شنبه, نوومبر 23, 2024
Home+تحریک خلافت و اعلیحضرت امان الله خان | عبدالباري جهاني

تحریک خلافت و اعلیحضرت امان الله خان | عبدالباري جهاني

در آخرین روزهای جنګ عمومی اول، ترکیه عثمانی، که به طرفداری قوای محور میجنګید، شکستهای سخت پی در پی خورد و رهبران قوای متحدین که عبارت از برتانیه، فرانسه، روسیه و ایتالیه بودند، بسال ۱۹۱۶ جلسه مخفی را تشکیل دادند که در آن ترکیه عثمانی و مستعمرات آنرا بین خود عملاً تقسیم نمودند. رهبری این جلسه را وزیر خارجه برتانیه مارک سایکس Mark Sykes و وزیر خارجه فرانسه فرانکویس ګیورګیس پیکو Francois Georges Picot بعهده داشتند. و ازینرو این معاهده مخفی بنام سایکس پیکو مشهور شد.

به اساس این موافقه از بغداد تا کویت تا ساحل خلیج فارس همه زمین ها تحت کنترول برتانیه باید میبود.

۲: عراق فعلی، اوردون و صحرای نیګیو تا سینا باید ساحه نفوذ برتانیه باشد.

۳: سرزمین های ساحلی که از لبنان جنوبی بصوب شمال تا میرسینو اسکندرون و ادانه، که مستقیماً به اناتولیه میرسد، تحت اداره مستقیم فرانسه میآید.

۴: حصه چهارم، که صحرای سوریه را در برمیګیرد، ساحه نفوذ فرانسه میباشد.

۵: زمین هاییکه شامل بیت المقدس و سنجک میشوند، که حصه تاریخی فلسطین شمالی بوده است، نسبت اهمیت مذهبی خود، باید ساحه بین المللی باشد ولی کنترول اکرا و حیفا باید به برتانیه داده شود.

درین موافقتنامه آمده بود که تزار روسیه باید حصه ای در استانبول داشته باشد. در جوار آبنای باسفورس زمین های را بدست خواهد آورد و در شرق اناتولی تا سرحد روسیه ۴ ولایت را بدست خواهد اورد. کنترول سواحل غربی ترکیه را به یونان داده شود و کنترول زمین های جنوب غربی ترکیه را ایتالیه بدست خواهد آورد.

قسمیکه دیده میشود، برتانیه و فرانسه مستعمرات شرق میانه ترکیه عثمانی را، که عملاً از کنترول ترکیه خارج شده بودند، بدست میاوردند و روسیه، یونان و ایتالیه را در خاک ترکیه، که بعداً باید میګرفتند و اصلاً هیچ نګرفتند، حصه داده بودند. از همین رو، وقتی یک سال بعد، در اکتوبرسال ۱۹۱۷ حکومت تزاری روسیه سقوط نمود، لینین این موافقه را توافقنامه بین راهزن های استعماری خواند. ووقتی روسیه متن آنرا به نشر سپرد به حیثیت سیاسی برتانیه و فرانسه لطمه ای سختی وارد نمود. Barr, James. Setting the Desert on Fire P 261

چون خلیفه عثمانی سلطان عبدالحمید قبلاً هم بر ضد قوای متحدین اعلان جهادکرده بود، جهان اسلام، خصوصاً مسلمانان هند، به دفاع از خلافت عثمانی برخاستند و این جنبش در سال ۱۹۲۰ وقتی به اوج خود رسید که  کانګریس هند، به رهبری مهاتما ګاندهی از آن حمایت نمود و در عین زمان تحریک عدم همکاری با حکومت هند برتانوی را اعلان نموده بود.

ګاندهی و رفقای او، در اولین تحریک عدم همکاری با حکومت هند برتانوی، که از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲ دوام نمود، بصورت فعال از تحریک خلافت حمایت نمود. ګاندهی و رهبران تحریک خلافت محمدعلی و شوکت علی، که به برداران علی Ali Brothers شهرت یافتند در چندین شهر هندوستان با هم یکجا بیانیه های ایراد نمودند و اهمیت تحریک خلافت را، که طرف علاقه شدید مسلمانان بود، به مردم توضېح دادند.

ګاندهی در یک مضمونی که بتاریخ ۲۹ جون سال ۱۹۲۱ به نشر سپرد نوشت« اګر ما حقیقتاً میخواهیم که از برادران مسلمان خود حمایت بعمل آریم باید با انها در دفاع از تباهی نیشنلیزم ترکی به وسیله اروپايی ها دست یکی کنیم. هزار بار قابل افسوس است که برتانیه بصورت علنی و مخفی  تحریک ضد نیشنلیزم ترکی را رهنمایی مینماید. هندوها نباید از وحدت مسلمانها بترسند. این حرکت نه بر ضد هندو و نه بر ضد هند است. مسلمانها باید با هر کشور مسلمان همدردی داشته باشند؛ و حتی از هر کشور اسلامی که در خطر قراردارد حمایت نمایند. و هندوها، اګر به راستی خود را دوستان مسلمانان میدانند، باید که از احساسات آنها حمایت بعمل اورند. ما باید با برادران مسلمان خود، در راه نجات امپراطوری ترکها، همکاری کنیم. » Bakhshi. Documents of Muslim Politics PP 4-6

بتاریخ ۱۴ جنوری سال ۱۹۲۰ امیرامان الله خان به پادشاه انګلستان، در یک مکتوب رسمی، حمایه خود را از تحریک خلافت اعلام نمود و ګفته بود که اماکن مقدسه باید در کنترول خلیفه عثمانی باقی بماند.

امان الله خان بتاریخ ۱۹ فبروری، در اولین مراسم بزرګداشت قتل امیرحبیب الله خان، طی بیانیه ای اعلام نمود که او حاضر است جان خود را در راه خلافت فدا نماید و از همه رعایای خود آرزومند است که از همین عقیده حمایه کنند. او همچنان اعلان نمود که از همه مهاجرینی که از هند به افغانستان می ایند  استقبال بعمل خواهد آمد. Summary of Events. Afghanistan. August 8th 1919 to June 1st 1920

 تحریک خلافت در سال ۱۹۲۲ بعد از ختم تحریک عدم همکاری با حکومت هند برتانوی به پایان رسید. و به این صورت برای حکومت افغانستان و اعلیحضرت امان الله خان دلیل حمایت از آن نماند. ولی در ذهنیت مردم افغانستان، خاصتاً کسانیکه با مفهوم تحریک خلافت اشنا بودند، این مفهوم باقی ماند؛ و خصوصاً ملاها از ان تحریک حمایت مینمودند و از حکومت هم توقع حمایت از تحریک خلافت را داشتند. غافل ازینکه بفهمند و یا اطلاع داشته باشند که خلافت عثماني به راه خود رفته و تحریک خلافت هم راه خود را ګرفته و  همراه با خلافت عثماني به پایان رسیده است.

 اعضای لویه جرګه سال ۱۹۲۴ میلادی اکثراً ملا بودند و با خلافت عثماني علاقه داشتند ولی نمی فهمیدند که « آن قدح بشکست و آن ساقی نماند» بناءً یکی از موضوعاتیکه در جرګه ۱۹۲۴ پغمان، که در بحبوحه شورش جنوبی دایرګردیده بود، مطرح شد همین موضوع بود. لویه جرګه پغمان در حالی دایر شد که مصطفی کمال اتاترک در ترکیه به قدرت رسیده بود. نظام شاهی ترکیه به جمهوریت  تبدیل شده بود و اساس خلافت از هم ګسسته شده بود و تقریباً همه مستعمرات ترکیه در شرق میانه تحت قیمومیت انګلستان وفرانسه درامده بودند؛ ولی ملاهای ما باز هم در فکر زنده نګه داشتن خلافت بودند.

وقتی در لویه جرګه مذکور، در حالیکه سفیر ترکیه در افغانستان فخري پاشاه هم حضور داشت، مسله معاهده افغانستان با ترکیه مطرح شد، در زمینه معاهده با آن کشور و مسله خلافت سوالاتی مطرح شد و بحث ها تقریباً دو روز تمام جریان داشت.

ذات جهانبانی نسبت بدین معاهده فرمودند « که سفارت سیار ما بعد از عقد معاهده انګلستان و افغانستان با انعقاد عهد نامه متحدانه با دولت عثمانیه موفقیت حاصل نموده است. این معاهده نظر بتمام معاهدات افغانستان یک معاهده باشان و شرف بوده و کتله عظیم الشان اسلامیان از روی آن با هم در غم و شادی متفق و متحد شده بودند.

لهذا از اول تا آخر وکیل صاحب خارجیه عهد نامه مذکور را قراءت میکند. اګر تنقیدات و اعتراضاتی را برمواد آن ملاحظه نمودند همانا اظهار خواهید نمود. . .»  رویداد لویه جرګه ۱۳۰۳ ص ۶۶

مولوی صاحب کامه موافقتنامه را تایید نمود ولی در باره مسله خلافت نظر خودرا ارایه داشت و ګفت«  مسله خلافت را تنها افغانستان حل و فصل نموده نمیتواند. باید برای تصفیه مسله خلافت از هند و سندهـ و مصر و الجزایر و تونس و مراکش و عرب و شامات و عراق و دیګر نقاط لازمه اسلامیه علمای جّید بافغانستان مدعو شوند و یا علمای افغانستان هر موضوعیکه علمای جهان آنرا تخصیص فرمایند رفته تا بآرای متفقه این مسله مهمه را فیصله نمایند»  همان صفحه

اعلیحضرت ازین مفکوره مولوی صاحب اظهاربشاشت کرد و خرمی کنان فرمودند.«  باندازه ای افکارمن و حضرت مولانا اتحاد دارد که اګر من خیالاتم را در خاتمه بحث درین مسله بیان نمایم همانا  سامعین فکر میکردند که ضرور من با این ملاصاحب درین امر مذاکرات و سرګوشی نموده باشم »  رویداد ص ۶۷

ګویا امان الله خان هم از عقیده مولوی صاحب کامه حمایت نموده و طرفداری از احیای خلافت نموده بود.

لعل محمدخان وکیل نیز بپاخاسته در آغاز بتایید مولانا در مسله خلافت کلماتی را ایراد نموده و در خاتمه ضرورت این امر را بیان نمود که ازین وضعیت مصطفی کمال پاشا نباید باوی همچو یک معاهده متحدانه را دوام  داشت. اولاً باید معاهده حاضره فسخ ګردد باز اګر حکومت ترکی خواهان تجدید عهدنامه بود همانا عهدنامه مساویانه را وزارت خارجیه ما با وی انعقاد خواهد داد و الا خیر.

مولوی فضل ربی در باره تاریخ و خدمات خلافت سخنرانی نمود و ګفت که نباید به این آسانی لغو خلافت را قبول نمود و عالم اسلام را موجب مضحکه دشمنان قرار داد. مولوی محمدبشیر هم در زمینه اظهارنظر فرمود و ګفت که مسله خلافت را باید فوراً بذریعه یک مجلس عمومی علمای اسلام فیصله نمود.

وقتی نوبت سخنرانی به اعلیحضرت امان الله خان رسید او، برخلاف موقف قبلی خود، که در وهله اول خودرا فدای دفاع از خلافت مینمود، و برخلاف اظهارات قبلی خود، در همین لویه جرګه، که در جواب مولوی صاحب کامه اظهارنموده بود و طرفداری از احیای خلافت نموده بود، دفعتاً موقف خود را تغییر داد و در باره احیای خلافت شک و تردید نشان داد.

اعلیحضرت امان الله خان در زمینه سخنرانی مفصلی را ایراد فرمود و ګفت که اولاً این مسله را بسنجید که نفس خلافت درین عصر حاضر مفید است یانه  و آیا خلیفه که تعیین شود میتواند که تمام مسلمانان جهان را اداره کند یانه؟ بعداً فیصله نمایند که چقدر قوای مادی و معنوی در خلافت ضروریست.

ملای ترکستانی در باره خدمات و اهمیت خلافت بیان مختصری را ایراد نمود و ګفت که در جهان اسلام هیچ کسی مانند ذات همایونی لایق خلافت نیست.

اعلیحضرت ګفت که من این بارګران را قبولدار شده نمیتوانم بلکه بهتر است اولاً در باره فواید و نواقص خلافت بحث نمود.

وزیر مالیه ګفت که خلفای اسلامیه درینقدر مدت کدام فایده ای بعالم اسلام رسانده؟ خلفای اسلامیه بعد از قرون اولی غیرعیاشی و تن پروری هیچ کاری را انجام نداده اند. و کوشش باجتماع مسلمانان و در اتحاد افکار و آراء اسلام عملیاتی ننموده اند. همواره در مصایب با آنها معاونت را دریغ داشته و در پریشانی اطلاعات آنها کسب نکرده است. از طرف دیګر مسلمانان عالم نیز در مواقع عسرت و مغلوبیت بداد و فریاد خلفای اسلامی ګوش نداده اند و در مهمات ضروریه دستیاری و پشتیبانی را حیف دانسته اند. اینک در حرب عمومی پشت ترکیه از دست همین مسلمانان هندوستان که امروز سنګ خلافت را به سینه میکوبند شکست و از مظالم اعراب خراب شد و از مصریان تاییدی ندید و از مراکش آوازی نشنید و مسلمانان دیرګر نقاط هم مانند افغانستان بامرکز خلافت اسلامیان اظهار صمیمت ور روابط شانرا نمود. آیابدین اجمالی که ګفتم از بودن خلافت کدام فایده ای مرتب می شود و برای عالم اسلام کدام مفادی را بوجود می آورد. و بعد از ینکه علمای ما فواید خلافت و ضرورت مقرری خلیفه را بدلایل اثبات نمودند ما کوشش انعقاد مجلس علمای جهان و مذاکرات مانرا درینموضوع ضروری خواهیم پنداشت و اِلا از همچو کلمات غیر مفید بجز از تضییع اوقات دیګر ثمره ای نخواهیم چید!

اعلیحضرت با نظریه وزیر مالیه مخالفت ورزید و ګفت که من  در این عقیده با شما متفق نمی باشم. و ګاهی طرفدار این مسله خود را نمی بینم که خلافت عظمی برای اسلام در ازمنه سابق کاری ننموده است و مسلمانان جهان در مواقع لاحق با ترکیه حق همدردی را ایفاء نکرده اند. آیا به لکها روپیه اعانه که از افغانستان و هندوستان و دیګر حصص جهان در مواقع مداخله ترکیه در محاربه عمومیه ارسال ګشت از کدام رهګذر بود؟ و جزع و فزع و واویلای و احتجاجاتیکه بر علیه متحدین از هر ګوشه و کنار ممالک اسلامیه بر داشته شد علتش چه بود؟ مخصوصاً درین موقعیکه یک رقم کشیدګی بعد از کامیابی مجلس نخستین لوزان در بین اتحادیون و کمالیون بوقوع پیوست افغانستان حق اسلامیت و اخوت را با اندازه ای با ترکیه بجا اورده است که اګر انګریز حسب خواهش ترکیه برطبق آمال عموم طبقات اسلامیه دوباره سلسله جنبان مصالحه با ترکیه نمیګشت و میدان مجادله را با ترکیه ترتیب میداد علی الفور افغانستان نیز با انګریز در سرتاسر سرحدات خویش که پیشتر از ۶۰۰ میل است دست بګریبان میشدـ بهرتقدیر خدمتی را که ما با برادران اسلامی ترکیه خود کرده ایم ما بر آنها احسان نمی ګذاریم زیر ما مقررات دینیه خویش را تعملی نموده ایم! ص ص ۶۷-۷۲

اعلیحضرت، فردای انروز، باز هم، نسبت به عقیده قبلی خود،  نظر خود را، بصورت کلی، تغییر داد و به عوض دفاع از خلافت به تقیبح نمودن شدید آن پرداخت و ګفت که تا حال حیات خودم را نسبت بخلافت عظمی و ترکیه ضبط نمودم اکنون خواهشمندم که محض جهت استحضار تان حقایق را بی پرده برایتان بګویم. خلافتی را که تا هنوز ملت دوردست ما تعریف میکردند حقیقتی ندارد. در واقع خلافت برای منفعت اسلام تا هنور کاری ننموده است. فقط خلافت درین قرون اخیر آله دست خلفا بوده است و بس. یک عده از ملت و اعضای دولت ما چنانچه همه تان مسبوقید خلیفه عبدالحمید خان مرحوم را چنان میشناختند که تمام روز در امورات دولت و مهمات شریعت و کارهای سلطنت بذل مقدرات نموده شبانګه از بوریا بافی قوت و معاش خود را استحصال میداشت. و اورا از افراد نهایت موثق و مقدس عقیده داشته افعال و اعمال اورا مساوی بصحابه کرام می انګاشتند. از جمله قصص مشهوره که نسبت بسلطان عبدالحمیدخان مرحوم در افغانستان سراببده میشد حکایه بنای مسجدیست که برای نهادن سنګ تهداب آن شخصی را خواهش نمودند  در تمام عمر از وی نماز تهجد فوت نشده باشد. هرچند تجسس بکار رفت سودی نبخشید بالاخره سلطان ګفت که هیچوقت نماز تهجد از من فوت نشده است و سنګ تهداب مسجد را ګذاشت. حالانکه مسلمانان ترکیه و عموم ارباب خرد عالم اسلام سلطان موصوف را شخصی میپنداشتند عیاش که در استبداد مرتبه اولی را اشغال داشت و پانصد زن را نګهداشت مینمود و هزارها نفر را قتل میکرد و در ایام سلطنت خود چیزهای را نمود که ذکر ان جګر را میخراشد. شما را بخاطر خواهد بود که ما و شما این مصطفی کمال را در خشک سالی ۱۳۰۰ چقدر یکمرد مقدس تصورداشتیم حتی در حین ادای صلواة استسقاء شمشیر بران اورا بحضرت کبریا شفیع بردیم حالانکه این جناب چون بمقصدش کامیاب شد و معاهده لوزان را منعقد ساخت علی الفور باخراج خلیفه و خاندان آل عثمان پرداخت و اورا بطوری از مملکت آبایی وی بیرون کشید که موجب افسوس و حسرت عالم اسلام ګشته مورد سخر و استهزای دشمنان ګشتیم. امروز با اینکه خلیفه اسلام باکمال عسرت و افلاس و یکعالم غربت در سویس زرلیند اقامه دارد باز هم حکومت مقامی انجا وی را محض بدین جرم که صاحب دوعیال است حکم اخراج را ازان مملکت میدهد. مصطفی کمال از طرف دیګر در عموم اماکن خود اعلان نمودند که جمیع ادیان آزاد است! ستر را از میان برداشتند و بسوی مکاتب دینی توجهی نمی ګمارند. در صحنه تمثیل و تیاتر زنها و مردها پهلو به پهلو مجالست میورزند! هرچه است از قامت ناساز بی اندام ماست. ص ص ۸۱ـ۸۲

 دلچسپ است. امان الله خان یک روز قبل نظر وزیر مالیه را، مبنی بر اینکه خلافت درطول تاریخ، برای جهان اسلام، هیچ کاری را انجام نداده، رد نمود و ګفت من با نظر وزیر مالیه همعقیده نیستم. ولی یک روز بعد در بیانیه نسبتاً مطول خود خلافت عثماني و موسسه خلافت را تقبیح نموده و کوبید . همچنان ز یکطرف خلیفه عثمانی را آدم عیاش و مستبد میخواند که ۵۰۰ زن داشت و به هزارها مردم بیګناه را به قتل رساند و از طرف دیګر مصطفی کمال را به خاطری به باد انتقاد ګرفت که خلیفه را از ترکیه تبعید نمود و آزادی مذهب و روی لوچی را در ترکیه رواج داد! و به زنان و مردان اجازه داد که در تیاترها پهلوی همدیګر بنشینند. امان الله خان از اقدام روی لوچ ساختن زنهای ترکیه از طرف مصطفی کمال مخالفت نشان داد. درحالیکه روی لوچ ساختن و آزادی زنان یکي از پروګرام های عمده اصلاحات وی بود، که با جدیت تمام تعقیب مینمود، حتی همین پروګرام ، درجامعه محافظه کار افغانستان، یکی از علل سقوط و صادر شدن فتوای کفر از طرف علمای ګردید که با پروګرام های اصلاحات امان الله خان مخالفت شدید مینمودند؛ زیرا در صورت آزادی طبقه اناث و تعمیم تعلیم و تربیت آنها، که بالاخره باعث تنویر جامعه بصورت عموم میګردید، قدرت خود را در خطر میدیدند.

امان الله خان و حکومت او در قبال مسله خلافت سیاست و موضعګیری عجیب و غریبی داشته است. امان الله خان بسال ۱۹۲۰ از تحریک خلافت آنقدر حمایه احساساتی مینمود که حاضر به فدا نمودن جان خود درراه خلافت شده بود و از همه رعایای خود خواست که باید انها هم در زمینه  سیاست او را تعقیب و حمایه نمایند.

تحریک خلافت بسال ۱۹۲۲، با ختم تحریک عدم همکاری مهاتما ګاندهی و کانګریس با حکومت هند برتانوی، خاتمه یافت. البته ختم تحریک عدم همکاری موجب و علت ختم تحریک خلافت نبود بلکه امپراطوری عثمانی و خلافت، درنیتجه شکست در جنګ عمومی اول، عملاً از بین رفته بود و ترکیه حاکمیت بر همه اماکن مقدس اسلام را از دست داده بود. احیای خلافت ترکیه غیرممکن و جزء تاریخ ګردیده بود.

اګرچه خلافت عثمانی، در اخیر جنګ عمومی اول، عملاً از بین رفته بود ولی مصطفی کمال اتاترک بسال ۱۹۲۲ اضمحلال رژیم سلطنتي را اعلان نمود و جمهوریت ترکیه را اساس ګذاشت.

با اینحال بسال ۱۹۲۴ در لویه جرګه افغانستان، در حالیکه شورش جنوبی جریان داشت، مسله احیای خلافت طرح میشود و دو روز کامل بر آن جروبحث صورت میګیرد. هیچ کسی سوال ننمود که افغانستان کجا و مسله خلافت و احیای آن کجا! افغانستان با کدام قوت نظامی، کدام قوت اقتصادی و سیاسی و با کدام موقعیت جغرافیایی مسله خلافت را، در حالیکه امپراطوری عثمانی و خلافت ان سالها قبل از بین رفته بودند و در حالیکه تحریک خلافت هندوستان به باد فراموشی سپرده شده بود، بمیان میکشید! ( خانه شاه خبر نی، خانه عروس دنګ دنګ )

شخص امان الله خان، که در ابتدای سلطنت خود فدایی تحریک خلافت بود، در مباحث لویه جرګه، در وهله اول، این استدلال را رد نمود که ګویا خلافت هیچوقتی به درد مردم نخورده بود. بعداً در بیانیه خود خلافت را بیهوده خواند که نه برای مملکت خود کاری را انجام داده بود و نه به درد مردم جهان اسلام خورده بود و درسه جنګ افغان وانګلیس نه کمکی با مردم افغانستان نموده بود و نه حتی همدردی خود را نشان داده بود و خلفای آن غرق در عیش و نوش بودند و به هزارها مسلمان بیګناه را قربانی استبداد خود مینمودند. ولی وقتی بعضی از اعضای لویه جرګه پیشنهاد خلیفه شدن اعلیحضرت را نمودند امان الله خان تمایل به احیای خلافت را نشان دادند.

یکی از اعضای مهم لویه جرګه مولوی فضل ربی در بیانیه خود ګفت«     اعلیحضرتا! خلافت ابداً حق سلطنتی نیست بلکه از روی شرع شریف هر اولوالامری که پابند امورات شرعیه باشد حق خلافت را دارد. علت الغای خلافت ترکیه علاوه بر اسبابیکه مذکور ګشت سبب دیګری نیز دارد و آن اینست که جمهوریت خلاف اساس اسلامیت است. در حینیکه اولوالامر دارای صفات اولوالامری نباشد چطور میتواندشد که او خلیفه بشود و عالم اسلام خلافت اورا قبول کرده خواهند توانست. امروز اګر بچهاردانګ عالم بنظر غایر دیده شود قبای زیبای خلافت بغیر از وجود مبارک شما که کاملاً پابندی شریعت را برخود متحتم داشته اید بر دیګری زیبانیست. در مسله مناسبات ما و ترکیه همان مناسبات سابق درست است. البته علمای افغانستان همچنان که وفد خلافت را بافغانستان دعوت میدهند بهمین طور ترکیه را نیز ازین خطا و لغزشی که در الغای خلافت و اساس نهادن سلطنتش را بر اصول جمهوریت کرده تنبیه فرمایند.

شیرجان صاحبرزاده هم، به تایید ګفتار مولوی فضل ربی، اعلیحضرت امان الله خان را بهترین و مستحقترین کاندید اشغال مقام خلافت دانست و ګفت که اګر بفضل و عنایت خداوندی میسر آید زهی سعادت و افتخار و الا صورت موجوده دولت جمهوریه ترکیه استحقاق خلافت را بر خود باقی نګذاشته است.

اعلیحضرت امان الله خان با این پیشنهاد موافقه نمود که باید از جمهور ممالک اسلامی علماء جهان بافغانستان دعوت بعمل آید و علمای ما وفد خلافت را چنانچه اظهار کردند دعوت دهند و از تکالیف میزبانی و قدردانی انها مطمین باشند که حکومت شان همه ګونه تسهیلات و تکالیف آنها را محض خاطرداری علمای افغانستان و عزت و توقیر خلافت عظمی متعهد میشود. رویداد لویه جرګه ص ص ۸۴-۸۶

این همه ګفتارها و نطقهای آتشین، چنانچه از اول هم هیچ اساس منطقی نداشت بهمین طریق، با ختم لویه جرګه، خاتمه پذیرفت. و تا اخر سلطنت امان الله خان هیچ کسی اسمی از خلافت را برزبان نیاورد. ولی هیچ کسی تا آخر لویه جرګه، و شندین و ایراد نمودن نطق های احساستی، از استطاعت و توان افغانستان در مورد طرح خیالی و بی اساس احیای خلافت  سخن نګفت.

 هیچکسی این سوال را مطرح ننمود که ترکیه عثمانی اګر دعوای خلافت جهان اسلام را مینمود؛ بر ممالک شرق میانه، شمال افریقا و قسمتی از خاک اروپا حکمروایی میکرد. پادشاه ترکیه عثمانی یک امپراطور بود و به زور صدها هزار لشکر و قوت نظامی و خزانه های که از ممالک مفتوحه دزدیده و غارت نموده بود ادعای خلافت میکرد. افغانستان عقب مانده با کدام قوت مالی، نظامی و سیاسی خود این ادعا را مطرح کرده میتوانست  که پادشاه آن باید دعوای خلافت اسلام را بنماید؟ در حالیکه شورش خوست، باتمام قوت خود در جریان بود، و در حالیکه افغانستان با ده ها مشکل سیاسی و اقتصادی دست بګریبان بود، دولت افغانستان این بارګران مصارف هنګفت دعوت و جریان جلسه علمای جهان اسلام را بدوش بکشد؟ وآن هم بالآخره برای چه؟ کس بپرسد!

1 COMMENT

  1. سلامونه
    زما په فکر، عثماني خلافت تقریباٙٙ ۵۰۰ کاله د ۳ براعظمونوپر ډیرۍ برخې د هلال په شکل حاکم و، سلطان عبدالحمید ثاني ،لکه په ترکي سریال (پایتخت عبدل حمیدII) چې ۱۴۲ برخې او هر یو ېې ۱-۲ ساعته په یوټیوب کې نشرسوی او ما ولیده، ډیر با دسپلینه، دیندار عادل ، او تر ټولو مهم د هندوستان او مرکزي آسیا مسلمانانو له حاله خبر و؛فلسطین کې ېې غیر مسلمو سره انساني چلند کوه ء؛ خو هغه ته هم فرانسویانو او غرب د ځوان-ترکانو نوی تحریک راوپاروه او همدارنګه انګریز ماسونانو هره ورځ پایتخت کښې د خپلو اجڼټانو په لاس ګډوډئ او انفجاراتو ته لمن وهله بالآخره ې سلطان تبعیدکړ!
    غازي امان الله خان هم د افغانستان استقلال له هند -ې- برطانوي څخه د ولس د دیندارۍ او جهاد په روحیه حصل کړی وو او له بریالي کیدو وروسته ې غوښتل د دنیا عصري ژوند له مزایاوو وطن برخورداره کړي او البته د امان الله خان غازي په دیندارۍ او صداقت کې شک نه و حتی د هند او ترکستان مسلمانانو له ده غوښتي وو چې ځان داسلام خلیفه اعلان کړي خو ده بیا هم ترکانو ته احترام درلودلو لپاره هغه نه و منلی!
    او د افسوس خبره دا شوه چې دهماغه شکست خوړلي انګریز بقایاوو او جاسوسانو یو غل او ډاکو بیسواده د امیر په نوم د امان افغان د تحولاتو پر ضد ؛ د اسلام نه په سوء استفاضې ۹میاشتې پرافغانستان مسلط کړ او ټول دستآاوردهای اماني ې برباد کړل …!!
    که ژور فکر وکړو ؛ سل کاله بعد همهاغه د افغان او اسلام ضد لوبې بیا بیا تکراریږي ؛ او هم د فلسطین وضع ټولو بیغیرتو اعرابو او ډیري مسلمانانو ته د پیغور او شرم وړ ده!!!
    والله اعلم بالصواب

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب