جمعه, نوومبر 22, 2024
Home+نګاه مختصری به سلطنت و شخصیت امیر حبیب الله خان

نګاه مختصری به سلطنت و شخصیت امیر حبیب الله خان

            عبدالباری جهانی

چون بحث در باره مفکوره مشروطیت و قربانیان مشروطیت در افغانستان با اسم و دوران سلطنت امیر حبیب الله خان پیوند خورده مجبوریم که در باره دوران سلطنت و شخصیت او بحث مختصری بعمل آوریم.

 امیر حبیب الله خان، فرزند امیر عبدالرحمن خان، بساال ۱۸۷۱ در سمرقند، جاییکه امیرعبدالرحمن خان در تبعید بسر میبرد، از مادر ازبک، که دختر میربدخشان جهانداد شاه بود، دیده به جهان کشود. و درفبروروی سال ،۱۹۱۹ بسن ۴۸ سالګی، در کله ګوش ولایت لغمان، در نتیجه دسیسه دربار، که در رهبری ان خاندان و نزدیکان امیر قرار داشتند، به شهادت رسید.

امیر حبیب الله خان بعد از دوره بیست و یکساله قدرت مطلقه و استبداد بی سابقه پدر خود امیرعبدالرحمن خان به قدرت رسید. در باره استبداد امیرعبدالرحمان خان، مورخین افغانی و اروپايی به تفصیل نګاشته اند، که تکرار آن لزومی ندارد. در زمان قدرت مطلقه او چنان ترس و وحشت بر مردم مستولی شده بود  که خبر مرګ اورا کسی، از ترس، به یکی دیګر ګفته نمیتوانستند.

امیر حبیب الله خان مانند پدر خود آدم مستبد بود ولی استبداد اورا با امیرعبدرالرحمن خان نمیتوان مقایسه کرد. امیرحبیب الله خان دروازه های زندان های پدر خویش را ګشود  و هزاران تن را عفو نمود و کسانیکه بدون محاکمه زندانی بودند دوسیه های آنها را برای تحقیق به محاکم سپردند. سیاه چاه هارا، که محکوم کردن و انداختن انسانها در آن یک سزای غیرانسانی و مغایرکرامت انسانی بودند، از بین بردند. خرید و فروش غلام وکنیز را منع فرمود. امیر به ۱۲۰۰ تن محبوسین کابل روزانه نان و برای دفع سردی زمستان به هریکی ازآنها پوستین ها توزېع نمودند. غبار، افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول ص ۷۰۱

شکنجه نمودن زندانی ها غیر اسلامی خوانده و منع فرمود، و در سال ۱۹۱۲-۱۹۱۳ یک زندان نسبتاً عصری را ایجاد نمود. بندی ها را در زندانهای شان کسب میاموخت و ضمناً سزاهای سخت مانند بریدن اعضاء، زبان بریدن و کور کردن رسماً منع قرارداده شد. ګرچه امیر بر نانواها و قصابانیکه نان و ګوشت را قیمت میفروختند ګاهی سخت میګرفت و ګاهی درملای عام سزاهای بسیار سخت میدادند. دزدان را هم به سختی مجازات مینمودند  و یک بار دو راهزن را در قفس انداختند تا از ګرسنګی و تشنګی جان دادند. به نظر محققین غربی، این اصل از لحاظ پرنسیپ مهم است که ، در زمان حبیب الله خان،  زندانی ها را به حیث اعضای جامعه میشناختند و حقوقی از خود داشتند. Gregorian, PP 198-199

امیر حبیب الله خان، به اساس فرمانیکه به مقامات قندهار صادرنمود، همه زندانیان مردانه را، در صورتیکه ضمانت شخصی را فراهم نموده تا در آینده مرتکب اعمال غیرقانونی و غیر شرعی نشوند، آزاد نمودند. Kandahar Newsletters, 61th Aug 1904

به اساس یک فرمان دیګر، به مقامات قندهار، همه کسانیکه، از طرف حکومت، در داخل خاک افغانستان محکوم به تبعید شده بودند، اجازه داده شد که به شهر و نواح قندهار برګردند.Ibid, Aug 31st 1904

در یک فرمان دیګریکه از کابل صادرشد، به همه مأمورین مالیات اخطار داده شده است که به زور و اجبار از مردم مالیه نګیرند. Ibid, 24th July 1904

همچنین در یک فرمان دیګریکه به مقامات قندهار، بتاریخ ۴ اکتوبر  سال ۱۹۰۴ صادرشده است، امیر تمام مالیات اضافی را مانند ګورګرمی یا مالیات تدفین، مالیات برای ترمیم دیوارهای شهر و غیره را لغو نمود. Ibid

امیر حبیب الله خان همه کسانیکه در وقت امیرعبدالرحمن خان از وطن تبعید شده بودند و در زمان او اجازه بازګشت به کشور داده نشده بود اجازه داد تا به وطن و مأوای خود برګردند و درین جمله اشخاصی وارد کشور ګردیدند که مدت طولانی را در هند سپری نموده بودند، در علوم عصری تحصیل کرده بودند و وجود شان برای اصلاحات حبیب الله خان لازم بود. یکي از بزرګترین اشتباهاتیکه امیر حبیب الله خان در زمینه مرتکب شد همانا اجازه داخل شدن خاندان حضرات و نقیب بغداد به خاک افغانستان بودند که بالاخره یکی از عوامل سقوط سلطنت فرزند او اعلیحضرت امان الله خان ګردیدند. خاندان حضرات و نقیب بغداد چندین دفعه از امیر عبدالرحمن خان خواستار متوطن شدن در افغانستان شده بودند ولی امیر هوشیار هر وقت عذر میآورد و بهانه های رنګارنګ میتراشید و تا دم مرګ با اجازه داخل شدن این عناصر به خاک افغانستان موافقه ننمود. 

امیر حبیب الله خان به همه کسانیکه در وقت امیر عبدالرحمن خان از وطن مألوف خود فرار اختیاره نموده بودند عفو عمومی اعلان نموده و فرمان صادرکرد« پس از رحلت حضرت با سعادت قبله امجد مرحوم خود برتخت سلطنت و مملکت جلوس نموده جمهور مردم نزدیک و دور این مملکت سراپا میمنت از کبار و صغار در تحت رایت بیعت و ظل عاطفت و حمایت شهریار ما درآمده جا و مقام راحت و رفاهت ګرفته به نوازش شاهانه و تفقدات و مراحم خسروانه سرافراز و ممتاز ګردیده به کمال امنیت و آسوده حالی دعای بقای دولت و ارتقای مدارج سلطنت را به سلامتی و عافیت وجود مسعود سرکار ما نموده و حمد و سپاس خالق جن و ناس را به جای آوردند، بنا برآن شما که نیز از مردم این مملکت می باشید و سرکار ما همه مردم افغانستان را قوم و رعیت خود می پندارم راضی نمی شوم که شما از منزل و ماوای خود جلا و برکنار بوده در مملکت خارجه پریشان و ذلیل و خوار باشید. پس از کمال عاطفت و ملاطفت، شما را هدایت و ارشاد و ابلاغ و دعوت می فرمایم که به خرسندی و خاطر جمعی تام، هر کدام که در هرجا فرار کرده و رفته باشید واپس در موطن و مسکن اصلي و مسقط الراس خود آمده در منزل و مقام خویش آسوده و راحت شوید و هر قدر از املاک شما که از سبب فرار بودن شما داخل ضبط دولت آمده باشد حکم نمودیم که مسترد و به خود شما تسلیم نمایند و از عسرت  و پریشانی و ذلت و زحمت که درغربت دیده و کشیده و بی بضاعت و تهی دست شده باشد معین و مقرر فرمودیم که هر که به وطن خود باز آمده به خانه خویش جای اقامت ګزیند، مزارع و مراتع و اراضي و عقار اورا تفویض خودش نموده برای حصول امرار معاش بذر و تقاوی به قدر ضرورت زراعت از دولت به ضمانت همدیګر ایشان عنایت داده شود و در سال اول مالیه زمین را موهبت دانسته از ایشان نګیرند… و از صدور این حکم امید به حضرت باری جل شانه دارم که زحمات در به دری شما  به راحات لم یزلی مبدل ګردیده به خرسندی و اسوده حالی تمام دعاګویی و شکرګذاری کنید و در مراجعت و معاودت خودها تعطیل و تعویق جایز نشمرده الطاف ملوکانه ما را شامل حال خود دانید » کاتب، سراج التواریخ جلد چهارم قسمت دوم ص ص ۱۰۲-۱۰۳

به اساس همین فرمان بود که افغانهای که سالها در هند، ایران، ترکستان و جاهای دیګر دنیا به حالت تبعید زندګی بسر میبردند به کشور خود سرازیر شدند و به کمک آنها تهداب ترقیات و تمدن جدید  در وطن  ګذاشته شد. بعضی از خوانین و کلان شونده ګان اقوام، که در تبعید بسر میبردند و خواهش برګشتن به کشور خود را نموده بودند با عزت تمام و با امتیازاتی که شاید خود آنها هم انتظار آنرا نداشتند به وطن عودت دادند.

محمداکبرخان مشهور به میربچه خان کوهستانی را با بیش از یکصد و هفتاد تن منسوبان فامیلی صغیرو کبیر از پشاور تا کابل با کجاوه ها و اسپان و شترانی که از کابل فرستاده شده بودند با عزت تمام انتقال دادند. برعلاوه آنکه تقریباً هشت هزار کله دار را بابت قروض او پرداختند، ماه پنجصد روپیه معاش برایشان تعیین شد و دو هزار روپیه را علاوه برین در کابل ګرفتند. همان کتاب ص ۱۱۳

به همه کسانیکه به نام فراریان در خارج از کشور زندګی بسر میبردند، و از دست مامورین و حُکّام ظالم از وطن فرار شده بودند، بجز خونی، و زانی و بدخواه دولت فرمان عفو و برګشتن به وطن خود صادر شد و حکم شد که همه اموال ضبط شده و زمین های آنها واپس داده شوند تا به آسوده حالی زندګی نمایند. همانجا 

پروګرام ها و اصلاحات فرهنګی و تعلیمی: 

امیرشیرعلی خان ۱۸۶۶-۱۸۷۸شاید اولین امیر افغانستان بوده باشد که به اصلاحات، در ساحات مختلف اجتماعی مبادرت ورزید. فوج عصری را اساس ګذاشت، مکتبی را در بالاحصار آغاز نمود، که اولاد امیر شیرعلی خان و نزدیکان دربار او مصروف تعلیم بودند. در ساحه صنعت ، خصوصاً ساختن اسلحه و مهمات پیشرفتی بهم رساند که امیر عبدالرحمن خان ۱۸۰۱-۱۹۰۱، که او هم علاقه مند پیشرفت کشور، در همه ساحات بود، آنرا تعقیب نمود بر اساس آن تفنګ و توپ و مرمی ها و بعد ازان باروت سفید ساخت و حتی درباره باروت و ساختن آن  کتاب قطوری به نشر سپرد. امیرعبدالرحمن خان در ساحات مختلف اجتماعی، قضايي، فرهنګی، نظامی و صنعتی اصلاحاتی را طرح و عملی نمودند. البته امیر شیرعلی خان و امیر عبدالرحمن خان در داخل و خارج کشور با مشکلاتی روبرو بودند که در ساحه اصلاحات، طوری که آنها میخواستند، کاری از پیش برده نتوانستند. 

در زمان امیرحبیب الله خان چون کشور از امنیت نسبی برخوردار بود؛ او توانست که اصلاحات بیشتری بوجود بیاورد. اولتر از همه به ساحه تعلیم و فرهنګ توجه نمود، همچنان متوجه فوج و نظام اداری خود بود. برای پیشبرد صنایع کوچک انجنیران و متخصصین را از اروپا و امریکا استخدام نمودند و در همه ساحات اجتماعی دست به اصلاحات زدند. بزرګ ترین خدمتی که امیر حبیب الله خان به کشور خود کرد؛ ایجاد مکتب حبیبیه، آوردن معلمین خارجی به کابل و آشنا ساختن مردم کشور خود با تعلیم عصری بود.”  در وطن عزیز ما افغانستان قبل از زمان جلوس میامن مأنوس اعلیحضرت بادشاه با دانش و عرفان مهربان ما از مکتبهای فنی اصول جدیده اثری موجود نبود. بسایه معارف پیرایه شاهانه شان در پایتخت سلطنت سفیه شاهانه مکتبها به اصول و قواعد جدیده انشا ګردید. مکتبهای ابتداییه در هر طرف تأسیس و انتظام یافت که این یک فال خیر عظیم سعادتها و ترقی های ملک شمرده میشود”. سراج الاخبار، سال اول شماره ۲۳ ص ۸

در حقیقت، اګر تاریخ معارف کشور را مطالعه مینماییم، امیرحبیب الله خان را باید موسس و مربی معارف عصری در کشور خواند. ګریګوریان در زمینه مینویسد:”  از روی یک تخمین معاصر، زمانیکه امیر حبیب الله به قدرت رسید، ۹۸ فیصد مردم افغانستان بیسواد بودند. حبیب الله، بمنظور اصلاح نمودن وضعیت سواد اساس معارف معاصر کشور را ګذاشت. در سال ۱۹۰۴ مکتب حبیبه، که در تاریخ افغانستان اولین مکتب ثانویه، برای پسران بود، ګذاشته شد. این مکتب در ابتداء ریاضی، جغرافیه، زبان های انګلیسی و اُردو و بعضی مضامین مروجه  را تدریس مینمود. بالاخره در نصاب تعلیمی مکتب مذکور تعلیم و تربیه، فزیک، کیمیا، نبات شناسی، جانور شناسی، رسم، نقاشی، تاریخ و صحت عامه اضافه شدند. آموختن زبان پشتو و ترکی و در بهلوی آن تدریس و یاد ګرفتن لسانهای انګلیسی و ترکی بصورت رسمی تشویق میشدند. به اساس فرمان امیر، در مکتب مذکور، یک کتابخانه هم به وجود آمد و باید بګوییم که این کتابخانه در افغانستان اولین کتابخانه عمومی بوده است.

” بشمول معاشات معلمین، مامورین و خدمه، همه مصارف مکتب حبیبیه از خزانه شاهی تأدیه میشد. در اول تنها یک مقدار کمی پول بر تعلیمات غیرنظامی مصرف میشد ولی بعداً مصارف این مکتب ازدیاد یافت. از سال ۱۹۰۴ الی ۱۹۱۹ حکومت زیاده از دو میلیون روپیه صرف تعلیم و تربیه نمود. اکثریت معلمین حبیبیه، که در سال ۱۹۱۸ تعداد آنها به ۵۵ تن رسید، از مسلمانان هند بودند. اکثریت آنها از پوهنځي لاهور و یا از مدرسه اعتدال پسند الیګهر فارغ شده بودند. در زمره معلمین چند افغانان، که در هند تعلیم نموده بودند، شامل بودند’’ Gregorian, The Emergence of Modern Afghanistan P 185

ګریګوریان مینویسد که تنها مکتب حبیبیه بود که پروګرام تعلیمی در آن بخوبی تطبیق میګردید؛ در اطراف و ولایات وضعیت تعلیم از سببی چندان خوب نبود که ملاها با هر ګونه تعلیم عصری، تدریس لسان انګلیسی و هرګونه تجدد مخالفت میکردند. حبیب الله و طرفداران پروګرامهای عصری نمودن کشور کوشش نمودند که ملاها را قناعت بدهند ولی آنها از مخالفت دست بردار نبودند. حبیب الله خان حین سفر سال ۱۹۰۷ در هند خطاب به شاګردان مدرسه الیګهر ګفت:

”همه آنهاییکه که هنوز هم به این عقیده هستند که مذهب و تعلیم با هم متضاد هستند و فکر میکنند که با انکشاف تعلیم، مذهب روبه انحطاط میرود، باید ازین مکتبی که من آمده ام دیدار نمایند و طوریکه من دیده ام آنها هم به چشم سر مشاهده کنند و ببینند که تعلیم به عقاید مذهبی نسل جوان نه تنها ضرر نمیرساند بلکه خدمت میکند. به من ګفته شده که بسیاری از مسلمانان هند با تعلیم عصری خصوصاً تعلیمی که ما آنرا تعلیم اروپايی مینامیم تعصب شدید نشان میدهند. این چه حماقت است! بمن ګوش فرادهید. من خودم، که پیش روی شما قرار دارم، طرفدار تعلیم اروپایی هستم. من آنرا نه تنها سرچشمه شر نمیدانم بلکه در کشور خود یک مکتبی را بنام حبیبیه، که اسم خودم هست، تأسیس نموده ام و تا جاییکه امکان دارد در آن مکتب بر طرز اروپایی تدریس میشود. چیزیکه من بر آن تأکید میورزم این حقیقت است که تعلیمات مذهبی باید فراموش نشود بلکه تعلیم مذهبی باید اساس همه تعلمیات قرار بګیرد.

اګر شما این اساس را مدنظر نګیرید یقین دارم که همه بناء تعلیم فرو میریزد. از همینجاست که به شما توصیه میکنم که تعلیم و تربیه مذهبی را اساس قرار بدهید و با احتیاط تمام با این مسله برخورد نمایید. من خودم در کشورخودم افغانستان این اصل را مدنظر ګرفته ام و تطبیق نموده ام و آرزو دارم که در کشورم همین اصل بصورت دقیق مدنظر ګرفته شود. مګر با در نظر داشت همین اصل باید بشما بګویم که من طرفدار بسیار جدی تعلیم غربی هستم”

و امیر در لاهور، حین ګذاشتن سنګ تهداب مکتب اسلامی، ګفت:

” ای برادران مسلمان من! کوشش کنید که علم را بدست بیاورید تا از پوشیدن لباس جهالت نجات یابید. خودرا مجهز نمودن به علم وظیفه شماست. بعد ازآنکه اولاد شما اساسات تعلیمات مذهبی را تکمیل نمودند توجه انها را به فراګرفتن علوم جدیده مبذول بدارید. زیرا تا علوم غربی را فرانګیرید شما ګرسنه خواهید ماند” Ibid PP 186-187

امیر حبیب الله خان در نظر داشت که تعدادی از شاګردان را برای تحصیلات عالی به کشورهای اروپايی بفرستند ولی مخالفت های داخلی با چنین پروګرام و آغاز جنګ داخلی مجال عملی شدن این آرمان را نداد. امیر در سال ۱۹۱۷ بازهم میخواست که این پروګرام را عملی سازد و متعلمین مکتب حبیبیه را، در شقوق طب و انجنیری، به امریکا و اروپا بفرستند ولی قبل ازینکه این پلان او عملی ګردد به قتل رسید. Ibid P 188

امیر حبیب الله خان، بعد از ګذاشتن سنګ تهداب اسلامیه کالج و ایراد بیانیه، ۲۰ هزار روپیه اعانه هدیه نمود و وعده داد که سالانه ۱۲ هزار روپیه را به آن کالج بفرستد. Sykes, A History of Afghanistan Vol2 P228

امیر حبیب الله خان، در راه برګشتن از هند به کشور خود در لاهور به مسلمانان هوشدار داد که خودرا از جهالت نجات بدهند و اضافه نمود” من با کسانیکه میګویند نګذارید که فسلفه و علوم غربی انتشاریابد زیرا اینها منابع شر و فساد هستند مخالفم. من میګویم ای برادران من! علم در هر مکانی که باشند بدست آورید و خودرا به علم مجهز سازید”   Jewett, Afghanistan P219 

از یک بیا نیه ایکه در سال هفتم سلطنت خود، در روز اول عیدقربان، به مهمانان ایراد نموده هویداست که او پروګرام اصلاحات عمیق و همه جانبه در نظر داشت:” جای مسرت است که عیدمبارکی شما را میشنوم. ولی من وقتی واقعاً خوشحال خواهم بود که عید افغانستان را در شرایطی شاهد باشم که در کشورم اصلاحات ضروری انجام شده باشند و افغانستان ګل به دستار دوستان و خار به چشم دشمنان باشد. آنقدر خودخواه نیستم که خواسته باشم خوشبختی افغانستان و انجام شدن اصلاحات افغانستان را حتماً به چشم سرخود ببینم و آرزو داشته باشم که این اصلاحات باید حتماً در زمان سلطنت من انجام پذیرد. ابداً، بلکه آرزو دارم که اصلاحاتیکه در وقت خودم صورت میګیرند برای نسلهای آینده مفید ثابت ګردند. راضی خواهم بود اګر اسم من در زمره کسانی بشمار آید که عرابه خوشبخت نمودن این کشور را به راه راست و مستقیم به ګردش آورده است” Diary of the British Agent at Kabul, Jan 22nd 1908 

امیر حبیب الله خان به محمودسامی افندی هدایت داد تا همه ترکانی را که دارای تخصص در یک رشته باشد و به درد پروګرام های اصلاحاتی او بخورد، از هرکجا که باشد، استخدام نماید. محمودسامی هشت نفر ترک را که یکی از آنها دګروال، دیګری وکیل مدافع و قانون دان ، یکی انجنیر، دیګری نقشه بردار و پنجمین آنها یک داکتر نظامی بود از خاک ایران دعوت نمودند. سه تن دیګر آنها را در سفر همراهی نموده و همکار آنها بودند. امیر حبیب الله به دګروال و قانون دان امر نمود که فوراً یک مکتب نیمه نظامی را آغاز نمایند. دراین مکتب لسان های خارجی تدریس میشد و فارغان مکتب به وظایف حکومتی و مسلکی ګماشته میشدند.متخصص نقشه برداری در مکتب حبیبیه بحیث استاد مقرر شد.

به انجنیر هدایت داده شد که بلافاصله به سروی نمودن آبشار ماهیپر بپردازد و معلوم نماید که ازآن آبشار به کدام اندازه برق استحصال شده میتواند. 

دلچسپ است که امیر حبیب الله این ترکها را، که میګفتند از ګروهی بنام اتحادیه ضد سلطان هستند، در کشور خود به آغوش باز پذیرایی نمودند. اینها میګفتند که چون سلطان با پیشنهادات آنها مبنی بر اصلاحات اداری موافقه نمیکرد آنها تصمیم مهاجرت دایمی ګرفتند؛ و از همین سبب در خواست استخدام در افغانستان را دادند. Ibid

سراج الاخبار افغانیه و محمودطرزي:

یکی از بزرګترین خدماتیکه امیرحبیب الله خان به کشورخود نمود، همانا تأسیس اولین جریده، که از لحاظ متن و فورم با معیارهای ممالک منطقه و حتی بین المللی برابر بود، بنام سراج الاخبار افغانیه بود. داکتر عبدالغنی ادعا میکند که امیر حبیب الله خان میخواست برای مطلع ساختن مردم خود از احوال داخلی کشورخود و جهان خارج یک جریده را به نشر بسپارد. از همین رو مراوظیفه داد تا چنین یک جریده را ترتیب نمایم. من نمونه جریده اول را ترتیب داده و بحضور امیر تقدیم نمودم. او جریده را منظور نمود ولی چند روز بعد من زندانی شدم  و تقریباً سه سال بعد او محمودطرزی را وظیفه جریده سپرد و محمودطرزی که بهترین انتخاب برای یک چنین اقدامی بود بنام جریده سراج الاخبار را با لیاقت و دقت تمام جاری ساخت. Abdul Ghani, P 80

عبدالغنی نام جریده را، که باید او تأسیس نموده باشد، نمی ګیرد. ضمناً ډاکتر غنی بسال ۱۹۰۹ زندانی شده است و جریده ای که او در باره اش مینویسد باید در همین سال توقیف شده باشد. حالانکه بعضی به این عقیده اند که جریده اول سراج الاخبار به مدیریت مولوی عبدالرووف در سال ۱۹۰۶،  فقط یک جریده از چاپ برآمد و توقیف شد. بعداً،امیر به اثر تقاضای وقت و تحت فشار داخلی، مجبور به نشر دوباره سراج الاخبار ګردید و این بار، مسوولیت آنرا به محمود طرزی داد.

از راپوریکه نماینده حکومت هند برتانوي در کابل بنام سید افتخارالدین به مقامات حکومتی هند، بتاریخ ۳۰ ماه دسمبر سال ۱۹۰۸ میفرستد بخوبی واضح میګردد که سراج الاخبار، تا آندم، به نشر سپرده نه شده است. او مینویسد که سردار نصرالله خان بیشنهاد نموده است که اشتراک این اخبار برای منصبداران عسکری که رتبه صوبه دار و بالاتر ازآن را دارند و همچنان مامورین ملکی که سالی شش صد روپیه و یا بیشتر تنخوا میګیرند باید جبری باشد؛ و نام اخبار باید سراج الاخبار ګذاشته شود. Diary of the British Agent at Kabul. Dec 30th 1908

به هر صورت سرمحرر این جریده، که ۹ سال دوام نمود، محمودطرزی بود، که بحق علامه اش باید خواند. جراید اولیه تقریباً از سر تا آخر محصول قلم شیوا و پر قدرت او بود؛ که به وسیله آن اساس ژورنالیزم عصری را در کشور ګذاشت. محمودطرزی مانند ستاره نه بلکه مانند افتاب درخشان برای چندی بر آسمان کشور جلوه ګرشد. در مدتی کمی آثاری نوشت و کتب قطوری ترجمه نمود که کار یک عمر کامل سایر نویسنده های کشور بود. او دیوانه وار عاشق کشورش بود و هر چه نوشت و هرچه سرود از همان عشق سرشار به خاک عزیزش سرچشمه میګرفت. چند بیت محدود از یک مثنوی او که در باره حب وطن، در ۵۵ بیت، سروده اند شاهد مدعای ما خواهد بود.

               عشق وطن

هرکس که دل به عشق وطن کرد مبتلا

ایمان و عقل و دین نشود هیچ ازو جدا

قول رسول برحق ما این چنین بود

حب وطن اساس به ایمان ودین بود

…….

معشوق من وطن بود از این سبب که او

مجمع ز بهر جمله حواسم شده ست او

عاشق از آن منم که جمیع حواس را 

مردم به خاک پاک وطن جمع و پا به جا

چون اب و جد و جده و مادر ز هفت پشت

از تست و در تو بوده و در خاک تو بخفت

چون جمله حواس من از جمله وجود

کرده ست با تو رابطه از جمله تارو پود

پس عشق تو چسان ز سر من بدر شود؟

باشیر اندرون شد و با جان بدر شود

ای خاک پاک وای وطن خوش زمین من

معشوق من حبیب من و دلنشین من

مسعود باش و شاد بزی تا ابد بمان

در حفظ و در ترقی و معموری و امان

از شر دشمنان شریر قوی بد

محفوط باد خاک تو در حضرت احد

در مسلک تمدن و عمران و برتری

در علم و در صنایع و در هر هنر وری

رشک آور بلاد تمدن نشان شوی

در شرق همچو شمس درخشان عیان شوی

ابنا و اهل تو ز فیوضات اتفاق

ګردند بهره یاب و برآیند از نفاق

ګردند یک وجود و نمایند دست یک

بندند جملګی کمر همت و کمک

خیریت و سعادت و ثروت نظام و نظم

قانون حرب و نظم سیاسی و جند رزم

آزادی و تجارت و صنعت زرا عتت

سال کثیر و راه وسیع و عمارتت

ازاین همه توانګر و هم بهره ور شوی

در کره زمین به ترقی سمر شوی

« محمود» بینوا به شب و روز این دعا

می کرده است و باد اجابت ز کبریا

و این هم چند بیتی از یک غزل او که در باره حُبِّ وطن سروده اند:

کسیکه در دل او نیست حب خاک وطن

محقق است که اونیست نسل پاک وطن

بحفظ و خدمت او لحظه ای مشو بیباک

بنوش باده حبِ وطن ز خاک وطن

وطن بحبِ وطن قایم است و هم محفوظ

که هست حبِ وطن تیر سهمناک وطن

ز حق نیاز کند عاشق وطن   محمود

که دشمنان وطن باد زیر خاک وطن.

از صد ها مضامین، کتب، رسالات، اشعار و تراجم محمودطرزی هویداست که او، از بدو برګشتن به وطن محبوب خود، شب و روز مصروف مطالعه، ترجمه و نوشتن بود. در آرزوی ترقی و اعتلای وطن محبوب خود خون دل میخورد و بالاخره از وطنی که همه زندګی خود را وقف او نموده بود با همان دل پرخون تا ابد مجبور به مهاجرت شد؛ و کشور مألوف او برای چندی میدان تاخت و تاز همان هیولای سیاه ارتجاع ګردید که محمودطرزی همه زندګی، علم و قلم خود را وقف مبارزه با آن نموده بود.

محمودطرزی، بحیث یک عالم، منور و شاعری که، به جرأت میتوان ګفت،افغانستان تا امروز نظیر آنرا ندیده است، متوجه همه نواقص جامعه عقب مانده خود بود؛ و از اهمیت سواد و تعلیم و تربیه، صنعت و تجارت، مبارزه با خُرافات، حقوق زن در اجتماع، ادبیات و بسا موضوعاتیکه، به نزد او، مهم و طرف دلچسپی خواننده ګان اخبار او میبوده است متوجه بود؛ و پیرامون همه آنها قلمفرسایی نمود.

در پهلوی سایر صفات نیک کشور خود، به موقعیت جغرافیایی آن میبالید و علت آرامش و صلح منطقه را موقعیت جغرافیایی افغانستان میدانست:

” اګرچه بعضی خام خیالان را خیال اینست که به مناسبت رقابت سیاسیه، که بین دولتین روس و انګلیس در آسیا دارند، افغانستان به سبب حدفاصل بودن خود موقع خودرا محافظه کرده توانسته است؛ حال آنکه اګر عکس این قضیه ادعا کرده شود، نتیجه آن صحیح تر کیفیت میبخشد. مثلاً اګر ګفته شود که مدار موازنه صلح و مسالمت آسیا افغانستان است که چه ګفته می تواند؟

بلی افغانستان حجماً کوچک و مادتاً خیلی بزرګ یک دولت آسیایی می باشد که در موازنه دول شرقیه اهمیت عظیمه را داراست. تنها محافظت موقع خودرا به سایه رقابت سیاسیه دولتین روس و انګلیس نی، بلکه دولتین مشارٌ الیهم، محافظه آسایش و آرامی ماوراءالنهر و هندوستان را به سایه صلح پروری افغانستان محافظه کرده توانسته اند.

این ادعای ما را، بعضی مردمان، بر بلند پروازی و مبالغه ګویی حمل خواهند نمود اما چون در اهمیت موقعیه افغانستان نظر کرده شود هیچ شبه ای نیست که حقیقت نقطه تظاهر خواهد نمود…” طرزی، مقالات ص ۲۹۷

محمودطرزی متوجه حقوق، خاصتاً حق تعلیم، زنان بود؛ و برای همین مقصود صفحه ای بنام« ناموران زنان جهان» را در سراج الاخبار جاری ساخت و به اساس ردیف، که از آ شروع میشد، آهسته اهسته پیش میرفت. شرایط جامعه افغانستان آنقدر ضیق و تاریک بود که، درباره زنها و معرفی تاریخی آنان، حتی همین سلسله مضامینی را، که صرف جنبه معلوماتی داشت، تحمل کرده نمیتوانست. بالاخره شخصی بنام قاضی ملا محمدرفیق بر ستون ناموران زنان جهان اعتراض نمود و محمودطرزی و سراج الاخبارش را به تبلیغ بی حجابی حتی تبلیغ بی عفتی و بی ناموسی متهم ساخت. محمودطرزی در جواب قاضي نوشت:

” … قاضی صاحب به دلایل نقلی و عقلی ثابت کردند که علم و تربیه نسوان به قدر مایحتاج فرض است. بلی! ما هم بقدر ما یحتاج می خواهیم همین قدر که از قواعد اساسی دین خود، از تربیه و آداب معیشت خود و اولاد خود علماً با خبر ګردند. از اعتقادات پرخرافاتی که به آن ګرویده شده اند باز ګردند. به کمال افسوس می بینیم که در صد نود زنها ګرویده چنان خرافاتی می باشند که به معتقدات عوام هندو ها مشابهت می رساند. اعتماد و اعتقادی که جادو ها، توتکه ها، تعویذ ها، فال بین ها دارند، آن چنان در  دل های شان راسخ و ثابت ګشته که منقولات دینی و معقولات عقلی بر آنها هیچ تأثیری نمی بخشد. بر تصورات و تخیلات دیوها، پری ها، مادر آل ها، جګرخورها بدرجه ای ګرویده شده اند که بر ملایکه هیچ ګاه نیستند. در بیست زن، ده زن از عدد بیست بالاتر حساب را نمی دانند. الحاصل اګر به تعداد این ګونه حالات اسف اشتمال جهالت محضهِ زنان وطن عزیز خود بپردازیم طومارها و دفترها پر می شود. آیا این چنین احوال را چسان جواز خواهیم داد؟ و اګر از حالا یک چارهِ تدبیر آن برای آینده نشود نتیجه آن به کجا منجر خواهد شد؟ فرض عین است که بنات وطن تعلیم و تربیه شوند تا برای نسل آتی یک شهراه هدایتی پیدا شود. هیچ چیز نیست که بی علم پیش برود. بی علم نه از ناموس اثری می ماند نه عصمت و عفت را کسی میشناسد. محافظه عرض و ناموس خود را اګر علماً دانسته بکند دیګر، و اګر خوفاً من القتل بکند دیګر است” همان کتب ص ص ۴۱۳-۴۱۴

نفرت و دشمنی با استعمار:

محمود طرزی، چون جنګ دوم افغان و انګلیس و مقاومت مردم کابل و جانبازی های آنان را بچشم سر دیده بود، از استعمار خاصتاً از استعمار انګلیس نفرت داشت. با آنکه میدانست که امیر حبیب الله خان با انګلیس ها روابط دوستانه دارد از نوشتن و نشر نمودن مضامین نیش دار خود داری کرده نتوانست. بسال دوم تأسیس جریده سراج الاخبار مضمونی را به بهانه نامه یک افغان در ترکیه به نشر سپرد، که عنوان آنرا عبرت نامه ګذاشته بود. خواه این مضمون واقعاً از یک نویسنده افغان باشنده ترکیه بود خواه تحریر شخص محمود طرزی بود مردم را به سیطره استعمار اروپا متوجه میساخت:

”… اګرچه نام وشهرت محرر مولفش در رساله تصریح نیافته و به جای امضاء تنها مترجم نوشته شده ولی چون به زبان بسیار فصیح افغانی می نویسد و در دیباجه کتاب نیز افغانی بودن خود را بیان کرده هیچ شبهه ای نیست که افغان است و بسیار دیندار و با غیرت و بیدار و هوشیار یک افغان است:

افغانان! شما خبر شوید که نصارا همه دنیا را ګرفتند، و همه ملک های مسلمانان را زیر و زبر کردند و همه مسلمانان را غلام خود ساختند. مایان مانند یک ګله ګوسفند هستیم، فرنګ ها چون قصاب ما هستند.

یک یکی از مارا میګیرند و میخورند و مایان می بینیم و هیچ ګفته نمی توانیم. مراکش یک ملک کلان مسلمانان بود، آنرا فرنګ ها ګرفتند. مصر رفت! ترکستان رفت! هندوستان که هشت صد سال در زیر حکم مسلمانان بود رفت! امروزه روز، نصارا بر ایران و عرب و ترک دست بالا کرده اند چیزهای که در روم ایلی، امروزه روز، فرنګ ها کرده و می کنند، به خواندن و مطالعه کردن این کتاب به شما معلوم خواهد شد. 

ده لک مسلمانان بیګناه به قتل رسید! به هزار ها دختران جوان و زنان پیر مسلمانان را فرنګ ها به زور نصارا ساختند و زن کردند، به لک ها معصومان را کشتند، بستند، سوختند، زنده به ګور کردند، به زور کریشتاین( نصارا) نمودند.

وقتیکه این کتاب را بخوانید به تفصیل به شما معلوم خواهد شد که نصارا چه کارها کردند” طرزي، مقالات ص ص ۵۲۳-۵۲۴

محمودطرزی از جریده سراج الاخبار، در تنویر مردم، ضدیت با استعمار و نشر افکار خود استفاده ای نمود که در یک رژیم استبداد شرقی بیشتر ازآن برای هیچ کسی ممکن نبود. و این را بخاطر باید داشت که محمود طرزی لایق ترین و عالم ترین شخصیت عصر خود در افغانستان بود و هر قدمی که برداشت با هوشیاری و تقاضای شرایط وقت مطابق بود. به جرأت میتوان ګفت که هیچ کسی برابر او در بیدار نمودن شعور اجتماعی مردم به خواب رفته افغانستان رول بهتری بازی ننموده است. قبل از نشر جریده سراج الاخبار مردم افغانستان به اندازه ای بی خبر و بی اطلاع بودند که از احوال و واقعات کشور خود اطلاع نداشتند و به ګفته ډاکتر غنی مردم افغانستان در باره جغرافیه جهان به حدی بی اطلاع بودند که تنها کشور خودرا میشناختند و به آن میبالیدند. مردم افغانستان در فراخی و قدرت کشور خود مبالغه میکردند و به این مبالغه ها خودرا خوش نګهمیداشتند. Ghani, P 80

محمود طرزی اولین شخصی بود که مردم را با جهان آشناساختند. قبل از سراج الاخبار کمتر کسی حتی مردم باسواد کشور از مطبوعات جهان اطلاعی نداشتند. محمودطرزی مردم را با نشریات جراید و اخبار خارجی، رویټر، اخبار از مالټا، ټایمز آف لندن، پواینیر، اخبار تان از پاریس، حبل المتین، الهلال و… اشناساختند و در هر جریده از پیشرفت های صنعت و علم در جهان، بخصوص جاپان و کشورهای اروپا مضامین به نشر میسپرد. و به این ګونه مردم را متوجه می ساختند که تنها با قصه های هزار یک وشب و افسانه های نیاکان و بالیدن به قوت و شهامت خود و مردم خود زندګی را نمیتوان بسر برد، بلکه متوجه کاروان ترقی و پیشرفت های جهان باید بود.

محمود طرزی در پهلوی مقالات علمی، فرهنګی، معلوماتی و سیاسی خود متوجه فساد اداری حکومت بود و فساد و رشوه خوری حاکمان و نایب الحکومه ها را، که در وقت مقرری صاحب هیچ و بعد از چندی صاحب هر چیز میشوند، به باد انتقاد میګرفت. 

” اصیل بګویی اصیل! ریش سفید بګویی ریش سفید! نمازخوان بګویی نمازخوان!متدین بګویی متدین!عالم بګویی عالم!عاقل بګویی عاقل! کیست که بر خوبی او شهادت نمی دهد.

وقتی که مقرر میشود به درجه ای مفلوک و مفلس میباشد که اسپ سواری خود و نوکران خود را به قرض تدارک کرده به هزار مشقت و خون جګر، خود را به  دایره حدود ولایتی که مقرر شده پرتاب میکند. به مجردی که در آنجا می رسد اژدها بګویی اژدها!نهنګ دریا بګویی نهنګ دریا! بلا بګویی بلا! میشود. اسب بګویی کمندها کمندها! مال و مواشی بګویی رمه ها رمه ها!اشتربګویی قطار قطار! نقدی بګویی خزینه خزینه ها! جنسی بګویی صندوقخانه صندوقها را مالک می ګردد. طرفه تر اینکه چون نام آنرا بپرسی می ګوید که پیشکشی و تارتقی می باشد که این کلمه را دیګر هیچ کتاب لغتی حل کرده نمیتواند مګر قاموس العلوم خود جناب نایب الحکومه صاحب ها! این بلای مبرم، سوء اخلاق، اګر تنها بلا منحصر به بعضی می بود هر چه که بود بود. اما جای حسرت این است که میرزای مفلوکی به دفتر کدام محالاتی مقرر شود در اندک مدتی می بینید که صاحب خانه ها، ملک ها، زمین ها، چه ها و چه ها میشود” سراج الاخبار سال اول شماره دوم.

در یک خبرکوتاهیکه درباره دزدی خانه یک مامور حکومتی به نشر سپرده است با کمال درایت مردم را متوجه فساد و رشوه خوری مامورین میسازد. از خانه کسی به صدها هزار روپیه دزدی میشود که دارای معاش عادی میباشد.

دزدی مهم: چندی پیش ازین در چنداول کابل به خانه میرزا محمدشریف خان مامور ګمرک بندر دکه دزدان داخل شده به قیمت دو سه لک روپیه نوت و جواهر و اقمشه قیمت بها سرقت نموده اند. تنخواه میرزای موصوف در ماه یکصدو پنجاه روپیه کابلی بوده است! سراج الاخبار، سال سوم شماره ۱۱

اینکه مینویسند که محمود طرزی مشروطه خواه بود؛ در زمینه هیچ سندی وجود ندارد. وقایع تاریخ ثابت ساخت که برضد حبیب الله خان کدام مفکوره و ارمان سیاسی نه بلکه دسایس دربار عمل میکردند. محمود طرزی عالمتر و محتاط تر ازان بود که در چنین دسایس حصه بګیرد. محمود طرزی با همه نفرتی که از استعمار انګلیس و روس داشت و با همه علاقه مفرطیکه به ترقي و پیشرفت کشورخود داشت و با همه مخالفت ذهنی که با استبداد سلطنت حبیب الله خان داشت، ادم محتاط و طرفدار تغییرات تدریجی بود. محمود طرزی حتی شرایط ایران را برای مشروطیت آماده نمی بیند؛ در حالیکه در ایران هشت سال تمام انقلاب مشروطیت دوام داشت و از آذریجان، تا خراسان و پایتخت تهران و شهرهای دیګر قیام های مسلحانه صورت ګرفته بود. و همه طبقات ایران در آن به قسمی از اقسام حصه ګرفته بودند. 

” بعد از عثمانی ایران را در یک شورش و اختلال عظیمه می یابیم که دینامیت های سیاسی روس و انګلیس آن مملکت را به یک تب لرزهِ حالت نزعی در آورده است. اګر ملت عثمانیه دعوی مشروطیت را کردند اجراشدن قانون اساسی که از سالهای بسیار پیش مرعی الاجراء داشتند و بنا بر بعضی عوارض سکته دارشده بود طلب نمودند. ولی ایران پیش از آنکه یک قانون اساسی داشته باشند و بدرجه ممالک عثمانی مکتبها و عالمها و دانایان خود بیفزایند و خودرا تا یکدرجه مشروطیت شناس بسازند به انتریکه و نیرنګ های میکروب های سیاسی فریب خورده قیامها نمودند و غلغله ها انداختند. و همان بود که تأثیر آن میکروب ها در وجود نازنین آن دولت قدیمهء کیانیه مرض های مختلفه بوجود آورده قریب الموتش ګرداند….” سراج الاخبار شماره ۱۱ سال اول. 

آیا میتوان شخصی با داشتن چنین تحلیل و عقیده ای در باره مشروطه خواهی و انقلاب مشروطه ایران را، که از لحاظ موجودیت نویسنده ها، علماء، تجارب سیاسی، سازمان های مختلف سیاسی با افغانستان قابل مقایسه نمی باشد، از مشروطه خواهان دانست؟ مسلم است که نه. مطلب ما اثبات این مدعا نیست که ګویا محمودطرزی طرفدار مفکوره مشروطیت نبود، یا مخالف نظام استبدادی وقت نبود بلکه مطلب این است که محمودطرزی در قطار روشنفکرانی، که در کتب تواریخ آن دوره مشروطه خواهان خوانده شده اند، شامل نبود. و اګر شامل میبود حبیب الله خان اورا هر ګز برای مدت ۹ سال به حیث مدیر سراج الاخبار تحمل کرده نمیتوانست و اګر، بنا بر عللی،  زندانی اش ساخته نمیتوانست حد اقل از مدیریت یګانه جریده کشور برطرفش میساخت.

                         باقی دارد

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب