پوهاند محمدبشیر دودیال
باوجود آنکه ثابت گردید که سال جاری خشکسالی بی مانند در مناطق هلمند، قندهار، نیمرز وفراه بود، ولی مقامات ایران هنوز هم روی رها نمودن آب به سمت ایران تاکید می ورزند. از زمانیکه کار بالای اعمار بند کمال خان جریان داشت وبعد از تکمیل آن، ایران بالای موضوعات جریان آب مانند همیشه پافشاری داشت، تا انکه اداره ملی آب که بعد از تقسیم وزارت آب و برق به دو اداره، تشکیل شده بود، به جانب ایران پیشنهاد نمود که در سه نقطه معین روی جریان واندازه آب حاضر اند، به مذاکره بپردازند ودر ضمن جانب افغنی اطمینان دادند که طبق معاهده سال ۱۳۵۱ش. به همان اندازه آب با رعایت حُسن همجواری نیز جریان خواهد داشت. اما جانب ایرانی اصلاً با مدیریت آب و ساختن بعضی تاسیسات در کنار ویا بالای دریا های افغانستان در داخل کشور مخالف بود، در حالیکه خود تاسیسات زیادی به شمول نصب تکنالوژی آب برداری و چاه ها در سرحد ایجاد نموده اند. ایران طی سالیان طولانی در صدد تخریب بند های آب افغانستان بود و وزارت آب وبرق را نیز به شکل از اشکال تطمیع نموده بود، تا اینکه طی چهار سال اخیر جمهوری اسلامی افغانستان، اداره ملی آب درقسمت مدیریت آب اقدامات ملی، مسلکی و قانونی نمود. بعد از سقوط نظام و ایجاد خلای قدرت و حاکمیت ملی، ایران در صدد دوباره جریان آب گردید و از هیچ نوع تلاش دریغ نورزید. حتا مجالس غیر مسلکی، ولی سیاسی و دپلوماتیک را با افراد حاکمیت انجام دادند. افغانها تاکید می ورزیدند که مجلس روی چنین موضوعات به جز آنکه سندی در دست جانب ایران بدهد، برای افغانستان مفادی ندارد. خصوصاً که در حاکمیت افرادی متخصص، مسلکی و وفادار به منافع ملی وجود ندارد. اما باوجود آن هم متخصصان مسایل آب آن کشورحتا تا دهراود آمدند و بنام ( راستی آزمایی) مشاهدات خود را بسر رسانیدند. بازدید افراد کشوربیگانه از منابع طبیعی، جغرافیا و بندها وسایر تاسیسات حیثیت تجاوز به حق و مسایل محرم شمرده میشود. سخن بدانجا رسید که متخصصان جانب ایران حتا تا بند کجکی رسیدند، باوجود مشاهده کم آبی، هنوز هم پافشاری دارند که باید برای ایران آب داده شود و اعلان نمودند که به چنین بازدید ها و کنترول اندازه آب در داخل کشورما، در نقاط دلخواه شان ادامه میدهند.
مسایل آب افغانستان برای همسایه های ماخیلی مهم وحیاتی است، چنانچه یک هدف ایجاد وطولانی ساختن نزاع های داخلی و جهادها همین موضوع بوده تا بتوانند از منابع آب افغانستان بهره برده و افغانستان نتواند روی مدیریت آبهای خود حتا فکر کند.
بعضاً موضوع تطمیع اشخاص مطرح میگردد. این نه تنها در مورد مقامات ومسئولین ادارت آب، بلکه زمانی در پوهنتون به چنین مداخلات و تطمیع مشکوک بودیم. یک مثال آن جلو گیری و حذف مضمون ( اقتصادمنابع طبیعیNatural Resources Economics/) در پوهنځی زراعت پوهنتون ننگرهار طی سالهای ۱۳۸۳ الی ۱۳۸۶بود. درین پوهنځی شخص بنام غلام نبی بلوچ بااستفاده از شرین زبانی، حیله ونیرنگ و تملق و تعلق توانست نه تنها این مضمون را از نصاب منظور شده وزارت بکشد، بلکه از تدویر سیمنارها و کنفرانسها درمورد آب و منابع آب جلوگیری می نمود. زمانی با او به بحث پرداختیم و درمورد اهمیت بند آب و مدیریت آب در ولایت خود شان( نیمروز) باایشان توضیح دادیم، ولی او میگفت مردم ما از تجارت موتر،موتر سایکل وسایر مواد با ایران به مقایسه زراعت مفاد بیشتربدست می اورند(!؟). یعنی اشاره او به چینل ها و دهلیزهای اقتصاد سیاه، جرمی و غیر رسمی بود. طبق گفته خودش در نیمروز مردم گندنه، گشنیز، رومی … را نمی کاشتند وباغهای مثمر نیز وجود نداشت، نه آب بود ونه فهم کشت. فقط مردم دادو ستد در سرحدات وانتقال بعضی اموال و مصورفیت در مالداری بوده و ازین بابت زندگی (خوب!) داشتند. به این ترتیب این شخص باوجود انکه استاد در فاکولته زراعت بود، ولی از مسایل اقتصادمنابع طبعی ابا می ورزید. او فرد مشکوک وبدون اقارب نزدیک بود، اولاد ها وخانمش به خارج مهاجر شده اند.
خوشبختانه زمانیکه در پوهنتون هرات روی نصاب درسی پوهنځی های زراعت کشور بحث دوام داشت و نصاب زراعت ننگرها را حاضر کردند، دیده شد که محصلان این دوره ها بدون تعقیب این مضمون با نضاب ناقص فارغ گردیده اند، همه استادان پوهنځی های زراعت حاضر درین سیمنارتجدید نصاب، به این حالت تاسف کردند، فیصله نمودند تا این مضمون دوباره در نصاب گنجانیده شود(ازتوجه داکتر فضل، داکتر محمد آقا، داکتر غوث وسایرین ممنون). اوضاع این شخص( غ.ن.بلوچ) دایماً مشکوک میبود، زمانی اوتخلص سیدی را برگزید وبعضاً بدون تخلص امضا میکرد. هدف ازین یادآوری این بود که همسایگان از هر امکان استفاده میبرد تا افغانها را از ارزش و استفاده منابع شان غافل نگه دارند. درحالیکه آگاهی ازمنابع طبیعی نه تنها باعث تقویه احساس اتکا بخود میگردد، بلکه باعث افزایش غرور ملی میگردد مثلاً داشتن معدن درجه دوم مس درجهان، لیتیم بی مانند، لاجورد نامدار، آهن حاجیگک… اینها حس حُب وطن را درجوانان می افزاید. نه تنها از لحاظ اقتصادی و مادی، بلکه از لحاظ سمبولها نیز مثلاً: عقاب افغانی، مارکوپولو، پلنګ برفی، اسپهای قطغنی …
به هر صورت؛ هدف این است که درهیچ موقعیت ودرهیچ زمان نباید از مسایل ملی(خصوصاً منابع طبیعی) غافل بود. در کشور های دیگر بیشترین توجه و بودجه به انکشاف، مدیریت، تفحص و استفاده ی بادوام آنها معطوف است. تمرکزSDGs وهدف از انکشاف پایدار (sustainable development) نیز همین مفهوم است.
سایر کشورها نه تنها ادرات مجهز وکادر مسلکی برای مدیریت درین عرصه دارند، بلکه در تربیه نسل جدید و اجرای تحقیق منابع نیز مصروف اند.
متاسفانه یکتعداد اهالی ولایات سرحدی از مدیدی نسبت عدم توجه دولت یا به زندګی بخور نمیر قناعت نموده، به انکشاف و استفاده معقول ازمنابع اقدام نه نموده اند ویا هم خود را از طریق اقتصاد غیررسمی و اقتصاد سیاه صاحب ثروت ساخته اند. مثلاً مردم نیمرزو/زرنج، پکتیا، کنر… در فکر مهار آبهای روزمینی و استفاده از آن در انکشاف زراعت، مالداری و باغداری نبودند، ولی بنا بر مجبوریت و عدم موجودیت پلانهای اقتصادی به قطع جنګلات، قاچاق در سرحدات و فروش پیداوار طبیعی اکتفا نموده اند. در ین مورد نبود تعلیم و احساس ملی و اراده مالکیت بر منابع محلی نیزرول داشته است. اینک بدبختانه موضوع تا حدی پیش پا افتاده ګردیده که سایرین در داخل کشور اقدام به (تشکیک) و بازدید و اصدار حکم در مورد منابع طبیعی کشور ما مینمایند. غرض حل مسئله به دو اقدام ضرورت است:
۱.اجرای تحقیقات علمی درمورد مدیریت، انکشاف و استفاده پایدار از منابع وتربیه ی ماهرین متخصص درزمینه،
۲.تقویه احساس ملی در ولایات، شریک ساختن مردم محل در مفاد منابع و مسئول شمردن آنان در حفظ منابع( آب، معدن، حیات وحش، چراګاه و زمین)،
۳.آګاهی دهی از ارزش محسوس وغیر محسوس منابع و مسایل محیط زیست و تقویه این انګیزه که منابع وثروت طبیعی صرفاً (میراث) نبوده، بلکه یک امانت است، چنانیکه از نیاکان برای ما مانده، باید به نسل آینده آن را بسپاریم.
۴. باید به منابع طبیعی بحیث یک سرمایه دیده شود، از مفاد سرمایه استفاده نمود، ولی خو سرمایه بشکل ثابت برای نسل های اینده نګهداری و سپرده شود،
۵. شناسایی افرادیکه برای منابع اجنبی استخدام و جلو تحقیق در عرصه منابع طبیعی و مدیریت درست ان را می نمایند و اذهان مردم را ازدانش و احساس به سمت منافع غیرمشروع جلب می نمایند.
۶.انکشاف دادن تحقیقات علمی در ساحات منابع طبعی و آموزش جوانان درین عرصه ها؛ خصوصاً دانش هایدرو لوژی و هایدرو متری و اقتصاد زمین( Land Economics).
۷.حفظ اسرار، موقعیتها، مسیر، حجم و ارقام انواع منابع(آب، معدن، حیات وحش، زمین، نباتات طبی و صنعتی، جنګل و چراګاهها).
۸.برګرداندن مذاکرات در مورد ابهای کشور، از شکل دپلوماتیک وسیاسی به شکل مسلکی و از شکل غیر ضروی به شکل اولویت ملی.
۹.جلوګیری از تخریب محیط زیست و توجه بیشتر به پالیسی سازی در عرصه ی منابع طبیعی و حفظ پارکهای ملی.
به امید تحقق پيشنهادات فوق الذکر.
ایران با از بین رفتن سیستان بنسبت خشکسالی است! مردمش مهاجر و سیستان بالخره از تغیر اقلیم از بین میرود و ایران این را میداند!
برای ایران باید ګفته شود که سیستان را به افغانستان بدهد تا هم به بحر برسد و هم برایش اب بدهد!