جمعه, نوومبر 22, 2024
Homeټولنیزنقدی بر مقالهٔ “آریانا، خراسان، افغانستان” نوشتهٔ داکتر زمان ستانیزئ

نقدی بر مقالهٔ “آریانا، خراسان، افغانستان” نوشتهٔ داکتر زمان ستانیزئ

دوکتور نوراحمد خالدی

ششم ماه مئ سال 2020

این مقاله نقد کوتاهی است بر مقالهٔ “آریانا، خراسان و افغانستان” از قلم داکنر زمان ستانیزی منتشره در روزنامه راه مدنیت و نوشته غیر مسؤلانه اعظم سیستانی زیر عنوان “مکثی بر مقاله داکتر زمان ستانیزی” منتشره پورتال افغان-جرمن آنلاین تاریخی پنجم مئ سال جاری.

در این مقاله میخواهم روشن کنم که چگونه اقدام به شخصیت کشی یکی از ناب ترن و صادق ترین دانشمندان معاصر پشتون تبار کشور توسط شخصی بنام اعظم سیستانی جریان دارد و تعدادی آگاهانه و یا هم ناآگانه شریک این گناه کبیره شده اند. این اقدام با یک برداشت کودکانه، مجرد و مسخ شده از نوشته نویسنده در لفافهٔ کلمات و جملات احساساتی عوام فریبانه صورت میگیرد. اما تعدادی ازخوانندگان بدون آنکه به انگیزهٔ حسادتی سیستانی توجه کنند، و برخوردهای شخصی، توهین آمیز، افترا آمیز و تحقییر آمیز و دروغهای شاخدار او را در مقابل رقبای نوشته های تاریخی او مورد سوال قرار دهند، به کف زدن به او ادامه میدهند.

پورتال افغان-جرمن انلاین بتاریخ دوم ماه مئ جاری مقالهٔ “اریانا، خراسان و افغانستان” از قلم داکنر زمان ستانیزی منتشره در روزنامه راه مدنیت را دوباره نشر نمود. متعاقبآ این مقاله نظر به اعتراض محمد اعظم سیستانی بالای چند جمله از پاراگراف آخر آن و نظر به هدایت مستقیم او از پورتال افغان-جرمن آنلاین حذف گردید.  این حذف ناجوانمردانه که مبین تفتیش عقاید و سانسور مطالب به دلخواه سیستانی در سایت افغان-جرمن آنلاین است از طرف این جانب، محترم باری جهانی و یک نویسنده دیگر در پورتال طرف انتقاد قرار گرفت. این انتقادها سبب خشم سیستانی گردیده بنابر عادت همیشگی  در مقابل منتقدین به برخوردهای شخصی، توهین آمیز، افترا آمیز و تحقییر آمیز و دروغهای شاخدار در مقابل اینجانب دست زد که این کامنت او، بعد از آنکه مدتی در دریچه نظریات پورتال برای مطالعه طرفداران سیستانی قرار داشت، اکنون از پورتال برداشته شده است. به تعقیب آن سیستانی مقالهٔ را تحت عنوان “مکثی بر مقاله داکتر زمان ستانیزی” در صفحهٔ فیسبوک خود منتشر کرد که متاسفانه یکبار دیگر پورتال افغان-جرمن انلاین، دیروز پنجم مئ در ادامهٔ دفاع از سیستانی مقالهٔ مذکور را با تمجید از تعداد کامنتهای مثبت رسیده در مورد آن در غیاب مقاله ستانیزئ در پورتال منتشر کرده است.

چرا باید اقدام به شخصیت کشی یکی از دانشمندان انگشت شمار کشور که در سطح اکادمیک در جهان شناخته شده است در یک پورتال علمی افغانهای خارج از کشور، افغان-جرمن آنلاین، اجازه داده شود؟ آیا این پورتال ارگان نشراتی اعظم سیستانی است؟ انگیزه ازشخصیت کشی کسانیکه سیستانی آنها را رقبای محقق و مقاله نویس خود در مسائل تاریخی میداند، نمیتواند چیز دیگری بجز حسادت و تبارز عقده حقارت اکادمیک او باشد.

در شرایطیکه دشمنان وحدت ملی با سیاه سنگهای خود زبان، فرهنگ، آثار ادبی و شخصیتهای فرهنگی پشتونها را طرف حملات خود قرار داده اند؛ یکروز رحمان بابا، روز دیگر علامه حبیبی، و بعدآ عبدالباری جهانی و گاهی هم در نشئهٔ یک بوتل ویسکی یک هنرمند ضعیف النفس و چاپلوس پشتون را برای کوبیدن فرهنگ قوم خودش اجاره میکنند، چرا باید به شخصیت کشی دانشمندان پشتون اقدام کرد و یا شریک جرم آن بود؟ آیا کسی میتواند از شخصیت کشی دانشمندان تاجک، هزاره یا ازبک توسط همتباران آنها مثال بیاورد؟ همبستگی تاجیکها، هزاره ها و ازبکها در برابر همتباران قومی خودشان تا جاییست که حتی از دزدان و جنایتکاران خود نیز حمایت میکنند چه رسد به دانشمندان و سیاستمداران خودی. در یک کشور عنعنوی که معیار وابستگیهای سیاسی قومیت افراد است و نزدیک به چهل سال است خطوط مبارزات سیاسی را دشمنان وحدت ملی ما در امتداد اهداف قومگرایانه ترسیم کرده اند، آیا یکی معیارهای خیانت ملی شخصیت کشی هنرمندان، دانشمندان، فرهنگیان، سیاستمداران، فعالین اجتماعی و مدنی امروزی جامعهٔ پشتون نمیتواند باشد؟ بنابر آن وظیفه یک روشنفکر است تا جلو این عمل زشت را بگیرد.

سوال اینجاست که آیا آقای اعظم سیستانی این مطالب را نمیداند؟ به یقیین که میداند اما برای او شخصیت کشی کسانی راکه رقبای اکادمیک خود فکر میکند بالاتر از حساب و کتاب ملی گرایی است. باتوجه به این مسئله، هدف از نوشتن این مقاله کوشش در جهت تغییر موقف اعظم سیستانی نیست. در سن هشتاد سالگی نمیتوان سلوک و عادات اعظم سیستانی را تغییر داد. در مناظرهٔ تلویزیونی انتخاباتی سال 1960 ایالات متحدهٔ امریکا میان ریچارد نکسن از حزب جمهوریخواه و جان اف کندی کاندید حزب دموکرات یک خبرنگار از کندی خواست در مورد اظهارات تحقییر آمیز آیزنهاور رییس جمهور سابقه در مورد خود تبصره کند. کندی جواب داد “برای او مشکل است به رییس جمهور آیزنهاور در آن سن بالا مشوره بدهد که چگونه صحبت کند!” برای من هم مشکل است به سیستانی اصول مباحثه و مناظره اکادمیک را یاد بدهم. از این رهگذر مخاطب من در این مقاله کسانی اند که نوشته های سیستانی را در این ارتباط خوانده و بدون تعمق لازم با او همنوا شده اند. من از این اشخاص احترامانه تقاضا میکنم تا این مقاله را بدون قضاوت قبلی به دقت و با احساس روشنفکرانه مطالعه و حلاجی کرده از آن نتیجه بگیرند. کاملآ واقف هستم که با افشأ گری توطئه های ناجوانمردانه شخصیت کشی توسط سیستانی، خودرا در معرض دروغ پراگنیها، حملات ناجوانمردانهٔ شخصی و بی اساس موصوف، که شیوه معمول کار او است، قرار میدهم. اما بالاخره کسی باید در مقابل همچو توطئه ها، که از چندین سال به اینطرف از طرف سیستانی در برابر ستانیزئ و شخص خودم ادامه دارد، ایستاده شود و پوچ بودن و بی اساس بودن موقف سیستانی را در مسائل به ظاهر مورد اختلاف از دیدگاه علمی و اکادمیک  بیان کند.

آیا میتوان مقام علمی زمان ستانیزئ را با کسیکه تحصیلات عالی او از پوهنتون کابل در سطح لیسانسه ادبیات است، یک جمله انگلیسی را خوانده نمیتواند و حتی در زبان پشتو نمیتواند چیزی بنویسد وبرای گرفتن لقب علمی اکادمیسن در اکادمی علوم افغانستان از جانب رفیقش ببرک کارمل کاندید شده بود که تا امروز در همان حد کاندید باقیمانده است، مقایسه کرد؟ من داکتر زمان ستانیزئ را هرگز ندیده و با او هرگز صحبت نکرده ام. اما از مطالعهٔ نوشته های عالمانهٔ او بیحد لذت میبرم.  داکتر زمان ستانیزئ همین اکنون استاد علوم سیاسی، استاد علوم الهیات، استاد علوم عرفان و تصوف اسلامی در پوهنتون دولتی کالیفورنیا و گریجویت انستیتوت پسیفیکا در کالیفورنیا میباشد. به زبانهای پشتو، دری و انگلیسی در سطح اکادمیک تبحر داشته مقالات علمی منتشر میکند. ستانیزئ از مشهورترین پوهنتون های امریکا دو ماستری، یک دوکتورا، و یک مافوق دکتورا در رشته های علوم سیاسی، روابط بین الدول، زبانشناسی، و تصوف و عرفان (مولانا شناسی) بدست دارد و در هفت پوهنتنون امریکا تا سطح دکتورا تدریس کرده است. اسم زمان ستانیزئ در دایرکتریهای متخصصین بین المللی موسسات تحقیقاتی معروف به حیث متخصص و کارشناس امور افغانستان و اسلام درج است. او ده ها مقاله علمی در سطح اکادمیک جهان پیشرفته در معروفترین ژورنالهای علمی انستیتوت های معتبر جهانی دارد.

بیایید انتقادات سیستانی را بر مقاله زمان ستانیزئ بررسی کنیم.

سیستانی مینویسد:

“مقاله آریانا، خراسان و افغانستان از قلم داکنر زمان ستانیزی منتشره روزنامه راه مدنیت؛ یک مقاله بیهوده وعاری از موضعگیری مشخص ملی است وبه لحاظ اهداف خود ۹۰در صد به نفع دشمنان است ودر مجموع مردم افغانستان را مورد تحقیر وتوهین قر ار داده است”.

 آیا این برداشت درست است؟ نخیر به هیچصورت درست نبوده بجز یک برداشت فریبکارانه و اغواگرانه چیز دیگری نیست. برای رد کامل این برداشت سیستانی به پاراگراف اول مقدمهٔ مقاله مورد نظر زمان ستانیزئ توجه کنید. او مینویسد:

“در فضای متشنج سیاسی کشور، مقابله و مناظره روی موضوعاتی مثل هویت افغان و افغانستان، همواره بر محور حب و بغض میچرخد و در آن احساس هم میهنی یا رسم دیرینهٔ ‘وطنداری’ زیر تهدید قرار دارد.”

حالا کجای این سر آغاز “عاری از موضعگیری مشخص ملی است”؟ کجای این نوشته “به نفع دشمنان است”؟ و کجای این برداشت “مردم افغانستان را مورد تحقییر و توهین قرار داده است”؟ هیچکدام! ستانیزئ به راستی دلایل و انگیزه های تهدید بر “هویت افغان و افغانستان” را از طرف دشمنان این دو ارزش ملی از محور حب و بغض میداند که خطر جدی از میان رفتن احساس وطنداری در میان هموطنان از آن متصور است.

سیستانی بدون کوچکترین تبصره از چند صفحه مباحثات عالمانه فلسفی، تاریخی، جامعه شناسی، زبانشناسی و تاریخی و مذهبی ستانیزی به ارتباط آریانا، خراسان و افغانستان. که موضوعات اصلی مقاله را تشکیل میدهند. گذشته آخرین پاراگراف مقاله را زیر تیغ انتقادات بیجا و بی اساس خود قرارداده زمان ستانیزئ را به ارتباط آن تکفیر کرده موصوف را به عنوان یک فرد غیر ملی به یک خواننده ناآگاه معرفی میکند. چرا؟

آیا سیستانی در تمام مباحثات عالمانهٔ ستانیزی در مورد آریانا، خراسان و افغانستان کدام خطایی از نظر فلسفهٔ تاریخی، برداشتهای جامعه شناسی، تفکر سیاسی، خطای زبانشناسی و برداشتهای مذهبی نتوانست پیداکند که پاراگراف کلی آخر مقاله را هدف قرار داد؟ حقیقت آن است که نخیر اعظم سیاسی هرگز قادر نیست در مباحثات تاریخی فلسفی و جامعه شناسی و زبانشناسی و یا علوم تصوف و عرفان با زمان ستانیزی مقابل شود. بنابر آنچه برای سیستانی باقی میماند پیچیدن به شکلیات و کلیات، دست زدن به سفسطه، خت کردن موضوع و توطئه گر ناجوانمردانه برایبدنام کردن یک دانشمند پشتون ملی گراست که به حق از پرداختن به قومیگری در نوشته های خود دوری میگزند. بیایید باهم ببینیم که سیستانی در پاراگراف آخر مقاله زمان ستایزئ استخوانهای کدام قومپرستی را یافته است که او را محکوم به داشتن افکار غیر ملی محکوم کرده پورتال افغان-جرمن آنلاین را وادار میکند به خاطر این پاراگراف مقاله را حذف کنند!

در جملات نیمهَ دوم پاراگراف اخیر مقاله ستانیزی که موردنقد سیستانی قرار گرفته میخوانیم که:

“…در چنین شرایطی چیزفهمان تاریخ را بازنویسی میکنند و سیاستمداریان در بازار لیلام تعصبات خودمنکران بیگانه پرست، هویتهای اریانا، خراسان و افغانستان را به طور عمده و پرچون، به قیمت تحقیر ارزشهای ملی/مملکتی/کشوری افغانستان به معرض مزایده گذاشته اند. مردم افغانستان یا مثل دنباله روان غیر مسوول عمل میکنند، یا در برابر وقایع از ناامیدی بیتفاوت گردیده اند.”

اعتراض سیستانی در مقابل این پاراگراف چیست؟ او سوال میکند که “چرا نویسنده کلی گوئی میکند؟ چرا آنهایی را که علنآ با نام افغان وافغانستان دشمنی میورزند، واز طریق رسانه های چاپی وگفتاری برضد هویت ملی افغانستان تبلیغ میکنند، فاش نمیکند؟ چرا نویسنده ترو خشک را در یک تنورمیسوزاند ؟ چرا بطورکلی همه سیاستمداران افغانستان را بدون بردن نام شان؛ عمده فروشان وپرچون فروشان هویت ملی قلمداد میکند؟…مردم افغانستان را به حیث دنبال روان سیاستگران هویت فروش (شبیه گله های گوسفند) نباید تحقیر کرد”.

آیا سوالات سیستانی در مورد پاراگراف آخر نوشته ستانیزئ برحق اند؟ به هیچصورت نه! سیستانی جملات اول پاراگراف آخَر را در اینجا نه آورده است تا خواننده زمینهٔ آنچه را ستانیزی بعدا میگوید بداند. اگر سیستانی در نقد خود از مقالهٔ ستانیزئ صادق میبود نتیجه گیری ستانیزئ را از مباحث مقاله بطور کامل مطرح میکرد نه فتنه گرانه بطور انتخابی صرف یک قسمت پاراگراف اخر را در تجرید از جملات شروع آن.

ستانیزئ در نتیجه گیری از مباحثات خود در مورد آریانا، خراسان و افغانستان که مملو از معلومات با ارزش برای نسل جوان ماست مینویسد که:

“مطالعهٔ تاریخ سه صد سال اخیر منطقه بدون حماسهٔ افغانستان نه قابل مطالعه است و نه قابل فهم. علیرغم خساراتی که بر پیکر آن وارد گردیده افتخارات بزرگی را در تاریخ مبارزات ضد استعماری جهان نصیب گردیده که به نحوی هویت سیاسی و تاریخی ما را پرمعنی میسازد. در بازی ماهرانه یی که به کوشش بیگانگان برای تغییردادن نام افغانستان روی دست است هم از قربانیهای نسلهای گذشته چشم پوشی میشود و هم نسلهای آینده از افتخارات آن محروم میشوند. در شرایط امروزی، چون تغییرناپذیری سرحدات کنونی بین کشورهای منطقه به حیث یک واقعیت ضروری پذیرفته شده است. عجالتآ تهدیدی متوجهٔ خاک افغانستان نیست، ولی تهدید به منابع زیر خاک آن است. تهدید از بیرون به مردم افغانستان نیست، بل تهدید به هویت ملی مردم افغانستان است. تهدید برای تغییر زبان و مذهب افغانها نیست، ولی دسایسی برای برانگیختن حساسیتهای مذهبی و زبانی به منظور دامن زدن به اختلافات بین مردم افغانستان است. در چنین شرایطی چیزفهمان تاریخ را بازنویسی میکنند و سیاست مداریان در بازار لیلام تعصبات خودمنکران بیگانه پرست، هویتهای اریانا، خراسان و افغانستان را به طور عمده و پرچون، به قیمت تحقیر ارزشهای ملی/مملکتی/ کشوری افغانستان به معرض مزایده گذاشته اند. مردم افغانستان یا مثل دنباله روان غیر مسوول عمل میکنند، یا در برابر وقایع از ناامیدی بیتفاوت گردیده اند.”

  آیا ستانیزئ کلی گویی میکند و تر و خشک را در یک تنور میسوزاند؟ نخیر به هیچصورت چنین نیست. او مینویسد “در چنین شرایطی چیزفهمان تاریخ را بازنویسی میکنند”. اگر با توجه به متن کامل پاراگراف آخر مقاله ستانیزی آقای سیستانی نفهمیده باشد که منظور ستانیزی از چیز فهمان همان تیوریسنهائی در قماش عبدل لعلزاد، عزیز آرینفر، فهیم ادأ، فواد پامیری، نجیب مسیر، عبدالحی خراسانی و امثلهم اند که با سایتهای مشخص “برگهَ بازنگری تاریخ” در فیسبوک و غیره سایتهای انترنتی در تکاپوی باز نویسی تاریخ افغانستان بر مبنای اهداف تنگ نظرانه قومگرایان تاجیک اند، مشکل خود سیستانی است نه مشکل ستانیزئ. نام گرفتن اشخاص شیوه کار ستانیزی نیست.

آیا ستانیزی همه سیاستمداران افغانستان را بدون بردن نام شان عمده فروشان وپرچون فروشان هویت ملی قلمداد میکند؟ هرگز نه، او از “سیاست مداریان” گپ میزند نه از سیاستمداران که این تفاوت را سیستانی نه فهمیده است. ستانیزی در بخش اول پاراگراف آخر، که سیستانی آنرا غیر صادقانه از نظرها پنهان میکند، نوشته است که:

“در بازی ماهرانه یی که به کوشش بیگانگان برای تغییردادن نام افغانستان روی دست است هم از قربانیهای نسلهای گذشته چشم پوشی میشود و هم نسلهای آینده از افتخارات آن محروم میشوند.”

آیا کسی در افغانستان وجود دارد که نداند چه کسانی در بازی تغییر نام افغانستان و تغییر هویت ملی مردم افغانستان مشغول اند؟ آیا ستانیزی بایدآنهایی را که علنآ با نام افغان وافغانستان دشمنی میورزند نام گرفته افشاَ میکرد؟ نخیر هیچ لزومی ندارد و این چهره ها را همه میشناسند.  این روش ستانیزئ نیست چیزی که عیان است چه حاجت به بیان در یک مقاله اکادمیک است. او ثارنوال این کشور هم نیست.

آیا ستانیزئ مردم افغانستان را شبیه گله های گوسفند تحقییر میکند؟ با هیچ زبان و هیچ منطقی چنین نیست. وقتی او مینویسد “مردم افغانستان یا مثل دنباله روان غیر مسوول عمل میکنند، یا در برابر وقایع از ناامیدی بیتفاوت گردیده اند.” جامعه افغانستان را بدرستی توضیح کرده است. آیا سیستانی گفته میتواند که آیا بزرگترین رسانه های تصویری و چاپی، رادیویی و انترنتی از جمله تلویزیون های طلوع، یک، آریانا و روزنامه های پر خواننده هشت صبح و آزادی و امثالهم  ورسانه های ولایتی به مثابه بیان کننده گان افکار عامه به چه اندازه کوشش هایی راکه برای تغییردادن نام افغانستان و هویت ملی مردم جریان دارد بازی ماهرانه به کوشش بیگانگان میدانند؟ مگر این دنباله روی غیر مسوولانه نیست؟ شاید گفته شود که اینها خود مبلغ کوشش برای تغییر هویت ملی و نام افغانستان اند در آنصورت آنچه باقی میماند اکثریت خاموش اند که به گفته ستانیزی “در برابر وقایع از ناامیدی بیتفاوت گردیده اند.”

برای بهتر دانستن ستانیزئ باید به شیوه تحقیق و نگارش او توجه داشت.  زمان ستانیزئ به تاریخ نگاه تحلیلی دارد نه برخورد تکراری، طبیعت و بشریت را با تازه نگری بررسی میکند نه با تقلید و سنت گرایی، از این رو در تلفیق حقایق تاریخی با مسائل سیاسی، نظریات او در حیطهٔ مسلکی قرار دارند و عاری از شیوه های شخصی سازی، احساساتی، شعارگونه و عوامفریبانه اند. اینها از خصلتهائی اند که اعظم سیستانی یا قادر به درک آنها نیست و یا اینکه دانسته از آن برای فریب، اغواگری و به کرسی نشاندن توطئه های شخصیت کشانهٔ خود سؤ استفاده میکند.

این مقاله را با نقل این جملات از مقاله محترم زمان ستانیزئ زیر عنوان “از کج فهمی تا کج قلمی” که یکسال قبل در آریانا افغان آنلاین نشر شده بود ژاتمه میدهم:

“در قاموس آقای سیستانی اصطلاح عفت قلم و حرمت کلام موجود نیست زیرا وی تحقیر و تمسخر دیگران را ‘وطنپرستی’  پنداشته بی حرمتی ها را در لفافهٔ القاب ‘علمی’ جایز می پندارد. من با این روش او نه برابری کرده می توانم و نه تربیه خانودگی ام به من اجازه میدهد به شخصیت کسی تعرض کنم. ولی حق دارم با نظریات شان با رعایت ادب در چهارچوب اصول مناظره علمی مقابله کنم. “

هدف این نوشته نیزهمین بود.

(پایان)

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب