غوث جانباز
آلبرت خوریف، سفیر روسیه در اسلامآباد، از ابتکار مسکو برای میانجیگری در حل مناقشه بین افغانستان و پاکستان خبر داد. با این حال، موفقیت این ابتکار قطعی نیست.
روسیه پیشنیازهای خاصی برای میانجیگری بین افغانستان تحت حاکمیت طالبان و پاکستان دارد، اما موفقیت آن به عوامل مختلفی بستگی دارد.
استدلالهایی برای احتمال موفقیت
۱. موضعگیری بیطرفانه:
روسیه در حال حاضر متحد سنتی هیچ یک از طرفین نیست،چیزیکه میتواند به آن کمک کند تا تصور یک میانجی بیطرف را ایجاد کند.
۲. گفتگو با طالبان:
مسکو با به رسمیت شناختن کنترول بالفعل طالبان بر افغانستان، تماسهای رسمی خود را با این حاکمیت نگه داشته است.
۳. روابط با پاکستان:
روسیه روابط با ثبات با اسلامآباد، از جمله همکاری در زمینه امنیت و انرژی، برقرار کرده است.
۴. منافع امنیتی مشترک:
هر سه کشور در مبارزه با تهدیدات تروریستی (به شمول داعش-خراسان) منافع مشترکی داشته و این مهم بستر مشترک برای گفتگو ایجاد میکند.
۵. تجربه منطقهای:
روسیه در امور افغانستان تجربه تاریخی دارد و ویژگیهای محلی را درک میکند.
موانع بالقوه
۱. نفوذ محدود بر طالبان:
علیرغم گفتگو با کابل، مسکو فاقد ابزار لازم برای تأثیرگذاری قابل توجه بر سیاست طالبان، به ویژه در مورد مسائل مرزی است. درگیری فعلی بین افغانستان تحت کنترول طالبان و پاکستان عمدتاً مرزی است.
۲. پیچیدگی درگیری:
تضادها میان پاکستان و افغانستان ریشهدار است (از جمله خط دیورند، حمایت از طالبان پاکستان (TTP)، اختلافات ایدئولوژیک).
۳. رقابت با سایر بازیگران:
چین، ایران و کشورهای خلیج فارس نیز در منطقه فعال هستند و ممکن است ابتکارات بدیل را ارایه نمایند.
۴. چالشهای داخلی روسیه:
درگیر بودن در سایر منازعات (عمدتاً اوکرائین) و فشار تحریمهای بینالمللی میتواند منابع و توجه مسکو را به طور جدی محدود سازد.
نتیجهگیری:
روسیه میتواند به عنوان میانجی در درگیری فعلی بین طالبان در افغانستان و پاکستان عمل کند، اما بدون مشارکت سایر قدرتهای منطقهای (در درجه اول چین و ایران) و بدون تمایل هر دو طرف به مصالحه، دستیابی به یک راهحل موفقیتآمیز بعید است.
واقعبینانهترین کمک مسکو، ایجاد بستری برای مذاکره و تسهیل گفتگو در مورد مسائل امنیتی مشخص خواهد بود، نه یک راه حل جامع برای اختلافات مرزی یا سیاسی.