عبدالباری جهانی
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
در تاریخ افغانستانو خصوصاً تاریخ معاصر این کشور، شاید در باره کمتر کسی به اندازه سید جمال الدین افغانی افسانه نګاری صورت ګرفته باشد. یکی از علل این افسانه نګاری کمبود و یا بعضاً نبود مواد موثق و قابل استناد تاریخی بوده است. طوریکه در قسمت اول این مضمون نشان د ادیم، علامه محمود طرزی، با وجود آنکه فرزند غلام محمدطرزی بود، که با سید از نزدیک آشنایی داشت، معلومات کافی نداشت و همه اطلاعات در باره سید افغانی را در یک مضمون خلاصه نموده بود. ولی مورخین، نویسنده ها و سوانح نګاران در باره زندګی او متوسل به افسانه سازی شدند. از جمله مورخین افغانی سیدقاسم ریشتیا در باره سید ، که اورا افغانی نه بلکه افغان میخواند، مینویسد: « درین وقت بود که امیرشیرعلی خان شروع به اصلاحات داخلی نمود. اګرچه از نظریات سید جمال الدین افغان که بعد از فرار امیر محمداعظم خان ( که وزیر و مشیر اوبود) در کابل مانده بود، استفاده زیاد کرد لیکن از سبب علایق معدودی که بین سید موصوف و امیر محمداعظم خان موجود بود اورا رسماً موقع مهمی در امور مملکت داری نداد تا آنکه سید بفکر خارج شدن از افغانستان افتاده بعد از تسلیم پیشنهادات و پلان اصلاحات خود وطن عزیز خودرا ترک ګفت و دیګر تا زمان مرګ خود روی وطن را ندیده… » سیدقاسم ریشتیا، افغانستان در قرن نوزده ص ۱۸۷
مرحوم غبار در این افسانه سازی ګامی فراتر نهاده و مینویسد که در قرن نوزدهم در اسیا و افریقا نهضت های ملی و اجتماعی بمیان آمد و همزمان با همین نهضت ها در افغانستان نیز از نصف دوم قرن نوزدهم راه اصلاحات ګشاده شد.
او سید جمال الدین را یکی از پیش قدمان این نهضت معرفی میکند و مینویسد که سید در سال ۱۹۵۷ به دربار امیر دوست محمدخان راه یافت و بعد از مرګ امیر دوست محمدخان در دربارامیرشیرعلی خان باقی ماند. مرحوم غبار مینویسد که سید در نوزده سالګی به دربار آمد و یازده سال در د ربار باقی ماند. بعداً سه سال به سفرهای هند و عراق و شام و حجاز پرداخت و از علوم اروپايی و فلسفه جدید بهره ورګردید. غبار مینویسد که سید استاد سردار محمداعظم خان، برادر بزرګ امیر شیرعلی خان بود و امیر شیرعلی خان ازین سبب اورا بنظر خوب نمیدید و فکر میکرد که خانه سید شاید لانه دوستان محمداعظم خان ګردد. در حالیکه سید جداً حامی دولت مرکزی بوده و در مرګ دوست محمدخان از محمداعظم خان خواهش نمود که به بردار کوچک خود شیرعلی خان بیعت نماید. البته شیرعلی خان اورا به نظر نیک میدید و بالاخره سید به ترک وطن مجبور شد و در روز وداع در ارګ بالاحصار کابل تمام نظر و پروګرام اصلاحی خودرا در طومار طویلی نوشته بود بشاه تقدیم کرد. شاه آنرا بخوشی پذیرفت و وعده تطبیق آنرا در مملکت داد. غبار، افغانستان در مسیر تاریخ ص ص ۵۹۲-۵۹۳
در حالیکه سید جمال الدین افغانی، در سال ۱۸۶۶ در شهر هرات، تحت عنوان تشتت افکار، زیر نام سیدجمال الدین الحسینی عبدالله بن عبدالله، مینویسد که او در سن نوزده سالګی، در جستجوی حقیقت، آغاز به سفر نمود و پنج سال در مناطق و ممالک جهان ګشت و ګزار نمود و با اشخاص و علمای مختلف جهان دیدار نمود… ګزیده آثار، ص ص ۱-۲
سید، که به اتفاق جمهور مورخین بسال ۱۸۳۸ یا ۱۸۳۹ تولد یافته است، اګر به سن نوزده سالګی آغاز به سفر نموده باشد، باید بسال ۱۸۵۷ آغاز به سفر و جهان ګردی نموده باشد و بعد از پنج سال باید بسال ۱۸۶۲ از اسفار خود باز نشسته باشد. به این صورت نه درسال ۱۸۵۷ به دربار امیر دوست محمدخان راه یافته و نه استاد پسر او محمداعظم خان شده میتوانست. به اساس متونیکه به استناد روزنامچه نماینده کابل انګلیس ها Kabul Diaries نګاشته شده واضح میګردد که سید مجال پیشنهاد نمودن اصلاحات خود به امیر شیرعلی خان بدست نیاورده است زیرا امیر ، بعد از دریافت نمودن دومکتوب از سید، اورا قهراً از خاک افغانستان اخراج نموده است. و برای سفر خرج او از کابل تا سرحد ایران، و یا هندوستان صرف ۱۲ تومن را تادیه نموده است. Nikki Keddie P50
ضمناً، برخلاف ادعای سیدقاسم ریشتیا و بعضی مورخین، از نامه هاییکه سید افغانی عنوانی امیر محمداعظم خان و امیر شیرعلی خان نګاشته چنین بنطر نمی آید که سید وزیر و مشیر امیرمحمداعظم خان باشد. برعکس، سید در هردو نامه اظهار دلتنګی و، بر اقامت خود در کابل، اظهار ندامت میکند.
« آه از دل پرخون!، اه از بخت واژګون!، آه از دست مردم دون! نه علاج دل توانم نه علاج بخت وارون! نه علاج خویش توانم نه علاج مردم دون. چه کنم و راز دل را با که بګویم و راه نجات خود را از که بجویم؟
مرګ کو تا زین بلابرهاندم؟ مرګ من شد بزم ترکستان من. چه کنم از دست دل؟
از تقاضاهای دل پشتم شکست
برسرم جانا بیا میمال دست
چه چاره با خداوند دل؟
ای زتو ویران دکان و منزلم
چون ننالم چون بیفشاری دلم.
الغریب فی البلدان، جمال الدین الحسینی الاستانبولی و الطرید عن الاوطان.
زاهد ظاهر پرست از حال ما آګاه نیست
هر چه ګوید در حق من جای هیچ اکراه نیست.
امیر محمداعظم خان، در جواب سید، دونامه می فرستد و در هر دو نامه مینویسد که دوری سید باعث ملال خاطر میګردد اما چون سید میخواهد دوری و مفارقت اختیار کند نمیخواهد به وسیله ممانعت از سفر کردن باعث رنجش خاطر او ګردد. ګزیده آثار ص ص ۴-۵
چون در نامه ایکه عنوانی امیر شیرعلیخان فرستاده از بد عهدی امیرمحمداعظم خان ؛ شکایت مینماید و امید به دربار امیر جدید میآورد و ضمناً از تنګدستی و بیخانګی خود شکایت میکند. معلوم میګردد که نه در دربار امیر محمداعظم خان چندان اعتباری داشته است؛ ورنه اورا عهد شکن نمیخواند و نه در دربار امیر شیرعلی خان قبول شده است زیرا امیر به زود ترین فرصت امر حرکت سید را از کابل صادر میکند.Nikki P51
وقتی آثار سید جمال الدین، تتمت البیان فی تاریخ الافغان و عروة الوثقی به کابل رسیدند و به فارسی و پښتو ترجمه شدند. مترجمین باید چیزی بحیث مقدمه مینوشتند. اینطور معلوم میګردد که این آثار مقدمه های نداشتند و مترجمین ما باید چیزی علاوه مینمودند. چون هیچ چیز دیګری نبود، از خود ساختند و معلوماتی که در همین مقدمه ها داده شده، یا جعل شده بود، به کتاب های دیګر سرایت نمود وجعل در جعل را بوجود آورد. البته نمیتوانیم ادعا کرد که این دو مترجمین مذکور معلومات و اطلاعات در باره سید را کاملاً جعل نموده است بلکه از آثار بعدی معلوم میګردد که در باره سید افواهات زیادی در ترکیه و اروپا به نشر سپرده شده بودند.
اولین اثری که، بعد از سراج الاخبار، در باره زندګی سید جمال الدین افغانی معلومات نسبتاً مفصلی میداد، مقدمه ترجمه کتاب تتمت البیان بود. ابن کتاب را محمدامین خوګیانی، که در آن وقت مدیر روزنامه انیس بود، در وقت صدارت سردارمحمدهاشم خان، ترجمه کرد؛ و ادعا نمود که سید افغانی در وقت محاصره هرات، از طرف امیر دوست محمدخان، حاضر بود. او طرفدار محمداعظم خان بود و در وقت پادشاهی او به مقام ریاست وزراء رسید. خوګیانی مینویسد که ګرچه شیرعلی خان ازو دعوت بعمل اورد و خواستار همکاری او شد مګر سید حریت فکر و احترام ضمیر خودرا محافظه نمود و رتبه و منصب را قربانی ان ساخت. خوګیانی مینویسد که بعد از سقوط محمداعظم خان و رویکار آمدن امیر شیرعلی خان، سید حالات را به حال خود مناسب ندید و بعد از تسلیم نمودن پروګرام خود بحضور امیر شیرعلی خان اجازه حج را طلب نمود و از مملکت خارج شد. تتمت البیان ص ص ۱۲-۱۳
در سال ۱۳۵۲ هجری شمسی ۱۹۷۳ میلادی، یعنی تقریباً چهل سال بعد از ترجمه تتمت البیان، محمدشاه ارشاد، کتاب نسبتاً مفصلی در باره زندګی و آثار سید جمال الدین افغانی را، که بقلم یکی از مخلصان سید افغانی، محمدباشا مخزومی نګاشته شده بود، ترجمه کرد. نویسنده این کتاب علاوه بر اینکه سید را صدراعظم امیر محمداعظم خان میخواند او را چندی بعد وزیر حربیه ناصرالدین شاه قاجار میسازد. د افغانی سید جمال الدین خاطرات، ص ۳۸
بعد از نشر این کتاب، به وسیله مطبعه دولتی کابل، در سال ۱۳۵۳ قاضی عبیدالله به ترجمه العروة الوثقی مبادرت میورزد. قاضی عبیدالله در مقدمه ترجمه این کتاب ادعا میکند که سید در جنګ های بین محمداعظم خان و امیرشیرعلی خان حیثیت قوماندان قوماندان های محمداعظم خان را داشت و وقتیکه امیر محمداعظم خان به قدرت رسید از قدرت و محبوبیت سید بترسید؛ و به اثر فریب درباریان خود، به مشوره های سید وقعی نمیګذاشت. وقتی محمداعظم خان در مقابل امیرشیرعلی خان شکست خورد، سید با محمداعظم خان یکجا به هند رفت. چون در آن وقت در هند اغتشاشات به اوج خود رسیده بود انګلیس ها از حضور سید ترسیدند و اورا از خاک خود اخراج نمودند… العروةالوثقی ص ۵
این معلومات غلط، که هیچیک آن به حقایق و واقعیت های تاریخی سرنمیخورد، وهمه مورخین و نویسنده های بعدی مارا ګمراه نموده و سبب تحریف حقایق ګشته است از کجا آمده؟ نمیدانم. ولی از مکاتیب سید جمال الدین افغانی ګفته میتوانیم که او در اخیرسال ۱۸۶۶ در هرات بوده و در سال ۱۸۶۸ ، به امر امیر شیرعلی خان، از افغانستان اخراج شده اند. نه در محاصره هرات، از طرف امیر دوست محمدخان، وجود داشت. نه استاد محمداعظم خان بوده است و نه بحیث قوماندان عسکری و بعداً صدراعظم ایفای وظیفه نموده اند. چه اګر چنین میبود، در کتاب «تتمت البیان فی تاریخ الافغان» که تا ختم پادشاهی دوم امیر شیرعلی خان را دربرګرفته، به این موضوع حد اقل اشاره یی مینمود. مرحوم غبار و سایر مورخین، که ادعای شاګرد بودن محمداعظم خان نزد سیدجمال الدین افغانی مینمایند، این نکته را متوجه نشده اند یا اهمیت نداده اند که تولد سید در سال ۱۸۳۸ و تولد محمداعظم خان در سال ۱۸۲۰ واقع شده. چطور امکان داشت که یک آدم ۳۸ یا ۴۰ ساله نزد یک جوان ۱۸ یا ۲۰ ساله شاګرد شود. و آنهم یک شهزاده باشد؟
از طرف دیګر اګر سید جمال الدین افغانی در وقت محاصره هرات، از طرف امیر دوست محمدخان، در جبهه دوست محمدخان حاضر میبود و شاهد وقایع تاریخی میبود این اشتباه را هر ګز مرتکب نمیشد که سلطان احمدخان را پسر کاکای دوست محمدخان بخواند و یا بنویسد که امیر حین محاصره هرات مریض و وفات شد و عساکر او محاصره هرات را شکستاند. تتمت البیان فی تاریخ الافغان ص ۱۴۸
چون به ګواهی همه تواریخ، امیر دوست محمدخان هرات را فتح نمود. کابل را به مناسبت این فتح چراغان کردند و بعد از ۱۳ یا ۱۴ روز در هرات وفات یافت و در جنب مزار خواجه عبدالله انصاری به خاک سپرده شد.
این معلومات غلط و غیرموثق مورخین و نویسنده ګان ما نه با نامه های سید جمال الدین افغانی میخواند و نه ممکن بود که کتب تاریخی مانند پادشاهان متأخر افغانستان میرزا یعقوب علی خوافی، سراج التواریخ فیض محمدکاتب و خصوصاً تاج التواریخ امیر عبدالرحمن خان از چنین شخص مهمی که صدراعطم و یا وزیر و مشیر و یا قوماندان قوماندان های محمداعظم خان بوده باشد، ذکری بعمل نیاورد.
از طرف دیګر، اګر سید جمال الدین افغانی از طرف امیر شیرعلی خان از افغانستان اخراج نشده باشد بایست که در خاک افغانستان میماند. زیرا از یک طرف عصر امیر شیرعلیخان عصر اصلاحات بود و شاید به مشوره های سید ضرورت بیشتری احساس میشد و از طرف دیګر برای سید در مبارزه با استعمار فرنګ یک مملکت مساعدی بود. و اګر او به راستی از طرف شیرعلیخان اخراج شده باشد چطور در کتاب خود از امیرشیرعلی خان به نیکی یاد میکند؟ « شیرعلی خان از روی همت عالی و اخلاق پسندیده و خودداری از ظلم در دل اهالی محبوبیت داشت… » همان کتاب ص ۱۵۴
ضمناً در تاریخ جنبش مشروطیت و آثار منورین پیرو این مفکوره، که میګویند تحت تأثیر افکار سید جمال الدین افغانی تشکل یافته، یا نضج یافته و یا روح آن اثار سید بوده ، کدام ذکری از کتابهای سید یا کتاب مشخص سید که این جنبش را تحت اثر خود قرار داده باشد ندیده ایم. ازینرو ګفته میتوانیم که نوشته های مورخین و نویسنده های ما درین باره، اګر سراپا نباشد، اکثریت آنها متکی بر افسانه نګاري میباشد؛ که بدبختانه یکی از دیګری درین میدان مسابقه پیشی جسته است.
به ګمان غالب سرچشمه اکثر این افسانه ها، همانا کتاب محمدباشا مخزومی « د افغانی سید جمال الدین خاطرات او په هغو کي په مجمله توګه د ده افکار او آراء» میباشد. چون افسانه های که در سایرکتب، منجمله مقدمه تتمت البیان و عروة الوثقی و بعد ازآن کتاب مرحوم غبار آمده همه با کتاب مخزومی مشابه و بعضاً یکرنګ میباشند.
ادامه دارد.