جمعه, اپریل 26, 2024
Home+زنان افغانستان در فراز وفرود قرن معاصر

زنان افغانستان در فراز وفرود قرن معاصر

نویسنده: نگینه حفیظي

محصل رشنه ژورنالیزم پوهنځی ادبیات و علوم بشری پوهنتون فاریاب

     قبل از اینکه به وضعیت زنان افغانستان در قرن حاضر نگاهی بیندازیم لازم است نیم نگاهی به وضعیت زنده گی زنان در قرن های گذشته در این کشور بیفگنیم و ببینیم که زنان در قرون گذشته در چه حالت و وضعیتی قرار داشتند، تاریخ افغانستان بیشتر از اینکه در مورد اجتماع و مردم این کشور باشد؛ آگنده از سرگذشت پادشاهان و جنگ آوری آنان است و بسیار کم اتفاق می افتد که ما از لابلای تاریخ های به تحریر درآمده از وضعیت زنده گی مردم این سرزمین ـ چه زن و چه مرد ـ آگاهی یابیم.

     چیزی که روشن و قابل بحث است این است که زنان در هیچ دوره از تاریخ گذشته سرنوشت روشن و آشکاری نداشتند و مدام باید پذیرای تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی می بودند و این خود نقش زنان به عنوان یک نیروی موثر را کمرنگ و حتی بی ارزش می ساخت، در تاریخ گذشته زنان را به جز در نقش ملکه و کنیز که مامور بودند اوامر اربابان شان را اجرا نمایند دیگر چیزی نمی بینیم و همچنان بسیار کم اتفاق می افتد که زنی را در نقش یک شاعر و نویسنده پیدا نماییم که بتواند یک سر و گردن از مردان آن دور بیشتر باشند، البته نمی توان  حکم کرد که هیچ زنی به عنوان شاعر و نویسنده وجود نداشته ولی می توان نوشت که تعداد آن نسبت به مردان شاعر و نویسنده خیلی کم و اندک بوده است.

      پس با چنین پس زمینه ی می توان به خوبی یاد آور گردید که زنان در قرن حاضر توانستند به حضور بهتر خود در قالب های مهم و قابل تفسیر جامعه دست پیدا نمایند و هر روز را با تجربه ی جدیدی از زنده گی آغاز نمایند، افغانستان در قرن معاصر و مخصوصا در بیست سال اخیر شاهد تغیرات بزرگ سیاسی و ساختار اجتماعی بود که می توان به جرئت از آن یاد نمود و زنان در این بیست سال توانستند به بیشترین میزان موجودیت خود پی برده و به عنوان یک عنصر مهم جامعه شناخته شوند، قبل از این سالها به سختی می توان دریافت که زنان به این پیمانه حضور در اجتماع و فعالیت های مختلف را تجربه کرده باشند، تجربه بیست سال گذشته زنان افغانستان را به یک آینده ی درخشان و روشن امیدوار کرد و آنان پا به پای مردان توانستند رشد نمایند و فکر تولید کنند.

      سقوط نظام افغانستان و دست یابی طالبان به قدرت زنده گی زنان را به شدت متأثر ساخت و آنان را از اجتماع به انزوای حضور درخانه کشانید، طالبان که با پیشینه حکومت استبدادی و زن ستیز خود دوباره عنان قدرت را در دست داشتند با تمام قوت کوشیدند علیه اصلاحات دوران جمهوری ایستاده شوند و همه ی ارزش های آن را نابود سازند و نظامی جدیدی را که آکنده به نفرت و ستیز علیه مدنیت، دانش و زنان بود برپا سازد، یک سال و اندی از آغاز حکومت طالبان بر کشور می گذرد ولی تا هنوز دروازه مکاتب برای دختران بالاتر از صنف ششم بسته است و فریاد های دادخواهانه مردم و فشار های جامعه جهانی هنوز نتوانسته است کارگر بیفتد و این گروه را متقاعد سازد که مکاتب را بازگشایی کنند.

     وضعیت دانشگاه های افغانستان برای دختران اصلا مناسب و خوب نیست، نه تنها برای دختران که حتی برای پسران نیز خوشایند و دلگرم کننده نیست و دانشجویان با مشکلات مختلفی درگیر استند که نمونه های بارز آن تغیرات غیر موجه و نابخردانه سیستم درسی و جداسازی جنسیتی و نیز اخراج استادان مسلکی از محیط تدریس است، زنان در دوران حکومت طالبان از مسئله جنجال بر انگیز این گروه بوده است، هم در دور نخست و هم در دور دوم.

    این گروه تما انرژی و توان خود را برای مبارزه با مدنیت و آموزش و نیز زنان افغانستان به کار بردند و هرجا اصلاحات و درستی دیدند تخریب کردند تا بتوانند امارت لرزان خود را تحکیم ببخشند، آنچه روشن و مسلم است این است که طالبان با زنان نه به عنوان انسان که به عنوان یک وسیله برای رفع غرایز جنسی و تولید مثل نگاه می کنند و در مخیله آنان زنان چیزی بیشتر از این نیست، آنان به این بحث باور ندارند که زنان می توانند با فراگیری علوم معاصر پا به پای مردان این سرزمین به پیش رفت خود و کشور همکاری نمایند و از مؤثریت خاصی خودشان برخوردار باشند بلکه صندوق ذهن آنان زن را به عنوان یک موجود ضعیف و ناقص می داند که نمی تواند از خود استقلال مدنی، مالی، کاری و زنده گی داشته باشد و پیوسته به همکاری و همیاری مردان نیازمند اند، در این هیچ شکی نیست که زنان نیازمند مردان است ولی این را نیز نمی توان نادیده گرفت که مردان نیز به شدت نیازمند زنان است و این دو نمی توانند بدون همکاری یکدیگر دوام آورده و زنده گی نمایند.

     به گونه خلاصه می توان اشاره نمود که در سالهای پسین اتفاقات بسیار و مولفه های جدیدی وارد زنده گی زنان افغان گردید که اتفاقات و مولفه ها روند زنده گی زنان کشور را به صورت همیشه تغییر داد و آنها را از یک موجود ساکن وساکت به یک پدیده پویا و گویا تبدیل نمود، حالا که زنان افغانستان با آمدن نظام طالبان بیشترین حقوق اساسی خود را و یا بهتر است بگویم تمام حقوق اساسی خود را از دست داده است لازم است که هم زنان مبارز و هم مردان با اندیشه کنار هم ایستاده شده و برای به دست آوردن حقوق خود دست از استدلال و منطق نکشند و برای بدست آوردن حقوق خود از هیچ نوع تلاشی فروگذار ننمایند.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب