شنبه, اپریل 27, 2024
Homeادبکره کتنهنقد بر نقد پټه خزانه

نقد بر نقد پټه خزانه

نوشتهٔ دکتور زمان ستانیزی

(استاد الهیات و عرفان در پوهنتون تحصیلات عالی پاسفیکا – کلیفورنیا)

امیر علی شیر نوایی شاعر توانای دوره تیموری اشعار زیبا به زبان ترکی می سرود. ولی عدهٔ درباریان این شیوهٔ کار او را خلاف تعاملی میدانستند که برحسب آن تنها پارسی زبان شعر پنداشته میشد. هرچند نوایی همنوایان فراوان داشت که شعر و ادب زبانهای ترکی را می پسندیدند، ولی در محیط استیلای فرهنگ منحصر پارسی خواسته های شان را نادیده می گرفتند و گاه گاه ذوق شان را تمسخر و استهزا می کردند. از آن بعد این اختناق فرهنگی چون شلاق تعذیب و «تهذیب» بر فرق هر شاعر و ادیب که زبان غیر از پارسی را وسیله اظهار اندیشه های علمی، هنری، و ادبی خود قرار میداد، حواله میشد.

علی الرغم این روند، به مرور زمان شعرا و ادبای زبانهای دیگر در فراغت نفسی کشیدند تا آنکه امروز در پهلوی زبان شیرین پارسی و درّی گلستان شعر و ادب و هنر از ثمرهٔ گلهای رنگارنگ همهٔ زبانهای منطقه متلون و رنگین گردیده، شعر و ادب، و موسیقی و وهنر رنگ مردمی گرفته، و خوش پسندان ذایقهٔ شیرینی بیان را در زبانهای دیگر هم می چشند.

در هر جامعه در ساحهٔ حقوق سیاسی روابط بین حاکم و محکوم بر اساس تساوی حقوق و تأمین حقوق اقلیت تحت رأی و ادارهٔ حاکمیت اکثریت تأمین میشود. ولی در بخش حقوق مدنی اقلیت و اکثریت و هیچ معیار دیگر شناسایی هویت مطرح نیست و باید حقوق مدنی هر عضو جامعه صرف نظر از مشخصات هویتی شخص تأمین و احترام شود.

در جامعهٔ افغانستان برای حصول حقوق سیاسی همیشه مبارزه شده ولی تأمین حقوق مدنی هیچگاه مطرح نبود و اختناق حقوق مدنی همواره نادیده گرفته میشد. در حالیکه اضرار اختناق فرهنگی از خسارات اختناق سیاسی که از طرف تمام دودمانهای حکمروا بر تمام منطقه مسلط بود زیان آورتر بود چون در زندگی روزمرهٔ مردم عوام جلو رشد استعدادهای ادب و سخن و شعر و هنر را در زبانهای دیگر میگرفتند و گویندگان زبانهای دیگر چون کردی، پشتو، بلوچی، اوزبیکی، ترکمنی، تُرکی و غیره با تعمیم اصطلاحات تبعیضی زبانزد عام تحقیر میشدند. مثلاً پشتو را «دغه بغه»، اردو را «کڑپڑی»، هنداوی را «کرتاهی پرتاهی» حتی زبان کڑی بولی را در تحقیر «این کو»… گفته تمسخر میکردند، و از میان تنها و تنها پارسی زبان «شیرین» پنداشته میشد. زجر این اختناق فرهنگی را تنها آنهایی می کشیدند که در بیتفاوتی، بی مبالاتی، و بی باکی اکثریت منفردانه خموش می ماندند.

از ایجابات عصر و جوامع متمدن است تا حقوق مدنی هر انسان را با هر کمیت و کیفیت و هر هویت و هیأت احترام گذارند، و همدردی و همدلی و همنوایی چنان باشد که هرآنچه را که برای خود نمی پسندند بر دیگران روا ندارند، و همه را با همهٔ ارزشهای ثقافی شان در ابعاد همه هویتهای زبان، نژاد، قوم، ملیت، اعتقاد،… شان بپذیرند و احترام کنند.

در شرایط کنونی افغانسان تهدید های «امپریالزم» فرهنگی بر پیکر جامعهٔ ما از شرق و غرب حواله میشود تا ما را به شمال و جنوب تقسیم کنند. ولی مردم افغانستان آنقدر درایت دارند که از عملیات تقسیم و ضرب و تفریق آنها پا فراتر گذارند و بین هم به جمع روی آورند. امیدوارئ بیشتر به نسل جوان و پیش آهنگ است که در زنده نگهداشتن سنت دیرینهٔ وصلت قومی، نژادی، و زبانی با گرایش به امتزاج فرهنگی و ستایش از هویتهای محلی و منطقوئ مردم ما پا به عرصه زبان هنر گذاشته اند تا جامعه افغانستان را بر بالهای مصراع شعر و در اهتزاز ترنم همرنگی بر فراز کوهپایه های سر به فلک کشیده آن ارتقا بخشند. بلی همینها هستند که رشته های گسستهٔ را گره می زنند، ردای دریده را رفو می کنند، و قبای مقبول هموطنی را بر تن مادر نیمه عریان وطن می کنند. در این زمینه زحمات صدیق شهاب، نغمه، جمشید پروانی، فرهاد دریا، آرایانا سعید و شمار بیشماری از جوانان باشعور و آگاه کشور در خور ستایش است که سرحدات تفرقهٔ نژاد و زبان را عبور میکنند و از راه شعر و ادب و هنر و سروده های نشاط بخش به زبانهای «آندیگری» در محبت نثار همدیگر می کنند، و یک دیگر را در آغوش می کشند تا رسم خواهری و برادری را در برابرئ هموطنی تمثیل کنند.

اما نسل دیروز هنوز هم در گرو کهنه نگریها و کهنه پردازیهای پارینه مانده، نانخود آگاه در بهره برداری از تفاوتهای ساختار و ترکیب اجتماعی-سیاسئ افغانستان چنگ جنگ مینوازند. کوششهای سیاسی که ریشه آن از آسیاب تفوقگرایئ دوران تیموری و صفوی آب میخورد در این مقطع حساس تار وپود جامعه مدنی افغانستان را از هم می گسلد و در ازهمپاشئ جامعهٔ افغانستان نقش تخریبی و مهلک را ایفا میکند. در این ارتباط اخیراً نوشتهٔ را خواندم ظاهراً نقد ادبی، ولی ماهیتاً انتقاد بر یکی از دانشمندان نامور کشور به منظور بی اعتبار ساختن اثر مشهور زبان پشتو یعنی پټه خزانه. وطندار محترم آقای حسین علی حاج کاظم یزدانی پټه خزانه اثر محمد بن هوتک را جعلی قلمداد کرده، و برای اثبات ادعای خویش تاریخ آغاز نوشتن اثر مذکور یعنی «روز جمعه ۱۶ جمادلی الثانی سنه ۱۱۴۱ هجری» را مورد سوؤال قرارداده چنین مینویسند:

«اين جانب كتابي دراختياردارم به نام «تقويم تطبيقي هزاروپجصد ساله هجري قمري وميلادي» تأليف فرديناندو وستنفلد وادوارد ماهلر ترجمه دكتر حكيم الدين قرشي استاد دانشگاه جامعه ملّيه‌ دهلي… اينك مي خواهم با استفاده از همان كتاب، ادعاي حبيبي را به محك آزمون بزنم.

«باكمال شگفتي، بعد از رجوع به آن كتاب معلوم شد كه 16 جمادي الثاني سال 1141 هجري قمري، نه روز جمعه بلكه روز دوشنبه بوده است! چنين اشتباه بزرگي هرگز نمي تواند از طرف مؤلف واقعي صورت بگيرد… اگر براي جعلي بودن پُته خزانه ديگر هيچ دليلي وجود نداشته باشد، همين يك دليل كافي است كه آن را براي صاحبان خرد از آفتاب هم روشن تر سازد.»

به صورت اجمالی گفته میتوانیم که در گذشته ها مردم به تاریخ، تقویم، وقت و ساعت به مقایسه امروز سروکار معتادانه نداشتند. و ذهنیت ها در انحصار و تمرکز فشردهٔ زمان-مرکزی به مثابهٔ عصر حاضر قرار نداشتند. معمولاً جارچی روزهای خاص را اعلان میکرد. مثلاً کلمه انگلیسی calendar که از کلمهٔ calendarium لاتین ریشه گرفته از مصدر calare به معنی جار زدن یا اعلان رویت ماه نو قمری اشتقاق یافته. همچنان اشتباهات در ذکر تاریخ دقیق در اثار نویسندگان آنقدر نایاب و کمیاب نبود. در کتب و اسناد دانشمندان، عرفا و شعرای عالم اسلام به کثرت می بینیم که مثلاً سال وفات بسیاری از آنها را نتنها به تفاوت یک دو روز بلکه به تفاوت یک یا چند سال قلمداد کرده اند. مهمتر از اینها حتی در مورد وقایع نهایت مهم تاریخ چون رحلت رسول اکرم (ص) اختلاف نظر موجود است که شیعه یان تاریخ آنرا ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری و سنی یان تاریخ آنرا ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری میدانند که حتماً بر روی اسناد تحریری و رویات استوار اند، ولی یکی از اینها باید نادرست و اشتباه باشد. بناً اصرار بالای صحت مطلق تاریخ به معیار امروزی غیر واقع بینانه است.

صرف نظر از این ذهنیت مستولی، انتقاد آقای یزدانی مستوجب شرح و جواب است. من منبع استناد و اتکای آقای یزدانی یعنی کتاب «فرديناندو وستنفلد وادوارد ماهلر ترجمه دكتر حكيم الدين قرشي» را در رسانه های انترنیتی جستجو کردم، ولی نه با همین املای عربی و نه با املای همگون آن به حروف لاتین اثری از اثر پیرامون تقویم تطبیقی به نظرم رسید. ولی آثار و ابزار بیشمار کمپیوتری در انترنیت موجود اند که پیچیده ترین محاسبات تقویم تطبیقی را در چند ثانیه ممکن و میسر می سازند.

بعد از استفاده امتحانی از این ابزار تقویم تطبیقی دریافتم که مشکل در استفاده از این ابزار نیست، بلکه در فهم پیچیدگیها و کاربرد درست این ابزار است تا نتیجه مطلوب از آنها بدست آید، تا مبادا انگیزهٔ عصبیت در پیشفرض بر اندیشهٔ تحقیق غالب گردد.

علی الرغم ادعای «دقت زايدالوصف» آقای یزدانی چنین معلوم میشود که ایشان ابزار آزمون خویش را امتحان نکرده آنرا استعمال کرده اند. و محض با مشاهده تفاوت در تاریخ آغاز یک نوشته، تمام اثر را فوراً رد و جعلی قلمداد کرده اند که علت احتمالی آن یا استنتاج عجولانه بوده، یا انگیزهٔ جز تحقیق، یا هردوی آن. (یاد آور باید شد که ایشان در جعلی دانستن پټه خزانه دلایل دیگری هم دارند که شرح نقایص استدلال آن مستلزم وقت و زمان بیشتر است و من عجالتاً به نقض قویترین دلیل ایشان اکتفا میکنم.)

پابندی به اصول تحقیق ایجاب میکند تا ابزار آزمون و وسایل امتحان اولاً خود امتحان شوند تا محقق آنرا در حقیقت یابی منحیث معیار اعتبار و تحقق قرار داده بتواند. یعنی اول باید راست بودن خطکش را ثابت نمود تا ترسیم خط راست توسط آن ممکن گردد. یا به اصطلاح عامیانه اول باید ترازو را امتحان کرد و بعداً امتعه را در آن وزن کرد.

روش تقویم تطبیقی در جهان غرب، که مأخذ آقای یزدانی شامل آن بوده میتواند، بر اساس محاسبات دقیق نجومی استوار است که مقطع زمانی تحویل بروج قمری را از روی محاذات، تراز ها، یا «تصفیف نجومی» یعنی صف آرایئ کُرات زمین، مهتاب، و آفتاب در یک خط مستقیم محاسبه میکنند. یعنی در یک مقطع خاص زمانی که مهتاب در مدار حرکتش به دور زمین، از منظرگاه محور زمین، از آفتاب عقب می افتد برج جدید قمری آغاز میگردد، صرف نظر از اینکه مهتاب بر فراز افق کدام طول البد زمین قرار دارد. این دقیقترین محاسبه نجومی است.

ولی در جوامع اسلامی تحویل برج قمری به اساس محاسبه نجومی نه، بکله از روی رویت هلال محاسبه میگردد که بر این رسم مستولئ زمانه در آیهٔ ۱۸۹ سوره بقره چنین استناد شده: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ  «در بارهٔ هلال های ماه از تو سؤال می کنند. بگو: آن تقویمی برای مردم و تعین زمان حج است.»

در طریقه رویت هلال روز های برج قمری از روی محاسبات نجومی تعیین نمی گردد، بلکه به اساس رویت هلال بین سَلخ و غُرّه محاسبه میشود. نامهای سَلخ و غُرّه احتمالاً از تقویمهای زردشتی اقتباس شده اند که در آن نامگذاری روزهای ماه به منظور رسوم دیانتی معتبر تر از نامهای روزهای هفته بود. به این خصوصیت هم در التفهیم ابوریحان البیرونی اشاره شده، و هم بزرگترین منجم و تقویم ساز عالم اسلام عمر خیام آنرا در رباعی زیبای گنجانید:

چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ

پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ

می نوش که بعد از من و تو ماه بسی

از سَلخ به غٌرّه آید، از غُرّه به سلخ

بعد از تحویل برج جدید قمری به اساس نجومی معمولاً یک یا دو روز در بر میگیرد که رویت مهتاب قابل شهود گردد. در تقویم قمری اسلامی این یک دو روز را که میتواند شامل روز رویت هلال باشد به شمارش روزهای ماه گذشته می افزایند و روز رویت هلال یا روز اخر ماه را روز سَلخ می نامند. روز مابعد رویت هلال را که روز غُرّه می نامند و در واقع روز اول ماه نو محسوب میشود. که از این روز غُرّه یا روز اول شمارش ماه جدید قمری ممکن است از نگاه محاسبه نجومی مروج در غرب مصادف شود به روز دوم، سوم، و در حالات استثنایی به روز چهارم ماه قمری. (حالت اخیر در صورتی ممکن میشود که تحویل برج ماه قمری در نزدیکی جناح شرق طول البلد درجه ۱۸۰ یعنی خط تحویل تاریخ روزمره Inernational Date Line or IDL به وقوع بپیوندد.) طریقهٔ رویت هلال همچنان از وضعیت جغرافیای محیطی و توپوگرافی منطقه یعنی دشت و کوه و درّه و وضع هوا همواره متأثر میشود و شمارش روزهای قمری را یک یا چند روز به تأخیر می اندازد. از آن سبب در مقایسه دو طریقهٔ شمارش روزهای ماه قمری تفاوت یک امر مسلم است، و تطابق استثنای ناممکن.

برای وضاحت بیشتر مثال می آوریم. به استناد مدارک متکی بر تقویم اسلامی حضرت ابوالمعانی بیدل به ‌روز پنجشنبه چهارم صفر سال ۱۱۳۳ هجری قمری در دهلی زندگی را بدرود گفتند. حال اگر همین تاریخ را در افزار تقویم تطبیقی بگذاریم، عوض روز پنج شنبه روز شنبه را نشان میدهد. یا مثلاً رحلت حضرت رسول اکرم (ص) که نزد سنی ها به تاریخ ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری به وقوع پیوسته و روز دوشنبه بود، افزار تقویم تطبیقی نجومی آن روز را شنبه نشان میدهد و اگر روز دوشنبه را ثابت نگهداریم، تاریخ ماه آن در تقویم گریگوریان از روی محاسبه های مختلف به ۶، ۸، یا ۱۰ جون ۶۳۲ سنهٔ مشترک مصادف میگردد.

چون طرز محاسبه نجومی و رویت هلالی در تفاوت همدیگر طرح و عیار شده اند، پس نشانهٔ تفاوت دو تاریخ، طوری که در فقره بالا مثال داده شد، علامت صحت و برعکس تطابق مطلق دو تاریخ میتواند سؤال برانگیز باشد. چون آقای یزدانی به باریکئ این مسأله ملتفت نبودند برعکس قضاوت کرده انطباق را شرط صحت گذاشته، به جعلی بودن اثر رای داده می نویسند: «اگر براي جعلي بودن پُته خزانه ديگر هيچ دليلي وجود نداشته باشد، همين يك دليل كافي است كه آن را براي صاحبان خرد از آفتاب هم روشن تر سازد.» از توضیحات بالا استنباط میشود که چون روش تحقیق آقای یزدانی ناقص است، پس همین قویترین دلیل ادعای ایشان مبنی بر جعلی بودن پټه خزانه قانع کننده نبوده و اسباب کفایت اثبات را فراهم نمیکند.

سؤال در اینجا است که چرا در این هفتاد سال یک عدهٔ خواب و آسایش را بر خود حرام کرده برای بی اعتبار ساختن پټه خزانه آنقدر مقالات و رساله ها و کتب نوشته اند که در مقایسه با آن هیچ اثر در زبانهای پارسی، درّی یا عربی به این اندازه مورد آزمون و امتحان قرار نگرفته؟ یک نگاه در آئینه وجدان از این نفسهای سرگردان می پرسد: آیا این تپ و تلاش برای وصل است یا از بهر فصل؟ سکوت…   این سکوت را ابوسعید ابوالخیر می شکند:

گر در طلب گوهر کانی کانی

ور زنده ببوی وصل جانی جانی

القصه حدیث مطلق از من بشنو

هر چیز که در جُستن آنی، آنی

16 COMMENTS

  1. جناب داکترصاحب ستانیزی ازمقاله مغتنم تان استفاده کردم وواقعآ تحلیل عالمانه ومحققانه تان ازلحاظ علمی قابل تمجید وستایش است، بدون شک که شماری ازمغرضین ومسخ کننده های آثارو افتخارات افغان زمین شب و روز درتلاش اند تا افغانستان متمدن وصاحب افتخارات تاریخی و فرهنگی آن کم اهمیت جلوه دهند ولی آنان باید باور داشته باشند که درین ارمان شوم خود ناکام خواهندبود. پته خزانه اثری که امروز درباره آن هزاران مقاله درشرق وغرب نوشته شده است و به اضافتراز ده زبان معروف جهان ترجمه شده است. علامه حبیبی در زمان حیات خود درباره شکاکان داخلی مقاله عالمانه خود تحریرداشته است که متاسفانه شماری که درباره می نویسند ازمطالعه ومعلومات کافی ومستند آگاهی ندارند. وکور کورانه درگودال تعصب غیرعلمی فرو می روند.
    تشکراز نظرعالمانه ومحقق تان !

    • محترم زرین ګل،
      چون آقای یزدانی تمام تمرکزش را روی یک سند که به نزد شان اثبات قاطعانه و نهایی بود عطف کرده بودند، ناگزیر من هم در چهارچوب استدلال قاطعانه شان استناد قاطعانه ارایه کردم. منظور من برخورد احساساتی با دیدگاه شان نیست، بلکه مقابلهٔ دلیل با استدلال شان است.
      از حسن نظر تان ممنون

  2. زما په نظر د پټې خزانې همدا پخواني لغاتونه چې مونږ پښتنو ته یې اوس معنا ډېره سخته ده ، کفایت کوي . لکه په دري ژبه کې چې د شهنامې لغاتونه دري ژبو ته سخت دی او بې له تفسیر نه یې تحلیل کول ستونزمن کار دی .
    له بلې خوا هېڅ ژبه په یوه ورځ یا یو څو کلونو کې نه جوړیږي . ژبې تکامل کوي خو له پخوا زمانو سره یې اړیکې دوام مومي . د پښتو شعر او نظم هم د وخت او تاریخ په اوږدو کې تکامل کړی چې اوس یې مونږ ننی او معاصر شکل وینو .
    ستاسو دلیکنې په تاييد په اوسني وخت کې د یزداني او پښتنو روژه او اختر په یوه ورځ نه واقع کیږي ، پنجابیان او اندونیزیا ییانو سره خو لا دوه درې ورځې تفاوت لري .

    • ښاغلی شاهین افغان،
      کله چې یوه موضوع په علمي صبغه او په استناد مطرح کېږی باید په علمي توګه او د استناد او دلیل او برهان له لاری ځواب ورکړل شی. زه خپل عاطفی احساسات ځان ته ساتم، خو هسی چې یو علمی نقد ایجاب کوی، له مستدلو لیکنو سره د استدلال دلیل له مخی چالچلند کوم.
      ستاسو له نظر نه مننه

  3. ما څو ساعته مخکی د ګران ورور دورانی افغان د پوښتنی په ځواب کی د انګریز په هکله یوه څرګندونه وړاندی کړه، ممکن زما دا څرګندونه د ځینو په نظر یوه تاریاکی – احساساتی – تعصبی څرګندونه وګڼل سی خو حقیقت دا دی چی که د یو کلی یا کوڅی په مسجد کی کوم ځانګړی کس څلور پنځه ځله د بوټانو د غله پتوګه وپیژندل سی نو که دا تورن کس د شپږم او اووم ځل بوټانو د ورکیدو مخکی مړ سوی هم وی خو بیا هم د کلی او کوڅی د مسجد مقتدیان همهغه تورن غل د بوټانو غل ګڼی، که دا غل کس مړ هم نه وی او اصلاً د شپږم او اووم ځل د غلا مرتکب هم نه وی بیا هم د شک او اتهام له دایری څخه نه سی وتلای.
    انګریز ددی څلویښتو زرو کلونو په اوږدو کی زموږ د تاریخ او جغرافیا په مسجدونو کی د ډیرو مقتدیانو او امامانو بوټان او حتی جوراپی غلا کړی دی او د سلو وروستیو کلونو د لویو غلاوو متهم او تورن هم ګڼل کیدای سی که څه هم دی خپله او د کرائی شاهدان ئې منکر وی.
    خبره می دا ده چی انګریز په ایرانی او پاکستانی سرزمین کی هم داسی علمی! فرهنګی! فدائیان روزلی دی چی وظیفه او دنده ئی فقط او فقط د علمی او فرهنګی تحقیقاتو تر نوم لاندی د سیمی د پرګنو او وولسونو او ملتونو او ملیتونو تر منځ د کرکی او نفرت د تخم شیندل دی او بس.
    که موږ د فلانی ایرانی کس دښمنانه څرګندونی ( د تاریخی تاوتریخوالی او کشمکش یا ژبنی او تباری تعصب ) زیږنده وبولو او انګریز ته برائت ورکړو ( انګریز په غلا متهم نکړو) نو د انګریز د زوم او مږور کور ( پاکستان) کی د پټی خزانی په وړاندی د سپین پښتون! (قلندر ) غوندی کسانو ګوستأخانه او منکرانه دریځ څنګه باید توجیه سی؟
    بناً
    داسی ښکاری چی ښاغلی یزدانی او ښاغلی قلندر او دوی ته ورته کسانو د تعصب او غرض له مخی دا ډول سنګرونه نه دی نیولی بلکه د یو ورسپارل سوی پټ او مرموز ماموریت له مخی ئی دا ډول دښمنانه کړنی تر سره کړی دی.
    دا به د هر چا لپاره د ننګ او شرم خبره وی چی د یوی بشری ټولنی د فرهنګی واقعیتونو د مسخ کولو لټه او هڅه ئی خپله ملی! دنده ګڼلی وی. د هری ټولنی فرهنګی شخصیت د قدر او درناوی وړ دی او هیڅوک ئی د تخریب حق نلری.
    بله خبره دا ده ( شاید تکراری وی) چی:
    کاشکی ددی خزانی نوم ” پټه ” نه وای بلکه مثلاً غټه خزانه یا ګرانه خزانه وای ځکه یوه خزانه که پټه وی نو ارزښت او بیه او اهمیت ئی هم پټ وی حال دا چی ددی فرهنګی خزانی ارزښت ښکاره او معلوم دی نو ” پټوالی ” به یو نامناسب حالت وی.
    خیر دی
    زموږ په ټولنه کی دا رواج دی چی پر نازولی زوی د ناز له مخی د خړ ( مثلاً) نوم کښیږدی خو چی لوی او ځوان او بوډا هم سی او د خړ پر ځای ښه تک سپین او سور یا تک تور هم وی خو بیا هم همهغسی د ” خړ ” په بست کی استخدام وی

    • ډېر ښاغلی ورور غلام حضرت،
      وایي «مار چچلی له رسۍ بیرېږی.» ضرور نده چې مونږ هرڅه په د انګریزانو تاوان کړو. اصلاً د مسؤلیت انتقال ضرور نده. دا چې یزادانی صاحب د چا په لمسون دا ادعا کوی په وروستي ردیف کې راځی. هغه څه چې مهم دی، دده ادعا ده. دا امکان هم باید له یاده و نباسو چې یزدانی صاحب به دده له انګېزی نه پرته د خپل تحقیق او څېړنی له لاری دې نتیجې ته رسېدلی وی او په دې باور به وي چې محض د متفاوت تاریخ له مخې د پټې خزانې د جعل ادعا ورته ثابته ښکاری. نو ځکه ښه لاره دا ده چې دده له منطق سره منطقی برخورد وکړو او له استدلال سره یې مستدل چالچلند غوره کړو، څو د خپل استدلال د ضعف په نتیجه قناعت ورته حاصل شی. مونږ نباید د ملامتولو له لاری خپل پردی کړو، بلکه د قناعت له لاری پردی راخپل کړو، لکه چې وایی: « پړ مې کړه مړ مې کړه.»
      له تبصرې او نظریې نه مو مننه

  4. پورتنۍ لیکنه پر علمي او منطقي بنسټ ولاړه لیکنه ده. خو دا هم باید ووایو چې د پټې خزانې غلط ثابتول په نا سمو دلیلونو د یوشمېر هغو خرڅ شوو او پردیپالو کسانو کړهٔ وړهٔ دي چې غواړي د نورو په لمسون د یوهٔ لوی او عظمت لرونکي قام چې تاریخ یې د حماسو، ویاړونو او سرښندونو ډک دی، په هکله ناسمې څرګندونې او کلتور یې ټیټ وښیي. دا ډول خلک ښه پږهېږي چې دوی د افغانستان په تاریخ، په ځانګړې توګه په معاصر تاریخ کې هېڅ ډول ځلانده رول نلري او داسې څه یې ندي کړي چې پرې وویاړي. نو ځکه غواړي چې په داسې لیکنو سره د نورو حیثیت هم کم وښیي. د دوی ښه او ځلانده ویاړونه د سقو د زوی، رحیم غلام بچه، احمد شاه مسعود، رباني او د نورو هغه کړهٔ وړهٔ دي، چې پرته له غلا، چور، جاسوسۍ، نفاق اچونې او هېواد پلورنې بل کوم څه پکې نه لیدل کېږي. درناوي

    • ګرانه وروره محمده،
      د یوچا کړه وړه د هغه کس په انګېزه ولاړ وی. انګېزه پټه وی خو عمل روښانه. مونږ نشو کولای څوک د انګېزې د درلودلو په جرم محکوم کړو، خو کولای شو د دوی عمل او ګفتار ته مستدل ځواب ورکړو په دې هیله چې ګڼی قناعت به یې حاصل شی. خو هغه چا چې له سره تصمیم نیولی وی چې صرف نظر له دې چه څومره منطقی بحث ورسره وکړی، قناعت نه کوی. هغو ته سرزوری وایې. مونږ به دا تصور وکړو چې دوی عقل زوری دی، نه سر زوری. په همدی سبب باید دلیل ورسره ووایو.
      مننه

    • سلامونه جناب ستانيزی صاحب
      په زړه پوري ليکنه دي کړې ده خوند يي راکړ ما هم پر پټه خزانه يوه مهمه ليکنه کړې« د پټي خزانې د کاتب ملا عباس کاسي او علامه عبدالعلي اځدندزاده کورنۍ اړيکې» په الفت پيښور کي چاپ شوي وه

      • محترم ډاکتر صاحب عبدالروف رفیقی،
        ددوی یوه نده. خو ښه دی چې د خپل استدلال نیمګړتیا ته متوجه شی.
        که فرصت په لاس راغی ستاستو مضمون به هم ولولم.
        مننه

  5. وروڼو پښتانه پخپله ملامت دي ، دوی افغانستان جوړ که خو ګونګ ! بې ژبې له پردي کلچر او ژبې سره ! په افغانستان کې
    ځینې کړۍ شته چې هغوی د پښتانه له نامه، ژبې او کلچر سره کلک تعصب لري او داسې بیلګه لري لکه د امریکې سپين
    پوستي او هغه د امریکې اصلي سره پوستي اوسېدونکي (ایندیان اپچې ….) !
    ددې حمقت سپنه ولو ته حاجت نشته که څوک عقل او منطق ولري او د کلماتو او جملاتو د مستي مقصد یې نوي نو زما
    په دالاندېنویو ټکیو پوه شي !
    ــ کله چې د پښتون قام کلاسیک زوړ شتون بیله شواهدو په ژوندۍ بڼه سابت دی نو ژبه به یې هم د افهام او تفهیم لپاره یو
    طبعي خواص دی ! نو لرې نده چې کوم سړي او یا ښځې ،د ملا او یا خان لور اوښځې به خواږه له ارمانه ډک شعرونه
    ،ټيکۍ ، نثرونه وېيلي وي او یا به په زړه ملایې املا او انشاء لیکل شوي وي ! ددې حق او عمل بطلان ښکاره کول به
    جنایت وي !
    زه داسې ښځه پیژنم او اوس د الله وبخشي چې شعرونه به وېلې ، خو چا لیکي وی، ټولې بی سواده کلي او بانډې وې
    خلقو به په یاد یوو او بل ته کله، کله ورکول ! نو که حبیبي صیب پسې راسم شوی وي او داپټ پراته شعرونه ، نثرونه او
    نورې قیصې یې د پټې خزانې په نوم راټولې کړي وي نو دا خو کومه بده خبره نده او یوه طبعي خبره ده ! خو نه د
    پښتنو کلتوري دوښمن د پښتانه هیڅ نه مني ! ما پرخپله لمړی ځل په په فارسي ژبه لوست او لیک زدکړل ځکه چې بیله فارسي ژبې چا ماته کتابت نه راکاوو او مونږ پيسو ته ضرورت لاره !!!! دپښتو د ژبې د انقلاب د شروع کېدو وخت د ویښ
    زلمیانو د جوړېدو اود هغوی د فعالیت لاسته راوړنې وې چې یو غړی یې زمونږ کلې ته نږدې زما دبیداري سبب هم وګرزیده
    او الله د جنتونه ورکړي .
    مننه

    • ښاغلی اتل صاحب،
      همداسی ده چی تاسو وایاست. له خپلی لمنی اور اخلو. اوس یې بیا د خوشحال خان خټک دیوان جعلی کړی. که وخت لری زما مضمون په دی مورد کې وګوری.
      مننه

  6. محترم استاد ستانیزی صیب!
    د یزدانی په باب به ستاسی توضیح او زما د حساسیت د کچی ټیټوالی د منلو وړ وی
    خو
    هغه څه چی زما د سوء ظن د مرغۍ وزرونو ته قدرت بخښی دا ده چی:
    د سپین پیښور اوسیدونکی سپین محققین او سپین ( قلندر) ولی د پټی خزانی اصلیت ته شکمن او بَبَر دی؟

    • محترم غلام حضرت،
      انوس قلندران پیدا شوی لګیا دی د پښتو د بوټي بیخ یې و ایسته. زما مضمون د خوشحال خان ځټک د دېوان د جعلي کېدو په مورد کې ولولی.

  7. ډیره ښه او کرنده کتنه ده. که مو مقابل طرف دونه پوهه ولری چه پوه سی چه تاسی څونه تخنیکی دلایل ورته ویلی دی. خیر که دی پوه نسی باداران یی چه دوی و دی ته هڅوی او مکافات ورکوی، حتما پوهیږی.
    تاسی دی خدای تل ژوندی لری. د پښتو ویاړ یاست.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب