ترجمه و تخلیص: نور محمد غفوری
هفته نامۀ معتبر (زمان Die Zeit) جرمنی بتاریخ 6 جولای 2021 مقاله تئو سومر Theo Sommer را به نشر رسانده که در آن ذکر گردیده که «غرب در افغانستان تسلیم شد و بالآخره برای آلمان هم چارۀ دیگری نماند. … پس از تقریباً 20 سال ، غرب به رهبری ایالات متحده تسلیم شده است. بر اساس اصل “با هم در ، با هم بیرون” ، به آلمان فقط یک راه ماند، تا با تسلیم همراه شود. چارۀ دیگری نداشت. … بازگشت بدون هیچ آواز و صدایی یا تشکر انجام شد.» رئیس جمهور، صدراعظم، وزیران فدرال و مقامات معتبر جرمنی از سربازان برگشته استقبال به عمل نیاورد، مدال و نشانی توزیع نه شد و حتی تشکری از ایشان صورت نگرفت.
در مقاله ذکر گردیده است که (جنگ افغانستان به فجیعترین شکل به پایان رسید) و اگر فکرشود که نیروهای بین المللی ماموریت خویش را انجام داده است، اشتباه بزرگ و گمراه کننده است. جنگیکه برنده آن نباشد، باخته است. «پس از تقریباً 20 سال، غرب به رهبری ایالات متحده تسلیم شده است.»
نویسنده یاد آور شده است که در جنگ افغانستان بیشتر از 160،000 سرباز آلمانی، که اغلب در چندین مورد در هندوکش، چهار تا شش ماه خدمت می کردند، سهم گرفته، 59 نفر جان خود را از دست دادند، چندین هزار نفر برای همیشه ضربه دیده و مأموریت افغانستان تأثیر عمیقی بر سربازان و سایر مأمورین بجا گذاشته است.
در مقاله همچنان برخورد دولت آلمان با ترجمانان و همکاران افغانی شان مورد انتقاد قرار گرفته که تا هنوز صرف 350 نفر آن چانس ورود به آلمان را بدست آورده و سایرین به نسبت بیروکراسی دولت آلمان تا هنوز منتظر اند و در ترس از طالبان در افغانستان زندگی میکنند.
در بخش از مقاله ذکرگردیده است که عدم موفقیت در افغانستان سه سوال مهم را ایجاد می کند:
اول ، آیا حمایت واقع بینانه ای از افغانستان وجود دارد که بتواند از جنگ داخلی در کشور و پیروزی طالبان جلوگیری کند؟ پس از عقب نشینی شوروی از جنگ ده ساله خود در افغانستان در سال 1989، رژیم نجیب الله که تحت حمایت مسکو قرار داشت، نتوانست برای چهار سال مقاومت کند. آیا تاریخ برای غرب هم تکرار می شود؟
دوم: چه درسهای عبرت را از فاجعۀ افغانستان برای ماموریت نظامی ما در جمهوری مالی میتوان آموخت؟ آن را قطع میکنیم، زیرا که همینطور نا امید کننده است؟ و یا حمایت از رژیم فاسد نظامی را بخاطر ایجاد دیوار برای امواج مهاجرت ادامه میدهیم؟
سوم: تلاش مداوم برانگیخته ما برای به عهده گرفتن مسئولیت سیاسی جهانی با توجه به توانایی های ناچیز نظامی و تجربه هوشیارانه ملت سازی (nation building) در افغانستان ، چقدر واقع بینانه است؟
مقالۀ متذکره نقاط نظرهای دلچسپ دیگری هم دارد که مطالعۀ ان برای دوستانیکه لسان جرمنی را میداند، مفید است. باید یاد آور شد که اکنون موج از پیشنهادات در آلمان وجود دارد که می خواهند از عساکر برگشتۀ آلمانی از افغانستان استقبال و تمجید صورت گیرد.
لینک مقالۀ اصلی:
ګویند که: در وقت امیر عبدالرحمن خان یک نفر دعوی کرد که توسط ګوزها ساز می نوازد! امیر اورا خواست و در یک چمن اورا استاد کرد و ګفت حال توسط ګوزهایت یک نغمه بنواز! زمانیکه مرد به ګوز زدن اغاز کرد و ساز شروع کرد، چند لحظه بعد خاموش در جایش نشست! امیر ګفت برخیز و دوام ده! مرد ګفت امیر اصحب عفو می خواهم ساز را در پرده های بالا ګرفته بودم و بجای ګوزها ګویم رفته است!
امیریکا که در پرده های بلند قدرت عوی ابر قدرت یګانه جهان میکرد در افغانستان ګویش رفته است! امریکا را خدا شرمان و همان ګپ درست شد که افغانستان قبرستان امپراطوریها است! امریکا اب و ابرویش در پیش جهانیان ریخت و دیګر حیثیت یک فاحشه را در جهان دارد!
غرب چطور تسلیم میشود، غرب قسمتی از کار خود را انجام داده، نوکرانش تعقیب میکند، غرب سیاست سه هزار سلاه را پیش میبرد با سه هزار سال تجربه. احتیاط از غرور سقوط دادن غرب! آیندهٔ تاریکتر در پیش است. اندیشه به کار است! لطفاً برامدن غرب را ساده فکر نکنید، وجب وجب و ملی متر به ملیمتر تحت نظر غرب با وسایل الکترونیک زیر نظر شان است!
امریکایان(سیاسیون یې) د نړۍ پر مخ تر ټولو پست او خبیث مخلوقات دي. دوی د پېسو د ګټلو لپاره هېڅ قاعده او قانون نه پېژني. د دوی شعار دا دی چې: مېک مني مانا دا چې پېسې جوړې کړئ. اوس یې چې دلته شرموونکې ماتې وخوړله نو افغانستان یې تورمخو پنجابیانو ته وسپاره او په نیمه شپه کې د بګرام نه وتښتېدل. لعنت دې وي پر دوی