راقم السطور ضمن تهیه ی مقالات مسلسل درمورد ریفورمهای اقتصادی، نشر بانکنوت، الغای مالیه جبری وآذوقه رسانی، تبدیل مالیات جنسی به نقدی ، اصلاحات اداری دوره امانیه؛ به مسایل مانند آغاز دور نوین معارف و عصری شدن تعلیم وتربیه، رونق هنر و ادبیات، توسعه نشرات واخبارها، تمدید لین تلیفون و تاسیس رادیو، تمدید سرکهای جدید و افتتاح دارالتجاره ها، لغوبیګار و ده ها مسایل دیگر، به گسترش ومردمی شدن هنر موسیقی نیزبرخوردم، اما طی آن مقالات ریفورمهای اقتصادی و اداری از تذکر ان صرف نظر نموده صرف چند یاداشتی گرفتم. اینک این یاددشاتها را در نوشته ذیل تنظیم مینمایم:
با وجودیکه ترویج موسیقی بشکل منظم و منحیث یک تحول در سالهای اخیر سلطنت امیر حبیب الله خان شروع شده بود، امامنحصربه دربارو درباریان امیربود. علاوتاً اززمان محمد اعظم خان تا پایان پادشاهی حبیب الله خان موسیقی به شیوه وسبک هندی بود. اولین قدم را درتوسعه دادن ومردمی ساختن موسیقی افغانی اعلحضرت امان الله خان برداشت که توسط مرحوم استاد قاسم تعمیل گردید. دردورۀ سلطنت اعلحضرت امان الله خان موسیقی افغانی (که درآنوقت موسیقی کابلی نامیده شده بود) شگوفان و تعمیم گردید و باراول مشخصات ملی وافغانی خودرا تبارز داده وازموسیقی هندی متمایزگردید. در دروره امانیه دراثرتشویق وهنرپروری آن پادشاه ترقیخواه، استادانی چون میرانبخش، استادقاسم افغان، میرزا نظروغلام حسین، مکتب جدید موسیقی کابلی را رونق دادند وهرکدام شاگردانی تربیه کردند که بعدها هرکدام شان با تمرین و ممارست واندک تغییر سلیقه، استاد شدند.
در اوراق تاریخ نامهای امان الله خان ناجی استقلال و استاد قاسم افغان حامی وستایشگراستقلال پیهم و پیوست هم ذکر گردیده اند. قاسم افغان حماسه های ملی را در پرده های ساز بشکل آهنگین چنان ثبت و ضبط نمود که احساس حُب وطن او را بخوبی منعکس ساخت.درین مرحله؛ یادآوری استاد میرانبخش نیز قابل ذکر است.زیرا اولین آهنگ حماسی و مناسبتی که نزدیک به موسیقی رسمی بود، همانا ترانه استقلال مرحوم استاد میرانبخش بود که در یکی از مراسم رسمی یعنی تجلیل روزاستقلال سروده شد. او این ترانه را درروزجشن اسقلال افغانستان درپغمان خواند. مرحوم استاد میرانبخش باشند ۀ پغمان بود وپدرش در دورۀ عبد الرحمن خان به هندوستان رفته و او درانجا نزد استادان موسیقی هندی به شاگردی پرداخته بود وخودرا بمقام استادی رسانیده بود. اوبعد ازحصول استقلال افغانستان، ترانۀ استقلال را ساخت وباراول بحضور اعلحضرت غازی درپغمان خوانده بود. این ترانه سی بند داشت که آنرادرحدود نیم ساعت میخواندوحاضرین را به هیجان می آورد.، عجیب است که چندی قبل قدیمی ترین ریکارد این دوره دریافت و از طریق یوتیوب در میدیای معاصر نشر شد، ولی آن کیفیت صوت و وضاحت را ندارد، اما یکی از اسناد، افتخارات وشواهد دوره درخشان امانیه است.
ازینکه مرحوم میرانبحش ترانه استقلال را خیلی عالی سروده بود، در یکی از مجالس، اعلحضرت امان الله خان دوصدطلا به او انعام داد وحاضرین دربار نیزهرکدام بقدر توان تحایفی به استاد پیشکش کردند. درمدتیکه استادمیرانبخش درکابل بود، نغمه های معروف کابلی رابا صدای گیرای خود درمحافل میسرود و در اعماق قلوب مردم محبوبیت یافته بود. ازینکه وسایل ضبط در افغانستان نبود، بنا او در هندوستان، ریکاردی پُرکرد که ترانۀ استقلال در اول آن بود وبعداً صدها کاپی آن ریکارد به کابل نیزرسید وآنهائیکه گرامافون “ماستر وایس” داشتند آنرا میشنیدند.
دوومین موزیسین آن دوران؛ استاد قاسم افغان بود که در سال ۱۲۶۲م. درگذر خواجه خوردک ؛خرابات کنونی کابل بدنیا امد .پدرش استاد ستارجو از نوابان کشمیر و استاد موسیقی سبک هندی بود که نظر به دعوت امیرمحمداعظم خان به کابل آمده بود .موصوف در دربارهای امیر عبدالرحمن ، امیر حبیب الله و شاه امان الله خان از محبوبیت خاصی برخوردار بود ، و تا مدتی زیادی علاقمندان بیشماری داشت. اودر رادیو کابل انوقت شنوندگان را با اواز دلنواز خویش محظوظ نموده و در محافل خوشی اهالی نیز اشتراک مینمود.استاد شاگردان زیادی تربیه نمود که از جمله میتوان از استاد شیدا ، استاد رحیم بخش ، استاد محمد عمر ، استاد نتو، صابر و پسران خود استاد چون یعقوب قاسمی، اصف و یوسف و نواسه اش موسی قاسمی نام برد. استاد قاسم افغان در زمان امان الله خان مدتی به صفت معلم موسیقی در مکتب حبیبیه نیز خدمت مینمود . او شیوه غزلخوانی را با اشعار بیدل ، حافظ و صایب رایج نموده و از ترکیب موسیقی هندی و افغانی یک سبک جدید را که بنام (مکتب استاد قاسم) یاد میشد ایجاد نمود .استاد در طول زندگانی به اخد مدال ها و نشان ها نایل گردیده بود .
ګویند که غازی امان الله خان استاد قاسم افغان را خیلی دوست داشت و او را تشویق ونوازش میداد، دایم از احوالش خبر میگرفت، بالمقابل استاد قاسم افغان نیز ارادت خاص به ناجی استقلال و شاه رعیت پرور؛ اعلیحضرت امان الله خان داشت. حتا بعد از خارج شدن غازی امان الله خان، در دوران بچه سقا نیز استادقاسم از غازی امان الله خان یاد مینمود. یکی از برادران امان الله خان (سمیع سراج) شاگرد قاسم افغان شد و به موسیقی پرداخت، بعد ها در مجالس خوشی دوستان مینواخت.
به ارتباط سهم خرابات درموسیقی افغانستان، کریدت متمایزساختن موسیقی افغانستان ازموسیقی هندی به دوره درخشان امانیه و شخص مرحوم استاد قاسم افغان تعلق میگیرد که مکتب موسیقی استادقاسم تاامروز درافغانستان مسلط است.
استاد قاسم افغان
درآنزمان یکتعداد ملاها خلاف هنر وموسیقی بودند، مردم هنوزنمیتوانستند احساسات لیریک رابی پرده افاده کنند، لهذا این احساسات با کلمات رمز تبارزمیکرد وافاده میشد، مثلا :
سردریای کابل جوره ماهی +++ مرا کشته غم روز جدایی
درین بیت مراد از “جوره ماهی” عاشق ومعشوق است.
یا: په کلا دوې کوتری ناستې ـ یوه ویشتل کا بل یی ځان سینګاروینه
این سروده شاید آه دل جوانی باشد که معشوقه اش را بالای بام قلعه دیده، ولی غیر مستقیم او را به کبوتر تشبه کرده که تیرخدنگ به سوی او پرتاب نموده . “ویشتل” کلمه ی تعدی و ظلم است، ولی درینجا عجب مقبول و زیبا افتیده است و زیبایی خاص به کلام بخشیده است و یک نمونه ی از ذوق لیریک مردم ما است.
دردورۀ امانی، دربین در شهر کابل خواندن ابیات عاشقانه وابیات باصطلاح کتابی ازدیوان های بیدل، حافظ، سعدی، صائب وامثالهم رواج یافته بود، اما در دهات، موسیقی هنوز گناه پنداشته میشد. اعلحضرت امان الله خان باراول استادقاسم راتشویق کردتا بیتهای عامپسندانه ی را بمنظور رایچ ساختن موسیقی در دهات نیزشروع کند. همان بودکه نغمه هایی ازقبیل (هلکه توره دې لنگی، زرزری چپنه) سروده شد و مورد توجه مردم دهات نیز واقع شد ونغمه های از قبیل (راشه جاله وانه، دپیرباباسلام ته ځمه، جاله درباندی واوړه) این نخستین سازها و آوازها در پهلوی سیراب ساختن عطش هنری مردم، احساسات مذهبی آنها رانیز برمی انگیخت، زیرا مردمردم ولایات، بالخصوص اهالی مشرقی سال یکی دوباربه زیارت مرحوم سیدعلی ترمذی(پیربابا) ازطریق جاله ( وسیله ی ساخت مردم محل که مانند کشتی ازآن استفاده میکردند و تا چند سال قبل نیز درمناطق لعلپوره و کامه ننګرهار موجود بود، ازتخته های چوبی و مشک ساخته شده بود، راقم السطور یکبار از منطقه ی سرخکوه وفارم چهار به آنطرف توسط جاله عبور نموده)،به بنیرمیرفتند. و با شنیدن این آهنگ زیارت رفتن را مجسم میساختند. آهنگ دیگری( دشینکی بابا زیارته – ته می قبول کی داسوالونه…) نیز مورد پسند همه گردید و کدام مشکل مذهبی در آن احساس نمی شد. اما ترانه استقلال تا حد تقدس مورد استقبال قرار گرفت. اعلحیضرت غازی این نغمه هارا درهندوستان در ریکارد ثبت و طورمجانی بخاطر تقویه ی حس وطندوستی بمردم تکثیرمیکرد. پنج نغمۀ مرحوم استادقاسم که درهندوستان به ریکارد ثبت وبکابل آورده شده بود ، قرارذیل است: (جانان زما زه د جانان یم) – (هلکه مری که پاته کیږی) – ( واوره جاله وانه ، ستا په جاله دپیرباباسلام ته ځمه)– (شیرین جان همدم من دلبر من- الهی سیاه بپوشی از غم من)-(عشق اگربرجلوه آرد پرتو مقدور را)[غزلی از بیدل]. درین ضمن سروده ی (علم گنج درگرفت…) را نیز فراموش نمی کنیم که یادآور حماسه سالهای مقاومت در مقابل انگلیس بود. یکتعداد این اهنگها بعداً توسط احمدولی، میرمن قمرگل و سایرین نیز در رادیو ثبت گردید.
سبک وسلیقۀ استادقاسم ومکتب موسیقی او موجب رشد موسیقی ملی افغانی شد، وشاگردان این مکتب ازقبیل مرحومان استادشیدا، استادرحیم بخش، استاد یعقوب قاسمی واستاد عبدالغفور برېښنا هرکدام شاگردانی تربیه کردند ودرتشویق موسیقی وتنویر افکار عامه ازطریق موسیقی خدمات برازنده انجام دادند. ملت افغان مدیون دوره درخشان امانیه و خدمات بزرگ شاه رعیت پرور و هنردوست و شخص استادقاسم میباشند که موسیقی افغانی را از موسیقی هندی متمایزساخت وبه آن صبغۀ افغانی بخشید.
درموازات مساعی ملیگرانۀ استادقاسم افغان، یک افغان دیگرکه بطور مستقل از استادقاسم به موسیقی افغانی شکل ملی بخشید، مرحوم میرزا نظر میباشد. میرزانظردوست شخصی اعلحیضرت امان الله خان ودرمبارزات ملی همفکر اوبود.
اواکثراً ازطرف شب درمجالس خصوصی پادشاه که مادروخانمش نیرحاضرمیبود، میخواند وعلیا حضرت اورا “فرزند” خوانده بود. میرزا نظرماموروزارت خارجه بود ویک دوره ماموریت را درسفارت پاریس نیزگذشتانده بود که بعداً به یاد وطن عزیز درآنجا دق آورده بود، چنانچه توسط پیانو یک نغمۀ پرسوزرا ثبت وبه اعلحضرت فرستاد، که مملو از درد وفراق وطن بود و دراثرآن به امر امان الله خان از پاریس فوری بکابل خواسته شد- بعداً همان نغمه رادرکابل باهارمونیه وطبله ثبت کرد.
با رویکارآمدن دورۀ وحشت وبربریت سقوی، رُشد هنر وموسیقی توقف کرد- ریکاردها وگرامافون ها درهرخانه ای که سقوی ها می یافتند میشکستاند ومردم نیزآلات موسیقی وریکاردهای خودرا ازترس سقویان تخریب کردند وعدۀ قلیلی توانستند آنهارا مخفی سازند. متعاقب آن، تعصب ناجایزدورۀ هاشم خان در مقابل هرآنچه نام “امان الله خان” داشت، مسلط گردید او هدایت داده بودتمام ریکاردهای دورۀ امانی جمع آوری ونابودگردد. به امر هاشم خان، جنرالقونسل افغانی در دهلی تمام ریکاردهای استاد میرانبخش، ترانۀ استقلال برای امان الله خان وریکارد های استادقاسم دربازارهای دهلی وپشاوربکابل وجودداشت شناسایی و درمقابل یک لک کلدار که از طرف هاشم خان ارسال گردید، ان ریکاردهارا از بازارهاخریداری و دربین دفترخود از بین برد. صدراعظم معاش ماهوار استادقاسم را که دردورۀ امانی شروع شده بود، قطع کرد، شخص استاد قاسم راخوش ند اشت و مردم ازترس محمدهاشم خان استاد قاسم را درعروسی ها نمیخواستند- این وضع تا آخر دورۀ صدارت محمدهاشم خان دوام داشت و درتمام دوره صدارت هاشم خان، هنر، هنرمندی وموسیقی فراموش و اهل هنر و ادب از تشوتیق و حمایت بی بهره شده بودند، اما خاطرات عصر طلایی امانی هنوز در ذهن همه زنده بود.
مرحوم استاد قاسم افغان تا روزقیات خودرا خدمتگارصادق اعلحضرت امان الله خا میدانست، محبت استاد قاسم افغان با غازی از بابت حصول استقلال کشور از انگلیس و رعیت پروری او بود. متاسفانه این استاد نامدار موسیقی دردورۀ صد ارت هاشم خان زجرز کشید وهمه جایدادش درولایت مشرقی ضبط شده ومانند یکتعداد منورین و اعضای جنبش مشروطیت سوم، درزندان و درتوقیفِ خانه بسرمیبُرد. ولی بعداً محمدظاهرشاه او را دوباره دلجویی داد. استاد قاسم افغان یک شخص مردم دوست، هنر پرور، مخلص به منافع علیای ملی و نام افغانستان بود. او در ماه سنبله سال ۱۳۳۵ش. در کابل وفات یافت و در شهدای صالحین خاکسپاری گردید . در مراسم فاتحه موصوف ، شاه محمود خان ، علی محمد خان معاون اول صدارت ، سردار نعیم ، اعضای کابینه و روسای شورا و اهل فرهنګ ومطبوعات آنزمان اشتراک ورزیده بودند.
. مرحوم ملک الشعراء استاد عبدالحق بیتاب دروصف استادقاسم قصیده ای دارد که چند بیت آن اینست:
سخت شورانگیز، شیرین نغمه های قاسم است گوشها اکثر نمک خوار نوای قاسم است
سـوزنـاک و درد خـیـز و رِقـت آور، پُـر اثـر آریـایـی نـغـمـه آری، هــای هـای قاسم است
کـرده ریـکـات دگـر قـایـم پـی سـاز و نـوا لــذ ت بـی سـابـقـه در طـرزهـای قاسم است
زاده توام نای حلقومش مگـر با نیشکر کانچنین خوش چاشنی صوت وصدای قاسم است
بــیــت آوردن قــرار اقــتــضــای هــرمـقــام خـاصـۀ طــبــعِ ســخــنـدانِ رســای قاسم است
سـاکـن کــوه خـرابـات اسـت ایـن استاد فـن صـحـبـت پـیـرمـغـان فـرحت فـزای قاسم است
اکـثـراز خـوانـنـدگـان مـانـده بـه پـیـش اوشکـر اوسـتـادیــهـــا مسـلـم از بــرای قاسم است
کـرچ ورکـهـب، کـنـدهـارومـدهـم وپـنـجـم دگـر دیـوت ونکـهـار، ممنون غـنـای قاسم است
راگــهـــا و راگــنــی هـا، پـتـرهـا و بـارجــا مـبـتــلای نــغــمـۀ تـمـکــیـن ادای قاسم است
مستـقـیـمـا یـا بـغـیـر مستـقـیم ازهــر طـرف
دلــنــوا زیـهــا ز طــرز دلــربـای قاسم است
در ابیا ت فوق (ریکات قایم کردن) بمعنی اساس گذاشتن- دربیت هفتم(شَکَر وگُرماندن)رواجیست که شاگرد نوآموزتحفه هایی به استادخود تقدیم میکند- (کهرج و دهیوت) یا (کرج –دیوت) نامهای دوسُر(راگ) هندی اند –هکذا (رکهب، گندهار، مدهم، پنجم، بکهار) نامهای پنج راگ دیگر هندی میباشند که صورت سادۀ آنها همانا(سا ری- گه – مه – په – ده – نی – سا) است- دربیت نهم (راگ ، راگنی، پتر،رجا) اگر(راگ ) را اصل یا تنۀ درخت بشماریم، (راگنی) شاخهای کلانیست که ازآن درخت جداشده – و (پتر) شاخهائیست که از راگنی جدا شده و (رجا یا بهارجا) شاخه های کوچکتریست که از (پتر) رُسته اند. مرحوم عشقری نیز قصیده ای در رثای استاد قاسم سروده است و استاد رحیم بخش نیز یک آهنگ در مرثیه این نام جاودان دارد. به این ترتیب اساس دور اول مکتب موسیقی افغانی مستحکم گردید و همین اساس مکاتب ودوره های بعدی را گذاشت. خداوند آن شاه رعیت پرور، آزادیخواه و مترقی را بیامرزد، جنت فردوس مکانش باد.
سلامونه استاد پوهاند دودیال صاحب، په پوهه او قلم مو برکات
که ممکنه وي د مرحوم استاذ میرانبخش د استقلال د ترانې بیتونه یا بندونه ،او شاعر ېې په لڼډو کښې راوپېژنئ ډیر به خوشحاله شم.
– ترکان د خپل ملي سرود شاعر مرحوم( م.عاکف ارصوی) ته د ملت شاعر په حیث ډیر درنښت قایل دي
وخت به راځي چې دا څوومه سقاوي یا د هاشم دیکتاتوري به پای مومي او افغان به د افغانیت+اسلامیت او انسانیت لوړو مدارجو ته ورسیږي ، ان شاء الله و تعالی.
ډاکتر صاحب السلام علیکم
ډیره مننه ستاسو د ستاینی د ادا کولولپاره الفاظ نلرم. ریښتیا هم استادمیرانبخش باید هیر نه کړو. ما یو کتاب لیکلی د “از امواج رادیو تا سطور روی صفحه” . په هغه کې می د راډیو افغانستان مکمله تاریخچه او پخوانی هنرمندان معرفی کړی تصادف چی د میرانبخش له خوا دغه ویل شوی ترانه ډیره نیمګړی ولیکل شوه، ځکه هغه کوم غږ چی و، واضح نه و . ډیرو ځایو کی ورباندی نه پوهیدم. حتا د استاد رحیم بخش هغه سندره چی د استاد قاسم د وفات دبوی کالیزی په مناسبت یی ویلی ( چند سال ازوافاتش میګذزد ولی زنده در دلهاست هنوز ” ….هم پوره پر کاغذ لیک نشوه . یو مشکل دا دی چی دپخوانیو ضبط او ثبت وسایلو کیفیت خراب دی او بل دا چی د موسیقی سره د هنرمند غږ داسې شی چی بعضی کلمات سم د پوهیدو نه وی . په نوموړی کتاب کی می هم دا مشکل عرض کړی ، نوکه اوس هغه نیمګړی ترانه ولیکم شاید تبصری ورباندی وشی