نوشته: غوث جانباز
این نوشته فقط تلاشی است برای تحلیل و ارزیابی موقف روسیه، و قضاوت در باره بر حق بودن، یا ملامت بودن طرفین درگیر نمی باشد. در نوشته بعدی تلاش خواهد شد تا موقف اوکرائین مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
روسیه بیش از هفت ماه است که عملیات عظیم نظامی را در اوکرائین به راه انداخته است. حکومت روسیه این عملیات نظامی را “خاص” عنوان نموده و آنرا برای خود سرنوشت ساز می داند؛ و طوریکه دیده می شود برای دسترسی به اهداف خویش حاضر به پرداخت هزینه بزرگ است. مقامات روسیه پیوسته تاکید می نمایند که منازعه کنونی اجتناب ناپذیر بوده، دیر یا زود باید به وقوع می پیوست.
روسیه، در شروع اهداف “عملیات خاص نظامی” خود را در اوکرائین بسیار ساده عنوان نمود : ” غیر نظامی ساختن اوکرائین”، “غیر نازی ساختن اوکرائین”. انصافا باید اذعان نمود که درک همچون عناوین، برای کسانیکه از مناسبات پیچیده بین المللی آگاهی زیاد ندارند، واقعا مشکل به نظر می رسد.
حاکمان طراز اول روسیه باور دارند که منازعه در اوکرائین و اطراف آن مدتها پیش، لااقل ۲۵ سال قبل، پس از گسترش پیمان ناتو به طرف مشرق آغاز گردیده است. به زعم مسکو، دولتمردان روسیه در آن وقت به علت خوش باوری بیش از حد در برابر غرب، حضور ضعف سیاسی- اقتصادی در کشور و قرار داشتن در مرحله گذار از اتحاد شوری به فدراسیون روسیه، نتوانستند موانع عملی و ملموس را در برابر گسترش ناتو ایجاد نمایند. گرچه در همان زمان هم عده ای از کارشناسان ارشد مسایل بین المللی اظهار می داشتند که توسعه ناتو سرانجام به اوکرائین خواهد رسید و زمینه های درگیری بزرگ مسلحانه را در این حوزه ایجاد خواهد کرد.
مسکو در سال ۱۹۹۷ “سند اساسی تامین مناسبات میان روسیه و ناتو” را به امضا رساند. طرز دید سیاسیون( به شمول سیاسیون که در طبقات ارشد حاکمیت قرار داشتند) روسیه در مورد این سند از همان آغاز منقسم بوده، عده ای آنرا ثبوت و نمایش ضعف روسیه در برابر مغرب، و برخی هم آنرا خوش باوری و ساده لوحی سیاسی نامیدند، تعدادی هم از آن استقبال کردند. چیزی را که سند مذکور در بطن خویش داشت، همانا قانونمند ساختن گسترش بعدی پیمان نظامی ناتو به طرف مشرق بود. این گسترش طی سالهای بعدی متدرجا، لیکن هدفمندانه عملی می گردید.
رئیس جمهور جورج بوش (پسر) در سال ۲۰۰۸ دست به پاره از مانور زده و تلاش نمود اوکرائین را علیرغم اعتراض کشورهای کلیدی اروپا به سرعت شامل پیمان ناتو سازد. لیکن آلمان و فرانسه مانع تعمیل این ابتکار واشنگتن شدند؛ گرچه پیمان ناتو در آن وقت اعلامیه “دلسوزانه” را صادر نموده و در آن قید کرد که “اوکرائین یک روز” حتما عضویت این سازمان را کسب خواهد اهد نمود.
دکترنیست ها و طراحان ستراتیژی های دراز مدت جهانی روسیه به آن باور بودند، (حالا هم هستند) تحکیم دولتی به نام اوکرائین صرف بر بنیاد فلسفه ضد روسیه می تواند امکان پذیر باشد، و گویا روسیه در دورنما با یک نوع دولت “غیر دوست”، در ترکیب یک پیمان نظامی خصمانه ضد روسیه و آنهم در همجواری خویش مواجه می گردد.
بین سالهای ۲۰۰۴- ۲۰۰۸ نخستین علائم آغاز یک جنگ سرد تمام عیار میان روسیه و غرب رونما گردید؛ غرب اوکرائین را هرچه بیشتر به طرف خود فرا دمیخواند.
سال ۲۰۱۴ در مناسبات روسیه و اوکرائین از یک طرف، و غرب از جانب دیگر، نقش محوری را بازی نمود. طی سال مذکور الحاق (به عباره دیگر پیوستن) جزیره کریمیا به روسیه صورت گرفته، درگیریهای مسلحانه در ناحیه مشرق اوکرائین (بیشتر مشهور به “دانباس”) آغاز گردید.
به زعم دست اندركاران حکومت روسیه، غرب از سال ۲۰۰۸ به اینسو پیوسته تلاش می نمود تا قلمرو اوکرائین به یک نوع ابزار فشار نظامی- سیاسی بالای روسیه مبدل گردد، و خود اوکرائین به “مشت تمرکز یافته نظامی ضد روسیه” مبدل می گردید که با آن روسیه باید زده می شد؛ بنابرین، به زعم روسها، بروز بحران کنونی دیر یا زود اجتناب ناپذیر بود.
در دهلیزها و فضای حاکمیت روسیه این دیدگاه نیز مسلط است که عملیات نظامی کنونی در اوکرائین دیر هنگام بوده و اینکار باید مدتها قبل صورت میگرفت، تا از ظهور “مشت تمرکز یافته ضد روسیه” جلوگیری می شد.
عملیات بی سابقه نظامی روسیه در اوکرائین آرزو و اطمینان نخبه های جهان غرب را در باره آنکه دولت های شان همواره و در هرگونه اوضاع در فضای امن و رفا به سر خواهند برد مخدوش ساخته است.
در داخل روسیه، در میان نخبه های سیاسی و امنیتی پروسه های ملی گرایانه با سرعت بی سابقه پیش می رود. افراد، اشخاص و کمپرادورهای که به نحوی متمایل به ارزشهای جهان غرب اند، و روحیه سازشکارانه از خود نشان بدهند، از صحنه سیاسی- اجتماعی کنار می روند. ارزشها در میان نخبه ها به شدت در حال تغییر است. در حال حاضر، دیدگاه مسلط، مخصوصا در میان نخبه های سیاسی روسیه (که بیشتر شان قبلا علاقمند و طرفدار غرب بودند، و از آن پیروی می نمودند)، عبارت از آن است که نظام سرمایه داری و دیموکراسی حاکم در غرب ابهام و افسانه ی بیش نیست. این نخبه ها پیوسته اعتراف می نمایند که مسیر قبلی شان خطا بوده و درک درست و وسیعتر از جهان را نداشتند.
چرا نخبه های سیاسی مسکو به آن باور اند که روسیه در اوکرائین با ” غرب متحد” می جنگد؟
به باور دکترنیست های روسیه، اوکرائین صرف جز کوچکی از تصویر بزرگی از تغییرات و تحولاتی است که در حال حاضر در جهان رخ می دهد: روسها معتقد اند که غرب طی ۳۰۰ سال اخیر کوشش نموده تا در عرصه های نظامی و اقتصادی حاکم تمام جهان بماند.
مسکو باور دارد که در حال حاضر توازن قدرت از غرب به طرف “جهان اکثریت” (هدف چین، روسیه، هند، ایران، برازیل… است) در تغییر بوده و این روند مهم و سرنوشت ساز می باشد. این تغییر به قول پالیسی سازان دور اندیش روسیه تقابل “غرب متحد” را با روسیه و چین برجسته تر و مشخص تر می سازد.
از آنجائیکه به زعم غرب، روسیه نسبت به چین آسیب پذیر تر و نزدیک تر است، ضربات نخستین و اساسی باید بر روسیه وارد گردد؛ تضعیف بنیادی روسیه از زوایای اقتصادی و نظامی منجر به برجسته شدن نقاط ضعف چین گردیده آنرا برهنه تر ساخته و در پایان روز شکار برنامه های تخریبی بعدی می سازد؛ بنابرین، به باور مسکو اوکرائین در این بازی بی سابقه، ستراتیژیک و چند بعدی صرف یکی از میدان های اقدام علیه این دو کشور می باشد. ستراتیژیست های برجسته روسیه، با تفکر آنکه در معادله کنونی جهانی (قبل از همه بحران جاری نظامی در اوکرائین) بود و نبود روسیه به حیث یک دولت مقتدر در جهان مطرح بوده، احتمال مغلوب شدن روسیه را در تقابل با “غرب متحد” به صورت قطع در هیچ میدانی برای خویش ممکن و مقبول نمی دانند.
اندر باب سفر بری قسمی در روسیه
تقریبا همه سیاسیون روسیه در رده های اول، دوم و پائینتر از آن اتفاق نظر دارند که اعلان سفربری قسمی از طرف ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فدراسیون روسیه، یک گام اجتناب ناپذیر بوده است. آنها تاکید می نمایند که هرگاه این اقدام وقتر صورت میگرفت، عملیات نظامی در اوکرائین مدتها پیش به پایان می رسید. حاکمیت روسیه برای توجیه اعلان پروسه سفر برای، استدلال ذیل را ارایه می دارد:
“علیرغم عدم علاقمندی بخشی از باشندگان روسیه برای رفتن به جبهه جنگ که محتوای آن زیاد برای شان روشن نیست، لیکن به خاطر آنکه این جنگ به داخل روسیه سرایت ننماید، “مشت متمرکز نظامی ضد روسیه در اوکرائین” خنثی گردد، و خاصتا دلیلی برای استفاده از سلاح تباه کننده هستوی نماند، اتباع روسیه باید به این به جنگ بروند.
دیدگاه در باره مورد اخیر، یعنی احتمال استعمال سلاح اتومی نیز در حاکمیت فوقانی سیاسی – امنیتی روسیه یک سان نبوده، اختلاف شدید نظر میان طرفداران و مخالفان، منجمله در باره نوعیت، مقدار، مکان و زمان استعمال سلاح اتومی وجود دارد. با اینهمه، به مرور کسب شدت جنگها در جبهات جنگ، عده ای از سیاسیون بلند رتبه روسیه امکان استعمال آنرا منتفی نمی دانند.
طوریکه در بالا نیز اشاره شد، روسها معتقد اند که در اوکرائین، در حال حاضر با “غرب متحد” در تقابل قرار دارند. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در سخنرانی که به هدف اعلان سفر بری در کشور نموده، گفت : “برای دفاع از خاک روسیه و مردم آن، ما بدون قید و شرط از همه ابزار و وسایل که در اختیار خویش داریم استفاده خواهیم نمود.” علیرغم آنکه پوتین مستقیما از احتمال استعمال سلاح اتومی نام نگرفته، لیکن آگاهان می دانند که استفاده از “همه ابزار و وسایل” در بطن خویش سلاح اتومی را نیز دارد. ولادیمیر پوتین برای تلفیق هرچه بیشتر و بهتر گفته هایش تاکید نمود: ” گفته های من نباید لاف و پتاق تعبیر شود!”حالا سوال این است که احتمال استعمال سلاح هستوی تا کدام حد مقدور و ممکن خواهد بود…
موضعگیری چین در پیوند به بحران روسیه – غرب
ظاهرا چین بیشتر از موقف روسیه حمایت می نماید. در عین حال، پیکن درک می نماید که باخت روسیه در تقابل با غرب به کیفیت مواضع چین در سراسر جهان صدمه میرساند. بنابرین، احتمال آنکه چین آشکار و پنهان به روسیه کمک های را مبذول خواهد داشت، منتفی نمی باشد، لیکن چین قبل از همه منافع ستراتیژیک خودش را در معادلات منطقه ئی و فرامنطقه ئی در نظر خواهد گرفت.
حدود ذیدخل شدن امریکا در منازعه با روسیه کدام اند؟
وقتی چند روز قبل، از جو بائیدن در باره احتمال استعمال سلاح هستوی در اروپا پرسیده شد، او گفت که “در این صورت روسیه به یک کشور از هر سو رانده شده مبدل خواهد گزدید، و عواقب نامیمون برای اینکشور (روسیه) در پی خواهد داشت.” لیکن، بائیدن از ارایه پاسخ به آنکه آیا ایالات متحده امریکا جواب بالمثل به روسیه خواهد داد یا خیر طفره رفت. دکترنیست های نظامی و امنیتی روسیه با درک و تصور که از “تاریخچه ستراتیژی اتومی” امریکا دارند، باورمند نیستند که واشنگتن به استعمال متقابل سلاح اتومی، مخصوصا به ضد روسیه، متوسل خواهد شد.
با اینهمه، به نظر می رسد که دولتمردان حاکم روسیه اعتبار خویش را بالای سیاست مداران و نخبه های حاکم “غرب متحد” پای پاک از دست داده آنهارا بی کفایت، “روس- فوبیا” می خوانند. روسیه غرب را مسوول مستقیم به راه اندازی، تشویق و تحریک منازعات مسلحانه در کشورهای همسرحد با روسیه میداند، مناطق که روسیه آنرا در دکترین سیاست خارجی خویش حوزه نفوذ و منافع ملی اعلام نموده است.
برندگان بحران اوکرائین در آخر روز کی خواهد بود : امریکا، چین، روسیه یا اتحادیه اروپا؟
در یک چشم انداز کلی، به نظر می رسد که همه، به شمول روسیه در این بحران بازنده خواهند بود. لیکن نظر به دلایل متعدد نفع بیشتر و اساسی را ایالات متحده امریکا و چین خواهند برد. در عین حال، بحران اوکرائین و معادلات پیرامون آن سبب خواهد شد تا تمام ساختارهای جاری حقوق و روابط بین المللی برهم بخورد، نظم جهانی با تجدید نظر ژرف، جدی و همه جانبه نیاز پیدا خواهد کرد.
روسها به آن نظر اند که اوضاع جیو – سیاسی به میان آمده انتخاب شان نبوده، و آنها از روی ناچاری عمل می کنند، چون به قول آنها “غرب متحد” به حوزه منافع ستراتیژیک شان پا نهاده و هدف تضعیف و تخریب روسیه را دنبال می نماید.