نگاشتهی دوم
چرا «جمهوریت» پسین و عملکردهای آن سبب انزجار و بیزاری میگردند؟ گاهی بازماندهها و یتیمبچههای «جمهوریت» پسین به سوی کسانی نوک زهری خنجر دو دمهی کینه و ستیزه را نشانه گرفته و واویلا برپا میکنند که چرا از «جمهوریت» پسین متنفر اند. چی چیزها در کنش و منش و بینش «جمهوریت» پسین و گردانندهها و برگزیدههای آن مایهی نقد و نفرین است؟ آیا به راستی آنانیکه به روی پلید فساد، فحشا، دزیدی، غارت، چپاول، تقلب و دروغ بیستسالهی «جمهوریت» پسین گِل میمالند تالب شدهاند؟ چرا جلو نقد و رسواسازی جنایتها و بیستریهای «جمهوریت» پسین را با برچسپ کذایی تالب و تالبشدن در گلوها خفه میکنند؟ کدام میراث ارزنده و وطنخواهانهی «جمهوریت» پسین از قید خامه پنهان مانده است که به آن نهپرداخته و از آن به نیکویی یاد نهکرده باشند؟ پرسشهای بالا و دهها پرسش دیگر از همین درازا و پهنا اجازه میدهند تا سیر «جنبش» جمهوریتخواهی را در نمونهی «جمهوریت» پسین از زیر ریزبین بیرحم نقد و موشگافی گذشتاند و دماغ خفتهی آنانی را سوزن زد که از زندهگی و تاریخ به برآیندهای واهی و افغاندشمنانه دست یافته اند.
«جمهوریت» پسین از هیچنگاه با جمهوریتهای نخستین و میانگین قابل سنجه و سنجش نیست. با آنکه این «جمهوریت» در پیآمد خشونت و اشغال روشن ناتو و ایالات متحده رنگ یافت، به چنان پولها و سخاوتهای «جهان آزاد» دست یافت که در تأریخ افغانستان سابقه وهمانند نهداشته است. سهمداران «جمهوریت» پسین با بیاعتنایی و بیخردی «چانسی» را که به بهای گزاف برای مردم بلاپروردهی افغانستان به میان آمده بود حیف و نابود کردند. از این زاویه «جمهوریت» پسین سزاوار نکوهش و سرزنش است.
هر گاه «جمهوریت» پسین زیر پرچم سیاه اشغال ناتو و ایالات متحده فرصتها و سرازیرشدن دریای یارانههای پرسخاوت مالی پولپردازان ثروتمند جهان به افغانستان را هدر داده و «اقتصاد چور»، فساد گسترده، خودسری، فحشا، غصب داراییهای فردی و دولتی، سرقت داشتههای طبیعی و میراثهای تأریخی و فرهنگی و باغیگری لجامگسیخته را رونق بخشید، از سوی دیگر تمام پیشزمینهها برای ناتوانسازی حاکمیت مرکزی، فرار از مرکز، ایجاد جزیرههای قدرت، ناامنی سراسری، عربدههای فدرالیخواهی تا تجزیهی افغانستان را فراهم آورد. دزدی، آدمربایی، باجگیری، رشوهستانی و اشکال گونهگون ولگردی و خودسری را وارد روزمرهگیهای کشور نمود و یک نسل بیبندوبار، معتاد و فاقد دورنما را برای همبودگاه افغانی ارزانی داشت. یکی از زشتترین پدیدههایی که در کارنامهی ننگین «جمهوریت» پسین درج شده است پیشآمد ببرمنشانه با تمام مفاهیم و مقولههایی بود که به جمهوریت معنی و هویت میبخشیدند. گویههای چون انتخابات، رأی مردم، آزادیهای مدنی، حقهای شهروندی، سالاریت مردم، پارلمان، قضا و آموزشگاه و دانشگاه و سری از ارزشهایی را بدنام و سیاه ساخت که چبود و هستار جمهوریت را با آنها میآرایند. «جمهوریت» پسین از موهبت این بلندگویههای والا و ناب تا استخوان تهی گردیده و در آزمایشهای نخستین تمام نهاد های مردمسالاری را در دیدهگان مردم بیاعتبار و پرعیب جلوه دادند.
آنچه از فهرست پرپهنای لغزشها و کاستیهای «جمهوریت» پسین در بالا به صورت کوتاه برچیدیم به مردم و نخبههای افغانستان اجازه میدهد تا از شنیدن نام جمهوریت و گردان گویههای سالاریت و رأی مردم تهوع کنند. کردهگیهای ناشایست و ناروای «جمهوریت» پسین مایههای نخستین امید به یک آیندهی مرفه و انسانی را در دماغها خشکاند.
در ادبیات سیاسی برههی کوتاه پس از زوال «جمهوریت» پسین، به ویژه در زرادخانهی واژگانی گویهها و مقولههای سیاسی پیوسته سقوط «جمهوریتها» را با مفهوم تازهوارد و ناسوده و ناسفتهی «گسست» میآرایند و میانگارند که افغانستان برای چندمینبار از مسیر «سنتزدایی» به کجراه سوق گردیده و «سنتگرایی» در آوند پاخیزیها و یورشهای دینی-سنتی عشیرههای بدوی و حاشیهنشین قد راست نموده و دستمایههای «جمهوریتها» و آغازگریهای مدنی با بیرحمی نابود شده و هر بار همه چیز دوباره از سرگرفته میشده است. تازهترین شناسهی که در گنجینهی مفاهیم «جمهوریت» پسین به آن چنگ انداخته اند، گویهی «واگذاری» است که بار معنیشناختی آن برای فروپاشی «جمهوریت» پسین خیلی سبک و خیلی بیمسمی جلوه میکند. اینها در کلیت خویش همان حلقهی گمشده در زنجیرهی شناسایی واقعیتهای سرسخت همبودگاه افغانی است که «چپ» و «راست»، «جمهوریت دموکراتیک» و «جمهوریت اسلامی» در انحنای آن به کژدیسهگی و گمراهی آغشته شده و آرایههای نفیس وارداتی را به جای درونمایههای خشن و ریشهدار درونی به عاریت گرفته اند.
ادامه دارد