شنبه, سپتمبر 21, 2024
Home+جایزهٔ صلح نوبل: چگونه از دست ما ربوده شد

جایزهٔ صلح نوبل: چگونه از دست ما ربوده شد

نوشتهٔ دکتور زمان ستانیزی

استاد الهیات و عرفان پوهنتون تحصیلات عالی پَسیفیکا در کلیفورنیا

در اهدای جایزهٔ صلح نوبل خدمات و زحمات یک نامزد بسیار ارزش دارند تا دیده شود که چرا  یک نامزد خاص شایستهٔ چنین امتیاز جهانی بوده میتواند. ولی بیشتر از شایستگئ یک نامزد، مؤثریت این افتخار جهانی برای یک داعیهٔ خاص تا چه حد در حل یک معضل و بحران سیاسی مؤثر بوده میتواند تا با استقاده از اهمیت جایزهٔ صلح با جلب توجه جهانیان به شکل نقطهٔ فشار بالای نقض کنندگان حقوق بشر آن تکلیف یا کاملاً حل شود یا اقلاً از شدت آن کاسته شود. تا به این ترتیب جایزهٔ صلح خود وسیلهٔ گرایش از بحران جنگ به فضای صلح گردد.

مثلاً جایزهٔ صلح نوبل در سال ۲۰۰۶ به یک بانک بنگله دیش داده شد که در رفای عامه خدمت می کرد، در سال ۲۰۰۷ به یک سازمان حفاظت محیط اهدا شد تا توجه جهانیان را به بحران محیط زیست جلب کنند. در سال ۲۰۰۹ در آغاز دورهٔ ریاست جمهورئ براک أوباما، که هیچ دستاوردی برای صلح نداشت، لایق جایزهٔ صلح شناخته شد تا در او انگیزهٔ برای گرایش به طرف صلح در سیاست خارجئ امریکا ایجاد کنند.  در سال ۲۰۱۴ جایزهٔ صلح نوبل را بدون هیچ دستاوردی در راه صلح  به ملاله یوسفزی دادند تا توجهٔ جهانیان را به افراط گرایئ طالبان پاکستانی ضد تعلیم زنان و أطفال، که ملاله خود قربانی آن شده بود، معطوف سازند.

بناً با آنکه شایستگئ شخص نامزد برای این جایزه معیار مطرح است، جایزهٔ صلح نوبل معمولاً برای اهداف بزرگتر اهدا میشود و آن وقایع و بحرانهای اند که در راه صلح مشکل ایجاد می کنند، مانند نقض حقوق مدنی، داعیهٔ سیاسئ مشروع مردم،ِ اعادهٔ حقوق زنان وغیره.

در دو کشور افغانستان و ایران امروزی در سالهای اخیر حقوق مدنئ زنان زیر سلطهٔ استبداد مذهبئ سنی و شیعه پامال می شوند. با این تفاوت که زنان افغانستان بدون شک در مقابل تحریمات، تعزیرات، و نا ملایمتیهای به مراتب بیشتر از زنان ایران امروز و زنان هر کشور دگر دنیا مواجه هستند. زنان افغان علاوه بر کشور خود در شرایط مهاجرت در کشورهای همسایه خصوصاً پاکستان و ایران امروزی بیشتر بار زجر و مشقت و آوراگئ فراوان را می کشند.

در حالیکه زنان افغانستان با این ظلمت پنجه نرم می کردند، اعلان نامزدئ خانم محبوبه سراج برای جایزهٔ صلح نوبل برای صلح خواهان مایهٔ امید بود، ولی برای جنگسالاران مایهٔ تشویش آن هم در شرایطی که آنها از محیط امن و آرام بیرون کشور مردم را در داخل افغانستان به مقاومت علیه طالبان می گماشتند. در واقع کمپاین ضد کاندیدای خانم سراج برای جایزهٔ صلح نوبل در صف و ستون همین مقاومت مسلحانه طرح ریزی شد که بعدهای هواخواهان دگری هم به آنها پیوستند.

در سالهای اخیر دو خانم افغان برای جایزهٔ صلح نوبل نامزده شده بودند، به هر دلیلی (شاید هم ارتباطاط سیاسی و شخصئ شان) در مراحل اول ارزیابی از لست حذف شدند. غیرپشتون بودن دو کاندید قبلی و پشتون بودن کاندید امسال فضای مسموم با هویتسازی و هویتبازی قومی زبانئ افغانستان را بیشتر متشنج ساخت. خصوصاً اینکه امسال احتمال بدست آوردن جایزه صلح از طرف یک زن افغان در صدر امکان قرار گرفت.

به این سبب کاندیدای خانم محبوبه سراج از ابتدا در سیاست کشاکش هویتئ افغانستان درگیر شد. افواهات بر این بود که سیاسیون گمراه به سبب ناکامئ دو کاندید قبلی زنان افغان غیرپشتون نخواستند که یک زن پشتون این افتخار را نصیب شود، آن هم زنی که نواسهٔ امیر عبدالرحمن خان باشد. این زنستیزان نقابدار برای اینکه به غیرت افغانی تظاهر کرده باشند و موضع گیری شان در مقابل یک زن هموطن در جامعهٔ جهانی زن ستیزی پنداشته نشود، ماموریت تخریب و قتل شخصیت خانم سراج را به هواخواهان زن از میان خود سپردند و خود در عقب پرده عملیات را مدیریت کردند. این افواه زمانی به حقیقت پیوست که مخالفین کاندیدای خانم سراج با تأسف همه زنان غیرپشتون بودند.

تبلیغات سؤ و سلسلهٔ اتهامات ناموجه علیه خانم سراج مشغولیت تعدادی زیادی از افغان زنان غیرپشتون در اروپا گردید. چون مخالفین خانم سراج در گفتار و کردار او چیزی نیافتند، در مجالس و مصاحبه های مستقیم مطبوعاتی او را با مهارت در محاصرهٔ صحبتهای تخریشی و فرسایشی در یک «بومبست» لفاظی سؤال پیچ میکردند، تا اشتباهات لفظی، لگنت زبان، یا کمبود فصاحت او را «رسانه یی» سازند. از این راه هم به جای نرسیدند، ناچار از تاکتیک اتهام «جرم ارتباطی» یا guilt by association استفاده کرده، خانم سراج را به حمایت و لابیگرئ طالبان متهم ساختند.

از چند تن مخالف خانم سراج خواستم که حرف، عبارت، یا جملهٔ از بیانات خانم سراج را با من در میان بگذارند تا اگر قناعت بخش باشند، من هم به صفت یک مرد فمینیست با آنها بپیوندم. هیچ سندی در مورد ارایه نکردند. معلوم می شود که ادعای لابیگرئ خانم سراج از طالبان بر اثبات (سند) استوار نه بود، بلکه بر استنباط (برداشت) بعضیها تعلق می گرفت. پس این ادعا نیست، بلکه یک اتهام است، آن هم در موردی که یا معنئ لابیگر را نمی دانند، یا کاربرد آنرا، یا هردو را.

لابیگری مستلزم انعطاف پذیری است که در آن معاملهٔ داد وگرفت سیاسی مطرح باشد. مگر طالبان با ذهنیت متحجردورهٔ جاهلیت قبل از اسلام به لابیگر ضرورت دارند؟ آنهای که نه به افکار جهانیان ارزش قایل هستند، نه فتاوئ علمای جهان اسلام را می پذیرند، و جز ساخته و بافته ذهن  متحجر خود حتی پروای (آیات صریح قران) خدا را ندارند، چه رسد به لابیگری برای رعایت خاطر دگران (کافر). آنها با گروگان گرفتن یک ملت ۴۰ میلیونی بدون هیچ انعطاف و سازش جامعهٔ جهانی را مجبور می سازند که کمکهای بشری خود را از روی ترحم به ملت اسیر افغانستان قطع نکنند.

خشونت و بدرفتاری طالبان با زنان افغان و وضع تحریمات و تعزیرات در افغانستان تنفرشدید در مقابل طالبان را ایجاد کرده. ولی به سبب کمکهای مرموز مالی و نظامئ امریکا با طالبان از یک طرف و خستگئ نیم قرن جنگ از طرف دگر، مردم افغانستان برای حل مشکلات شان هر راه را جستجو می کنند، جز راه جنگ را.

خانم سراج هم همین راه را برگزید. او به خاطر پیشبرد امور خانه های امن زنان که مسؤلیت آنها را به دوش داشت، عوض مقاومت رویاروی با طالبان، که در شرایط کنونی ممکن هم نیست، با آنها از راه مدارا، مصاحبه، و مصالحه پیش رفت. روشی که تمام موسسات خیریهٔ بین المللی در افغانستان آنرا راه معقول دانسته اند – نه با خاطر تائید طالبان، بلکه به حیث یگانه گزینهٔ که میسر است. این کار خانم سراج به تبر مخالفینش دسته داد و او را به جرم «لابیگر» طالبان متهم کرده،  «تروریست»، «خواهر طالب»… خواندند تا این کار را مصداق توجیهٔ حمایت او از طالبان قلمداد کرده جلواتمام پروسهٔ اهدای جایزه نوبل را بگیرند.

موضعگیرئ زنان در برابر خانم سراج به سبب طرفدارئ او از مصالحه و مباحثه (حتی با طالبان) با خصلت صلحگرایئ ذاتی و فطرئ زن در تناقض است. مردانگی را در جنگ و ستیز تعریف میکنند، ولی زن که حیات بخش و پرورندهٔ حیات است باید از موضع مصالحه جانبداری کند، نه از مقاومتهای مسلحانهٔ پی در پی که اژدهای خونخوار آن در این نیم قرن گذشته صدها هزار پسر و برادر و پدر و شوهر زن افغان را بلعید و از دختر و مادر، و خواهرش کس نام نبُرد.

با این موضعگیرئ سیاسی دادخواهی حقوق مدنی که محور مبارزهٔ زنان بود ماهیت و مشروعیت  خود را از دست داد و قربانئ تبلیغات سیاسئ ضد طالبان گردید که معمولاً «سرگرمئ» مردها است. به این ترتیب متأسفانه، هم زن ناخودآگاه در خدمت مرد قرار گرفت و هم مبارزهٔ زن حربهٔ سیاست مردها شد.

علیرغم این اتهامات خانم محبوبه سراج در صدر کاندیدان جایزهٔ صلح نوبل قرا گرفت و با گذشت هر هفته احتمال بردن جایزه اش بیشتر میشد و آن هم روی یک دلیل اساسی. اینکه در کشور ناروی برای اینکه با اهدای جایزهٔ صلح نوبل توجهٔ جهانیان دوباره به داعیهٔ مبارزات دادخواهئ زنان افغانستان معطوف شود کمیتهٔ جایزهٔ صلح نوبل طبق معمول به پیشنهاد مؤسسهٔ تحقیقات صلح اوسلوThe Peace Research Institute Oslo (PRIO)  وقع زیاد گذاشت و Henrik Urdal رئیس این مؤسسه نامزدی محبوبه سراج و نرگس محمدی را به صفت یک کاندیدای مشترک از دو کشور مختلف پیشنهاد کرد تا امکان بدست آوردن آرای اکثریت برای این نامزدئ مشترک تضمین شود. برازندگی این کاندیدای مشترک سراج-محمدی در مقایسه با کاندیدان دگر از لست نهایی کاندیدان هویدا است:

  1. Narges Mohammadi and Mahbouba Seraj
  2. Victoria Tauli-Corpuz and Juan Carlos Jintiach
  3. International Court of Justice
  4. Kyaw Moe Tun and Myanmar‘s Unity Consultative Council
  5. Human Rights Data Analysis Group

https://www.prio.org/nobelshortlist/2023

با درک این واقعیت، به دست آوردن اولین جایزهٔ صلح نوبل برای افغانستان به نام محبوبه سراج همراه با نرگس محمدی تضمین شده به نظر می رسید و صرف منتظر مراسم اعلان آن بودند.

قبل ازهفتهٔ اول اکتوبر که قرار بود جایزهٔ صلح نوبل اعلان شود، نام خانم سراج و نرگس محمدی پیوست در لست نهایی در مطبوعات پخش شد. با تأکید و اصرار باید گفت که کاندیدای خانم سراج در رقابت با خانم محمدی نبود که بُردن یکی باختن آن دگری محسوب شود، بلکه هردوی آنها باهم برنده می شدند. هدف این بود که امیدی برای بهترشدن وضع مدنی میلیونها زن اسیر استبداد مذهبی در دو طرف مرز ایجاد شود. پس این یک مبارزهٔ مشترک بود و حاصل آن  افتخار مشترک در راه اعادهٔ حقوق مدنی و حرمت به کرامت انسانئ زن در دو کشور همسایه.

صرفنظر از این که بُردن جایزهٔ صلح نوبل از طرف خانم نرگس محمدی با طبع بیگانه پرستی بعضیها سازگار به نظر می رسد و نه بُردن جایزهٔ صلح نوبل از طرف خانم محبوبه سراج به آسیاب تعصب بعضی های آب میریزد، جایزهٔ صلح نوبل را باید به ذات خود گرامی داشت.

ولی به همان اندازه که زنان و مردان ایران امروزی پیوسته و پیهم از کاندیدای نرگس محمدی پشتیبانی و حمایت کردند، برعکس گروه خاص زنان «فعال» افغان در اروپا برای شخصیت کشئ خانم سراج از هیچ کوششی دریغ نکردند. چنین خود ستیزی در تاریخ جوایز نوبل سابقه نداشت که مردم یک کشور کاندید کشور خود را اینقدر تخریب کنند: یک عریضهٔ عنوانئ کمیته جایزهٔ صلح نوبل برای جمع آورئ إمضا از سویدن زیرعنوان «خطرات ناشی از کاندیدای محبوبه سراج» پخش شد که بی سوادی و سطح پائین إمضا کنندگان محدود آن از تبصره های مزخرف و اتهامات مضحک آنها پیدا است. اقلاً دو نامه از طرف یک ائتلاف پنج سازمان زنان افغانستان که هویت اصلی یا جعلی آنها هنوز آشکار نشده مبنی بر مخالفت شان با نامزدئ خانم سراج برای جایزهٔ صلح نوبل به کمیته جوایز نوبل فرستاده شد. در آخرین روز اعلان جایزه  بیش از دوصد ایمیل پیهم به شکل یک حملهٔ سایبرنتی  به کمیتهٔ جوایز صلح نوبل فرستاده شد که حاکی از جنجال برانگیز شدن مسأله بود.

«وقتی شما کشور خود را لایق این افتخار نمی دانید، ما را درگیر تعصبات نژادئ خود نسازید.»

مسؤلین کمیتهٔ جایزهٔ نوبل برای جلوگیری از آشوب در آخرین دقایق نام خانم محبوبه سراج را از جایزهٔ مشترک حذف کردند و جایزه صرف به خانم نرگس محمدی تعلق گرفت.

کاندیدای خانم سراج در رقابت با خانم محمدی نبود. اینجا مسأله برنده و بازندهٔ جایزه مطرح نبود، زیرا هردو زن برنده تلقی می شدند و رسانه ها هم با آن به طور یک عمل انجام شده عمل می کردند. ولی در اثر زحمات خستگی ناپذیر شباروزی زنان افغان در خارج از کشور نام زن افغان که در واقع جایزهٔ صلح نوبل را به دست آورده بود حذف شد. به این ترتیب زن ستیزئ زن در مقابل زن از زن ستیزئ مرد در مقابل زن سبقت جست و جایزه را به دست آورد.

قربانئ این شعبده بازئ متعصبین مردم افغانستان اند که طراحان این کمپاین با موضعگیری مترادف شان با خود منکران «من افغان نیستم»، افغان نبودن خود را ثابت ساختند. تا کنون زنانِ هیچ کشورِ جهان به منظور تحریم هموطن شان از گرفتن جایزهٔ نوبل این قدر زحمت نکشیده بودند. بیشتر از همه بازنده این بازی زنان افغانستان هستند که در جنگهای نیم قرن گذشته قیمت گرانی پرداختند. مردم افغانستان مثل جوامع متمدن دگر میدانند که مشکلات خود را باید از راه صلح حل کنند، نه از راه جنگ. زنان افغانستان با خون جگر گوشه های خود پیوسته قیمت جنگ را پرداخته اند و حال قیمت صلح و جایزهٔ صلح را هم می پردازند.

در نبود جهانبینئ گسترده سیاست مداران مردسالار أفغان، هردو طرف بحران سیاسی زنها را برای اهداف سیاسئ خود استعمال می کنند. طالبان زنها را زیر نقابهای سیاه به تظاهرات مصنوعی به راه می اندازند و مخالفین طالبان زنها را در جهان غرب وسیلهٔ زن ستیزی و تعصبات قومی/زبانئ بر علیه زن می گمارند.

جایزهٔ صلح نوبل میتوانست برای تمام افغانستان یک افتخار بزرگ باشد. مهمتر از آن افتخار جایزهٔ نوبل از طرف یک زن افغان میتوانست برای طالبان، که به هر در و دیوار مجامع بین المللی می کوبند، قویترین نقطه فشار باشد، که در اثر چنین فشار اختناق و ظلمت آنها بر مردان و زنان کشور اگر کاملاً برطرف نمی شد، اقلاً از شدت آن کاسته می شد. حال که خود ریشه خود را به تیشه زدند، بدیهی است که دگران هم ما را فراموش خواهند کرد. زنان افغان که نباید سیهٔ سر پنداشته میشدند، حال در اثر دسیسهٔ مرموز سیه رویان متعصب، سیه روز و سیه بخت هم شدند. مگر از بیگانه ها توقع داشته باشیم که در غم ما اشک بریزند؟

10 COMMENTS

  1. ستانکزی صیب مننه ډیرې ښې علمي خبرې مو لیکلې دي خو زه ګمان کوم او عقیده هم لرم چې بیله د ستمیانو متعصبو له خوهشاتو څخه د نوبل کميټه هم سیاسي ستراتیږي لري او هغه په ایران کې ډيره مشغوله او بنده پاتې ده ، ایران د اسرائلو خلاف ، د بشر اسد پلوي او اسلامي ټیکدار ده نو له دی کبله یوه د ښځو د حقوقو غوښتونکې بندي ښځه اروپایانو ته ډير اهمیت لري نظر محبوبې سراج ته ! ستمیان نن په پښتو او پاړسو کې خبرې نکوي بلکې یوه نژادي کرکه یې منځ ته اچولې ده ! ټول مکتبي او ملا پښتون په دري خبرې کوي او خپله ژبه یې بولي خو متعصبه تاجکان دې خبرې ته اهمیت نه ورکوي،،ددوی لپاره ایتنیک مهم دی چې یو مسال محبوبه سراج دی چې هغه فارسي کلچره پښتون اصله ده او يواځې په فارسي خبرې کو خو فارسي ژبی یې تل ټکوي! اوس هغه وخت راغلی دی چې قلابیان نمکحرامه میلمانه مو له هیواده شړي !!

  2. سلامونه،
    د پروفیسر صاب زمان خان س. ز. په تایید
    په بهار ټي.وي. کې د ښاغلی تیمور شاه حسن مصاحبه له آغلې سراج سره به ډیرو دوستانو کتلې وي.
    هلته ېې واضح وویلې( که څه هم میرمن سراج یوه خبره هم پښتو نه ده کړې!) چې مبارزه ېې د افغان ښځو لپاره وه اوده ؛ او هېڅ ډول تعصب یا بخیلی د ایرانۍ خور سره ې نلري،
    اوکه خدای غوښتل که په دې لومړیتوب او ګټلو سره د دواړو هیوادو زنانه وو ته یو څه د روښنایی پنجره خلاصه شي او پدرسالاري رژیمونه د خپلو ښځو قدر وکړي.
    -زما په فکر، که ط .ط د نجونو د مکتبونو د پرانستلو لپاره اقلن امر ثاني له دوه کاله وروسته ، دوه ورځې مخته کړی وای
    -او د نوبل کمیټې د فلان فلان بسمدان اوتو بوتو ته اهمیت نه وای ورکړی ؛
    -او هغي یوسفزۍ ملالې اقلن یو ټویټ=ایکس د بی بی محبوبې په اړوند پازیټیو کړی وای ؛ حتمن به نتیجه د لڼډ لست پر لومړیتوب سوې وای.
    په هر حال ، د افغان او افغانستان نوم لکه لمر تل تر تله ځلیږي ؛او روی سیاهي به …. میماند
    تاریخ او راتلونکې به قضاوت کوي.

    • سلام
      بحث استاد محترم جالب است وتحلیل عالی ولی باید خاطرنشان ساخت که:
      هرچند جمهوری اسلامی پیشتر و در برخورد با شیرین عبادی نشان داده که حتی جایزه صلح نوبل نیز نمی‌تواند یک حاشیه امنیت جدی برای مخالفانش ایجاد کند، اما با توجه به حضور نرگس محمدی در زندان و همچنین پافشاری او برای ماندن در ایران و ادامه دادن مبارزه‌اش، دردسرهای حکومت برای ایجاد مانع بر سر راه خانم محمدی، به شکل قابل توجهی بیشتر از زمانی است که شیرین عبادی جایزه صلح نوبل به دست آورد.

  3. د پورته لیکنی په هکله یو څو څرګندونی:
    ۱ – زه یوه امپریالیسټی – استعماری ضد روحیه لرم ( را ته مهمه نه ده چی د ایران مُلا شیعه دی او که فقید چیګوارا او هوشی مین او فیډل کاسټرو او….. کمونسټان وه او که څه وه.
    ۲ – زه سخت د توطئی تئوری ته معتقد یم.
    ۳ – د نړی په سطحه نن سبا دوه اجتماعی موضوعات را ته یوه ترخه کُمیډی ښکاری:
    الف: د سولی او برادری او برابری تر عنوان لاندی نړیوالی اولمپیکی لوبی.
    ب: د سولی د نوبل جائزه.
    د ” الف ” په هکله به نه ږغیږم
    ۴ – د نوبل جائزه یوه غربی اروپائی جائزه ده ( که څه هم په طبیعی علومو کی د جائزو ګټونکی د ستائنی وړ دی خو سره لدی ددی جائزو د استحقاق د تشخیص په باب هم د غرب ژور ژور ملاحظات له ورایه ښکاری).
    ۵ – د سولی جائزه معمولاً یوه بشپړه سیاسی جائزه ده او همیشه د صهیونیزم مخلصانو ته ډالی سویده ( ممکن استثنی هم ولری ). که د سولی د جائزی د ګټونکو لیست ته وکتل سی اکثره ئی جنګی جنایتکاران دی نه سوله غوښتونکی. باراک اوباما د غړَکی زوی د جائزی تر لاسه کولو اته میاشتی وروسته د لیبیا پر هیواد د بمباری امر صادر کړ یا مثلاً هنری کسینجر په ویټنام کی د سلهاوو زرو ویټنامیانو تر وژلو وروسته د نوبل د سولی جائزه تر لاسه کړه.
    ۶ – حبیبه سراج زموږ وطنواله او د قدر وړ میرمن ده که ئی د سولی جائزه ګټلی وای نو هغی او هر افغان ته به د ویاړ خبره وای امّا:
    خبره بله ده ( د نوبل د جائزی کمیټی د نړیوال صهیونیزم د نُسخی پر بنسټ یوه تبلیغاتی پروپاګنډه او یو ډول روحی – سیاسی توطئه وکارَوَله) .څنګه؟
    داسی:
    د سولی د نوبل د جائزی اصول دا دی چی هر څوک خپل ځان او نور کسان ور ته د ګټلو لپاره کاندیدولای سی چی البته شرط ئی دا دی چی د زرو کسانو امضاوی باید را غونډی کړای سی. .هر کال په زرګونو کسان ځاونه کاندیدوی خو وروستی تصمیم د کومیټی په فیصلی پوری اړه لری او نور نو بل هیڅ معیار د اعتبار نلری.
    د نوبل د کُمیټی شیطنت او کُسمادری دا وه چی له یوی خوا ئی د سراج نوم اعلان کړ او له بلی خوا ئی ( رشتیا یا دروغ ) د سراج د مخالفینو غبرګونونه اعلان کړه ( چی دا خپله یوه درنه پوښتنه ده چی د سراج مخالفین ولی ددی پر ځای چی سراج د طالب سره په همکاری تورنه کړی ، د طالب نړیوال ( غربی ) ملاتړی تر خوټو نه نیسی؟ ) بناً ډیر احتمال لری چی د افغانانو تر منځ د نوری قومی – تباری کرکی او نفرت د ایجاد په موخه د نوبل کومیټی جعلی او تقلبی ادعاوی مطرح کړی وی کومی چی خارجی وجود نلری.
    ضمناً
    حبیبی سراج ته د سولی د جائزی ورکړه به دا معنی. لری یا معنی درلوده چی نړیواله ټولنه باید د سراج د مبارزو ملاتړ وکړی چی غربیان هیڅکله نه اواړی د طالب مخالفینو ته دا ګړی د تبلیغاتو ډګر وسپاری.
    ۷ – اصلی خبره:
    استاد ستانیزی سخته اشتباه کوی چی د ایران او افغانستان د ښځو حالات ئی عین حالت ګڼلی دی.
    په ایران کی ښځی د کار او زده کړی تامه آزادی لری، دا چی یو څوک ( نر یا ښځه ) د مستقر او حاکم نظام په وړاندی بغاوت وکړی او په زندان محکوم سی نو ددی معنی نلری چی محکوم کس یوه فرشته او د سولی د جائزی مستحق دی.
    ایرانی زندانی ښځی ته د نوبل د جائزی د اِعطاء څخه امریکائیان او اروپائیان او یهود بده تبلیغاتی استفاده کوی او د ایران پر حاکمو مُلایانو باندی د فشار پتوګه کار اخلی.
    په تاریخ کی به د شلمی او یوویشتمی پیړی د متمدن! انسان دا شیطانی او تلبیسی کړنی ثبت او ولیکلی سی چی بشری ټولنه د یو شمیر متکبرو او مغرورو او ډالر پرستو خبیثو انسانانو د پلیدو نقشو له امله یا د لوږی مری یا د ډیر خوراک له وجی ( البته ددی ترڅنګ د وسلو د فابریکو خاوندان د خپل قارونی ثروت او شتمنی د ډیرښت په موخه د نړی په هر ګوټ کی جګړی را منځته کړی دی ).
    راسئ لږ غوندی ویښ سو.

    • غلام حضرت: «استاد ستانیزی سخته اشتباه کوی چی د ایران او افغانستان د ښځو حالات ئی عین حالت ګڼلی دی.»
      مهربانی وکړی په دقت یی ولولی:
      “با این تفاوت که زنان افغانستان بدون شک در مقابل تحریمات، تعزیرات، و نا ملایمتیهای به مراتب بیشتر از زنان ایران امروز و زنان هر کشور دگر دنیا مواجه هستند. زنان افغان علاوه بر کشور خود در شرایط مهاجرت در کشورهای همسایه خصوصاً پاکستان و ایران امروزی بیشتر بار زجر و مشقت و آوراگئ فراوان را می کشند.”

  4. طالبان زنها را زیر نقابهای سیاه به تظاهرات مصنوعی به راه می اندازند و مخالفین طالبان زنها را در جهان غرب وسیلهٔ زن ستیزی و تعصبات قومی/زبانئ بر علیه زن می گمارند. نکته اصلي و اساسي

  5. برادران ګرانقدرِ که برای تقرب الی الله و بر پایه تعاونوا علی البر والتقوی مینویسند ، باید عرض شود که نویسنده مضمون محترم داکتر صاحب ستانیزی از روش نابخردانه اخلالګران و رُبایندګان جایزه صلح که مربوط به افغانها میشد و با کمال تعصبات جاهلی ،عدم اهتمام به منافع ملی ، اخلاق و
    آداب افغانی ، اجیرانه کما فی السابق شتافتند ، بنابر عادت انحصار قدرت از معامله بُن که در طی دوره بیست ساله شان از معاونیت ګرفته تا وزارت ، ریاست و ولایت آنچه مشهود و همه بر آن اتفاق دارند ربودن بیت المال ، مسابقه در فساد و ساختن هوتلها و شهرکها بود ؛ نه قوای دفاعی تقویه و ملی شد ، نه مدیریت آب ، نه زراعت و مالداری خود کفا و نه ګامهای موثری در جهت ملت
    سازی و رفاه ملت ؛ هر کدام شان می خواست ، امپراطور ربودن باشد و اګر همین حالا در قدرت
    می بودند بحیث ملیشه اجانب از کار کانال قوش تپه جلو ګیری و اخلال می کردند و ماڼند فاطمیون
    و غیره از منافع همسایګان خاین دفاع و به فکر خدمت به مردم و وطن نبودند ؛ لذا حسب عادت و
    تعصبات جاهلی که دارند به ربودن و اخلال جایزه صلح نیز پرداختند وبا انتخاب جاده یکطرفه امتیاز
    ګیری در معامله و همیشه از حسابدهی در فرارند.
    مګر توضیحات برادرم غلام حضرت در قسمت پالیسی و دسایس شر انګیزان جهانی نسبت به ما
    و ملل دیګر بخش اجانب را در بر می ګیرد و درینجا انګشت انتقاد متوجه افغان نما های مُفت خور
    می باشد یعنی هدف هر دو برادر در دو ساحه داخلی و بیرونی بجاست .

  6. دا بحث به دی جمله ختم اعلان کړو چی:
    که ۷ میلیارډه نړیوالو د نوبل د جائزی د کُمیټی څخه غوښتی وای چی یاده جائزه حبیبه سراج تر لاسه کړی بیا به هم دا کار نه وای تر سره ځکه سراج ته د جائزی ورکړه به غربیان د نوری اخلاقی تنګوالی سره مخامخ سوی او ” نوبل ” به د بلی ستری رسوائی سره مخامخ سوی وای ( په عین وخت کی د حبیبه سراج او طالب پر سر د ترحم د لاس تیرول به غربی نوبل ته ښه پایلی نه درلودای ) .

  7. خدمت استاد ستانیزی عرض شود:
    پاراګراف ۴ و شروع سطر اول حاوی عبارت مرموز میباشد که ادامۀ سطر یا سطور بعدی آن به هیچ وجه قابلیت ترمیم یا کتمان محتوای سطر اول را نخواهد داشت.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب