شنبه, نوومبر 23, 2024
Home+چرا افغانستان در حاشیه ماند؟

چرا افغانستان در حاشیه ماند؟

گرد آورنده: غوث جانباز

امریکا مدتها قبل میان متحد و دوست، متحد را انتخاب کرد

(بازنگری پاره از واقعیت های تاریخی)

———————

ایالات متحدۀ امریکا در آغاز دهه ۵۰ میلادی به بهانۀ آنکه افغانستان فاقد اهمیت ستراتیژیک برای دفاع از “جهان آزاد” است از ارایۀ ضمانت به افغانستان اباء ورزید.

حکومت امریکا برعلاوۀ بی توجهی و بی تفاوتی، به دنبال درخواست های افغانستان بخاطر بذل کمک های نظامی، خودمنشنانه معتقد بود که شوروی به افغانستان کمک های گستردۀ نظامی گسیل نخواهند داشت، و کابل نیز درخواست همچو کمک ها را از واشنگتن نخواهد کرد.

حکومت افغانستان هر درخواست خود را از امریکا مبنی بر گسیل سلاح با شعارهای ضد کمونیستی و ضد شوروی همراهه می نمود. این شعارها مبنائی واقعی داشت و افغان ها از آن حین مذاکرات استفادۀ ابزاری و تکتیکی می کردند.

امریکائیها به آن باور بودند که حکومت افغانستان روحیۀ ضد شوروی دارد. “جان فوستیر دالیس”* باری در سال ۱۹۵۴ در حضور مأمورین وزارت امور خارجۀ آن کشور اعلام داشت که هرگاه افغان ها تا این حد قاطعانه به ضد شوروی هستند، پس تشویشی در رابطه به آنها نباید داشت.

لیکن یک نگرانی وجود داشت.

در نیمۀ اول سالهای ۱۹۵۰ کشورهای آسیائی و افریقائی روش جدیدی را در پیش گرفتند و آنرا “سیاست عدم انسلاک” نامیدند. امریکا به روش جدید دلچسپی نشان نداده آنرا منفی ارزیابی کرد. دیده می شد که جنبش عدم انسلاک در تضاد آشکار با پلان های واشنگتن در رابطه به ایجاد ” دیوار شمال ” (ضد شوروی) قرار دارد.

واشنگتن در آن ایام از یک معادلۀ ساده برمیامد: ” یا تو با آنها هستی (کمونیزم جهانی) یا از ما حمایت میکنی (جهان غرب).

در نتیجه، افغانستان در حاشیه باقی ماند، در حالیکه پاکستان به دنبال امریکا رفت. پاکستان در سال ۱۹۵۴ همزمان با امریکا عضویت پیمان “سیاتو” را بدست آورده و در سپتمبر ۱۹۵۵ به پیمان بغداد پیوست. پیمان بغداد از طریق ترکیه با سازمان نظامی ناتو پیوند یافت و از طریق پاکستان با “پیمان سیاتو” پیوست.

کم کاری ها (شاید هم غفلت – بی اعتنائی) فوق در سیاست خارجی امریکا باعث گردید تا استقامت کاملاً نوینی در پالیسی خارجی افغانستان عرض وجود نماید، یعنی همکاری های تنگاتنگ با اتحاد شوروی در عرصه های نظامی، اقتصادی وغیره آغاز شد، همکاری هائیکه اثر خود را پس از سال های متمادی بالای سرنوشت مردم افغانستان باقی گذاشت.

محمد داوود در جنوری ۱۹۵۵ پیشنهاد جانب شوروی را مبنی بر کسب کمک های نظامی از آنکشور پذیرفت. قابل ذکر است که اتحاد شوروی قبل از آن نیز بارها در این باره پیشنهادات خود را به حکومت افغانستان ارایه کرده بود.

ظهور بحران ۱۹۵۵ در مناسبات افغان- پاکستان که منجر به بسته شدن پنج ماهۀ اراضی پاکستان برای تجارت خارجی افغانستان گردید باعث آن شد تا افغانستان در تمام عرصه ها با سرعت تمام به اتحاد شوروی نزدیک شود.

صدراعظم افغانستان محمد داوود به این ترتیب کشورش را از انزوا نجات می داد و همزمان به طرف مسیر نامعلومی روان بود، مسیری که سرانجام فاجعه به بار آورد.

در اثر تقاضای جانب افغان به تاریخ ۲۸جون ۱۹۵۵ موافقتنامۀ همکاری های ترانزیتی میان افغانستان و اتحاد شوروی به امضاء رسید. افغانستان بر بنیاد موافقتنامۀ فوق امتیازات زیادی را برای انتقال کالاهایش از طریق اتحاد شوروی به بازارهای خارجی بدست آورد.

در بحبوحۀ اینهمه انکشافات میان دو کشور، دو دولتمرد طراز اول اتحاد شوروی ” نیکیته خروشیوف ” و ” نیکولای بولگانین ” در دسمبر ۱۹۵۵در راه برگشت از هند، به افغانستان آمدند. حین اقامت هیأت شوروی در کابل، طرفین موافقه نمودند تا همکاری های اقتصادی و تخنیکی را توسعه دهند. اتحاد شوروی کریدیت دراز مدت یک صد میلیونی را به افغانستان داد.

به تأریخ ۱۵ دسمبر همان سال صدراعظم اتحاد شوروی “بولگانین” وضعیت نوینی را میان افغانستان و پاکستان ایجاد نمود. “بولگانین” به نمایندگی از کشورش اعلام داشت که حکومت شوروی از موضع افغانستان بخاطر راه اندازی همه پرسی عمومی در مناطق پشتون نشین آنسوی “خط دیورند” حمایت می کند. در پیوند با این اعلامیۀ شوروی، شرق شناس امریکائی “لویس دیوپری” خاطر نشان می سازد:
“به این ترتیب امیدواری های کشورهای غربی برای ترغیب افغانستان بخاطر امضای موافقتنامۀ تأمین امنیت متقابل از بین رفت.”
از شروع ۱۹۵۶ بذل کمک های اتحاد شوروی به افغانستان در تمام عرصه ها به صورت گسترده آغاز گردید.

سال ها بعد زوج امریکایی “لئون پاولاد” و” لیلا پاولاد” در دفتر خاطرات خویش نگاشتند : “امریکا مجبور گردید تا میان دوست و متحد یکی را برگزیند، انتخاب متحد ( پاکستان ) اجتناب ناپذیر بود.” حقانیت این گفتۀ بحث برانگیز است، چون ثبوت آن در اسناد سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا یا جای دیگری به نظر نرسیده است.

با اینهمه، تلاش برای تأمین روابط دوستانه با امریکا از جانب افغانها کمافی السابق ادامه داشت، در حالیکه از جانب امریکا صرف بر موجودیت مناسبات عادی دیپلوماتیک تأکید می شد.

در پیوند با مسایل مورد بحث، یاد آوری از سندی تحت عنوان “پالیسی جاری و آیندۀ دفاع از شرق نزدیک” در خور توجه است. این سند محصول کار مشترک ادارۀ سی. آی. ای.، دفتر لوی درستیز، شبکۀ استخبارات داخل وزارت امور خارجۀ امریکا، وزارت دفاع، قوماندانی قوای هوائی و قوماندانی قوای بحری در جون ۱۹۵۵ بود. سند پس از ترتیب از نام ادارۀ سی. آی. ای. به رئیس جمهور امریکا ارایه گردید.

سند مزبور ارزیابی عمومی فعالیت های کشورهای مختلف را در حوزۀ شرق میانه و در کُل دولت های منطقه را در بر داشت. رهبری امریکا به سند مذکور از همین زاویه می نگریست. در بخشی از سند قید گردیده بود که اینک قریب ده سال پس از گذشت جنگ دوم جهانی مواضع ستراتیژیک غرب به استثنای ترکیه، تقریباً در مجموع در حوزۀ شرق میانه به وخامت گرایده است، و صرف موافقتنامۀ که در فبروری ۱۹۵۵ میان ترکیه و عراق در مورد دفاع به امضاء رسید و انگلستان متعاقباً به آن پیوست، سرانجام منجر به ایجاد بنیادی برای تأسیس یک سازمان تدافعی منطقوی در شرق میانه گردید.

پاکستان در اپریل ۱۹۵۴ موافقتنامۀ مشابه را با ترکیه به امضاء رساند و طوریکه تعهد نموده بود آرزو داشت به پیمان جدید نیز بپیوندد. به این نترتیب شرایط برای ایجاد شورای دفاع مشترک به میان آمده بود، طرفها امیدوار بودند که ایران نیز به موافقتنامۀ مذکور خواهد پیوست.

* وزیر امورخارجه ایالات متحده امریکا (۱۹۵۳- ۱۹۵۹)

(در بحث‌های آینده بازنگری وقایع مرتبط به سیاست خارجی را ادامه خواهیم داد.)

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب