سه شنبه, جولای 15, 2025
Home+دولت جایگزین در ایران؛ سناریوها و الزامات دوران گذار

دولت جایگزین در ایران؛ سناریوها و الزامات دوران گذار

زلمی نصرت، دنمارک

در سال های اخیر خاصتآ در این روز ها با فرض فروپاشی نظام جمهوری اسلامی در ایران، پرسش کلیدی از الترناتیف پس از این نظام به یکی از بحث بر انگیزترین موضوعات در فضای سیاسی اپوزیسیون این است: که  اگر فروپاشی جمهوری اسلامی را محتمل  یا حتی قریب الوقوع بدانیم٬ انگاه چه نیرویی جایگزین آن خواهد شد؟ میراث داران سلطنت پهلوی، به‌ویژه پسر محمد رضا شاه، شانس بازگشت به قدرت را دارند، یا جریان‌های دیگر اپوزیسیون جای او را خواهند گرفت؟

 برخی معتقدند اپوزیسیون منسجم و نیرومندی که بتواند خلأ قدرت را پر کند وجود ندارد.

 اما این دیدگاه اغلب واقع‌بینانه نیست و گاهی نیز تحت تأثیر پروپاگاند نهادهای امنیتی یا اطلاعاتی غربی قرار دارد که تلاش دارند چهره اپوزیسیون داخلی و خارجی را کم‌رمق و پراگنده جلوه دهند.

 حوادث و اعتراضات سال‌های اخیر در ایران نشان داده‌اند که نیروهای مخالف، چه در داخل و چه در خارج از کشور، از انسجام و ظرفیت عملی کافی برای سازماندهی عبور از جمهوری اسلامی برخوردارند.

از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون، کشورهای غربی نیز به‌طور خزنده در تدارک نوعی جایگزینی قابل کنترل بوده‌اند، گرچه اهداف آن‌ها لزوماً با خواست مردم ایران هم‌راستا نیست.

 نکته مهم اینجاست که ایده بازگشت سلطنت، به‌ویژه از سوی هواداران شاه سال ها است که مطرح میشود.

این جریان تلاش می کند خود را نماد وحدت و الترناتیف٫٫ اشنا٬٬ در برابر جمهوریت اسلامی معرفی کند. اما چنین راه حلی نه تنها برای اکثریت مردم ایران قابل قبول نیست٬ بلکه از لحاظ منظر تاریخی نیز اشکالاتی دارد. نزد اکثریت مردم ایران، نیروهای جوان و کشورهای منطقه وارثین سلطنت دیگر مشروعیت گذشته را ندارد.

در حقیقت امر تجربه سال های سلطنت پهلوی ها٬ به ویژه سرکوب های سیاسی٬ فساد ساختاری و اخلاقی٬ فاصله طبقاتی و عدم مشارکت مردم در تعین سرنوشت سیاسی٬ زمینه ساز انقلاب ۱۳۵۷ شد. از همین رو برای نسل جوان ایران٬ سلطنت به مثابه بازگشت به گذشته ای است که خود منشاه بحران کنونی بوده است. حتی در موارد مشابه منطقه ای٬ مانند تلاش های نافرجام مصطفی ظاهر نواسه محمد ظاهر شاه نشان داده است که بازگشت چهره های سلطنتی به قدرت٬ در دنیای تغیر یافته امروز و پس از تحولات اجتماعی٬ بسیار دشوار و فاقد پایگاه اجتماعی پایدار است.

به این ترتیب نسل امروز ایران، نه خاطره مثبتی از سلطنت دارد و نه نیازی به بازگشت به گذشته می‌بیند. همان‌طور که در افغانستان، نواسه شاه سابق، مصطفی ظاهر، در مقاطعی سودای بازگشت به قدرت داشته ودارد اما هیچگاه نتوانسته و نه خواهد توانست جایگاهی در سیاست معاصر  پیدا کند، در ایران نیز پسر محمدرضا شاه با وجود حمایت‌های رسانه‌ای، فاقد پایگاه مردمی گسترده و مشروعیت دموکراتیک است.

 تحولات اجتماعی گسترده در ایران، به‌ویژه در میان نسل جوان، نیروها و شخصیت های تازه وارد در عرصه سیاست و اجتماع ایران نشان می‌دهد که دوره‌ی تکیه بر «قحط‌الرجال» و بازگشت به چهره‌های تاریخی به پایان رسیده است. مردم امروز ایران به دنبال آلترناتیف نو، مردمی، دموکراتیک و مبتنی بر عدالت اجتماعی‌اند؛ نه تکرار سلطنت، نه ادامه‌ی استبداد دینی.

قابل درک است که ایران امروز ایران دهه ۵۰ و ۶۰ هجری شمسی نیست. پاسخ به بحران امروز ایران٬ در بازگشت به چهره ها و یا ساختار های اشنای تاریخ معاصر نیست٬ بلکه در ساختن یک نظم سیاسی نوین است.

بدیل آینده ایران نه یک فرد٬ نه یک حزب٬ نه یک امیر و یک شاه و نه یک خانواده بلکه محصول همکاری گسترده میان نیروهای مدنی٬ فعالان سیاسی٬ روشنفکران٬ زنان و نسل جوان خواهد بود.

هرگونه تلاش دیگر برای عبور از جمهوری اسلامی کنونی بدون در نظر گرفتن این واقعیت٬به باور من محکوم به شکست و یا بازتولید نوعی دیگری از اقتدار گرایی خواهد بود.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب

فکر دې ورغوه کتاب چاپ شو؛| حضرت عثمان نوري

زموږ ذهنونه کله کله ستړي، کله نا کله ګډوډ او ډېری بدمرغه وخت خو لا ناسمې لارې هم وي؛ په دې کې بیا ډېر...