شنبه, نوومبر 23, 2024
Home+جنګ دوم افغان و انګليس و نقش غازی محمدجان خان درين جنګ

جنګ دوم افغان و انګليس و نقش غازی محمدجان خان درين جنګ

وردګ د تاریځ په بهیر کې سیمینار
څوارلسمه مقاله
لیکوال:معاون سرمحقق عبدالحکیم صافی[1]

[1]  معاون سر محقق عبدالحكيم صافى فرزند محمد اكبر در سال 1329 هـ.ش در دهكده اى از مربوطات مركز ولايت كاپيسا تولد و بعد از تكميل تعليمات دورۀ ابتدائى، متوسط و ثانوى باالترتيب در مكاتب ابتدائيه محمود راقى، متوسطه مير مسجدى وليسه نعمان ولايت پروان، در سال 1348 شامل پوهنځى ادبيات و علوم بشرى پوهنتون كابل گرديده و در اواخر سال 1352 از رشته تاريخ و جغرافيه فارغ التحصيل و در آغاز سال 1353 هـ.ش به حيث معلم در ليسه محمود راقى مقرر گرديده است.

موصوف بعد از انجام تقريباً مدت ده سال وظيفه در ليسه هاى مربوط معارف كاپيسا، در سال 1362هـ.ش شامل تحصيلات دوره ماسترى اكادمى تربيه معلم گرديده و در سال 1364 هـ.ش از ديپارتمنت علوم اجتماعى فارغ التحصيل گرديده، به حيث استاد در موسسه عالى تربيه معلم پروان مقرر گرديده، متعاقباً در مدرسه عالى امام ابوحنيفه(رح) بحيث استاد مضمون تاريخ ايفاى وظيفه نموده است.

صافى در سال 1374 هـ.ش  شامل كادر علمى انستيتوت تاريخ مركز علوم اجتماعى اكادمى علوم گرديده و در ضمن داشتن عضويت در كادر علمى رشته تاريخ، مدتى به حيث منشى علمى مركز علوم اجتماعى و متعاقباً از سال 1381 الى 1384 به حيث آمر انستيتوت تاريخ ايفاى وظيفه نموده و از سال 1384 به اين طرف در بست رياست مركز علوم اجتماعى اكادمى علوم ايفاى وظيفه مينمايد و از مدت چندين سال به اين طرف عضويت هئيت تحرير مجله وزين آريانا را نيز دارد.

آثار:

  • اميرتيمور كورگان و افغانستان
  • سيماى نايب سالار عبدالرحيم خان در آيينه تاريخ معاصر كشور.
  • افغانستان در دوره سلطنت محمد نادرشاه.

صافى 40 عنوان  مقاله علمى دارد كه در سيمنارهاى علمى- تحقيقى قرائت گرديده و  70 مقاله موصوف در نشرات خارج از اكادمى علوم نشر شده است. صافى در 13 سيمنار و محفل علمى حضور فعال داشته و  فعلاً روى كتاب تحقيقى خود تحت عنوان (افغانستان در عهد غوريان) كار ميكند.

د لیکلو کال: ۲۰۱۶ م

کشور عزیز ما افغانستان در ادوار مختلف تاریخ پر تلاطم خویش فراز و فرود های زیادی را پیموده  و در هر یکی ازین دوره ها و مقاطع معین تاریخ نه تنها مدنیت های باعظمت و پر شکوه بلکه شخصیت ها و رجال بزرګ و ناموری در دامان خود رشد و پرورش داده است. بدون تردید در رشد و پرورش وشکل ګیری شخصیت این مردان بزرګ و چهره های نامور، چګونګی جریانات تاریخی و شرایط عینی و ذهنی زمان اثرګذار بوده است.

درگیر و دار این حوادث و جریانات تاریخی نام نیک را آنهای نصیب شده اند که نیات و عملکرد های شان در جهت دفاع از تمامیت ارضی، استقلال ملی و حراست از منافع علیای وطن و نجات مردم از بیداد مستبدین و متجاوزین بوده و در دوره حیات و مسئولیت های خویش چنان اقدامات و کارنامه های را از خود بجا گذاشته اند که منظور از آن نه صرفا ارضای خواسته های شخصی، بلکه آرزوها و آمال اکثریت افراد جامعه و قاطبه ساکنین و بخصوص نیازمندان بوده است.

خوش بختانه ما در تاریخ کشور خویش شخصیت های بزرگ ملی و تاریخی زیادی داریم که هر یک او شان، نقش و رسالت خویش را در هر یکی از مراحل و مقاطع معین تاریخ کشور بشکل نیکو و شایسته ایفا نموده اند که یادآوری و گرامی داشت از کارنامه های آنان برای نسل های امروز و فردای کشور نه تنها افتخار آمیز بلکه آموزنده و الهام بخش نیزاست.

بر مبنای همین اصل مطالعه و بازخوانی سرگذشت مردان بزرگ و نامور برای نسل های امروز و فردای کشور، درس های مهم و عبرت انګیز تاریخ کشور بوده و خواهد بود.

بگذار که علاقمندان تاریخ وطن، مردان بزرگ و قهرمانان ملی و خدمټاران صادق کشور خود را بدرستی بشناسد و از وطندوستی، فداکاری و شجاعت و کارنامه های سترگ آنان در زنده گی خویش سر مشق و الهام گیرند و ببینند و بیاندیشند که اجداد و نیاکان شان، چگونه منافع شخصی خویش را فدای منافع و مصالح علیای وطن نموده و مبرا از هر گونه علایق و احساسات تڼ نظرانه، همه توان و انرژی خود را در خدمت آزادی، اتحاد و همبستګی و تامین رفاهیت و سعادت هم میهنان خویش قرار داده اند.

و این همان چیزی است که در شرایط کنونی جامعه و کشور ما بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز دارد. زیرا در اوضاع و احوال کنونی دستان غرض آلود از هر سو به منظور از میان بردن اتحاد و همبسټی، وحدت و یک پارچگی و اعتماد ملی ساکنین وطن ما دراز گردیده و برای زایل ساختن افتخارات مردم ما تلاش منمایند.

از ین حرفهای مقدماتی که بگذاریم در تاریخ معاصر کشور و آنهم در جریان دومین تجاوز انګلیس بر حریم کشور و راه اندازی نبرد آزادی بخش در برابر آن در ردیف دهها و صدها چهره تابناک و خدمټاران صادق میهن که تمام توانایی و استعداد خود را در امر دفاع از آزادی و استقلال ملی و تامین وحدت ویک پارچگی ساکنین کشور و طرد نفوذ اجنبی بکار برده اند یکی هم غازی محمد جان خان وردګ میباشد که بایست با قدر شناسی از شخصیت و کارنامه بزرگ و نقش مهمی که در جریان جنګ دوم افغان و انګلیس ایفا نموده اند یاد آوری بعمل آورد.

ممکن است عده محدودی از افراد جامعه و آگاهان کشور ازین چنین شخصیت های نامور و درخشنده و حماسه آفرینان وطن از زاویه تعلقات قومی و یا سمتی یادآوری و قدرشناسی بعمل آورند و اما حقیقت آن است که این جان نثاران وطن و قهرمانان ملی که در حساس ترین لحظات تاریخ کشور با روحیه وحدت و یک پارچگی و احساسات عالی وطندوستی و مردم دوستی و دور از هرگونه گرایش های تنګ نظرانه برای وطن خدمات صادقانه را انجام داده اند، بالای همه گان و همه قلم بدستان رسالت مند از هر گوشه و کنار کشور حق دارند که با قدرشناسی از شخصیت و کارنامه های ارزشمند او شان تذکر بعمل آورند، زیرا کارنامه های اوشان به تاریخ وطن وهمه باشندگان کشور تعلق دارد.

بدون شک مضمون حاضر روی همچو نیاتی روی دست گرفته شده، بر گردیم به اصل موضوع:

دولت استعماری انګلیس که بعد از تاسیس کمپنی هند شرقی در اوسط قرن هفدهم میلادی قدم به قدم در پیاده کردن اهداف سیاسی و استعماری شان در سر زمین پهناور و ثروت مند هند مبادرت ورزیدند، در مسیر این سیاست بازی و سیاست گذاری توانستند رقبای خود را از سر زمین هند خارج و خود مالک الرقاب آن کشور گردند. آنها به منظور حفظ پایگاهها و منافع استعماری شان در سرزمین هند و به بهانه جلوگیری از پیشروی و حملات احتمالی روسها بسوی جنوب و آبهای گرم بحر هند با تطبیق سیاست فارورد پالیسی یا پیشقدمی چند بار افغانستان را مورد تهاجم قرار دادند، که در هر بار تهاجم در اثر مقاومت دلیرانه‌‌ء مردم بشکست و عقب نشینی مواجه گردیده و اما خسارات هڼفت جانی و مالی را هم خود متحمل شدند وهم بر کشور ما وارد ساختند.

در روند تطبیق همین سیاست بود که انګلیس ها برای دومین بار در طی سال ۱۸۷۹م کشور ما را به بهانه های مختلف و بخاطر تطبیق اهداف استعماری شان در دورهء زمامداری امیر شیرعلی خان و به منظور تحت فشار قرار دادن و بر انداختن امیر مذکور که خلاف توقع و میل انګلیس ها تا حدودی با روسها تمایل داشت مورد تهاجم قرار دادند.

به قول کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطائی:(امیر شیرعلی خان درین آرزو بود تا از وجود هیئت روسی به حیث تهدید بر انګلیس ها استفاده نماید، ولی انګلیس ها از آمدن هیئت روسی بسیار سرآسیمه گردیده و تصمیم از بین بردن پادشاهی امیر گرفته شد.) (۱)

آمدن هیئت روسی تحت ریاست دگرمن ستالیتوف در کابل مامورین سیاسی انګلیس را در مورد امیر شیر علی خان به تشویش انداخت و به این بهانه طرفداران سیاست فارورد پالیسی انګلیس مصمم گردیدند که بهر وسیله ممکن امیر شیر علی خان را که بر خلاف پدرش در امور سیاست خارجی طرفدار سیاست دروازه باز و النسبه استقلال طلب بود از صحنه قدرت کنار زنند.

در حالیکه قوت های نظامی انګلیس خود را به نزدیک سرحدات افغانستان و دروازه های مرزی کشور رسانیده بودند نامه ای به امیر شیرعلی خان ارسال نمودند و در آن تذکر داده بودند که یک هیئت سیاسی انګلیسی به کابل روان میشود و بایست امیر باوی ملاقات نماید.

این نامه در ۱۷ اگست سال ۱۸۷۸م در چنان روزی به کابل رسید که امیر در حین ادای نماز جنازه پسر دوست دارش شهزاده عبدالله جان قرار داشت و نتوانست که از هیئت با خاطر آرام وجبین باز استقبال نماید. انګلیس ها درین نامه مطالب تهدید آمیزی به امیر نوشته و از وی خواسته بودند که بدول تعلل و ضایع شدن وقت از هیئت انګلیسی استقبال نموده وهیئت روسی را از کابل مرخص نماید. اما امیر با روحیه استقلال طلبی نسبی ایکه داشت نمی خواست زیر بار و تحت کنترول سیاسی انګلیس و مقامات هند برتانوی قرار گیرد.

به تعقیب رد و بدل نمودن این نامه ها و مکاتبات انګلیس ها مصرانه تصمیم گرفتند تا با صدور اولتیماتوم با امیر کابل وارد جنګ شوند.

( بتاریخ ۳۱ اکتوبر ۱۸۷۸م اولتیماتوم وايسرا بنام امیر شیر علی خان صادر گردید که در آن نوشته بود، باید امیر دو موضوع را در نظر داشته باشد. اول باید از نامهء خویش رسما معذرت بخواهد زیرا در آن به انګلیس ها اهانت شده است. دوم اینکه سفارت رسمی انګلیسی در کابل پذیرفته شود.)(۲)

این مطالبات آن چیزی بود که امیر نمی خواست زیر بار آن برود. بهر حال انګلیس مصمم گردیده بودند که به افغانستان حمله نموده و امیر شیرعلی خان را از قدرت براندازند.

در چنین اوضاع و احوال امیر شیرعلی خان سخت دوچار ضعف و آشفتګی روحی و سیاسی گردیده بود. از یک طرف فشار های  ناشی از سیاست ها توسعه طلبانه و جاه طلبانه و زورگویانه مقامات سیاسی انګلیس، از جانب دیگر تاثرات ناشی از وفات پسر دوست دارش شهزاده عبدالله جان، از جانبی هم کشته شدن پسر دیگرش محمد علی خان و برادرش سردار محمد امین خان در جنګهای قندهار و هم چنان عدم حمایت روسها از موقف امیر، این همه عوامل سبب آن گردیده بود که امیر عزم و اراده و ثبات خود را از دست داده و باز هم به امید موهوم کمک روس به مزار رفته و آنجا رهسپار سن پترزبورگ گردد.

در همچو اوضاع امیر درباری متشکل از اراکین بزرگ دولتی تشکیل داد و برنامه خود را برای آنها بیان نموده و در ضمن پسرش سردار محمد یعقوب خان را بعد از هشت سال زندان آزاد ساخته و به جاه نشینی خود تعیین نمود وخود رهسپار مزارشریف گردید و از اردوی نیرومند پنجاه هزار نفری ایکه تشکیل و تهیه دیده بود کمترین استفاده نه نمود. در حالیکه این اردوی ملی آماده رزم و پیکار در مقابل مهاجم بود.

انګلیس بعد از تصمیم گیری نهایی از سه سمت از طریق معابر سوق الجیشی سه گانه به سوقیات در افغانستان پرداختند.

1- از سمت دره خیبر و راه طورخم تحت قوماندانی جنرال براون.

۲- از طریق پیوار و دره کرم تحت قیادت جنرال رابرتس.

۳- از طریق چمن به قوماندانی جنرال استوارت.

در باره سوقیات قوای مهاجم انګلیسی از طریق معابر سوق الجیشی سه گانه کشور از اظهارات عبدالحق مجددی در کتاب (حقیقت التواریخ) چنان بر می آید که:

۱- یکدسته قشون انګلیسی تحت قیادت جنرال استوارت از راه دیره غازی خان به راه بولان، کویته، کوژک و چمن به قندهار آمدند که تعداد آنها به ۱۹۵۰۰ نفر می رسید که به تعداد ۱۸۰ توپ نیز در اختیار آنها قرار داشت. درین وقت مردم قندهار بالای قوت های انګلیس ها حمله کردند که تلفات زیادی به دشمن وارد آورند.

۲- دسته قشون دیگر از راه دره خیبر تحت جنرال براون و جنرال صاد همرای دو فرقه عسکر به قلعه نظامی علی مسجد حمله کردند و آنرا تصرف نمودند. افریدی ها و مهمند ها بالای انګلیسی ها حمله کردند.

۳- در محاذ کرم جنرال فردریک رابرتس با پانزده هزار نفر عسکر از شهر تل بطرف دره کرم حمله نمودند که در پیوار به مقاومت کندک های سرحدی به قوماندانی غند مشر گل محمد خان و کندک مشر عبدالعلی خان مواجه شدند و بر آنها خسارات جانی و مالی وارد نمودند.(۳) طوریکه قبلا اشاره شد در گرما گرم همین جریانات امیر شیرعلی خان به امید موهوم کمک روسها بطرف مزارشریف رفت و در همانجا وفات نمود و در کابل پسر علیل و ضعیف الاراده اش محمد یعقوب خان به تخت سلطنت تکیه زد و خسرش سردار یحیی خان که در سرزمین هند خود را بدربار یعقوب خان رسانیده بود، وی را جهت سازش و معامله با انګلیس ها تشویق مینمود. و به اثر همینګونه تشویق ها و سازش ها بود که سر انجام منجر به امضای معاهده ننګین گندمک بین امیر محمد یعقوب خان و سر ویلیم کیوناری در ۲۶می ۱۸۷۹ در گندمک جلال آباد گردید. درست در همانجاییکه انګلیسی ها در طی جنګ اول افغان و انګلیس در آینجا متحمل تلفات سنګین گردیده بودند.

با امضای این معاهده علاوه برینکه بر استقلال سیاسی کشور ما لطمه وارد گردید، انګلیس ها چانس آنرا یافتند که در امور داخلی کشور ما نیز دخالت نمایند، قسمت وسیعی از خاکهای افغانی در سرحدات شرقی و جنوب شرقی کشور به انګلیس ها واگذاشته شد.

چنانچه در قسمتی ازین معاهده تذکر رفته بود: (امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد است که در روابط با حکومت های خارجی پابند مشوره با حکومت برتانیه بوده و با این حکومات عهد بندد… امیر محمد یعقوب خان یک سلسله جبال صعب العبور را با ساکنین دلیر آن که سپر افغانستان در شرق کشور به مقابل هجوم استعمار بود با علاقه کرم تا ابتدای جاجی، درهء هیبتناک خیبر تا کناره های شرقی هفت چاه، لندی کوتل، سيپۍ و پشین را تا کوه کوژک و استقلال کشور افغانستان یکجا و رسما به دشمن تسلیم نمود و دست اجنبی را در داخل افغانستان آزاد گذاشت. )(۴) همچنین در یک قسمت ماده نهم این معاهده تذکر رفته بود: (حکومت برتانیه انتظام میچنی و خیبر را که بین پشاور و جلال آباد واقع است، در دست خود میگیرد و هم انتظام امور رفت و آمد قبایلی را که در ین دو منطقه تعلق دارند برتانیه بدست خود خواهد داشت.) (۵) مردم آزادی خواه و مبارزان ملی کشور بر مورد این موافقت نامه اعتراض نمودند و از جمله غازی محمد جان خان وردگ نیز برین معاهده ننګین و تحمیلی شدیدا اعتراض داشت.

همینکه مردم آزادمنش کشور و در راس و رهبری آنها مبارزین ملی کشور احساس نمودند که انګلیس ها با استفاده از زور و حیله و نیرنګ روز تا روز به دامنه نفوذ خود درین کشور تلاش دارند و استقلال و تمامیت ارضی آنرا معروض خطر نموده اند، با ایمان کامل و عزم راسخ در فکر مقاومت و راه اندازی قیام عمومی ملی بر علیه متجاوزین انګلیس گردیدند که در آغازین مرحله این قیام ملی کیوناری سفیر و نماینده سیاسی انګلیس در بالاحصار بدست مبارزین ملی مقتول و اطاقش به آتش کشیده شد. این واقعه موجبات خشم انګلیس ها را فراهم نمود و با گرفتن آماده گی های لازم و تجمع تعداد زیاد قوت های رزمی خویش پیش قدمی خود را بداخل خاک افغانستان شدت بخشیدند، و از هر سو و سمت به استقامت کابل مارش نمودند.

ملت که از پیش قدمی انګلیس ها شنیدند، در عالم بی وسیله ګی و کمبود تجهیزات نظامی محض بنام جهاد و دفاع از خاک مقدس و شرف ملی، بیرق ها سرخ  و سفید ترتیب کرده با سلاحیکه در دست داشتند، با بیل، تبر ، شمشیر و خنجر آماده نبرد گردیدند و اما در ابتدا به کمبود مهمی که مواجه بودند فقدان رهبری و سرکردگی واحد و منتظم که جهت رفع این نقیصه و کمبود جنرال غازی محمد جان خان وردگ نقش مهمی را ایفا نمود.

انګلیس ها قوت های رزمی خود را در نقاط مختلف شهر کابل جابجا نموده و از سمت های مختلف جهت تقویه آنها نیرو میفرستاند و اما مبارزین ملی نیز با عقیده و ایمان راسخ در برابر آنها صف آرایی نموده و بر آنها تلفات وارد مینمودند. ( با لشکر پنجاه هزار نفری انګلیس در هر محاذ جنګ صورت میگرفت و رهبران جهاد چون غازی محمد جان خان، ملامشک عالم، میر بچه خان و دیگران قوای خود را به کابل سوق کردند. ایوب خان و ملالۍ در جولای ۱۸۸۰، میوند را فتح کردند که در آن در حدود دوازده هزار تن از قوای انګلیس به هلاکت رسیدند.)(۶)

 انګلیس به تعداد قوت های کابل افزوده و قسما در تپه های بلند کابل جابجا نمودند و به انتقام قتل کیوناری بالاحصار تاریخی را ویران و مبارزان ملی را از دم تیغ کشیده و بر جان و مال شان دریغ ننمودند. اما این قتل و قتال عوض آنکه معنویات مردم را ضعیف سازد، باالعکس احساس و روحیه مقاومت را در آنها تقویه و تشدید نمود و همه در راه طرد نفوذ اجنبی آماده پیکار شدند.

( در همین موقع جنرال محمد جان خان وردگ در علاقه بین کابل و غزنی، ملا دین محمد معروف به ملا مشک عالم اندړ و ملا عبدالغفور لنګری در علاقه بین غزنی و قندهار و سایر وطنخواهان قندهار در زمینداور و قندهار و ملیون کوهستانی در کوهستان، به تدارک مشغول بودند، مردمان وردگ، ترکی، سلیمان خیل، وزیر، ځدران و تاجک مثل سیل در رکاب این قهرمانان ملی جمع شده و برای نجات خاک مقدس وطن جهاد با کفار کمر همت بستند و در ماه محرم ۱۲۹۷ه ق ، دسمبر ۱۸۷۹م این قوه انبوه ملی وارد شیخ آباد گردیدند)(۷) و از آنجا روانه کابل گردیدند. آزادی خواهان از هر سو و سمت بشمول نجراب و تګاب تحت سرکردگی غازی محمد عثمان خان صافی و برادرش محمد شاه خان، مردمان سایر نواحی شمال کابل به شهر کابل سرازیر شدند ، قسمتی ازین قوت ها در تپه مرنجان و قسمتی هم در سایر نقاط مرتفع شهر سنګر گرفتند. یک هیجان ملی بر پا گردید که در جریان آن تلفات سنګینی بر قوای انګلیس وارد گردید.

مردم شهر کابل اعم از زن و مرد و زنان سالخورده درین جنګ شرکت ورزیدند، زنان در خانه ها در تهیه آذوقه و آب و نان پرداخته و پیرمردان آن را به سنګر ها میرساندند. در همین هنګام غلام حیدر خان چرخی نیز وارد کابل گردید و در رهبری قوت های ملی اشتراک ورزید. غازی محمد جان خان وردگ در قلعه های چهاردهی مرکز گرفته بود و با قوای معیتی خویش به شهر روان شده و در شهر جنګ های شدید را با انګلیس ها رهبری نمود. انګلیس ها با گریز از صحنه های نبرد بطرف قلعه شیرپور روان شده و خودرا در آنجا حصاری ساختند. غلام حیدر خان در بالاحصار مرکز گرفت . غازیان بعد از شکست دادن انګلیس ها درین صحنه های نبرد، به خبر دادن عده ای از خاینین ملی از جمله سردار ولی محمد خان مشهور به لاتی که در خدمت انګلیس ها به ملت و مردم خود خیانت میکرد پرداختند و خانه های شان را تاراج نمودند.

بقول سید قاسم رشتیا (اجساد عده ای از مقتولین انګلیسی در جوار قشله شیرپور از طرف مقامات انګلیسی دفن گردید و نام های بعضی از آنها روی سنګ کنده شده که تا امروز در محوطه مذکور که فعلا قبرستان خارجی ها و مطابق زبانزد همان وقت بنام قبر گوره ها معروف است موجود میباشد)*·(۸) بقول غبار درین جنګ از یک طرف قشون و توپ خانه منظم قرار داشت و از دیگر طرف مردمی که فقط با عقیده ‌ء وطن پرستی و آزادی خواهی خون خود را نثار میکردند و با پیش قبض و سیلاوه در برابر توپ خانه دشمن پیش میرفتند. موصوف یاد آور شده است: ( بعد از آنکه جنګهای مردم با رابرتس شروع شد. ترانهء ذیل در میدان های جنګ سروده میشد:

 محمد جان خان مرد میدان است

ایوب خان شیر غران است

میر بچه رس رسان است

آزادی فخر افغان است

راپت کل لات کلان است

بیا بیادر انګور بخو (۹)

از مطالعه ماخذ و منابع تاریخی چنان بر می آید که در قیام عمومی ماه های سپتامبر و دسامبر ۱۸۷۹ بر علیه انګلیس ها مردمان متعلق به مناطق مختلف کشور از هر قوم و قبیله ایکه بودند اعم از پیر و جوان، زن و مرد، سنی و شیعه بطور خلاصه همه و همه با روحیه برادری و افغانی در جنګ آزادی سهم گرفتند و رجال و قهرمانان مشهوری ایشان را رهبری مینمودند.

در کابل و کوهستان محمد کریم خان، غلام حیدر خان کابلی، میر بچه خان کوهدامنی، میر غلام قادر خان اوپیانی، در تګاب و نجراب غازی محمد عثمان خان صافی و برادرش محمد شاه خان صافی، در لوگر غلام حیدر خان چرخی(بعدها سپه سالار)، سمندر خان و محمد محسن خان لوگری، در میدان وردگ غازی محمد جان خان وردگ، درغزنه و زابلستان ملا دین محمد اندړی مشهور به مشک عالم، عبد القادر خان غزنوی، ملا عبدالغفور خان لنګری و گل محمد خان اندری، در هرات نایب سالار حفیظ الله خان و سردار محمد ایوب خان، در ننګرهار عصمت الله خان جبارخیل و همچنان دهها نفر رهبر دیگر اجتماعات و قیام های ملی را رهبری میکردند.

درین میان غازی محمد جان خان وردك در جنګ های قلعه قاضی ضربات سختی بر نیرو های انګلیس وارد ساخت. این جنګ به قدری شدید بود که بالاخره به جنګ تن به تن منجر گردید. قوای ملی نیروی دشمن را شکسته و مجبور به فرار از صحنه جنګ نمودند. درین میان تره خیلی ها تپه مرنجان، لوگری ها بالاحصار را مرکز قرار داده و ملا مشک عالم و غازی محمد جان خان وردک سایر نقاط شهر کابل را در دست داشتند.

در همین جنګ ها بود که مردم بیرق های رڼارنګ بر افراشتند و زنان کابل وظیفه رساندن آب و نان را به مبارزان ملی در قلعه کوهها و سڼر بدوش گرفتند. بقول غبار ۴۰۰ نفر از زنان کابل درین وظیفه سهم گرفتند و ۸۳ نفر آنان در جنګ کوه آسمایی جام شهادت نوشیدند.

در طی همین جنګ بود که قصه های تاریخی عاشقان عارفانی سر زبان ها افتید و عبدالله جوانی که تازه عروسی کرده بود و عروسش زهرا نام داشت. این جوان رشید افغان در طی همین جنګ جام شهادت نوشید و زهرا عروس جوانش تعهد کرد که شوهر دیگر نکرده و تا زنده است در خانه عبدالله و بنام عبدالله زنده گی مینماید.

به حواله منابع تاریخی یکی از رهبران قیام ملی در جریان این نبرد های آزادی بخش میر غلام قادر خان اوپیانی بود که مردم را به جهاد تشویق نموده و هم خودش و هم مردم را تشویق مینمود که آنچه از نقره‌ جات و زیورات دارند اعانه بدهند و وی آنرا ذوب میکرد و از آن سکه میزد و به مصرف داوطلبان جهاد میرسانید. چون در آن اوضاع پادشاهی در کشور وجود نداشت تا بنام او خطبه خوانده شود و سکه ضرب زده شود بناء میر غلام قادر خان در مسکوکات نقره ای خود این بیت را منقود نموده بود:

میکنم دیوانګــی تا بر ســرم غوغا شود

سکه بر  زر میزنم تا صاحبش پیدا شود(۱۰)

این همه غازیان و قهرمانان و از جمله غازی محمد جان خان وردگ رهبران حقیقی مردم افغانستان بودند که جان و مال خود را در راه دفاع از وطن نثار میکردند و اما هیچ کدام ادعای سلطنت خواهی و ثروت اندوزی برای خود نداشتند. آنها از نګاه ایثار و فداکاری در صف اول قرار داشته واز نګاه امتیاز خواهی در صف آخر جاه میگرفتند.

درین میان و از ردیف همین قهرمانان ملی و رهبران واقعی پیکار آزادی بخش مردم افغانستان غازی محمد جان خان وردگ نقش مهمی را در جریان جنګ دوم افغان و انګلیس ایفا نمود که اسناد و منابع موثق تاریخی و اظهارات صاحب نظران بر آن صحه میگذارد.

حبیب الله رفیع یک تن از محققان سابقه در اکادمی علوم افغانستان در زمینه یاد آور شده است:

زمانیکه انګلیس ها دست تجاوز به کشور ما دراز کردند مردم در برابر آن بپا خاستند. بزرگان و پیشوایان قوم جهاد را تبلیغ نموده و بخاطر اتحاد و یک پارچگی مردم تلاش نمودند و از اشتراک بزرگان قوم یک شورای رهبری ایجاد شد که در آن ملامشک عالم، محمدجان خان وردک، مولوی عبدالغفور آخندزاده، میر بچه خان و غیره اشتراک داشتند که در میان ایشان محمد جان خان وردک از همه پیش قدم بود. موصوف یکی از شخصیت ها و رجال بزرگ ملی بود که بر علیه تجاوز انګلیسی ها و مظالم ایشان قریه به قریه میگشت و مردم را به جهاد تشویق مینمود(۱۱).                                                                                                                                    پوهاند محمد حسن کاکړ یاد آور شده است: غازی محمد جان خان وردک نخستین منصبدار نظامی انتخابی افغانستان است که سمبول آزادی خواهی و مبارزه ضد خارجی به حساب میرود. نه تنها در جنګ ها به پیروزی های نایل آمد بلکه برای اتحاد و اتفاق و یک پارچگی مردمان مناطق مختلف کشور اعم از غزنی، کابل، کوهستان، وردک، وزیرستان و غیره نقش کم نظیری را در تاریخ معاصر کشور از خود نشان داد و به حیث یک افسر فعال، لیدرشپ و شخصیت نظامی خود را اثبات نمود(۱۲).

محمد ولی ځلمی در باره محمد جان خان وردک متذکر شده است:( جنرال محمد جان خان وردک یقینا دشمن مشهور انګلیس ها بود، هنګامیکه انګلیس ها کابل را تصرف کردند. جنرال رابرتس در ۲۶ دسمبر ۱۸۷۹م  در کابل عفو عمومی اعلان کرد. درین فرمان چهار تن شامل نبودند:

 ۱. محمد جان خان وردک،

 ۲. ملامشک عالم،

۳. غلام حیدر خان چرخی،

۴. سمندر خان (۱۳)،

استاد احمد علی کهزاد متذکز گردیده است: غازی محمد جان خان وردک یکی از مجاهدین معروف وطن است که نام و کارنامه های وطن خواهانه او در جنګ دوم افغان و انګلیس علی الخصوص در قیام ملی مردم کابل علیه قوای استعماری انګلیس قابل ‌‌‌ذکر است. (۱۴)

بطور خلاصه میتوان گفت که جنرال محمد جان خان وردک در دومین نبرد آزادی بخش مردم کشور بر علیه قوای اشغالګر انګلیسی خدمات ارزنده ای را در عرصه های مختلف این پیکار ضد استعماری انجام داد. در راه تشویق مردم به جهاد، در راه اتحاد و اتفاق مردمان مناطق مختلف و بسیج همگانی آنها در مبارزه ملی، در رهبری و هدایت جنګ در طرح استراتیژی و تکتیک های جنګی، در عرصه آماده ساختن تجهیزات نظامی و رساندن آذوقه و مصارف رزمندگان افغانی و تمام امورات لوژستیکی، در راه تشکیل مجالس بزرگ سران و سرکردگان قومی و رزمی و در راه تامین و نظم و دسیپلن قوی از برکت همه خدمات ارزنده و جانفشانی ها و درایت و کاردانی او در جریان محاربات آزادی بخش ملی بود که در مجلس بزرگ مشورتی سران قومی و لشکری به حیث قوماندان عمومی جبهات جنګ انتخاب گردید.

در همین جرگه بود که یکی از زنان مبارز افغانی بنام غازی ادی از محمد جان خان اجازه خواست و به نماینده گی از زنان مبارز آماده گی خویش را جهت اشتراک درین نبرد حق طلبانه اعلان نمود. در جریان این نبردها ترانه ها و ابیات حماسی و رزمی ای بخاطر تشویق مردان و زنان افغان سروده شده است که در آن بار بار از محمد جان خان نام برده شده است که نسبت جلوگیری از طولانی شده مضمون از ذکر آن صرف نظر گردید.

این همه مبارزان و در میان آنها غازی محمد جان خان وردک چنان مردان راستین و خدمتګاران صادق وطن بودند که از هر گونه خود کامگی، تعصب و تنګ نظری، سود جویی و ثروت اندوزی و حرص و منافقت مبرا بوده و به برکت همین گونه کرکتر و سجایای عالی انسانی و علو همت پشتیبانی و حمایت و اعتماد مردم را جلب نموده بودند.

با تاسف که این غازی مرد و تنی چند از غازیان و قهرمانان دیگر ملی از طرف امیر عبدالرحمن خان به بهانه های مختلف مورد شکنجه و آزار و تعقیب و پیگرد قرار گرفته و از میان برداشته شدند.

امروز کشور جنګ دیده  و بحران زدهء ما بیش از هر زمان دیگر به همچو مردمان نامور و خدمتګاران صادق نیاز دارد که بتوانند با یک دید وسیع، سینه فراخ، علو همت  و مناعت طبع و برخورد از روحیه همدیگر پذیری و تحمل و با احساس مسئولیت وطن و مردم را، بسوی وحدت و یک پارچگی هر چه بیشتر و همبستګی ملی دعوت نموده و از مرحلهء اتکاء به نیروی دیگران به مرحلهء اتکاء به نیروی خود ارتقاء دهند، تا باشد که به این همه بحران ها و بدامنی ها نقطه پایان گذاشته شود.

زنده باد افغانستان

دراهتزاز باد بیرق آزادی

شاد باد روح آن همه راد مردان راه آزادی، ترقی و تعالی کشور

 

منابع و ماخذ:

  1. کاندید اکادیمسین محمد ابراهیم عطائی، نګاهی مختصر به تاریخ معاصر افغانستان، ترجمه دوکتور جمیل الرحمن کامگار، انتشارات میوند، کابل : ۱۳۸۴، ص ۱۶۲.
  2. همان نویسنده ،همان اثر، ص ۱۶۷.
  3. علامه عبدالحق مجددی. حقیقت التواریخ. افغانستان از امیر کبیر تا رهبر کبیر، مرکز نشراتی میوند، پشاور۱۳۷۸، ص ص ۱۵۶و ۱۵۷.
  4. میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ ، جلد اول، مطبعه دولتی، کابل: ۱۳۴۶، ص ۶۱۳.
  5. عتیق الله نائب خیل، قرار داد های افغانستان، چاپ دوم، انتشارات میوند، کابل: ۱۳۸۷، ص ۳۸.
  6. حبیب الله رفیع. تاریخ فشرده افغانستان. پشاور: ۱۳۷۸، ص ۴۶.
  7. سیدقاسم رشتیا، افغانستان در قرن ۱۹، ص ۳۳۹.
  8. همان نویسنده، همان اثر، ص ۳۴۱.
  9. میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول ….ص ۶۲۴.
  10. همان نویسنده، همان اثر، ص ۶۳۰.
  11. حیات الله حلیم ، غازی محمد جان خان ، انتشارات د وردګو کلتوري یون. د چاپ کال ۱۳۷۸، ص ۱۸.
  12. همانجا، ص ۳۴.
  13. محمد ولی ځلمی. زمونږ غازیان، از نشرات اکادمی علوم، کابل: ۲۸اسد ۱۳۶۸، ص ۹۶.
  14. حیات الله حلیم، غازی محمد جان خان ….. ص ۳۴.

  • این مطلب را مرحوم سید قاسم رشتیا چندین سال قبل برشته تحریر در آورده، تا چند سال قبل در قلعه هاي نظامی سابقه شیرپور قطعات عسکری جابجا بود و اما طی چند سال اخیر این ساحه تاریخی از طرف شاروالی کابل برای افسران ارشد اردو و قوماندانان جهادی توزیع و به عوض عمارات کهنه و سابقه تاریخی شهرک و عمارات عصری جدیدی اعمار گردید که در بین عوام بنام کارته وزیران معروف گردیده است .

جنګ دوم افغان و انګليس و نقش غازی محمدجان خان درين جنګ

کشور عزیز ما افغانستان در ادوار مختلف تاریخ پر تلاطم خویش فراز و فرود های زیادی را پیموده  و در هر یکی ازین دوره ها و مقاطع معین تاریخ نه تنها مدنیت های باعظمت و پر شکوه بلکه شخصیت ها و رجال بزرګ و ناموری در دامان خود رشد و پرورش داده است. بدون تردید در رشد و پرورش وشکل ګیری شخصیت این مردان بزرګ و چهره های نامور، چګونګی جریانات تاریخی و شرایط عینی و ذهنی زمان اثرګذار بوده است.

درگیر و دار این حوادث و جریانات تاریخی نام نیک را آنهای نصیب شده اند که نیات و عملکرد های شان در جهت دفاع از تمامیت ارضی، استقلال ملی و حراست از منافع علیای وطن و نجات مردم از بیداد مستبدین و متجاوزین بوده و در دوره حیات و مسئولیت های خویش چنان اقدامات و کارنامه های را از خود بجا گذاشته اند که منظور از آن نه صرفا ارضای خواسته های شخصی، بلکه آرزوها و آمال اکثریت افراد جامعه و قاطبه ساکنین و بخصوص نیازمندان بوده است.

خوش بختانه ما در تاریخ کشور خویش شخصیت های بزرگ ملی و تاریخی زیادی داریم که هر یک او شان، نقش و رسالت خویش را در هر یکی از مراحل و مقاطع معین تاریخ کشور بشکل نیکو و شایسته ایفا نموده اند که یادآوری و گرامی داشت از کارنامه های آنان برای نسل های امروز و فردای کشور نه تنها افتخار آمیز بلکه آموزنده و الهام بخش نیزاست.

بر مبنای همین اصل مطالعه و بازخوانی سرگذشت مردان بزرگ و نامور برای نسل های امروز و فردای کشور، درس های مهم و عبرت انګیز تاریخ کشور بوده و خواهد بود.

بگذار که علاقمندان تاریخ وطن، مردان بزرگ و قهرمانان ملی و خدمټاران صادق کشور خود را بدرستی بشناسد و از وطندوستی، فداکاری و شجاعت و کارنامه های سترگ آنان در زنده گی خویش سر مشق و الهام گیرند و ببینند و بیاندیشند که اجداد و نیاکان شان، چگونه منافع شخصی خویش را فدای منافع و مصالح علیای وطن نموده و مبرا از هر گونه علایق و احساسات تڼ نظرانه، همه توان و انرژی خود را در خدمت آزادی، اتحاد و همبستګی و تامین رفاهیت و سعادت هم میهنان خویش قرار داده اند.

و این همان چیزی است که در شرایط کنونی جامعه و کشور ما بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز دارد. زیرا در اوضاع و احوال کنونی دستان غرض آلود از هر سو به منظور از میان بردن اتحاد و همبسټی، وحدت و یک پارچگی و اعتماد ملی ساکنین وطن ما دراز گردیده و برای زایل ساختن افتخارات مردم ما تلاش منمایند.

از ین حرفهای مقدماتی که بگذاریم در تاریخ معاصر کشور و آنهم در جریان دومین تجاوز انګلیس بر حریم کشور و راه اندازی نبرد آزادی بخش در برابر آن در ردیف دهها و صدها چهره تابناک و خدمټاران صادق میهن که تمام توانایی و استعداد خود را در امر دفاع از آزادی و استقلال ملی و تامین وحدت ویک پارچگی ساکنین کشور و طرد نفوذ اجنبی بکار برده اند یکی هم غازی محمد جان خان وردګ میباشد که بایست با قدر شناسی از شخصیت و کارنامه بزرگ و نقش مهمی که در جریان جنګ دوم افغان و انګلیس ایفا نموده اند یاد آوری بعمل آورد.

ممکن است عده محدودی از افراد جامعه و آگاهان کشور ازین چنین شخصیت های نامور و درخشنده و حماسه آفرینان وطن از زاویه تعلقات قومی و یا سمتی یادآوری و قدرشناسی بعمل آورند و اما حقیقت آن است که این جان نثاران وطن و قهرمانان ملی که در حساس ترین لحظات تاریخ کشور با روحیه وحدت و یک پارچگی و احساسات عالی وطندوستی و مردم دوستی و دور از هرگونه گرایش های تنګ نظرانه برای وطن خدمات صادقانه را انجام داده اند، بالای همه گان و همه قلم بدستان رسالت مند از هر گوشه و کنار کشور حق دارند که با قدرشناسی از شخصیت و کارنامه های ارزشمند او شان تذکر بعمل آورند، زیرا کارنامه های اوشان به تاریخ وطن وهمه باشندگان کشور تعلق دارد.

بدون شک مضمون حاضر روی همچو نیاتی روی دست گرفته شده، بر گردیم به اصل موضوع:

دولت استعماری انګلیس که بعد از تاسیس کمپنی هند شرقی در اوسط قرن هفدهم میلادی قدم به قدم در پیاده کردن اهداف سیاسی و استعماری شان در سر زمین پهناور و ثروت مند هند مبادرت ورزیدند، در مسیر این سیاست بازی و سیاست گذاری توانستند رقبای خود را از سر زمین هند خارج و خود مالک الرقاب آن کشور گردند. آنها به منظور حفظ پایگاهها و منافع استعماری شان در سرزمین هند و به بهانه جلوگیری از پیشروی و حملات احتمالی روسها بسوی جنوب و آبهای گرم بحر هند با تطبیق سیاست فارورد پالیسی یا پیشقدمی چند بار افغانستان را مورد تهاجم قرار دادند، که در هر بار تهاجم در اثر مقاومت دلیرانه‌‌ء مردم بشکست و عقب نشینی مواجه گردیده و اما خسارات هڼفت جانی و مالی را هم خود متحمل شدند وهم بر کشور ما وارد ساختند.

در روند تطبیق همین سیاست بود که انګلیس ها برای دومین بار در طی سال ۱۸۷۹م کشور ما را به بهانه های مختلف و بخاطر تطبیق اهداف استعماری شان در دورهء زمامداری امیر شیرعلی خان و به منظور تحت فشار قرار دادن و بر انداختن امیر مذکور که خلاف توقع و میل انګلیس ها تا حدودی با روسها تمایل داشت مورد تهاجم قرار دادند.

به قول کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطائی:(امیر شیرعلی خان درین آرزو بود تا از وجود هیئت روسی به حیث تهدید بر انګلیس ها استفاده نماید، ولی انګلیس ها از آمدن هیئت روسی بسیار سرآسیمه گردیده و تصمیم از بین بردن پادشاهی امیر گرفته شد.) (۱)

آمدن هیئت روسی تحت ریاست دگرمن ستالیتوف در کابل مامورین سیاسی انګلیس را در مورد امیر شیر علی خان به تشویش انداخت و به این بهانه طرفداران سیاست فارورد پالیسی انګلیس مصمم گردیدند که بهر وسیله ممکن امیر شیر علی خان را که بر خلاف پدرش در امور سیاست خارجی طرفدار سیاست دروازه باز و النسبه استقلال طلب بود از صحنه قدرت کنار زنند.

در حالیکه قوت های نظامی انګلیس خود را به نزدیک سرحدات افغانستان و دروازه های مرزی کشور رسانیده بودند نامه ای به امیر شیرعلی خان ارسال نمودند و در آن تذکر داده بودند که یک هیئت سیاسی انګلیسی به کابل روان میشود و بایست امیر باوی ملاقات نماید.

این نامه در ۱۷ اگست سال ۱۸۷۸م در چنان روزی به کابل رسید که امیر در حین ادای نماز جنازه پسر دوست دارش شهزاده عبدالله جان قرار داشت و نتوانست که از هیئت با خاطر آرام وجبین باز استقبال نماید. انګلیس ها درین نامه مطالب تهدید آمیزی به امیر نوشته و از وی خواسته بودند که بدول تعلل و ضایع شدن وقت از هیئت انګلیسی استقبال نموده وهیئت روسی را از کابل مرخص نماید. اما امیر با روحیه استقلال طلبی نسبی ایکه داشت نمی خواست زیر بار و تحت کنترول سیاسی انګلیس و مقامات هند برتانوی قرار گیرد.

به تعقیب رد و بدل نمودن این نامه ها و مکاتبات انګلیس ها مصرانه تصمیم گرفتند تا با صدور اولتیماتوم با امیر کابل وارد جنګ شوند.

( بتاریخ ۳۱ اکتوبر ۱۸۷۸م اولتیماتوم وايسرا بنام امیر شیر علی خان صادر گردید که در آن نوشته بود، باید امیر دو موضوع را در نظر داشته باشد. اول باید از نامهء خویش رسما معذرت بخواهد زیرا در آن به انګلیس ها اهانت شده است. دوم اینکه سفارت رسمی انګلیسی در کابل پذیرفته شود.)(۲)

این مطالبات آن چیزی بود که امیر نمی خواست زیر بار آن برود. بهر حال انګلیس مصمم گردیده بودند که به افغانستان حمله نموده و امیر شیرعلی خان را از قدرت براندازند.

در چنین اوضاع و احوال امیر شیرعلی خان سخت دوچار ضعف و آشفتګی روحی و سیاسی گردیده بود. از یک طرف فشار های  ناشی از سیاست ها توسعه طلبانه و جاه طلبانه و زورگویانه مقامات سیاسی انګلیس، از جانب دیگر تاثرات ناشی از وفات پسر دوست دارش شهزاده عبدالله جان، از جانبی هم کشته شدن پسر دیگرش محمد علی خان و برادرش سردار محمد امین خان در جنګهای قندهار و هم چنان عدم حمایت روسها از موقف امیر، این همه عوامل سبب آن گردیده بود که امیر عزم و اراده و ثبات خود را از دست داده و باز هم به امید موهوم کمک روس به مزار رفته و آنجا رهسپار سن پترزبورگ گردد.

در همچو اوضاع امیر درباری متشکل از اراکین بزرگ دولتی تشکیل داد و برنامه خود را برای آنها بیان نموده و در ضمن پسرش سردار محمد یعقوب خان را بعد از هشت سال زندان آزاد ساخته و به جاه نشینی خود تعیین نمود وخود رهسپار مزارشریف گردید و از اردوی نیرومند پنجاه هزار نفری ایکه تشکیل و تهیه دیده بود کمترین استفاده نه نمود. در حالیکه این اردوی ملی آماده رزم و پیکار در مقابل مهاجم بود.

انګلیس بعد از تصمیم گیری نهایی از سه سمت از طریق معابر سوق الجیشی سه گانه به سوقیات در افغانستان پرداختند.

1- از سمت دره خیبر و راه طورخم تحت قوماندانی جنرال براون.

۲- از طریق پیوار و دره کرم تحت قیادت جنرال رابرتس.

۳- از طریق چمن به قوماندانی جنرال استوارت.

در باره سوقیات قوای مهاجم انګلیسی از طریق معابر سوق الجیشی سه گانه کشور از اظهارات عبدالحق مجددی در کتاب (حقیقت التواریخ) چنان بر می آید که:

۱- یکدسته قشون انګلیسی تحت قیادت جنرال استوارت از راه دیره غازی خان به راه بولان، کویته، کوژک و چمن به قندهار آمدند که تعداد آنها به ۱۹۵۰۰ نفر می رسید که به تعداد ۱۸۰ توپ نیز در اختیار آنها قرار داشت. درین وقت مردم قندهار بالای قوت های انګلیس ها حمله کردند که تلفات زیادی به دشمن وارد آورند.

۲- دسته قشون دیگر از راه دره خیبر تحت جنرال براون و جنرال صاد همرای دو فرقه عسکر به قلعه نظامی علی مسجد حمله کردند و آنرا تصرف نمودند. افریدی ها و مهمند ها بالای انګلیسی ها حمله کردند.

۳- در محاذ کرم جنرال فردریک رابرتس با پانزده هزار نفر عسکر از شهر تل بطرف دره کرم حمله نمودند که در پیوار به مقاومت کندک های سرحدی به قوماندانی غند مشر گل محمد خان و کندک مشر عبدالعلی خان مواجه شدند و بر آنها خسارات جانی و مالی وارد نمودند.(۳) طوریکه قبلا اشاره شد در گرما گرم همین جریانات امیر شیرعلی خان به امید موهوم کمک روسها بطرف مزارشریف رفت و در همانجا وفات نمود و در کابل پسر علیل و ضعیف الاراده اش محمد یعقوب خان به تخت سلطنت تکیه زد و خسرش سردار یحیی خان که در سرزمین هند خود را بدربار یعقوب خان رسانیده بود، وی را جهت سازش و معامله با انګلیس ها تشویق مینمود. و به اثر همینګونه تشویق ها و سازش ها بود که سر انجام منجر به امضای معاهده ننګین گندمک بین امیر محمد یعقوب خان و سر ویلیم کیوناری در ۲۶می ۱۸۷۹ در گندمک جلال آباد گردید. درست در همانجاییکه انګلیسی ها در طی جنګ اول افغان و انګلیس در آینجا متحمل تلفات سنګین گردیده بودند.

با امضای این معاهده علاوه برینکه بر استقلال سیاسی کشور ما لطمه وارد گردید، انګلیس ها چانس آنرا یافتند که در امور داخلی کشور ما نیز دخالت نمایند، قسمت وسیعی از خاکهای افغانی در سرحدات شرقی و جنوب شرقی کشور به انګلیس ها واگذاشته شد.

چنانچه در قسمتی ازین معاهده تذکر رفته بود: (امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد است که در روابط با حکومت های خارجی پابند مشوره با حکومت برتانیه بوده و با این حکومات عهد بندد… امیر محمد یعقوب خان یک سلسله جبال صعب العبور را با ساکنین دلیر آن که سپر افغانستان در شرق کشور به مقابل هجوم استعمار بود با علاقه کرم تا ابتدای جاجی، درهء هیبتناک خیبر تا کناره های شرقی هفت چاه، لندی کوتل، سيپۍ و پشین را تا کوه کوژک و استقلال کشور افغانستان یکجا و رسما به دشمن تسلیم نمود و دست اجنبی را در داخل افغانستان آزاد گذاشت. )(۴) همچنین در یک قسمت ماده نهم این معاهده تذکر رفته بود: (حکومت برتانیه انتظام میچنی و خیبر را که بین پشاور و جلال آباد واقع است، در دست خود میگیرد و هم انتظام امور رفت و آمد قبایلی را که در ین دو منطقه تعلق دارند برتانیه بدست خود خواهد داشت.) (۵) مردم آزادی خواه و مبارزان ملی کشور بر مورد این موافقت نامه اعتراض نمودند و از جمله غازی محمد جان خان وردگ نیز برین معاهده ننګین و تحمیلی شدیدا اعتراض داشت.

همینکه مردم آزادمنش کشور و در راس و رهبری آنها مبارزین ملی کشور احساس نمودند که انګلیس ها با استفاده از زور و حیله و نیرنګ روز تا روز به دامنه نفوذ خود درین کشور تلاش دارند و استقلال و تمامیت ارضی آنرا معروض خطر نموده اند، با ایمان کامل و عزم راسخ در فکر مقاومت و راه اندازی قیام عمومی ملی بر علیه متجاوزین انګلیس گردیدند که در آغازین مرحله این قیام ملی کیوناری سفیر و نماینده سیاسی انګلیس در بالاحصار بدست مبارزین ملی مقتول و اطاقش به آتش کشیده شد. این واقعه موجبات خشم انګلیس ها را فراهم نمود و با گرفتن آماده گی های لازم و تجمع تعداد زیاد قوت های رزمی خویش پیش قدمی خود را بداخل خاک افغانستان شدت بخشیدند، و از هر سو و سمت به استقامت کابل مارش نمودند.

ملت که از پیش قدمی انګلیس ها شنیدند، در عالم بی وسیله ګی و کمبود تجهیزات نظامی محض بنام جهاد و دفاع از خاک مقدس و شرف ملی، بیرق ها سرخ  و سفید ترتیب کرده با سلاحیکه در دست داشتند، با بیل، تبر ، شمشیر و خنجر آماده نبرد گردیدند و اما در ابتدا به کمبود مهمی که مواجه بودند فقدان رهبری و سرکردگی واحد و منتظم که جهت رفع این نقیصه و کمبود جنرال غازی محمد جان خان وردگ نقش مهمی را ایفا نمود.

انګلیس ها قوت های رزمی خود را در نقاط مختلف شهر کابل جابجا نموده و از سمت های مختلف جهت تقویه آنها نیرو میفرستاند و اما مبارزین ملی نیز با عقیده و ایمان راسخ در برابر آنها صف آرایی نموده و بر آنها تلفات وارد مینمودند. ( با لشکر پنجاه هزار نفری انګلیس در هر محاذ جنګ صورت میگرفت و رهبران جهاد چون غازی محمد جان خان، ملامشک عالم، میر بچه خان و دیگران قوای خود را به کابل سوق کردند. ایوب خان و ملالۍ در جولای ۱۸۸۰، میوند را فتح کردند که در آن در حدود دوازده هزار تن از قوای انګلیس به هلاکت رسیدند.)(۶)

 انګلیس به تعداد قوت های کابل افزوده و قسما در تپه های بلند کابل جابجا نمودند و به انتقام قتل کیوناری بالاحصار تاریخی را ویران و مبارزان ملی را از دم تیغ کشیده و بر جان و مال شان دریغ ننمودند. اما این قتل و قتال عوض آنکه معنویات مردم را ضعیف سازد، باالعکس احساس و روحیه مقاومت را در آنها تقویه و تشدید نمود و همه در راه طرد نفوذ اجنبی آماده پیکار شدند.

( در همین موقع جنرال محمد جان خان وردگ در علاقه بین کابل و غزنی، ملا دین محمد معروف به ملا مشک عالم اندړ و ملا عبدالغفور لنګری در علاقه بین غزنی و قندهار و سایر وطنخواهان قندهار در زمینداور و قندهار و ملیون کوهستانی در کوهستان، به تدارک مشغول بودند، مردمان وردگ، ترکی، سلیمان خیل، وزیر، ځدران و تاجک مثل سیل در رکاب این قهرمانان ملی جمع شده و برای نجات خاک مقدس وطن جهاد با کفار کمر همت بستند و در ماه محرم ۱۲۹۷ه ق ، دسمبر ۱۸۷۹م این قوه انبوه ملی وارد شیخ آباد گردیدند)(۷) و از آنجا روانه کابل گردیدند. آزادی خواهان از هر سو و سمت بشمول نجراب و تګاب تحت سرکردگی غازی محمد عثمان خان صافی و برادرش محمد شاه خان، مردمان سایر نواحی شمال کابل به شهر کابل سرازیر شدند ، قسمتی ازین قوت ها در تپه مرنجان و قسمتی هم در سایر نقاط مرتفع شهر سنګر گرفتند. یک هیجان ملی بر پا گردید که در جریان آن تلفات سنګینی بر قوای انګلیس وارد گردید.

مردم شهر کابل اعم از زن و مرد و زنان سالخورده درین جنګ شرکت ورزیدند، زنان در خانه ها در تهیه آذوقه و آب و نان پرداخته و پیرمردان آن را به سنګر ها میرساندند. در همین هنګام غلام حیدر خان چرخی نیز وارد کابل گردید و در رهبری قوت های ملی اشتراک ورزید. غازی محمد جان خان وردگ در قلعه های چهاردهی مرکز گرفته بود و با قوای معیتی خویش به شهر روان شده و در شهر جنګ های شدید را با انګلیس ها رهبری نمود. انګلیس ها با گریز از صحنه های نبرد بطرف قلعه شیرپور روان شده و خودرا در آنجا حصاری ساختند. غلام حیدر خان در بالاحصار مرکز گرفت . غازیان بعد از شکست دادن انګلیس ها درین صحنه های نبرد، به خبر دادن عده ای از خاینین ملی از جمله سردار ولی محمد خان مشهور به لاتی که در خدمت انګلیس ها به ملت و مردم خود خیانت میکرد پرداختند و خانه های شان را تاراج نمودند.

بقول سید قاسم رشتیا (اجساد عده ای از مقتولین انګلیسی در جوار قشله شیرپور از طرف مقامات انګلیسی دفن گردید و نام های بعضی از آنها روی سنګ کنده شده که تا امروز در محوطه مذکور که فعلا قبرستان خارجی ها و مطابق زبانزد همان وقت بنام قبر گوره ها معروف است موجود میباشد)*·(۸) بقول غبار درین جنګ از یک طرف قشون و توپ خانه منظم قرار داشت و از دیگر طرف مردمی که فقط با عقیده ‌ء وطن پرستی و آزادی خواهی خون خود را نثار میکردند و با پیش قبض و سیلاوه در برابر توپ خانه دشمن پیش میرفتند. موصوف یاد آور شده است: ( بعد از آنکه جنګهای مردم با رابرتس شروع شد. ترانهء ذیل در میدان های جنګ سروده میشد:

 محمد جان خان مرد میدان است

ایوب خان شیر غران است

میر بچه رس رسان است

آزادی فخر افغان است

راپت کل لات کلان است

بیا بیادر انګور بخو (۹)

از مطالعه ماخذ و منابع تاریخی چنان بر می آید که در قیام عمومی ماه های سپتامبر و دسامبر ۱۸۷۹ بر علیه انګلیس ها مردمان متعلق به مناطق مختلف کشور از هر قوم و قبیله ایکه بودند اعم از پیر و جوان، زن و مرد، سنی و شیعه بطور خلاصه همه و همه با روحیه برادری و افغانی در جنګ آزادی سهم گرفتند و رجال و قهرمانان مشهوری ایشان را رهبری مینمودند.

در کابل و کوهستان محمد کریم خان، غلام حیدر خان کابلی، میر بچه خان کوهدامنی، میر غلام قادر خان اوپیانی، در تګاب و نجراب غازی محمد عثمان خان صافی و برادرش محمد شاه خان صافی، در لوگر غلام حیدر خان چرخی(بعدها سپه سالار)، سمندر خان و محمد محسن خان لوگری، در میدان وردگ غازی محمد جان خان وردگ، درغزنه و زابلستان ملا دین محمد اندړی مشهور به مشک عالم، عبد القادر خان غزنوی، ملا عبدالغفور خان لنګری و گل محمد خان اندری، در هرات نایب سالار حفیظ الله خان و سردار محمد ایوب خان، در ننګرهار عصمت الله خان جبارخیل و همچنان دهها نفر رهبر دیگر اجتماعات و قیام های ملی را رهبری میکردند.

درین میان غازی محمد جان خان وردك در جنګ های قلعه قاضی ضربات سختی بر نیرو های انګلیس وارد ساخت. این جنګ به قدری شدید بود که بالاخره به جنګ تن به تن منجر گردید. قوای ملی نیروی دشمن را شکسته و مجبور به فرار از صحنه جنګ نمودند. درین میان تره خیلی ها تپه مرنجان، لوگری ها بالاحصار را مرکز قرار داده و ملا مشک عالم و غازی محمد جان خان وردک سایر نقاط شهر کابل را در دست داشتند.

در همین جنګ ها بود که مردم بیرق های رڼارنګ بر افراشتند و زنان کابل وظیفه رساندن آب و نان را به مبارزان ملی در قلعه کوهها و سڼر بدوش گرفتند. بقول غبار ۴۰۰ نفر از زنان کابل درین وظیفه سهم گرفتند و ۸۳ نفر آنان در جنګ کوه آسمایی جام شهادت نوشیدند.

در طی همین جنګ بود که قصه های تاریخی عاشقان عارفانی سر زبان ها افتید و عبدالله جوانی که تازه عروسی کرده بود و عروسش زهرا نام داشت. این جوان رشید افغان در طی همین جنګ جام شهادت نوشید و زهرا عروس جوانش تعهد کرد که شوهر دیگر نکرده و تا زنده است در خانه عبدالله و بنام عبدالله زنده گی مینماید.

به حواله منابع تاریخی یکی از رهبران قیام ملی در جریان این نبرد های آزادی بخش میر غلام قادر خان اوپیانی بود که مردم را به جهاد تشویق نموده و هم خودش و هم مردم را تشویق مینمود که آنچه از نقره‌ جات و زیورات دارند اعانه بدهند و وی آنرا ذوب میکرد و از آن سکه میزد و به مصرف داوطلبان جهاد میرسانید. چون در آن اوضاع پادشاهی در کشور وجود نداشت تا بنام او خطبه خوانده شود و سکه ضرب زده شود بناء میر غلام قادر خان در مسکوکات نقره ای خود این بیت را منقود نموده بود:

میکنم دیوانګــی تا بر ســرم غوغا شود

سکه بر  زر میزنم تا صاحبش پیدا شود(۱۰)

این همه غازیان و قهرمانان و از جمله غازی محمد جان خان وردگ رهبران حقیقی مردم افغانستان بودند که جان و مال خود را در راه دفاع از وطن نثار میکردند و اما هیچ کدام ادعای سلطنت خواهی و ثروت اندوزی برای خود نداشتند. آنها از نګاه ایثار و فداکاری در صف اول قرار داشته واز نګاه امتیاز خواهی در صف آخر جاه میگرفتند.

درین میان و از ردیف همین قهرمانان ملی و رهبران واقعی پیکار آزادی بخش مردم افغانستان غازی محمد جان خان وردگ نقش مهمی را در جریان جنګ دوم افغان و انګلیس ایفا نمود که اسناد و منابع موثق تاریخی و اظهارات صاحب نظران بر آن صحه میگذارد.

حبیب الله رفیع یک تن از محققان سابقه در اکادمی علوم افغانستان در زمینه یاد آور شده است:

زمانیکه انګلیس ها دست تجاوز به کشور ما دراز کردند مردم در برابر آن بپا خاستند. بزرگان و پیشوایان قوم جهاد را تبلیغ نموده و بخاطر اتحاد و یک پارچگی مردم تلاش نمودند و از اشتراک بزرگان قوم یک شورای رهبری ایجاد شد که در آن ملامشک عالم، محمدجان خان وردک، مولوی عبدالغفور آخندزاده، میر بچه خان و غیره اشتراک داشتند که در میان ایشان محمد جان خان وردک از همه پیش قدم بود. موصوف یکی از شخصیت ها و رجال بزرگ ملی بود که بر علیه تجاوز انګلیسی ها و مظالم ایشان قریه به قریه میگشت و مردم را به جهاد تشویق مینمود(۱۱).                                                                                                                                    پوهاند محمد حسن کاکړ یاد آور شده است: غازی محمد جان خان وردک نخستین منصبدار نظامی انتخابی افغانستان است که سمبول آزادی خواهی و مبارزه ضد خارجی به حساب میرود. نه تنها در جنګ ها به پیروزی های نایل آمد بلکه برای اتحاد و اتفاق و یک پارچگی مردمان مناطق مختلف کشور اعم از غزنی، کابل، کوهستان، وردک، وزیرستان و غیره نقش کم نظیری را در تاریخ معاصر کشور از خود نشان داد و به حیث یک افسر فعال، لیدرشپ و شخصیت نظامی خود را اثبات نمود(۱۲).

محمد ولی ځلمی در باره محمد جان خان وردک متذکر شده است:( جنرال محمد جان خان وردک یقینا دشمن مشهور انګلیس ها بود، هنګامیکه انګلیس ها کابل را تصرف کردند. جنرال رابرتس در ۲۶ دسمبر ۱۸۷۹م  در کابل عفو عمومی اعلان کرد. درین فرمان چهار تن شامل نبودند:

 ۱. محمد جان خان وردک،

 ۲. ملامشک عالم،

۳. غلام حیدر خان چرخی،

۴. سمندر خان (۱۳)،

استاد احمد علی کهزاد متذکز گردیده است: غازی محمد جان خان وردک یکی از مجاهدین معروف وطن است که نام و کارنامه های وطن خواهانه او در جنګ دوم افغان و انګلیس علی الخصوص در قیام ملی مردم کابل علیه قوای استعماری انګلیس قابل ‌‌‌ذکر است. (۱۴)

بطور خلاصه میتوان گفت که جنرال محمد جان خان وردک در دومین نبرد آزادی بخش مردم کشور بر علیه قوای اشغالګر انګلیسی خدمات ارزنده ای را در عرصه های مختلف این پیکار ضد استعماری انجام داد. در راه تشویق مردم به جهاد، در راه اتحاد و اتفاق مردمان مناطق مختلف و بسیج همگانی آنها در مبارزه ملی، در رهبری و هدایت جنګ در طرح استراتیژی و تکتیک های جنګی، در عرصه آماده ساختن تجهیزات نظامی و رساندن آذوقه و مصارف رزمندگان افغانی و تمام امورات لوژستیکی، در راه تشکیل مجالس بزرگ سران و سرکردگان قومی و رزمی و در راه تامین و نظم و دسیپلن قوی از برکت همه خدمات ارزنده و جانفشانی ها و درایت و کاردانی او در جریان محاربات آزادی بخش ملی بود که در مجلس بزرگ مشورتی سران قومی و لشکری به حیث قوماندان عمومی جبهات جنګ انتخاب گردید.

در همین جرگه بود که یکی از زنان مبارز افغانی بنام غازی ادی از محمد جان خان اجازه خواست و به نماینده گی از زنان مبارز آماده گی خویش را جهت اشتراک درین نبرد حق طلبانه اعلان نمود. در جریان این نبردها ترانه ها و ابیات حماسی و رزمی ای بخاطر تشویق مردان و زنان افغان سروده شده است که در آن بار بار از محمد جان خان نام برده شده است که نسبت جلوگیری از طولانی شده مضمون از ذکر آن صرف نظر گردید.

این همه مبارزان و در میان آنها غازی محمد جان خان وردک چنان مردان راستین و خدمتګاران صادق وطن بودند که از هر گونه خود کامگی، تعصب و تنګ نظری، سود جویی و ثروت اندوزی و حرص و منافقت مبرا بوده و به برکت همین گونه کرکتر و سجایای عالی انسانی و علو همت پشتیبانی و حمایت و اعتماد مردم را جلب نموده بودند.

با تاسف که این غازی مرد و تنی چند از غازیان و قهرمانان دیگر ملی از طرف امیر عبدالرحمن خان به بهانه های مختلف مورد شکنجه و آزار و تعقیب و پیگرد قرار گرفته و از میان برداشته شدند.

امروز کشور جنګ دیده  و بحران زدهء ما بیش از هر زمان دیگر به همچو مردمان نامور و خدمتګاران صادق نیاز دارد که بتوانند با یک دید وسیع، سینه فراخ، علو همت  و مناعت طبع و برخورد از روحیه همدیگر پذیری و تحمل و با احساس مسئولیت وطن و مردم را، بسوی وحدت و یک پارچگی هر چه بیشتر و همبستګی ملی دعوت نموده و از مرحلهء اتکاء به نیروی دیگران به مرحلهء اتکاء به نیروی خود ارتقاء دهند، تا باشد که به این همه بحران ها و بدامنی ها نقطه پایان گذاشته شود.

زنده باد افغانستان

دراهتزاز باد بیرق آزادی

شاد باد روح آن همه راد مردان راه آزادی، ترقی و تعالی کشور

 

منابع و ماخذ:

  1. کاندید اکادیمسین محمد ابراهیم عطائی، نګاهی مختصر به تاریخ معاصر افغانستان، ترجمه دوکتور جمیل الرحمن کامگار، انتشارات میوند، کابل : ۱۳۸۴، ص ۱۶۲.
  2. همان نویسنده ،همان اثر، ص ۱۶۷.
  3. علامه عبدالحق مجددی. حقیقت التواریخ. افغانستان از امیر کبیر تا رهبر کبیر، مرکز نشراتی میوند، پشاور۱۳۷۸، ص ص ۱۵۶و ۱۵۷.
  4. میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ ، جلد اول، مطبعه دولتی، کابل: ۱۳۴۶، ص ۶۱۳.
  5. عتیق الله نائب خیل، قرار داد های افغانستان، چاپ دوم، انتشارات میوند، کابل: ۱۳۸۷، ص ۳۸.
  6. حبیب الله رفیع. تاریخ فشرده افغانستان. پشاور: ۱۳۷۸، ص ۴۶.
  7. سیدقاسم رشتیا، افغانستان در قرن ۱۹، ص ۳۳۹.
  8. همان نویسنده، همان اثر، ص ۳۴۱.
  9. میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول ….ص ۶۲۴.
  10. همان نویسنده، همان اثر، ص ۶۳۰.
  11. حیات الله حلیم ، غازی محمد جان خان ، انتشارات د وردګو کلتوري یون. د چاپ کال ۱۳۷۸، ص ۱۸.
  12. همانجا، ص ۳۴.
  13. محمد ولی ځلمی. زمونږ غازیان، از نشرات اکادمی علوم، کابل: ۲۸اسد ۱۳۶۸، ص ۹۶.
  14. حیات الله حلیم، غازی محمد جان خان ….. ص ۳۴.
  • این مطلب را مرحوم سید قاسم رشتیا چندین سال قبل برشته تحریر در آورده، تا چند سال قبل در قلعه هاي نظامی سابقه شیرپور قطعات عسکری جابجا بود و اما طی چند سال اخیر این ساحه تاریخی از طرف شاروالی کابل برای افسران ارشد اردو و قوماندانان جهادی توزیع و به عوض عمارات کهنه و سابقه تاریخی شهرک و عمارات عصری جدیدی اعمار گردید که در بین عوام بنام کارته وزیران معروف گردیده است.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب