورا به محافظه کاری متهم مینمودند، مواجه بود؛ و تقریباً یکه و تنها پروګرامهای خودرا به پیش میبرد.
مخالفین پروګرام اصلاحات امیر حبیب الله خان، معمولاً عناصر محافظه کار و ملاهای متعصب بودند که با هیچ قدمی در راه اصلاحات مترقی امیر موافقه کرده نمی توانستند. این مخالفت ګاه ګاهی شکل جدی بخود میګرفت و امیر از سالهای اول قدرت خود با تهدید جدی روبرو بود. امیر حبیب الله خان، قبل از تابستان ۱۹۰۲، دسیسه ای قتل خودرا در دربار کشف نمود که ابعاد بسیار وسیع داشت و اشخاص متعدد با نفوذ در آن حصه ګرفته بودند. امیر حبیب الله خان، ازآن تاریخ به بعد، در کابل دفتر مخفی استبخارات را تشکیل داد که هر روز صبح وقت به امیر ګذارشات را تقدیم مینمود. Hamilton, Afghanistan P 443
امیر حبیب الله خان، به مقصد پیشبرد پروګرامهای اصلاحاتی خود، مبادرت به تشکیل یک شورای قانون ګذار نمود. ریاست این شورا به عهده سردار نصرالله خان بود و مولوی نجف علی خان و برادر او داکتر عبدالغنی و چندین تن از دانشمندان و اشخاص بانفوذ اعضای این شورا بودند. این شورا هفته دو مجلس داشتند و یک جلسه را با امیر دایر مینمودند و ګذارشات و فیصله های خودرا برای منظوری امیر ارایه میداشتند. داکتر عبدالغنی مینویسد که بحث هایکه روی مسایل اجتماعی صورت میګرفت از جدیت این شورا نمایندګی میکرد. عبدالغنی مینویسد که او جلسات پارلمان برتانیه را شاهد بوده است ولی بدون مبالغه خواهد ګفت، که با وجود آزادی بیان در انګلستان، شورای حبیب الله خان از پارلمان انګلستان بهتر بوده و بصورت بهتر ریاست و رهبری میشد. عبدالغنی میافزاید که این شورا برای چندین ماه دوام نمود و کارهای مهمی را انجام داد. مګر چون اعضای این شورا بر نظریات و عقاید خود بسیار تأکید میورزیدند باعث نارضاییت امیر ګردید و چندی بعد آنرا منحل نمود.
امیر به عوض آن یک شورای اشراف را تشکیل داد که دایر شدن جلسات این شورا مربوط به خواست امیر حبیب الله بود. Abdul Ghani, PP 70-71
امیر حبیب الله خان با وجود همه مشکلات مالی و باوجود همه مخالفت های عناصر محافظه کار به پیش میرفت و از عملی نمودن پلان های مترقی خود دست بردار نبود. محمودطرزی در باره پیشرفتهای کشورخود مینګارد: ‘’ آیا بخیال و خاطر کسی میګذشت که در افغانستان شفاخانه ها، یتیم خانه ها، مکتب هاو ماشین ها، تلفون ها، برقی ها بروی کار آید. راههای متین، پلهای آهنین ساخته شود؟ عرابه ها، بای سایکلها، موترها بران براه افتد؟
در افغانستان میګوییم نه در دیګرجاها! اګر پیش از ده سال این سخنان را کسی میګفت که در افغانستان این چیزها شدنیست بر عقل او میخندیدند. ولی چون اراده ازلی حضرت خالق لم یزلی بر یک چیزی رفته باشد هیچ قوتی از قوتهای کاینات مانع آن شده نمیتواند ‘’ سراج الاخبار، سال اول شماره ۴ صفحه اول.
از سال ۱۹۰۱ الی ۱۹۰۴ در کابل ۱۵۰۰ کارګر در کارخانه های حکومتی مصروف کار بودند. تا پایان امارت حبیب الله خان، تقریباً ۵۰۰۰ کارګر مصروف کار در کارخانه های دولتی بودند. حبیب الله خان ماشینهای بخار، یک کارخانه، که در یک شبانه روز به ارزش ۴۰۰۰۰ روپیه تولیدات میکرد؛ کارخانه های آهن و برنج و بصورت مجموعی ۱۰۰ عدد کارخانه های خورد و بزرګ را تأسیس نمود. برعلاوه اینها، در کارخانه های دستی تفنګ ها، کارطوس، عرابه ها، باروت سیاه، نیزه ها و شمشېر ساخته میشدند. چرم دباغی میشد، الکهول و تېزاب ساخته میشد، آلات مس و قلعی ساخته میشدند، شمع تولید میشد و در هفته ۱۲ تن صابون تولید میکرد. موبل ساخته میشد. باوجود آنکه در این کارخانه انواع مواد تولید میشد ولی فوج حق اولیت را داشت و اولتر از همه رفع کردن احتیاجات فوج را مدنظر میګرفتند.
حبیب الله خان در توسعه دادن صنعت محلی بسیار فعال بود. یک کارخانه دباغی و ساختن بوتهای عسکری را خریداری نمود که در یک شبانه روز به تعداد ۴۰۰ جوره موزه عسکری تولیدات داشت. همچنین یک کارخانه نساجی را ساخت. طرفداران ترقي و پیشرفت کشور تبلیغ مینمودند که باید از تکه های تولید وطن استفاده نمود تا سرمایه کشور به خارجه فرار نکند. مهمترین خدمتیکه حبیب الله خان در راه پیشرفت صنعت محلی نمود همانا ساختن کارخانه برق آبی بود. این کارخانه نزدیک جلال آباد، در جبل السراج ساخته شد که ظرفیت تولید ۱۵۰۰ کیلووات برق را دارابوده است. Gregorian, PP190-191
امیر حبیب الله خان، به نسبت علاقه مفرطی که به متمدن ساختن کشور خود داشت، بسال هشتم سلطنت خود راه کابل جلال آباد را قابل موتر رانی ساخت و شخصاً اولین کسی بود که به سواری موتر از جلال آباد تا کابل سفر نمود. امیرحبیب الله خان، عبدالغیاث خان را، که سرپرستی امور ساختن این سرک را نموده بود، در بدل این خدمت، به مقام برګدی ترفیع داد. ضمناً امر نمود که پایه های تلفون را از کابل تا جلال آباد نصب نمایند. کاتب، سراج التواریخ جلد چهارم قسمت سوم ص ۴۳۰
سرک قابل عبور ومرور عراده جات بین کابل و قندهار، سرک کابل جلال آباد از طریق بتخاک و خاک جبار ساخته شد. اساس برق آبی جبل السراج نهاده شد و کار تمدید لین تلفون بین کابل و جلال آباد را آغااز کرد. فابریکه پشمینه بافی کابل ساخته شد و به تولید آغاز نمود. کار فابریکه اسلحه سازی و پشمینه بافی توسط محروقات چوب صورت میګرفت… مجددی، افغانستان از امیر کبیر تا رهبر کبیر. ص ۳۱۸
امیر حبیب الله خان، در اکثر موارد، مانند پدر خود، از فعالیتها و پیشرفت پروژه های خود شخصاً نظارت میکرد. بدین وسیله هم از فساد اداری و سوء استفاده های مامورین، تا حد توان، جلوګیری مینمود و هم باعث پیشرفت سریع فعالیتها و پروګرامها میشد. داکترسایس، که در سال ۱۹۰۹ از افغانستان دیدن نموده، در خاطرات خود، به این موضوع اشاره مینماید” پادشاه در همه امور کشور خود علاقه میګیرد. او حتی به جزیی ترین مسایل، مانند سلوک و روش اشخاص پیاده هم متوجه است. کار سخت و ثقیل ساختن سرکها، که به وسیله کلنګ و سُرنګ، انجام میپذیرد و مردم بسیار زیاد مصروف ساختن سرکها شده اند جریان دارد. در وقت دیدار من از آن کشور به تعداد ۸۰۰۰ تن مصروف سرک ساختن بودند که ماهانه ده روپیه معاش میګرفتند. سه پنجم سرک کابل دکه تکمیل شده است و امیر انتظار دارد که شاید به زودی او با موتر از ره این سرک سفر نماید.
بعضی مخالفین امیر ادعا میکنند که امیر چون شخصاً به موتر رانی علاقه مند است این سرکها را برای خود میسازند. ولی امیر مرا ګفت که میخواهد برای پیشرفت کشور خود این سرکها را بسازد و اضافه مینمود که سرک به مثابه شریان های خون است در وجود انسان” Saise, A Visit to Afghanistan, P 8
امیر حبیب الله با صنعتی کردن کشور خود علاقه مفرط داشت. سایس مینویسد که او متوجه بود که پشم کشورش به هند میرود و ازآنطرف تکه میآید. او میګفت که میخواهد مردم خودرا هم از نان و هم از لباس بی نیاز بسازد. سایس مینویسد که به همه اروپایی ها و مقامات افغانی که مصاحبه نمودم برایم ګفته میشد که امیر حبیب الله خان قلباً با پیشرفت کشور خود علاقه مند است و برای خیر و رفاه مردم خود کار میکند ولی مامورین او اورا قلباً حمایه نمیکند. سایس مینویسد” همه مامورین در غم منفعت شخصی خود هستند. هر وقتیکه فرصت غصب نمودن یافتند موقع را از دست نمیدهند. هر کسیکه معاش خودرا دریافت میدارد باید به کسی چیزی بدهد. یک مقام بلند پایه مرا ګفت که یقین دارد امیر و احتمالاً فرزند او( مطلب سردار عنایت الله خان است. جهانی) تنها آدمهای صادق هستند و یقیناً میخواهند که کشورشان پیشرف نموده و مردم آن خوشبخت باشند ولی مامورین و درباری ها تا وقتیکه منافع شان ایجاب میکند با آنها همراهی میکنند” Ibid, P 10
حزب جنګ:
بزرګترین مانع در راه اصلاحات مترقی امیر حبیب الله خان حزب جنګ بود، که به وسیله سردار نصرالله خان و اعتمادالدولة سردارعبدالقدوس خان رهبری میشد و اعضاء و حامیان آنها ملاهای محافظه کار و روحانیون کشور بودند. آنها نه تنها مخالف اصلاحات مترقی و عصری امیر بودند بلکه میخواستند با تقویه نمودن قبایل آزاد در مقابل انګلیس ها و بالاخره فرستادن قوه نظامی به منطقه قبایل، انګلیس ها را مجبور به ترک خاک هندوستان نمایند. آنها طرفدار اعلان جهاد با انګلیس ها بودند و حتی چندی امیر حبیب الله خان هم، یا مجبوراً یا عقیدتاً، با آنها همنوایی نمود.
مقاومت و خیزش های قومی، به سطح بزرګ و کوچک، در مقابل قوای انګلیس از روز اول موجود بود؛ که ګاهی قوی و تهدید کننده و ګاهی ضعیف میبود. قبایل خصوصاً از موافقه خط دیورند ناراض بودند. در مجموعه راپورهای مفصل لشکرکشی های قوای انګلیس بر ضد قبایل آزادمیخوانیم” قبایل، که مردم آن نهایت مذهبی و شیفته آزادی خویش بودند، همیشه به نیات ما به شک و تردید مینګریستند و از تعیین سرحدات و نیات ما در اندیشه بودند. حتی امیر عبدالرحمن هم به نیات ما به شک و تردید مینګریست و از روی مجبوریت با تعیین سرحد دیورند موافقه نموده بود….
از طرف دیګر قبایل متیقین بودند که امیر در برابر انګلیس ها از آنها حمایت خواهد نمود. امیر اګرچه خودرا بیطرف وانمود میساخت ولی از طرف دیګر کتابی در باره جهاد نشر نموده بود که مشوق شورش ها و حملات قبایل بر پوسته ها و قوای عسکری انګلیس ها میګردید”
Frontier and Overseas Expeditions from India Vol 2 PP 64-65
امیر عبدالرحمن خان تا آخرین سال زندګی خود از مداخله نظامی و سیاسي در امور قبایل آن سوی سرحد دست بردار نبود. بعد از وفات او، پسرش امیر حبیب الله خان پالیسی پدر خودرا در قبال قبایل دنبال نمود و تا که توانست در خیزش های وزیرستان و قبایل اپریدی خیبر مداخله نمود. البته امیر حبیب الله خان، طبق وصیت پدر خود، میکوشید تا حمایت از قبایل آزاد را به سرحدی نرساند که حکومت هند برتانوی را مجبور به اقدام جدی سیاسی و یا مقابله نظامی نماید. سردار نصرالله و طرفداران محافظه کار او، چون مسوولیت مستقیم را احساس نمیکردند، در زمینه به هر اقدامی، ولو هرچند خطرناک، مبادرت میورزیدند. سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ خیزش های بزرګی در منطقه آزاد، خصوصاً منطقه زکه خیل افریدی در خیبر، رخ داد. مردمان قبایل، مانند سابق، از حکومت افغانستان درخواست کمک نمودند. سردار نصرالله خان با آنها تماس مستقیم و غیر مستقیم قایم مینمود و از پول شخصی خود به آنها کمک مالی و نظامی میرساند.
امیر حبیب الله خان میخواست که در شورش های قبایل آزاد هیچګونه سهمی نګیرد و شدیداً با اعلان جهاد مخالفت میورزید. در یک راپور آمده است که صاحبزاده موسیی با ۷۰۰ تن پیرو خود به سوی سرحد حرکت کرده است. وقتی امیر از حرکت صاحبزاده اطلاع یافت اورا از عبورنمودن سرحد منع فرمود و به کابل احضارش کرد. صاحبزاده، طبق هدایت امیر، به کابل مراجعت نموده ولی با امیر ملاقات ننموده اند و ګفته میشود که صاحبزاده شاید به زندان محکوم شود. Kabul Diary, May 6th 1908
ولی از راپور های بعدی، همین خبرنګار، معلوم میګردد که امیر شاید، برای چندی، تحت فشار عناصر محافظه کار، خصوصاً سردارنصرالله خان، اعتمادالدولة سردارعبدالقدوس خان و ملا های متنفذ آمده باشد و در زمینه موقف خودرا نرمتر نموده باشد.
خبرنګار حکومت هند برتانوي در یک راپور از کابل مینویسد که به تعداد ۱۵۰۰ تن از تګاو، با شمشیرها و تفنګ ها بسوی پشاور رفتند، تا در غزا حصه بګیرند. خبرنګار میافزاید که شاخه زکه خیل قبیله افریدی تا حال با این جنګاوران همراهی ننموده اند بلکه همه مردمی که به نیت غزا روان شده اند از ننګرهار هستند.
خبرنګار در قسمت ششم این رپوت مینویسد که سردار نصرالله خان به ملا صاحب تګاو ۴۰۰۰ روپیه پرداخته است تا در راه غزا به مصرف رساند. ملا صاحب تګاو از چنان احترام برخوردار است که سالانه ۱۵۰۰ روپیه و چندین خروار غله از امیر دریافت میدارد. خبرنګار میافزاید که یک تاجر مشهور کابل ۹۰۰ عدد نفنګ و ۱۵۰۰ روپیه به غازی ها پرداخته است. خبرنګار مینویسد که سردار نصرالله خان از امیر خواسته است که یک لوای سواره و دولوای پیاده، بصورت مخفی، به کمک غازی ها بفرستد و لی امیر با پیشنهاد نصرالله خان مخالفت ورزیده است. Kabul Dairy, May 11th 1908
خبرنګار در یک راپور دیګر مینویسد که یک ملای مشهور بتخاک، که سالانه چندین صد روپیه از امیر دریافت میدارد، با شش صد مرید خود به سرحد رفته و در مکتوبی که به سردارنصرالله خان فرستاده مینویسد که افغانها و قبایل دیګر شهر شبقدر را ګرفته و سوختانده اند، یک پل را خراب نموده و به زودی شهر پشاور را فتح خواهند کرد و صدها عساکر دشمن را کشته اند.
خبرنګار در قسمت پنجم راپور مذکور مینویسد که سه اخندزاده از کوهستان به کابل آمدند و با امیر و سردارنصرالله خان ملاقات نمودند. اخندزاده ها با صدها تن از مریدان خود به سوی سرحد رفتند. خبرنګار همچنان میافزاید؛ وقتی یک ملا یا شخص دیګری از امیر، به نیت غزا، از امیر رخصت میګیرد امیر به آنها میګویند که برو ترا به خدا سپردم!
خبرنګار در هیمن قسمت راپور خود مینویسد که بسیاری از عساکر از امیر خواسته اند که اجازه اشتراک در غزا را اعطا نمایند. امیر اجازه میدهد ولی به آنها هوشدار میدهد که یونیفورم عسکری خودرا با خود نبرند.
خبرنګار در قسمت هشتم همین راپور مینویسد که امیر به دګروال دکه هدایت داده است که در میان مردم آوازه بیندازد که امیر امر نموده که به هیچ کسی اجازه اشتراک در جنګ داده نشود. ولی به دګروال ضمناً ګفته شده است که هیچ کسی را از اشتراک در جنګ منع نکند. Ibid, 18th May 1908
امیر حبیب الله شاید از یک طرف تحت فشار حکومت هند برتانوی قرار ګرفته باشد و از طرف دیګر محمدحسین خان مستوفی الممالک، که مانند سردار نصرالله خان، طرفدار جهاد برعلیه انګلیس ها بود، در یک جلسه شورای امنیتی، به اساس مکتوبیکه از میدان جهاد دریافت داشته بود، ګفت: ‘’ انګلیس ها از دست غازی ها چنان تلفاتی را ندیده اند که آنها را مجبور به عقب نشینی نموده و دست و پاچه بسازند. خبرهاییکه از سرحد میرسد تنها مشعر براین است که به تعداد چند صد غازی به جهاد پیوستند و چندین صد دیګر هم خواهند پیوست. راپور ملای بتخاک که میګویند بر انګلیس ها تلفات سنګینی را وارد آورده است غلط و بی اساس است. اکمالات نظامی و غذایی غازی ها، حتی در این مرحله ابتدایی جنګ، رو به اختتام است و دو پارچه نان به یک روپیه هم به سختی دستګیری میکند. اګر تعداد غازی ها هنوز هم زیاد شود یقین دارم که بسیاری از آنها از ګرسنګی تلف خواهند شد. از طرف دیګر دشمن آنقدر قوت دارد و آن قدر منابع دارد که اګر جنګ سالها دوام بیابد منابع آنها ختم نخواهند شد”
امیر، با شنیدن این راپور، اظهار خوشی نمود و با آن موافقه کرد. Ibid, 23rd of May 1908
امیر حبیب الله خان از حمایه مستقیم و غیر مستقیم جهاد قبایل دست کشید و اعلان نمود که هر کسیکه، به نیت غزا، بسوی سرحد حرکت کند یا تبلیغ و تشویق به غزا نماید سزا خواهد دید. هرچند شورای امنیتی و رهبران جهاد مانند میرصاحب جان، حضرت صاحب بتخاک، حضرت صاحب چارباغ و ملاهای متنفذ بر امیر فشارآوردند که یا با غازی ها دست یکی نموده و یا از آنها حمایت کند؛ امیر راضی نشد و با هر ګونه حمایت از غازیان مخالفت نمود.
اختلافات امیر و نصرالله، در مسله حمایت غازی های قبایل آزاد به جایی رسید که امیر، سر دار نصرالله خان را به تفنګچه تهدید نمود؛ و اګر زنهای حرم مداخله نمی کرد شاید نصرالله خان کشته میشد. وقتی سردار نصرالله خان از اتاق امیر بیرون میشد، امیر با صدای بلند اورا مخاطب قرار داد و ګفت که تو ریشه اسلام را قطع میکنی! Ibid, 30th Sep 1908
امیر حبیب الله خان، یک روز بعد از نمازجمعه، مقابل مسجد عالم ګنج، در شهر کابل، به مردمیکه برای شنیدن نطق او جمع شده بودند ګفت: ‘’ در کجای قرآن آمده است که شما با دوستان خود جنګ کنید؟ حکومت برتانیه دوست کشورم هستند و من با حکومت برتانیه دوست هستم. من سراج الملة والدین هستم و بدون اجازه من شما نمیتوانید علیه مردم دیګر بجنګید. اګر بعد ازین کسی برای جهاد تبلیغ نمود زبان اورا خواهم برید. و اګر کسی را که به سوی جنګ میرفت و ګرفتار شد پاهای اورا قطع خواهم نمود” Thornton, P 18
حبیب الله خان یک وطنخواه بود. او موقعیت کشور خودرا در میان دو قدرت بزرګ، که مانند دانه ګندم مابین دو سنګ آسیا واقع بود، درک میکرد؛ و هر قدم را با احتیاط بلند مینمود. جیویت، انجنیر امریکایی، در باره شخصیت او مینویسد:
“ اعلیحضرت حبیب الله خان، در جمله همه افغانهای که من دیدم، مناسب ترین و لایقترین آنها بود. او یک شخصیت نهایت قوی داشت. از دانش بهره مند بود و دارای حافظه ای بسیار قوی بود. او حکومت را طبق آرزو و انتخاب خود اداره نمیکرد؛ بلکه تا اندازه ای توان خود به پیش میبرد؛ چون همیشه در فضای دسایس و دشمنی ها بسر میبرد. اګر یک چند مشاور خوب و تعدادی مردان قوی و وفادار را دور خود میداشت شاید کارهای بسیار خوبی را انجام داده میتوانست. اروپایانی که در کابل بسر میبردند و افغانهای که با امیر سروکار داشتند، در پهلوی اینکه اورا انتقاد مینمودند، همه براین نکته توافق داشتند که امیر حبیب الله بهترین کسی است که لایق پادشاهی باید خوانده شود” Jewett, PP 327-328
سرپرسی سایکس در نتیجه سفر پنج ماهه امیرحبیب الله خان به هند، که در سال ۱۹۰۶ به انجام رسانید، مینویسد” امیر حبیب الله خان نشان داد که او دارای وسعت نظر است، یک حکمران بافرهنګ افغان است، دارای شخصیت قوی و حقیقت پسند است. او با آنکه قلباً یک شخصیت مذهبی بود ولی هیچ تعصبی نداشت. او ضمناً یک آدم زیرک و دور اندیش بود و در مذاکرات معمولاً جدی بود؛ می فهمید که چه میخواهد و از خواسته های خود به دقت دفاع میکرد. در پهلوی همه صفات، او یک وطن پرست بود و آماده بود که برای دفاع از منافع کشورخود، جان خودرا فدا نماید. او با دوستان خود بسیار وفادار بود؛ بشرطیکه آنها هم به او وفادار میماندند. او با ورزش علاقه مند بود، شکاری ماهر بود و در تخنیک استعداد داشت Sykes P 229 ”
امیرحبیب الله خان، با آنکه هر روز و در هر قدم با مخالفت های عناصر محافظه کار مواجه بود، باعصری نمودن کشورخود، در همه ساحات علاقه فراوان داشت. با وجود مشکلات مالی فراوان، با معارف، با ساختن سرکها و با صنعتی نمودن کشور و خلاصه به تمام ساحاتیکه بودجه مالی او اجازه میداد علاقه میګرفت. او حتی متوجه پوشیدن لباس مامورین و کسانی بود که به حضور او میرفتند. مامورین دربار را مجبور به پوشیدن کلاه سیاه نمودند و امر نمود که هرکسیکه به حضور او میرود باید، عوض دستار، کلاه سیاه را بپوشند. روزی ملک قریه ده افغانان با دستار به دربار رفته بود. برعلاوه دشنام های سختی که از امیر شنید ۳۰۰ روپیه جریمه شد. Kabul Diary. 15th of July 1908
امیر حبیب الله خان یک شاه مستبد بود و استبداد بی مورد را هیچ کسی توجیه کرده نمیتواند؛ ولی هر مستبدیکه، مانند او، در بین دسیسه های پی در پی چپ و راست، دربین دسیسه های داخل دربار و نزدیکترین افراد خانواده خود و دربار قرار میګرفت شاید متوسل به اعمالی میشد که تر و خشک را با هم یکجا میسوختاند. امیر در زمان سلطنت خود، حد اقل سه دفعه، مورد سوء قصد قرار ګرفت ولی نجات یافت و دفعه چهارم به قتل رسید.
باقی دارد
جهاني صاحب ، دا لومړی ځل دی چې د امیر حبیب الله خان په هکله داسې څه لولم چې د هغه د هوښیاري ، لوړشخصیت او ښه خو مستبد حکمران په توګه معلومات وړاندې شویدي . مخکې مونږ دهغه په هکله دا لوستي وو چې هغه یو عیاش شخص و، له ښځو او ښکار سره یې ډېره علاقه درلوده او آخر د لغمان په کله ګوش کې د ښکار په وخت کې شهید کړل شو.