دوکتورم، عثمان تره کی
امریکائیان از همان آغاز حمله به افغانستان با حماسه های تاریخ کشورآشنا و به اشغال دائمی آن بی باور بودند. راه بیرون رفت از معرکه را با شامل نساختن نام طالبان در لیست تروریست باز گذاشتند. تماس مستقیم مقامات امریکایی با مخالفین مسلح در واقع به مفهوم اعتراف به اشتباه تهاجم اشغالگرانه به افغانستان و اعطای رسمیت به جنگ طالبان به مثابه نبرد برای آزادی تلقی میشود.
( برای فهم پهلو های حقوقی قضیه مراجعه شود به :
)http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/rosta_taraki_mabani_hooqooqi_jang.pdf
طبق قوانین و تعاملات بین المللی در حالت اشغال یک کشور بخش عمده اتوریته دولتی کشور تحت اشغال به قوای اشغالگر انتقال میکند. اشغالگر به تنهایي و یا با همکاری اداره خود ساخته بومی، مسئولیت تأمین امنیت کشور تحت اشغال را بدوش میگیرد. در صورت ظهور مقاومت در برابر قوای خارجی و اداره دست نشانده مدیریت جنگ و نحوه برخورد با اسرای جنگي در حیطه صلاحیت انحصاری قوای اشغالگر است. کشور اشغالگر ملزم به احترام انبوه کانوانسیون های بین المللی در رابطه به زندانیان سیاسی و اسرای جنگی است. ازجمله :
کانوانسیون ۱۲ اگست ۱۹۴۹ ژنو و پروتوکول های ضمیمه آن توضیحات مفصلی در رابطه به حراست از حقوق زندانیان و مسئولیت اتوریته اشغالگر بدست میدهد.
قوانین بین المللی به همه کسانیکه با قبول خطر مرگ در دفاع از یک سلسله « معتقدات » ( آزادی ، حق حاکمیت ملی ، اسلام ) میجنگند و در چنگ دشمن میافتند ، به مثابه « اسیر جنگی یا زندانی سیاسی » نگاه میکند و آنها را تحت پوشش موازین حقوقی قرار میدهد. سره میاشت بین المللی در استفاده عملی ازین حقوق نظارت مینماید.
امریکا با درک مسئولیت خود در قبال کانوانسین های بین المللی در مورد زندانیان در موافقتنامه صلح با طالبان در قطر تعهد سپرد که قبل از آغاز مذاکره بین الافغانی اقدام لازم برای زندانیان طالب را رویدست بگیرد. در موافقتنامه آمده است :
« . . . ایالات متحده متعهد است که از ۱۰ مارچ ۲۰۲۰ به بعد، کار فوری آزاد سازی ۵ هزار اسیر جنگی و سیاسی طالبان را هرچه زودتر بهعنوان یک اقدام اعتماد سازی شروع کند. . . »
موافقتنامه به تصویب شورای امنیت ملل متحد رسید. یعنی با کسب موافقت جامعه بین المللی دارای پشتوانه قوی حقوقی شد. بناً در رهائی زندانیان و نجات پروسه صلح از شکست و ریخت امریکا مستقیماً مسئولیت دارد.
رأس اداره کابل بار ها با بیان اینکه قوای امنیتی افغانستان برای امنیت واشنگتن و نویارک قربانی میدهند، ذلت و خفت قرار گرفتن زیر تحکم امریکا را پذیرفته است.بناً ایجاد مانع از طرف اداره کابل در برابر آزادی زندانیان یعنی بهانه تراشی به قصد تخریب پروسه صلح به مفهوم تمرد در برابر ارباب و ایجاد اخلال در تعهدات بین المللی امریکا است.
یک طرز تلقی اینست که امریکا از ادامه جنگ بیشتر از تأمین صلح سود میبرد و با بازی های چند بُعدی، خود این حالت را بوجود آورده است. در غیر آن حد غلام باشد که بر « رکاب قزل ارسلان بوسه نزند. »
امریکا برای نجات پروسه صلح و جلوگیری از خیز و جست های بی جای اداره مادون کابل وسائل قوی اعمال نفوذ دارد. از جمله: قطع کمک های اقتصادی، قطع همکاری در عملیات نظامی بر ضد مخالفین، وضع تعزیرات اقتصادی، تنزیل سطح مناسبات دیپلوماتیک، اخراج پیش از وقت قوأ، حذف فزیکی مخالفین و دشمنان صلح و غیره.
اگر امریکا واقعاً خواهان صلح است، بهتر نیست که رُخ ماشین جنگی خود را به عوض مقابله با طالبان که خواستار صلح اند به سوی عُمال وابسته به اداره کابل که دوام جنگ را میخواهند، دور بدهد ؟
اگر امریکا از یک یا چند افزار نرم و یا سخت فشار علیه دشمنان صلح استفاده نکند، این تصور قوت میگیرد که امریکا در تلاش برای صلح صادق نیست و پروسه صلح را صرفاً به قصد استفاده تبلیغاتی در کامپاین انتخاباتی آینده ریاست جمهوری امریکا رویدست گرفته است.
درین حال اگر خدای ناخواسته ارادی یا غیر ارادی ویروس کرونا در میان زندانیان پخش شود، مسئولیت قتل عمدی یا غیر عمدی ده ها هزار زندانی متوجه امریکا به صفت زندانبان اصلی میشود.
اکثریت زندانیان طالب به حساب ارائه راپور های غلط و متاثر از عصبیت قومی یا ایدیولوژیک مقامات امنیتی ( با توجه به رخنه خادیست ها در اورگان های امنیتی ) در « چاپه» های شب هنگام به قوماندانان امریکائی توقیف و سالیان درازی را بدون محاکمه در زندان گذرانیده اند. به روایت شاهدان عینی سربازان امریکائی و افغانی در قراء و قصبات پشتون نشین جوانان روستائی را همینکه تشخیص میکردند که دستار سیاه به سر و توان حمل توپک را دارند بازداشت مینمودند. درین گیر وگرفت های ظالمانه و بی سنجش امرالله صالح، حنیف اتمر و معصوم ستانکزی که اداره امنیت ملی را بدوش داشتند، سهم برجسته ایفا کرده اند. امروز هریک این ذوات در پست های عالی حکومتي به این منظور گماشته شده اند تا به عنوان زندانبانانن سابق حرف اول و آخر را در رابطه به زندانیان بزنند. این سادگی است اگر باور کنیم که این عُمال عقده مند به آسانی دست از لجاجت بردارند و با آزادی زندانیان خود را در تقابل با آنها قرار بدهند.
شمار مجموعی زندانیان طالب در زندان های اداره کابل در حدود ۱۵ هزار تخمین میشود. جرم همه آنها مخالفت با حضور ناقانون قوای خارجی است. در جامعه سنتی و روستائی افغانستان همه زندانیان نان آور خانواده های خود بودند. اگر شمار اعضای هر خانواده را در حد وسط ۵ تن قیاس کنیم، زندانبانان ۷۵ هزار نفر را طی سالیان متمادی به کاسه گدائی نشانده اند. ترس زندانبانان از آزادی زندانیان ازین است که بدون هیچ مجوز اخلاقی، سیاسی و شرعی هزاران خانه را ویران کرده اند.
ترس از بازگشت زندانیان به جبهات جنگ بهانه خبیثانه برای تخریب پروسه صلح است. تا آنجائیکه من ( با گذشتاندن ۶ سال در پلچرخی ) از وضعیت زندان های افغانستان اطلاع دارم، زندانی هرگاه از شر امراض ساری کشنده در زندان زنده سر بیرون شود، حد اقل به ۹ ماه مراقبت ضربتی صحی ضرورت دارد تا به زندگی نورمال و احیاناً به رفتن به میدان جنگ آماده گردد. طبق پیشبینی در موافقتنامه طالبان و امریکا، صرفاً طی یکی دو ماه آینده در تفاهم میان افغانان اوربند اعلام و جنگ پایان میابد. این مدتی است که طالبان آزاد شده مصروف التیام درد های خود اند. بناً ترس از بازگشت آنها به میدان جنگ موجه نیست. بهانه برای ادامه جنگ است.
قوانین بین المللی استفاده افزاری و گروگانگیری اسرای جنگی و زندانیان سیاسی را در تعاملات و چنه زدن های سیاسی به مثابه یک جنایت میشناسد. ایجاد فشار بر طالبان از مجرای اخلال در آزادی زندانیان طالب به قصد زمینه سازی مذاکرات مستقیم مرکه چیان طالب با اداره کابل، جز به تعویق افتادن روند صلح و نهایتاً افزایش در تلفات ناشی از دوام و شدت جنگ هیچ سودی به همراه ندارد.
مقاومت مسلح اداره کابل را محصول تهاجم خارجی میداند که با قبول قربانی های بیشمار علیه آن جنگیده است. مذاکره مستقیم با حکومت به مفهوم شناخت رسمی تولید سیاسی اشغال است. این به مفهوم تسلیمی بلا قید و شرط مخالفین به زبر دستی و بدمعاشی قوت های مهاجم خارجی، قبول حالت اشغال و نهایتآ خاک و دود شدن همه قربانی ها تلقی میشود.
بنآ تقاضای اداره کابل از مخالفین برای مذاکره مستقیم با انگیزه و منطق جنگ از بنیاد در تقابل و تضاد قرار دارد.
رهايی زندانیان طالب به مثابه ضمانت دوام پروسه صلح صداقت امریکا را در تعهداتش در معرض آزمون جدی قرر داده است. امریکا صرفاً با برخورد مسئولانه به قضیه میتواند روزنه خروج از منجلاب افغانستان را به روی خود باز کند.