پنجشنبه, مې 16, 2024
Homeکلتورزندګینامه الماس شرق و بلبل حبیبیه

زندګینامه الماس شرق و بلبل حبیبیه

دودیال

( به مناسبت چل و یکمین سال وفات احمد ظاهر)

در زمره یادکرد از هنرمندان شایسته ومحبوب ما که در ماه جوزا داعیه اجل را لبیک ګفته و یاد شان در خاطرات ما زنده است و حق دارند تا برایشان اتحاف دعادنموده از فعالیتهای هنری شان ستایش کنیم اینک نوبت به احمدظاهر میرسد. این قلم یادی از استاد اولمیر، استاد سراهنګ، استاد هماهنګ و استاد محمد عمر داشت، اینکه احمد ظاهر، که هنرمند محبوب جوانان است وبرعلاوه متعلم همان مکتبی بود که راقم الحروف نیز فارغ آن میباشد. بناً به هر دو دلیل نتوانست دست به قلم نبرد و یادی از او نشود، خاطره ی از آن دورانها را میګذارد به نوشته دیګر. درینجا طور مختصر زندګینامه او نګارش یافته است:

احمد ظاهر هنرمند اماتور مشهور افغانستان؛ پسر دوکتور عبدالظاهر( داکتر طب)بود که از چهره های، لایق، شناخته شده، مورد احترام ،شخص ممتاز و  روشنفکر عصر خود محسوب میگردید، بود.

این هنرمند محبوبدر ۲۴جوزای سال ۱۳۲۶ شمسی (۱۹۴۷ میلادی) در منزل پدری اش واقع چهارراهی انصاری شهر نو کابل متولد گردیده است، پدرش دوکتورعبدالظاهر متولد ولایت لغمان بود. ازینکه در آن زمان اکثراً کوشش مکیردند نامهای پسران به شکلی از اشکال با نامهای پدر ویا پدرکلان نزدیکتر و همقافیه تر باشد، بنابرهمین لحاظ نام اورا احمد ظاهر ګذاشتند. وی در لیسه حبیبیه درس خواند توام با اموختن دروس؛ عشق مفرط به موسیقی و اوازخوانی پیدا کرد. او ګروه نوازندګانش را از جوانان همان وقت و اکثراً ازمتعلمین همین مکتب تشکیل داد و خود نیز هم مینواخت و هم اهنګ میساخت وهم می خواند. او زیادتر اکاردیون مینواخت(سازیکه شرقی نبود و اماتورها انرا جدیداً رواج داده بودند) ولی به هارمونیه نیز دسترسی داشت، حیرت اور انیکه او یګانه کسی بود که بادست چپ مینواخت. درهمان اوایل خوب درخشید، معلمان هنرپرور واداره مکتب این استعداد را تشویق نمود وبرایش فرصت دادند و این امر سبب گردید تا از سن ۱۶ سالگی حق اشتراک در کنسرت های لیسه حبیبیه را کسب نماید. احمد ظاهر در سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۴ شمسی (۱۹۶۵ میلادی) همکاری های هنری خود را با رادیوی افغانستان نیزاغاز کرد، چنانکه آهنگهای (آخر ای دریا…)و (بی تو ګلګشت چمن…)  را که کمپوز آن از خودش و تصنیف از ضیا قاری زاده میباشد تهیه و اجرا کرد. متعاقبا اهنگ های متعددی دیگری را پیشکش نمود. احمد ظاهر در راستای هنرش استاد نداشت، ولی استعداد، خلاقیت و ابتکار و بالاخره همکاری استادان ماهر در هنر موسیقی؛ به خصوص استاد ننگیالی اسمعیل عظیمی سلیم سرمست و دیگران را با خود داشت. وقتیکه استعداد ش درخشید فضل احمد نینواز، شاولی ولی(اهنګساز) نیز به او توجه کرند. تا مدتی متکی به خود و بدون استمداد کمک به سرودن پرداخت در کنسرتهای روز معلم، روز مادر و روزهای رسمی وملی اشتراک کرد و جوانان برایش کف زدندو استقبال کردند. تشویق و استقبال جوانان او را در صف اول هنرمندان اماتور قرار داد که محصول نوآوریهای خودش و ګروه نوازندګانش بود، ضمنا برای اشنایی به اساسات موسیقی به شکل تیوریکی نیزتوجه کرد و غرض اموزش حرفوی به کشور هندوستان سفر نمود.  قابل ذکر است که احمد ظاهر در پی فراغت از لیسه ی عالی حبیبیه،در سال ۱۳۴۶ شمسی =۱۹۶۷ میلادي به دارالمعلمین عالی سیدجمالدین افغانی شامل و آنرا به پایه اکمال رسانیده و در رشته تعلیم و تربیه و فراگیری تحصیلات عالی از پوهنتون ممبیی به هندوستان سند درجه لیسانس را به دست آورده است. احمد ظاهر سه بار ازدواج نموده است و ثمره ازدواج وی یک پسر و یک دختر میباشد که اکنون در خارج از کشور اند.

این هنرمند بر علاوه اوازخوانی؛ بعد از کارمداوم و برګشت از هندوستان  به آلاات مختلف موسیقی مانند هارمونیه، اکاردیون، ارگن، پیانو و فلوت(توله) نیز دسترسی بیشتر و بیشتر یافت.  در ترکیب آلاات موسیقی شرقی از ارگون و اکاردیون استفاده می نمود. قابل ذکر است که آمیزش موسیقی شرقی و غربی و همآهنگ سازی این دو نوع موسیقی را با استفاده از شیوه و سبک خاص خویش یکجا ساخت. وی در سال ۱۳۵۱ شمسی =۱۹۷۲ میلادی به حیث هنرمند آماتور آوازخوان اول سال شناخته شد و در سال ۱۳۵۳ شمسی ۱۹۷۴ میلادی میان هنرمندان وقت منحیث بهترین آوازخوان جایزه اول مطبوعاتی را کسب نمود. نظرخواهی را که مجله آواز به راه انداخته بود او در جمله اولین ها و سرامد زمان خود قرار ګرفت.

احمد ظاهر در ضمن آوازخوانی مصروفیت های رسمی در روزنامه کابل تایمز Kabul Times افغان فلم و رادیو افغانستان داشت. مدتی هم در وزارت پلان مشغور کار بود.به مرور زمان کنسرت های متعددی را اجرا کرده طنین آوازش حتی از مرز ها گذشت به این ملحوظ سفر های زیادی جهت اجرای کنسرت در کشور های هندوستان ایران پاکستان تاجکستان و کشور های اروپایی مثل : ایتالیا فرانسه، انگلستان، اتریش، و آمریکا داشته است.تعدادی آهنگ های که از خود باقی مانده به ۳۹۵ پارچه میرسد که در ستدیو های مختلفی ثبت گردیده است، از جمله:  ۷۵ آهنگ در استدیوی رادیوی کابل ۱۷۱ آهنگ در استدیوی افغان میوزیک، ۶۳ آهنگ در استدیوی میوزیک سنتر، ۲۳ آهنگ در آریانا میوزیک و ۶۳ آهنگ محفلی میباشد و دو پارچه آن ثبت تلویزیون نیز گردیده است. از جمله اولین آهنگهای او( آخرای دریا…) و (گر کنی یک نظاره، میزیبد…) و آخرین آهنگی او (باده ها خالیست…) و یک آهنګ دیګرش که هنوز تکمیل نگردید (من در این ویرانه منزل گنج ها گم کرده ام) میباشند. او برعلاوه اهنګهای دری، یکتعداد اهنګهای پشتو، هندی، انګلیسی و روسی  نیز دارد که در انتخاب لندی ها واشعار ان دقت کافی کرده، مثلاً میګوید:

په کلا درې کوترې ناستې –  یوه ویشتل کا بله ځان سنګاروینه

یا : لاړ شه ننګرهار ته کمیس تور ماته راوړه – تازه تازه ګلونه درې – څلور ماته راوړه

آهنګ انګلیسی او (  It’s now or never…) خیلی مشهور است.

احمد ظاهربا ادبیات آشنایی داشت، در انتخاب شعر دقت میکرد، بهترین ها را میګزید.  از شعرای قدیم بیشتر از دیوان حافظ و معاصران نو پرداز بیشتر از فروغ فرخزاد، سمین بهبانی، لاهوتی، سلیمان لایق،رهی معیری، امیری، بارق شفیعی و غیره را به گزینش گرفته و آهنگهای ماندگار خویش را ساخته است.با یاکتعداد هنرمندان دیګر مانند احمد ولید، ژیلا، هنګامه و ناشناس اهنګهای دوګانه دارد.اوبه ګل نرګس که در ولایات شرقی کشور میروید، علاقه ی زیادی داشت. هر زمستان درجلال اباد در منطقه ی جشن آن ولایت، یعنی در کنار دریای کابل نزدیک پل بهسود با رفقایش مصروف کاغذپران بازی و ګشت وګذار میبود، در تابستانها به قرغه میرفت و علاقه به اببازی داشت. از اولین های او که برای دریا سروده، معلوم میګردد که با دریا روابط عاطفی داشته است و از دریا پرسیده:(کجا جویم منزلت را؟) که هیچ جا منزل و قرار او را نیافته مانند خودش. احمد ظاهر در ۲۴ جوزای سال ۱۳۵۸ شمسی =۱۹۷۹ میلادی در جاده سالنگ در شمال کابل در یک حادثه ی ترافیکی به عمر ۳۳سالګی جان خود را از دست داد.درین سفر تفریحی باوسه تن دیګر نیز بودند که انها زنده وسلامت ماندند. در مورد مرګ وی نظرات، شکوک وروایات مختلفی وجوودارد، ولی یکی هم مطلقاً تائید و روشن نشده، به نظر بعضی ها هنوز هم ابهاماتی وجود دارد. بعد از وقوع حادثه ی ترافیکی او را به شفاخانه پروان در چاریکار انتقال دادند، ولی نسبت شدت ضربه  وفات یافت.روزیکه جنازه اش را به چهارراهی انصاری در منزل پدری اش رسانیدند، به روز دیګری آن ، جنازه اش به همراهی هزاران علاقمند هنر او و شهریان کابل از شهرنو تا مسجد پلخشتی همراهی و نماز جنازه اش در مسجد پل خشتی ادا و در شهدای صالحین دفن ګردید. روحش شاد و جنت فردوس نصیب اش باد (امین یارب العلمین). اکنون هزاران دلبسته هنرش به مزارش رفته از او وهنر او یاد مینمایند وبرایش دعای مغفرت میفرستند.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب