جمعه, دسمبر 5, 2025
Home+از «جمهوریت» تا «جمهوریت» و آخر هیچ!

از «جمهوریت» تا «جمهوریت» و آخر هیچ!

غرزی لایق

نگاشته‌ی چهارم

«تالب» دیروز و «تالب» امروز با «امارتِ» راه‌اندازی‌شده‌ی شان تنها در آوند همین «گسست»، «گسست» از مشروعیت سنتی حاکمیت به سود نسخه‌های شتاب‌زده، نامآنوس و وارداتی حاکمیت‌سازی و گذار خشن و تند به آرمان‌شهری‌گری «سنت‌زدا» قابل ردیابی و شناسایی اند. دید رویه‌نگر و هله‌کی از دگرگونی‌های پیراگیر و سفتن آن‌ها به یاری نسخه‌ها و راه‌یاب‌های غیر افغانی، بی‌گانه و پرمدعا، بی‌گمان، به برآیندهای ناجور و فریبنده می‌انجامد. برای درک و فهم آن‌چه پس از فروپاشی «جمهوریت» پسین رخ داد، می‌باید پیش از همه به قانون‌مندی‌ها و هم‌چندی‌های درونی جامعه‌ی افغانی خیره شد و گویه‌های «گسست» و «واگذاری» را از ریزبین واکاوی زمین‌لرزه‌های مدهش نیم سده‌ی پسین گذشتاند.

پرسمان برهم‌خوردن مشروعیت سنتی حاکمیت در افغانستان، بی‌گمان، پیش و بیش از همه، در آیینه‌ی چه‌گونه‌گی جای‌گاه و نقش سنتی پشتون‌ها در ذروه‌ی قدرت قابل پرس و پال است. برتری پشتون‌ها در حاکمیت‌های دوصدوچندسال پس از احمدشاه ابدالی که با کودتای نظامی سردار محمد داؤد خان درز برداشت، هم‌پا با برپایی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به ویژه پس از پاگذاری عسکری اتحاد شوروی به این سرزمین در مسیر واژگونی قرار گرفت. این کساد طی دوران چهارساله‌ی حاکمیت «جهادی‌ها» به حداقل رسانده شد و در تنور سوزان جنگ‌ها و کشتارهای بی‌پیشینه کابل مسأله‌ی برتری تاجیک‌ها در قدرت شامل اجندای بازی‌گران بیرونی و ذوق‌زده‌های درونی گردید. هر برچسپی که بالای پیشانی «جنگ‌های کابل» می‌چسپانند، درون‌مایه آن را ضمانت برتری تاجیک‌ها در رأس قدرت تشکیل می‌داد که هنوز دولت روسیه پیش از سقوط حاکمیت حزب وطن به برهان‌الدین ربانی طی سفرش به ماسکو و زانوزدن در برابر آرام‌گاه سرباز گم‌نام وعده سپرده بود.

از بطن خشونت‌ها، چپاول‌ها و کشتارها به هدف بنیادی‌سازی حاکمیت تاجیک‌ها در افغانستان در سال ۱۹۹۴ میلادی تحریک تالبان به دنیا آمد. ویلیام میلی هنوز در سال‌های آغازین حاکمیت امارت نخستین تالبان پرسش آتی را مطرح کرده بود که «آیا ظهور تالبان یک پدیده‌ی گذراست و یا چیزی است ماندگار که جامعه‌ی بین‌المللی باید در آینده با آن سروکار داشته باشد؟» در کنار سازه‌های دیگر، ویلیام میلی پیدایش تالبان را به «غرور زخم‌خورده‌ی جامعه‌ی پشتون» گره زد که به باور وی «سلطه‌ی سیاسی دیرپا و دو‌قرن و نیمه‌ی شان توسط اقلیتی تازه‌وارد تهدید» شده بود. بی‌گمان، این «تهدید» با کودتای نظامی سردار محمد داؤد رقم خورد و چنان‌که یادآوری شد، روال مشروعیت سنتی قدرت با فروریزی تندیس «پادشاه سایه‌ی خدا» دچار سکته‌گی و گسست گردید.

بیش‌ترینه از یاد می‌برند که نهاد شریعت در چهره‌ی علما و روحانیون و بافتارِ سنت در وجود ملک‌ها و خان‌های قبیله‌ها و ایل‌ها همان آمیزه‌های بوده اند که سده‌ها روزمره‌گی‌های جامعه‌ی بدوی و روستایی در افغانستان را اداره و رهبری می‌کرده است. نخستین ساختارهای دولتی در سرزمین ما، ناگزیر از بطنِ بافتار قبیله و فتوای دینی سرزده، پشتونولی و شریعت اما، جوهرِ ایدیولوژیکی حاکمیت‌ها را تا دهه‌های پایانی سده‌ی بیستم میلادی می‌ساخته است. با آن‌که آرایه‌ی این باور هم‌گام با کودتای نظامی سردار محمد داؤد خان در جولای سال ۱۹۷۳ میلادی واژگون شد، درون‌مایه‌ی سیطره‌ی حاکمیت سنتی اما، در رنگارنگی ساختارهای دولتی و پذیرش قوانین اساسی، تا روزگار ما، بر مخیله‌ها جاری و باقیست. چیره‌گی روانِ آغازین مشروعیت حاکمیت در افغانستان و پناه‌بردن به تفسیرِقبیلوی-دینی ریخت‌وبافتِ دولت‌داری در زادگاه چند‌تباری ما، کماکان انگیزه‌ی اصلی زمین‌لرزه‌های قومی در دهه‌های اخیر گه‌شماری کشور خوانده شده اند. امارت طالبان که در ۱۵ اگست سال ۲۰۲۱ میلادی بار دوم و بالای خرابه‌های خودسری‌ها، زیاده‌خواهی‌ها و فساد گسترده‌ی «جمهوریت» پسین بنا یافت، بار دیگر سخت‌جانی باورها و نهادهای دیرینه‌ی مشروعیت قدرت در افغانستان و پس‌گشت خشن حاکمیت از «نوگرایی» به سنت و شریعت را به اثبات رساند. هوش‌مندانه نیست که حکم ملا محمد یعقوب وزیر دفاع امارت اسلامی در همایش یادبود از ۱۰۶مین سال‌گرد بازگرداندن استقلال را که محور ایستایی و مشروعیت حاکمیت در افغانستان را «اسلامیت و افغانیت» خواند کم بها دهیم.

ادامه دارد

1 COMMENT

  1. سلام
    یاره لایق ساب!
    یو خو ډیرې اوږدې جملې دي ،هغه هم په تقریباٙٙ د فردوسي د وخت په کلاسیکه دري!! یا پارسي
    من خو از ابتدا تا انتها صرف فهمیدم که سه جمهوریت دیدیم
    جمهوري داود خاني
    ج.ډیموکراتیک ا
    ج.اسلامی ا؟

    و غیره
    له سهوی یا ګستاخی عفوه غغواړم.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

ادب