پنجشنبه, نوومبر 21, 2024
Home+هجو نګاري در باره اعلیحضرت محمدظاهرشاه

هجو نګاري در باره اعلیحضرت محمدظاهرشاه

عبدالباری جهانی

سالهاست که در مضامین و حتی کتب نویسنده های خود به این عبارت برمیخوریم که ظاهرشاه با همه امکاناتی که در دست داشت هیچ کاری را انجام نداد؛ و ګویا عمر عزیز خود را صرف عیاشی و خوشګذرانی نمود. ولی هیچ کسی نه سوال نمود و نه کسی نوشت که کدام امکانات؟

برای یک لحظه این غلط مشهور را می پذیریم که ظاهرشاه هیچ کاری را انجام نداده است. ولی بعد از ظاهرشاه چه واقع شد؟ رییس جمهور داوود خان چه کرد؟ یک دیموکراسي نیم بند، و به اصطلاح بعضی نویسنده ها دیموکراسی قلابی، که داشتیم آنرا از بین برد. یک پارلمان بنامی که داشتیم از بین برد و زیر چتر جمهوریت دیکتاتوري مطلق را به میان آورد. بعد از داوود خان نوبت به کمونستها رسید. با وجود آنکه از حمایه مستقیم یک ابر قدرت جهان برخوردار بودند چه کردند؟ وقتی نوبت به مجاهدین سربکف اسلام رسید جنایاتی را مرتکب شدند و تباهی را به کشور آوردند که مردم را دعاګوی داکترنجیب ساختند و همان دعاګویی تا به امروز دوام دارد. حکومت ربانی بالآخره قرباني جنایات خود، نفرت و انزجار عمومی مردم و دسایس و مداخله پاکستان شد. در نتیجه رژیم قرون اولای طلبای کرام رویکار شد که ګمان نکنم ارزش تبصره داشته باشد.

بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، امریکا و ناتو به بهانه یافتن و به سزا رسانیدن بن لادن و حامیان او بر افغانستان تاختند و همان دزدها، قاتلین، غاصبین و جنایتکاران ازموده شده را با خود به ارمغان اوردند. رژیم جمهوری اسلامی افغانستان، در ظرف ۲۰ سال، با صدها میلیارد و حتی اضافه از یک تریلیون دالر امریکایی چه کاری را انجام داد؟ حداقل فابریکه سمنت جبل السراج، فابریکه جنګلک و فابریکه پشمینه بافی قندهار را فعال کرده نتوانستند. چون تمام هم خودرا متوجه غصب زمینهای مردم و دولت، رشوه ستانی، کشت کوکنار و . . . نمودند. دزدها و جنایتکاران بېسواد با همکاري صمیمی دزدان و مفسدین تعلیم یافته و تحصیلکرده و به اصطلاح منورین مقیم غرب همه و همه به جان مردم بیچاره افتیدند و با سرازیر شدن میلیاردها دالر، که افغانستان در تاریخ خود به خواب هم ندیده بودند، حد اقل برق را برای مردم تهیه دیده نتوانستند.

چه فکر میکنید؟ از کمونیستها ګرفته تا دزدان سرګردنه، و طلبا و بعداً مفسدین رژیم جمهوری اسلامی افغانستان افغان نبودند؟ در حالیکه همه اینها دارای تذکره تابعیت افغانستان بودند و اکثریت شان پرورده این خاک بودند غیر آنکه یکی از دیګری مضرتر بودند مصدر چه خدمتی شدند؟ اګر از کمونیست ګرفته تا مسلمان دو آتشه، تا منورین و دیموکراتها یکی هم در غم این کشور نبوده اند و، در ظرف بیش از پنجاه سال،غیر قاپیدن مردم هیچ کاری و خدمتی را انجام نداده باشند؛ چرا تنها از ظاهرشاه و پدر او نادرشاه شهید ګیله کنیم؟ چون انتقاد نمودن بسیار آسان و ګپ هم مفت است ورنه به هیچ صورت به هزاران صفحه را به هجو نویسی  سیاه نمی کردیم و صرف به غرض عقده ګشایی های خود باعث ګمراهی نسلهای آینده خود نمی ګشتیم.

برګریدم بر سر مطلب. از همه اولتر شخص خودم مدیون پروګرامهای تعلیمی و تحصیلی اعلیحضرت مرحوم هستم. به همه افغانهاییکه در جهان زندګی میکنند و در وقت اعلیحضرت مرحوم تعلیم و تحصیل نموده اند، چیلینج میدهم که در تمام جهان کشوری را نام بګیرند که به همه شاګردان مکاتب، اعم از پایتخت و ولایات و اطراف کشور، کتب درسی، کتابچه و قرطاسیه را مفت و رایګان تهیه نموده باشد. شرایط پوهنتون و لیلیه های که در افغانستان داشتیم، اګر از عقده ګشایی، تعصب و بغض بیجا بګذریم، در جهان بی مثال بوده و تا به امروز بی مثال هستند و فردا هم بی مثال خواهند بود.

میګویند که ظاهرشاه همه عمر خود را صرف عیش و عشرت و خوشګذرانی نمود. چه عیشی؟ منحیث پادشاه کشور مستحق یک باغ کاریز میرنبود؟ ګاهی به شکار و تفریح نباید میرفت؟ از تبلیغات دشمنان اګر بګذریم، شاه مرحوم تا آخر عمر به یک خانم بسنده شد و هیچ یکی از فرزندان او هم بیش از یک خانم نداشتند. مطلب از عیاشی چیست؟ بعد از سقوط سلطنت و مهاجرت اعضای این خاندان به خارج از کشور کسی از زندګانی شهزاده ها و خانواده های انها اطلاع دارند؟ بنده شاهد زندګی والاحضرت احمدشاه مرحوم و خانم و اولاد  او هستم. خانم والاحضرت احمدشاه مغفور بیش از بیست سال بحیث خدمه هوتل هالی دی این خدمت نمود و فرزند او ظاهر ظاهر، مانند سایر جوانان افغان، در جریان درس خواندن، بعد از رخصتی روزانه، در رستورانت مک دانلد کار میکرد و خودم بچشم سر دیده ام. فرزند دوم ظاهرشاه مرحوم شهزاده نادر در کانادا مزدور یک پیزه پزي بود. و دختران سلطان محمودغازی در آرایشګاه ها کارمیکردند.

وقتی متعلم مکتب بودیم، از معلمین خلقی خود شنیده بودیم که ظاهرشاه صاحب چندین کشتی بزرګ تجارتی در مدیترانه و به صدها میلیون دالر در منابع نفتی برازیل سرمایه ګذاری دارند. چه شد ان همه پولها؟ مقایسه کنید با دزدانی که تقریباً ۲۰ سال در جمهوری اسلامی برسر قدرت و وزیر و معین، والی و وکیل بودند. برعلاوه آنکه به ارزش صد ها میلیون دالر جایداد و قصرها در افغانستان داشتند امروز در خارج کشور از استرالیا، تا اروپا، دوبی، امریکا و کانادا صاحب میلیارد ها دالرهستند.

شخص ظاهرشاه رووف ترین و مهربانترین همه شاهان تاریخ افغانستان بود و استبداد افغانستان، حتی استبداد هاشم خان، را با هیچ یکی از ممالک شرق مقایسه کرده نمیتوانیم. ګاهی کتابی یا مضمونی درباره استبداد رضاشاه، پادشاهان عربستان سعودي، و امارات و ملک فاروق مصر را هم از نظرګذشتانده و یا خوانده اید؟

میګویند فساد اداری بیداد میکرد. در کجای جهان فساد اداری موجود نیست؟ فعلاً در ایالات متحده دو قاضی ستره محکمه، که از همه امتیازات و معاشات عالی هم برخوردار هستند قضیه رشوه خوری دارند و در کانګریس تعقیب میشوند. در زمان ما حداقل، در افغانستان رشوه خوری عیب بود و مردم هم رشوت خور را بد میدیدند ولی دزدهای بیسواد و تعلیم یافته رژیم جمهوری اسلامی افغانستان، با همه بی شرمی، ثروت و میلیونها دالر را با افتخار تمام به رخ مردم میکشند و به ان مباهات میورزند.

میګویند ظاهرشاه با تمام امکاناتیکه داشت هیچ کاری را از پیش نبرد. کسی سوال نمی کند که ظاهرشاه تا آخرین سال سلطنت خود کچکول به ګردن آویخته بود ولی نه ممالک اروپايی و نه ایالات متحده ، از ترس اینکه مبادا اتحاد شوروی تحریک نشود،حاضر به سرمایه ګذاری عمده میشدند. ولی ما باز هم از امکانات وسیع صحبت بعمل میاوریم. بنده در سلسله مضامین خود تحت عنوان« افغانستان او د امریکا متحده ایالات» این موضوع را مفصلاً تشریح نموده ام و فعلاً در آرشیف همین پورتال موجود هستند. ولی سرنوشت بیش از هزار میلیارد دالری که در افغانستان بمصرف رسید چه شد؟ غیر اینکه افغانستان در فساد اداری و کشت کوکنار افتخار درجه اول را در جهان کسب نمود کاری دیګری هم صورت ګرفت؟ آیا این دزدان اخیرالذکر خارجی ها بودند؟ هر ګز نه. هر که بودند اولاد همین وطن بودند. و آیا این همه دزدان و جنایتکاران تا به امروز سنګ وطن پرستی را بر سینه نمی کوبند؟

اینکه میګویند ظاهرشاه، با همه امکاناتی که در دست داشت هیچ کار را از پیش نبرد، از کتاب مرحوم عبدالحمید مبارز بنام« تحلیل واقعات سیاسی افغانستان » نمونه پیشرفت ها را نقل میکنیم.

« برای یادآوری ان جوانان که در اثر کودتاها و خاصه تسلط کمونست ها وطن را ترک کرده اند و اطلاعاتی ندارند تذکر میدهم:

پروژه کانال ننګرهار، پروژه های برق سروبی، نغلو، کانال کجکی، برق بغلان، برق کندز، طرح پروژه های بندهای آب ګردان، سلما و فراه رود. طرح استفاده از دریای کوکچه و آمو، نقشه ۲۵ ساله شهرکابل و توسعه این شهر با احداث کارته های ۲،۳، ۴ ، خیرخانه، شهرنو، قلعه فتح الله، سیدنورمحمدشاه، وزیراکبرخان، اعمارساحه صناعتی کابل، اعمارپوهنتون کابل، اعمارپولیتخنیک کابل، تأسیس مکتب میخانیکی کابل بعداً تخنیک ثانوی، اعمار ۳۴۵۹ مکتب ابتداییه به همکاری و امداد رضاکارانه مردم. تأسیس و اعمار دارالمعلمین ها در مرکز و ولایات کشور، اعمار شفاخانه های اردو، وزیراکبرخان، ابن سینا، جمهوریت، چهارصد بستر، کلنیک توبرکلوز. کلینیک تداوی امراض چشم بنام نور، شفاخانه اطفال بنام ایندراګاندهی، شفاخانه کندهار، اعمار ده ها شفاخانه ده بستر در ولایات، اعمارصدها مرکز صحی در ولسوالی ها، تأسیس بانک خون، تأسیس بانک ها، فابریکات نساجی جبل السراج، ګلبهار، مزارشریف، پلخمری، فابریکه پشمینه بافی قندهار، فابریکه قندسازی بغلان، فابریکه های روغن کشی در کندز و لشکرګاه، اعمارشاهراه ها از کابل الی تورخم، از کابل الی اسلام قلعه، تورغندی و چمن، ازکابل الی مزارشریف و شیرخان بندر، آغاز پروژه های شهر سازی در ولایات کشور، اعمارخانه برای قضات در ولایات، پروژه بزرګ زراعتی وادی هلمند و جلال آباد، احداث بند کیله ګلی، آغاز تفحصات نفت و ګاز و آغاز بهره برداري از ګاز، پروژه های تهیه آب آشامیدني در مرکز و برخی از ولایات، امحای مرض چیچک و ملاریا در افغانستان و مجادله با توبرکلوز و تراخم، توسعه معارف در سطح کشور، پروژه انکشاف دهات که در پلان اول پنج ساله اقتصادی ۱۵۰۰ دهات را تحت پروژه آورد، توسعه شبکه های مخابراتی به سطح ملي و بین المللی، توسعه موسسات ورزشی و توسعه موسسات احصاییه ګیری در کشور  در موقع پلان اول پنجساله ترتیب می شد » ص ص ۸۸-۸۹

حتماً خواهند ګفتند که با تناسب به همه امکاناتی که ظاهرشاه در دست داشت این چندان پیشرفتی نبوده . ګویا بعد از سقوط او شاهد پیشرفت های عظیمی بوده ایم. حالانکه تحولاتی که بعد از سقوط مرحوم ظاهرشاه، تا به امروز صورت ګرفته است بهترخواهد بود که پسرفتها نام ګذاشت نه پیشرفتها؛ و هر روزی که میګذرد بد تر از دیروز بوده است.

مینویسند که محمدداوود برای ایجاد تحول تصمیم به راه اندازی کودتا ګرفت. چه تحولی؟ بدون اینکه به عوض شاهی مشروطه و دیموکراسي دیکاتوری محض رویکارآمد و جای آدم های لایق و باتجربه را به جوانان بی تجربه، چاپلوس و پرچمی ها دادند و بالآخره زمینه کودتای ثور را مساعد ساخت. بنده در وطن دوستي و پاکی شخصیت داوود خان هیچ شکی ندارم ولی داوود خان نه به خاطر تحول و نه بخاطر کدام مجبوریت خاص، بلکه صرف برای احراز قدرت کودتا را به راه انداخت که خانه خود وبیګانه را تباه نمود.

مینویسند که ظاهرشاه در سی سال اول سلطنت حیثیت سمبول داشت و تمام قدرت بدست صدراعظمان خانوداګی بود. این یک غلط مشهورتاریخی است. اګر ظاهرشاه قدرت نمیداشت هاشم خان را برطرف کرده نمیتوانست. بعد ازآن کاکای دیګرخود شاه محمودخان را از کار برکنارساخت و بالآخره داوودخان را مجبور به استعفی نمود. اینکه تظاهر به قدرت نمی نمود و در امور صداعظم های خود مداخله های بیجا نمی کرد شاهد علو شخصیت اوست.

داکتر عبدالقیوم خان را از نزدیک دیده بودم. ادم بسیار محترمی بود؛ ولی اینکه در نامه ای به برادر خود داکترعبدالظاهر صداعظم مینګارند که یک عالم شواهد موجود است که خاندان شاهی میکوشند سردار عبدالولی را به قدرت برساند. بایست شواهدی را ذکر مینمود. ولی متأسفانه از یک عالم شواهدی که در دست داشت نظر یک موی سفید متقاعد که آنهم تنها و تنها بخاطری ابراز نموده که سردار عبدالولي فرزند او بود و شاه ولی خان، منحیث پدر، طبعاً آرزوی به قدرت رسیدن پسر خودرا میکرد. و اینکه مارشال شاه ولی خان را« کابل ګیروک» مینامند؛ بحث دراین مسله از سطح قلمم پایین است.

برای یک لحظه فرض کنیم که ظاهرشاه آدم بیکاره بود و در زمان قدرت خود، غیرعیش و نوش، هیچ کار مفیدی را انجام نداد. دیموکراسی او هم یک دیموکراسی قلابی بود. ما که سرمایه ملت ګفته میشویم و خود را منورین و صاحب علم و قلم میدانیم در ظرف این بیش از ۸۰ سال ګذشته، چه خدمتی را انجام داده ایم؟ بیش از ۴۰ سال میشود که ما در محیط مصوون غرب زندګی میکنیم. ګاهی به فکر وطنی که در آتش وخون دست و پامیزند افتاده ایم و اګر جواب مثبت است نتیجه چیست؟ ما در ظرف این همه مدت و در جریان این همه درد و رنج ګوناګونی که  مردم افغانستان به ان مبتلاهستند حد اقل یک سازمانی را به وجود اورده نتوانستیم که یک حیثیت بین المللی را کسب نموده و اواز مردم خود را به ګوش جهانیان میرساندیم. در ظرف بیش از چهل سال از حلقوم همه افغانها، اعم از نویسنده و غیر نویسنده، شعار به وجود اوردن وحدت ملی میشنویم. اګر متوجه باشید این شعار شکل نعره تکبیر مجاهدین بخود ګرفته که در هر مجلس صد دفعه تکرار میشود و این مرغ عنقا بدام هیچ شکاری نیفتاد.

در جریان دیموکراسی غربی ما منورین فعال شدیم. وقتی از آزادی احزاب شنیدیم در ظرف چند ماه بیش از ۱۰۰ حزب را تشکیل دادیم، که بنده آنهارا دوکان های سیاسی مینامیدم. حقیقتاً دوکان ها بودند و ،مانند این جی او ها، صرف برای استفاده شخصی، پول جمع نمودن و ګمراه نمودن مردم تشکیل یافته بودند. وقتی طلباء بر افغانستان مستولی شدند این احزاب هم، مانند جمهوریت و د یموکراسی اش، راه خود را ګرفتند. وقتی  در این همه مدت و دیدن  تباهی ها، ظلم ووحشت رنګا رنګ تباه کاران حرفه ای و تجاوزهای قدرت های اجنبی ها هیچ دردی را دوا کرده نتوانستیم چرا بر زخم های مردم نمک پاشی میکنیم و چرا با عقده ګشایی ها و تعصبات شخصي باعث ګمراهی مردم میشویم.

نه من در موقفی قرار دارم ونه صلاحیت آنرا دارم که نظر کسی را تغییر بدهم زیرا می فهمم که به آذان ملای غریب کسی افطار نمی کند. من نه مورخ هستم ونه هیچ وقتی این ادعا را خواهم نمود ولی بحیث یک شاګرد مبتدی تاریخ کشورم چند کتاب کوچک را به لسان پشتو و دری به رشته تحریر کشیده ایم.

هرات پښتانه او ستره لوبه. در ۳۸۸ صفحه. ۲: تاریخی څېړني جلد اول در ۵۸۳ صفحه. ۳: تاریخی څېړني جلد دوم در ۶۵۰ صفحه. ۴: شاه شجاع امیردوست محمدخان او برتانوی استعمار در ۵۳۶ صفحه. ۵: تاریخی ترجمې در ۳۴۷ صفحه. ۶: کتاب کیش شخصیت در تاریخ نګاری و تحلیلګرایی اماده چاپ. ۷: سیدجمال الدین افغاني از افسانه تا واقعیت آماده چاپ. و صدها مقاله سیاسی، ادبی و اجتماعی. به همه کسانیکه تکلیف خواندن کدام کتاب یا مضمون مرا بخود داده باشند چلینج میدهم که یک پراګرافی را نشان بدهند که غیرمستند، ناشی از عقده ګشایی، ناشي از حب بیجا و یا بویی از تعصب ملی و قومی بدهد. عمر ما بپایان رسیده. دیر یا زود برای ابد خداحافظی خواهیم نمود. نباید در نوشتن و تحلیل نمودن وقایع تاریخی کشور خود باعث ګمراهی نسلهای اینده ګردیده و مرتکب این ګناه کبیره شویم.

و ماعلینا الالبلاغ.

17 COMMENTS

  1. جناب جهاني صاحب ، ستاسو لیکنې تل په زړه پورې ، مستندې ، علمي او د راتلونکو نسلونو او ملي ګټو په دفاع کې لیکل شویدي ، زه یې هره یوه لولم ، د علمي او مستندو معلوماتو ډېره موثقه منبع او مؤخذ دی .
    الله تعالی د تاسو ته اوږد عمر او د دې توان درکړي ، چې نور هم زمونږ دهېواد د تاریخ تیاره کونجونه په خپلو خوندورو لیکنو او کتابونو سره منوره او رڼا کړئ .
    د متعصبینو او کوردلانو زړونه او سترګې خدای تعالی ج ړندې پیدا کړیدي .دوی به هېڅکه هم واقعیتونه ونشي لیدلای . دوی پرېږده ، چې د افغانستان د تاریخ ترټولو کرغېړن او جاهلو سقاویانو ، غلو ، لنډغرانو او جنګسالارانو صفتونه وکړي .
    هغه څه چې مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه د خپلې واکمنۍ په څلوېښتو کلونو په افغانستان کې جوړ کړي وو، د دوی اخلافو په وروستیو پنځه څلوېښت کولو کې د وخت د مودرنې تکنالوژي ، مالي او مادي امکاناتو په درلودلو سره ټول وران نه شوکړی .
    او په پای کې : مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید

  2. مقاله اي بسیارعالي اقاي جهاني راازصمیم قلب تقدیرمېنمایم. یک موضوع مربوط به (چراظاهرشاه چي کرد؟ً) موضوع استخراج معادن افغانستان است که بعضي ها محترم ظاهرشاه را به استفاده نکردن آن متهم مېسازند. ولي کسي راجع به مفیدیت اقتصادي (فیزیبیلیټي) معادن افغانستان توجه کرده اند؟ ګفته مېشود که مقدار آهن خالص درمعدن آهن حاجیګک افغانستان نسبتأ زیادهست. ولي استفاده ازان یعني استخراج وذوب آهن حد اقل صدها انجنیران، آب هاي بسیار زیاد وانرژی بسیارزیاد ضرورت دارد که اقتصاد همان وقت افغانستان (به نظري اين عاجز) تهیه کرده نمې توانست.
    داکترانجنیرصدیق ظهیر

  3. تر ظاهر شاه را وروسته، هیڅوک دا ادعا نه شي کولای چې یا یې د هغه تر دورې ډیر کار کړی او یا یې واکمنۍ د هغه تر دورې له فساده پاکه وه. د ظاهر شاه ترحم، مهرباني، او شفقت خو لا په ځای پریږده. نا پوهه مخالفانو به د سپي سر ور وخريي او د ارګ په لوري به یې ور خوشي کړ. که چا سپی ته د تره کي د بریتونو په څیر ډبل بریتونه وړکړی وای، یا یې لکه د امین، کارمل – نجیب په څیر نانځکې جوړې کړې وای یا یې د رباني، ګلبدین، مسعود، یا طالب کوم مشر او… په څیره خولۍ او پټکې ور په سر کړې وای ایا اعدام شوې به نه وو. همدا اوس ځینې هغه احساساتي کسان چې پلرونو کی د همدې رهبرانو په قومانده خلک وژلي، ښوونځي سوځولي، کلینکونه، پلونه، د بریښنا ستنې او… وران کړې دي ورته د غلامانو په څیر منډې ترړې نه کوي او ځانونه یې بنده ګان ګڼي. الله یې هیر او د دوئ تر سیوری لاندې ژوند کوي. همداسې نه کوي، خلکو د کوم په اصطلاح رهبر په وخت کې دومره ویلای شوای چې ظلم مه کوئ. یا د اسلام په نوم مو ولي هره ناروا راباندې د روا په نوم منلي ده. خو ظاهر شاه نه څوک بندی کړ او نه یې څوک ووهل. ایا د ظاهرشاه په وخت کې د بندیانو شمیر، یولک ته رسیده، پینځوس زره وو، شل زره وو، لس زره وو، پینځه زره ول، که کوم څوک بندیان هم ول جرم به یې تر هغه لوی و. دا اوس یوازې په کابل کې ۲۲۰۰۰ زره کسان بندیان دي. که په هر ولایت کې لږ تر لږه ۲۰۰بندیان وي نو ښایی شپږ زره شي چې په دې توګه به ۲۸۰۰۰ اته ویشت زره بندیان شي. په پاکستان کې د همدې ډلو له خوا د منورینو ترور د هیریدو وړ دی. ایا ظاهرشاه د خلکو کورونو ته پټ مخي کسان ور لیږل، ایا ظاهرشاه یا یې زامنو په خلکو ګولۍ اورولي، ایا ظاهرشاه د نړۍ د دوو لویو زبرځواکونو ترمنځ قرار نه درلود. خو خپل مشاور او سلا کار یې نه روسي وو او نه هم جنرال حمیدګل، نه هم امریکايي کله چې دوئ په واک کښیناستل څه یې وکړل. د کرزي ساتونکي څوک وو. بل دا په هغه وخت کې افغانستان که د له ګاونډیو هیوادونو سره د کار له اړخه پرتله کیدای نه شوای خو بیا هم داسې د هرڅه مدیریت یې هم د بهرنیانو په لاس کې نه و. د کابل – کندهار – بګرام شینډنډ – مزار هوايي ډګرونه، د سالنګ تونل، د ماهیپر تونل، د افغانستان حلقوې سړک، د ننګرهار فارمونه، د سروبي بند، د سردې بند، مرکزي سیلو، کابل پوهنتون، جمهوریت روغتون، جنګلک فابریکه، تخنیکم، او په سلګونو نورې ابادیو د ظاهرشاه په وخت کې جوړې شوې. نه یې داوودخان دعوه کولای شي نه هم تره کي – کارمل – امین – نجیب، مجددي – رباني ملا عمر کرزی او غني نه ملا محمدحسن. د ظاهر شاه ټوله شتمنې دومره وه لکه د محمود کرزی – لکه د خطا نور- لکه د مارشال فهیم – لکه د رباني د زوی – لکه د مسعود کباړي د کورنۍ – لکه د ګلبدین – لکه جلال الدین حقاني کباړي د عاجزه اصف محسنی – خلیلي- اسمعیل خان – لکه د میررحمان رحماني -لکه د الله ګل مجاهد – لکه د ابراهیمي – لکه قانوني، لکه د ظاهر قدیر – لکه د دوستم – لکه د عبدالله – چې یوارې ساعتونه یې په زرګونه ډالره ارزښت درلود. ایا د ظاهر د څلویښتو کلونو ظلمونه به د دوستم د یوې ورځي له ظلم سره برابر وي. د ظاهرشاه د څلویښتو کلونو نارواوې په د ګلبدین – مزاری – دوستم – معسود د خپل منځي جنګونو د یوې ورځي له نارواوو سره برابرې وي. نه هیڅکله هم نه.
    د ظاهرشاه دي الله جنتونه په نصیب کړې. یوه ښځه یې لرله، خاینان یې عیاش بولي، د محقق څوښځي دي. د مشهور قوماندانانو د ښځو د شمیر پوښتنه وکړئ. لنډه خبره خدای دي داوود ته خیر ورنکړې. بیا له را وروسته ټولو ته… جهاني صاحب منندوی مو یمه الله دې تاته هم اجرونه در کړي.

  4. زما مقدسه مور ظاهر شاه او داود خان سره سکني تربوران دي، زما د افتخاراتو وړ پلار د ظاهر او مشر ورور یې طاهر استاد ؤ، پخوا له دې چه د نادرشاه مرزا او وروسته د امان الله خان منی یا مرزا شو، د آدمک کتاب تایید سره! طاهر ډېر هوښیار او پوه ؤ، فرانسې کې د تحصیلاتو په وخت ومړ! حتما وژل شوی دی، بېحد هوښیار ؤ! ظاهر ۱۸ کلني کې د غرب له خوا پاد شاه مقرر شو، هخه څه اداري کارونه محمد هاشم کور کې مشهور په ایزک کاؤ! ظاهر شاه یو سمبول ؤ او نور هېڅ اختیار یې نه درلود! اول دا چه ښه ؤ یا بد ، نن دا وخت د خلکو ضایع کول او خلک تېر وختونو کې ساتل څه ګټه راوړي!؟ افغانستان هېڅ کله پخپ اختیار کې نه ؤ، نه دی او نه به وي! ولې غربي کتابونه او تحقیقات نه وایاست چه په حقایقو پوه شی! افغانستان نه څه شی نه جوړېږي!۱۱۱۱۱۱۱

    • نو ستا مور مقدسه سوه؛ پلار دي د افخاراتو سو او ظاهرشاه ستا د نا معلومه حوالې ادمک پر اساس سمبول وو؟
      دونه احمقانه انتقاد مو کړی چي هیس منطق نه لري حد اقل د مقالې یوه جمله مستدلله او مستنده رد که.

  5. خر تېری ته نه یې پوه شوی چه مقسد د لیکلو نه مې څه شی دی! زه ۸۴ کاله عمر لرم، په اوه زبو مې لوستلي دي، ماته ټولې ښځې چه میندې دي مقدسې دي! لاندې خط راته فیس بوک کې استول شوی! یو افرقایی مې ولید چه خره ته الفبا ور زده کړی دی، یواځې لیکل سړیتوب نه دی! ته خبر یې که نه؟ د غربیان هڅې دا دي چه پښتانه له جهان نه ورک کړي، لکه تا غوندې ډېر دي هو چه ورک شي بهتره به وي!زه بې له سنده خرتوب نه لیکم!
    جناب کاسی صاحب بزرگوار سلام فراوان خدمت تان تقدیم می نمایم .
    مقالهٔ علمی ٫ تحقیقی و تاریخی شما را اندر باب کارنامه ها و شخصیت
    نامدار سیاسی دورهٔ زمامداری امان الله غازی را که در ویبسایت پیام وطن
    نشر شده بود خواندم . من از ولسوالی آقچه ولایت جوزجان هستم.
    پدرم با انتباه از شهره و شخصیت بی بدیل تاریخ سیاسی کشور
    ما شهید مرزا شیراحمد خان ٫ نام منی ناقابل را نیز شیراحمد گذاشته بود .
    پدر مغفورم که به سن ۱۰۰ سالگی وفات نمود از مردانگی ٫
    شجاعت و شیوهٔ اداری بر عدالت استوار آن فاضل نامور را همیشه برای ما
    حکایت می کرد . باعث مزاحمت و خستگی شما نمیشوم .
    خدای منان پشت و پناه شما باشد . احمد

  6. اصلاً بله خبره:
    د ټولو مشرانو او کشرانو شخصیت او نظر ته په ډیر درښت، عرض می دا دی چی:
    راسی په ګډه د خپل هیواد د سلو وروستیو کلونو د تاریخ DNA ته په ځیر وګورو څو دا منظره ووینو:
    زموږ سل کلن وروستی تاریخ ( کولای سو دوه سوه کلن ئی هم وبولو ) یو ځنځیر ته ورته دی چی د هری کړۍ تشکیل او ایجاد ئې د بلی کړۍ سره مستقیمه اړیکه لری ( وروستۍ کړۍ ئې د مخکنۍ کړۍ د کیفیت محصول دی).
    بناً
    د لاندې واقعیتونو سره مخامخ کیږو:
    ۱ – لکه څنګه چی زموږ هر افغان وګړی د خپل بدن د DNA د تشکیل په څرنګوالی کی هیڅ رول نلری نو همداسی د خپل تاریخ د DNA د څرنګوالی په ټاکلو کی هم هیڅ رول نلری.
    ۲- موږ د هغې ډنګری او ګوډی ښکلی هوسۍ حیثیت لرو کوم چی د سیمی او نړۍ په پراخ ځنګل کی د غټو او وړو او څیرونکو او حریصو زمریانو او پړانګانو او شرمښانو او کفتارانو د سلطنت او نفود په ساحه کی ایسار یو او داچی زخمی یاستو خو خوړل سوی نه یو علت ئې د ځنګل د غښتلو ځناورانو د خپل منځنی توافق او ځانګړو ستراتژیو څرنګوالی دی او بس.
    بناءً
    ددې او هغه سیاسی مشر ستاینه زموږ د وړوکو روحیاتو او احساساتو یوه ناسالمه هنداره ده ( ممکن پر “واقعیت ” ولاړه وی خو له ” حقیقت ” سره ډیر واټن لری).

    • غلام حضرت صاحب یا د ستمیانو تر اغیز لاندې دی او یا اخوانی دی.
      اخوانیان او کمونستان هم په دې کی یو لاس دي چې د افغانستان ټول تاریخ باندي د چلیپا کرښه وباسي. د دوی په نظر اصلاً د افغانستان تهداب غلط ایښودل شوی دی.
      د ستمیانو خو اصلي داعیه همدا ده چی غلام حضرت خېل یی په مخه بیایی
      ارمان

  7. ښاغلی غلام حضرت!
    ما ھم د “ھجو نګاري در باره اعليحضرت محمدظاھرشاه” په ليکنه بنادې ليکنه کړي وه او بيا مي تاند ويب
    پاڼې ته واستوله, ليکلي مي ؤ چې زموږ دتاريخ په اوږدو کي په دوامداره توګه ورانې روانې دي خو که وويل شي چې يوازې ظاھرخان سپينه کوتره او نظام يې بې داغه او ډېر زيات پرمختګ شوی ؤ لکه څنګه چې جھاني
    صيب وايې ! ولي حقيقت داسي نه ؤ ستاسو خبره په ځائ ده چې د
    افغانستان کشاله د ځنځير کړيو ته ورته ده ھاغه د يو سويډني ژورناليست په قول چې د افغانستان چارواکې ھاغه غلطي تکراروي کوم چې تر دوئ نه مخکي واکدارانو کړي وي• خو متاسفانه د تاند ويب پاڼي زما د ليکني له چاپولو ډډه وکړه ګومان کووم زما معروضات يې په طبعه برابر رانغلل , دا ھم زمونږ يو لوئ مشکل دئ چې څه
    وايو او يابل ملامتوو ” چې د ازادي نظر ته اجازه نشته خو په خپله پري عمل نکوو?!•
    درنښت
    علي خان

    • علي خانه تاسو پر لیکوال حمله کړې وه
      نه یوازې ستاسو بلکې د هر چا هغه اعتراض ته اجازه نه ورکوو چې د لیکنې پر ځای پر لیکوال اعتراض کوي
      تاند

  8. ارمان ساب!
    غلام حضرت به نه اخوانی وی، نه ستمی او یا به هم اخوانی وی او هم ستمی او هم هره هغه بلا وی چی ته یا نور ګومان کوی خو پوښتنه دا ده چی:
    آیا زموږ وولس ( حداقل ) د وروستیو سلو کلونو په بهیر کی یو آزاد او خپلواک او د خپل سیاسی او حتی فرهنګی سرنوشت د ټاکلو واک درلود او درلودلی او لری؟
    آی د نادر خان او ظاهرشاه او داوود شاه او تره کی او امین او کارمل او نجیب او مجاهدینو او طالبانو او کرزی او غنی او بیا طالبانو حاګمیت او د هغوی حذف د “عام وولس ” د اِرادې محصول ؤ او که د ” قدرتونو ” د ارادې او لوبو محصول؟
    خوښ به سم که ارمان ساب یا کوم بل ګران ورور پدې هکله خپل بحث ته دوام ورکړی ( البته دا ډول بحثونه او د نتیجې انتظار ئې د جُهالو او وچو احساساتو د خاوندانو د توان تر کچی لوړ دی ).

  9. ولې سل کاله یادوئ؟
    یوازې د عبدالرحمان خان او امان الله خان له دورو پرته نور اصلاً موږ دولت نه درلود.
    په همدې سلو کلونو کې له ټولو نیمګړتیاوو سره سره په افغانستان کې د دولت سازۍ دپاره کار شوی دی.
    په تیره سل کلنه دوره کې (د امان الله خان غازی نه بغیر) یوازي نادرخان غازي او بیا ظاهرشاه بابا دي وطن ته کار کړی دی. د ظاهراشاه د دوری په شان مستقل هیواد چی هم د شوروی او هم د امریکی سره یو شان روابط ولري په ټولنه منطقه کی نه و. پاکستان د امریکې په سینټو او نورو پکټونو کي وو، ایران د امریکا متحد و یوازی افغانستان د دواړو سوپر طاقتونو سره یو رنګه تعلقات درلودل.
    ارمان

  10. او یو بل لطف هم وکړه. ظاهر شاه او نادرخان د نجیب او کارمل په څنګ کی مه یادوه، د کارمل په څنګ کی د حکمتیار ، رباني، سیاف اونورو بلا بترو نومونه یادوه. خوا دی هم مه بدوه

  11. ارمان شریکه!
    په عشقی – عاطفی نړۍ کی مثلاً احمد حق نلری محمود ته ووائی چی ولی مثلاً پر یوې هندواڼۍ یا افریقائی شپیته کلنی ښځی میَن سوی دی یا مثلاً احمد حق نلری محمود ته ووائی چی ولی ئی د استاد اولمیر سندری خوښی او د ظاهر هویدا سندری ئی نه دی خوښی امّا په ټولنیزو – سیاسی مسائلو کی د یو خاص کس ( مثلاً سیاسی مشر ) سره مینه د نورو آزاد خیالو اشخاصو په ذهن کی پوښتنی زیږوی او دا پوښتنی ئی ډیری جدّی دی.
    تا د ظاهر شاه او کارمل د نومونو یادونه کړیده، اوس نو را ته غوږ سه!
    هغه مینه او عاطفی پیوند چی ظاهر شاه د ببرک کارمل سره درلود د ګیلانی او مجددی او خلیلی او درباری مُلایانو او نورو قومی مشرانو په نسبت ډیر قوی ؤ.
    سند:
    ظاهر شاه د ګوسفندی وولس د غولولو په هدف ځان د اسلام د دین حامی او ملاتړی ګاڼه خو په شاهی پارلمان کی همدا کارمل او فکری خبیثانو ئی د ټول وولس په مخکی د اسلام ستر پیغمبر او حتی پښتونولی ته سپکاوی کاوه خو د اسلام د دین حامی ( شاه ) نه یوازی د کمونسټی پلیدو عناصرو ددې ناوړه کړنی په وړاندی غیرتمندانه غبرګون ښکاره نکړ بلکه د هغوی څخه ئی پټ او ښکاره ملاتړ د خپلی پاچهی د تداوم یوه وسیله ګڼله.
    ستا او هر چا سره د بحث د اِدامې په هیله.

  12. غلام خان منطق دې د ګلبډټي دی.
    هماغه چټیات غږوې. ولې یې کارمل پریښی و چې پارلمان ته کامیاب شي. دا د ظاهرشاه ګناه وه، هغه څوک دا خبره کوي چې د کابل په هره لوټه یې یو راکټ ویشتلی دی. هغه څوک دا خبره کوي چې د ورسک اوبه یې د روشنفکرو افغانانو په وینو سرې کړي دي.

  13. ارمان ساب!
    زموږ اکثرو مشکل دا دی چی ” منطق ” لا پریږده حتی د ” پخو اسنادو ” شهادت ته هم نه تسلیمیږو. بل مشکل مو دا دی چی ” قیاس ” د بحث او سند اصلی عنصر ګڼو حال دا چی قیاس د تحلیلی بحثونو د نتیجو لاسته راوړل د خنډ سره مخامخ کوی.
    یا مثلاً ځینی وختونه دومره په لوړه کچه منفی بافی کوو چی توقع لرو نور کسان را سره تور په سپین او سپین په تور ومنی.
    زه ګومان نه کوم چی د ارمان ساب عُمر او سِن به دومره وی چی ځینی حادّ مسائل ئې له نژدی درک کړی وی او یا ئی له یوی مؤثقی منبع څخه تر لاسه کړی وی بلکه قضاوت او تحلیل ئی فقط او فقط د خپلی شخصی سلیقی پر ماشین عیار کړی دی.
    نن سبا په مجازی نړی کی داسی ځوانان د ثور د اوومی یا اتمی د پیښو د دفاع په سنګر کی په ټینګه ولاړ دی کوم چی مثلاً پلرونه ئی د ثور د اوومی یا اتمی پیښو په وخت کی حتی بلوغ ته نه وه رسیدلی نو دا ځوانان د کوم درک او احساس او لمس په اساس د قضاوت صلاحیت لری؟

  14. په سعودي کې دوه افغانانو تر منځ د پور په سر شخړه پیدا سوي وو. د شخړۍ د ختمولو په نیت دواړو خواوو یو یو کس وکیل ونیوه چې، پریکړه وکړي. دواړه خواوو خپل مطالب جرګمارو ته وړاندی کړل. په جرګمارو کې یو یې د عمر په لحاظ محسن او مشر وو، نو دا بل کس لازمه وګنړله چې، مشر ته د خبرو کولو لومړي حق ورکړي. هغه جناب وویل چې، ستاسو دی خبرو له اوریدو وروسته زه په دې حقیقت ورسیدم چې، د ما دوست چې،زه یې وکالت کوم په حقه دي، او د نوره دوستانو خبرو کې هم پوره وزن سته. دا بل جرګمار ورته وویل که چیرته دا دواړه په حق وي نو فساد به زما او ستا په کونه کې وئ؟ دلته له دغه بحث څخه داسې څرګندیږي چې، د افغانستان په دربدري کې نه حکام او نه هم
    سیاسیون ملامته وو. هر دی قلم خاوند د خپل فکر د توجیه کولو هڅه کوئ او هغه هم په احساساتي ډول. زه وایم چې، نه دا حکام او اومرا ملامت وو او نه هم تاسو چې، په حقه او نا حقه یې دفاع کوي، اصلآ دا فساد د دغه ګوسفندي ملت په کونه کې دي چې، هم یې دا نا به کاره ، بې کفایته حکام یې وزغمل او هم یې دا ننې قلمي چوپړه ګان.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب