دوکتور فضل الهادی وزين
همه خاک افغانستان در زیر سیطره حرکت طالبان است و این جریان و تنظيم اداره کشور را بلا شرکت غیر در دست دارد و از دو سال و سه ماه به این سو حکومت سرپرست ا.ا.ا حاکم مطلق افغانستان و بازیگر اصلی ميدان است.
ازین رو مخاطب ملت افغانستان برای اصلاح امور کشور رهبری محترم حرکت طالبان است و مردم از طلبای کرام و رهبری حکومت سرپرست ا.ا.ا توقع و انتظار بهبود اوضاع ناهنجار و نابسامان وطن را دارند.
درست است که تصحيح و اصلاح اوضاع کشور تنها از توان حکومت سرپرست و حرکت طالبان پوره نیست و به همکاری و تشریک مساعی همگانی نیاز دارد،اما مسؤوليت زمامداران وقت یعنی طلبای کرام از همه شخصیت ها و جهت های دیگر بیشتر و مهمتر است زیرا همه چیز افغانستان در دست ایشان است.
رهبری حکومت سرپرست و ط.ا.ل.ب.ا.ن باید بدانند که اوضاع منطقه و دنیا بسرعت در حال تغییر است،فرصت های افغانستان برای رفتن بسوی ثبات و استقرار سياسی و از سر گرفتن روابط عادی با جهان کم کم کاهش می یابد.
در چنین وضعیتی رهبری حکومت سرپرست ا.ا.ا بدون توجه به حالات و اوضاع داخلی و خارجی و بدون داشتن استراتژی و برنامه مدون و واضح،امور کشور را به گونه مقطعی و روز مره به شکلی اداره می کند که گویی خير و خیریت و وطن گل و گلزار است.
حکومت سرپرست بعد از دو سال و چند ماه هنوز هم صفت و پسوند “سرپرست” دارد و خبری از قانون اساسی، تشکیل دولت مبتنی بر قانون اساسی و سپس تشکیل حکومت دائمی و باقی ارکان دولت نیست.
امور کشور و حکومت بر اساس فرامين و احکام اداره می شود و آهسته آهسته همه قدرت و سلطه در یک فرد و یک مرجع که در قندهار تشریف دارند منحصر و متمرکز می شود و کم کم افغانستان پس از ۵۹ سال بار دیگر بسوی حکومت شبیه به “شاهی مطلقه” و استبداد عقب گرد می کند.
شاید خنده آور و در عین وقت گریه آور باشد اگر بگوئیم که افغانستان يگانه کشور جهان است که در آن هیچ قانونی رسما نافذ نیست،نه قانون اساسی و نه قوانین دیگر و در غیاب قانون ذوق و سلیقه هر وزیر و والی و رئیس زیر نام شریعت و فقه جای قانون را گرفته است.
حکومت برای آینده برنامه و خط مشی سیاسی،اقتصادی و تعلیمی ندارد و اجراءات آن بگونه “هرچه پیش آمد خوش آمد” صورت می گیرد.
نه شورا و مرجعی برای نظارت و مراقبت امور حکومت وجود دارد و سیستم و نظامی برای پاسخگویی و حسابدهی.
همه امور مهم به صوابدید و لطف و کرم شخص “امیر المؤمنين” که تاکنون در انظار عامه ظاهر نشده و از پشت پرده امر و نهی می کند به پیش می رود و در فقدان و غياب حدود و ثغور صلاحيت ها و مسؤوليت ها، حکومت در کابل در قضایای مهم فاقد صلاحیت و استقلال عمل بوده و منتظر اشاره و امر از “قندهار ” است.
مردم به ویژه جوانان و کادر های باقی مانده در کشور برای خروج و فرار از وطن تلاش می کنند، بی پروایی حکومت به جایی رسيده که معاشات تقاعدی مأمورین و کارمندان باز نشسته دولت پرداخته نمی شود، مکاتب و پوهنتون ها بنا بر امر و رغبت یک یا چند شخص بروی ملیون ها دختر افغانستان مسدود است و زنان حتی رفتن به پارک و تفریح گاه و حمام را ندارند.
بعض کار های خوب و دست آورد های مثبت حکومت سرپرست چون برقراری امنیت فزیکی، آغاز بعض پروژه های عام المنفعه، استخراج معادن، تقلیل فساد اداری و مالی، توحید اداره حکومت و امور دیگری ازین قبیل، در صورت ادامه حالت بی اعتمادی سیاسی و موهوم بودن آينده و فقدان ثبات و استقرار سیاسی و اقتصادی کم کم اهمیت و عنصر تداوم را از دست می دهند.
مصیبت بزرگ اینست که اکثر طلبای کرام و رهبری حرکت و حکومت حالت فعلی را تقریبا “ایده آل” می دانند و مست و از بی خود از نشه و باده ی قدرت و با اتکا بر اسلحه و امکانات بدست آمده، تنها خود را در افغانستان می بینند و گمان می کنند کسی دیگری درين سرزمين پهناور وجود ندارد و این وطن تنها از طالب است و قدرت و سلطه آنها تا ابد باقی خواهد ماند.
نه حرف کسی را می شنوند، نه به انتقاد توجه می کنند، نه پیشنهاد را می پذیرند و نه به سر وصدا و داد فریاد کسی گوش می نهند و اگر بعضی مولوی صاحبان محترم که در موقف مسؤوليت قرار دارند با نوعی دیپلوماسی سخن بعضی اشخاص و هیئت های افغانی مهمان از خارج را بشنوند و با آنها سر بجنبانند به پیشنهادی عمل نمی کنند!
اکثر برادران ما یعنی طلبای کرام، وطن را سرزمين مفتوح و همه چیز وطن را غنیمت و مردم را رعیت بی چون و چرای خود می دانند و هر صدای برای ابراز نا رضایتی از اوضاع و هر آوازی برای اصلاح امور را بغاوت تعبیر می کنند و کم کم تحریک و حکومت و رهبران خود را مقدس و مبری از اشتباه و خطا و بالاتر از نقد و نصيحت می دانند.
ادامه ی چنین وضعیت نه به خیر طالبان است و نه به خیر وطن و ملت و نه قابل دوام و استمرار.
اصرار بر ادامه حالت کنونی قبل از همه به ضرر حکومت و طلبای کرام است، فاصله میان آنان و مردم را بيشتر و عمر حکومت و قدرت آنان را کوتاه می سازد و اکر بر وقت به اصلاح امور نپردازند وقتی خواهد رسید که اگر خود اصلاح نیز بخواهند کار از کار گذشته خواهد بود و تأسف و تحسر فایده نخواهد داشت.
امنیت و اعمال قدرت با زور تفنگ برای چند سال ممکن است اما در دراز مدت امکان ندارد.
واجب وقت اينست که طلبای کرام و رهبری محترم آنان بجای اصرار بر خطا و اشتباه،راه اصلاح را پیشه کنند و اصلاحات سياسی گسترده و همه جانبه را به پیش گيرند.
قانون اساسی مطابق با اسلام و خواست ملت افغانستان تدوین کنند، دولت مبتنی بر قانون اساسی بسازند، حکومت دائمی و ارکان دیگر دولت ايجاد شود و کم کم افغانستان بسوی ثبات پایدار و استقرار سیاسی و اقتصادی سوق داده شود.
اگر رهبران حکومت ا.ا.ا نزاکت و حساسيت اوضاع داخلی و تحولات سریع منطقوی و جهانی را درک نکنند و حکومت داری و اداره کشور را با اداره مدرسه و جبهه جنگ و طریقت تصوف اشتباه بگیرند، یقین داشته باشند که مانند گروه های دیگر چند سال و صباحی حکم رانی خواهند کرد و پس از پیمودن قوس نزولی اقتدار و حکومت را از دست خواهند داد و بر ایام وفرصت های از دست رفته حسرت خواهند خورد و زبان حال شان این شهر بیت فارسی خواهد بود که:
چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی؟!
و الله الموفق و ما علینا إلا البلاغ المبين.
فضل الهادی وزين
۲۴ اکتوبر ۲۰۲۳م
دوی غواړي چې يوه مدرسه ترېنه جوړه کړي او هغه هم د اکوړې مدرسې يوه څانګه وي او نور د افغانستان په نوم يو هېواد شتون ونه لري او په دې توګه به موږ د پاکستان يو ناسمي ايالت لکه غلاقه غير خو د اسلام اباد تر تحت الحمايت لاندې به کار کوو او اسلام به نظام وي. زبردست شريعت او زبردست شرعي نظام به پلی وي.
پاکستان موږ ته د کشمير په شکل يوه حيثيت هم قايل نه دی.
ټلبای کرام غواړي افغانستان د منځنیو پېړیو یو موزیم باندې تبدیل کړي. خلک به یې یوې مړۍ ډوډۍ ته احتیاج وي ، له دنیا به بې خبره وي ، افغانستان به له نړیوالو سره اړیکې نه لري او د نورو دنیاوالو مرستو او اعانو ته محتاج وي .
« عصري او رسمي علوم مباح دي یواځې مدرسه مجاز ده او بس ». د ملا عبث او ملا حقاني له روایاتو نه .
ځینی وخت یو کُنجکاؤ او دیغ بوډا پوښتنه را څخه کوی چی شریکه څو کلونه دی ټکسی چلولی دی؟
ور ته وایم:
پنځوس کلونه ” ما ” ټکسی چلولی دی او پنځوس کلونه ” ټکسی ” زه چلولی یم ( اوس دواړه یو بل ته په ترِیو تندی ګورو ).
بناً
طرحِ سؤالِ《 طلبای کرام افغانستان را به کدام سو می برند ؟ 》روی دیگر نیز میداشته؛
یعنی
” افغانستان و جهان و تاریخ و ژئوپولیتیک طلبای کرام را به کدام سو سوق خواهند داد؟ “.