امیر حبیب الله قسمت سوم
امیرعبدالرحمن خان، بنا بر تجربه دوازده سال زندګی که در اسیای میانه سپری نموده بود، همیشه به نیات امپراطوری روسیه بدبین بود. او به این عقیده بود که روسیه دایماً میخواهد قلمرو خودرا به سرحدات هند نزدیک نموده تا هر آن امکانات حمله به هندوستان را داشته باشد. بالمقابل، برتانیه میخواهد که دول اسلامی که بین هندوستان و قلمرو روسیه قرار دارند قویتر و باثبات تر باشند تا در مقابل حملات روسیه مانند سد محکمی استوار باشند. او، در حالیکه به نیات انګلیس هم چندان اعتماد ندارد و از صمه های که دولت انګلیس به افغانستان رسانده اند یاد آورمیشود، مینویسد” … شک نیست که تمام مسلمانان دنیا بدوستی دولت انګلیس از دوستی دولت روس بهتر مایلند. مسلمانها میدانند که راحت و امنیت آنها بسته به این است که با دولت انګلیس دوست باشند لهذا بهمین جهت با اینکه از دولت انګلستان بیشتر از دولت روس صدمه خورده اند باز هم ابداً مایل نخواهند بود بمخالفت دولت انګلیس با دولت روس متفق بشوند و اګر یک وقتی هم این اقدام را بنمایند اجباری خواهد بود. بملاحظه دلایل مذکوره فوق مطلبی در باب مقاصد دولت انګلیس و سلطنت هندوستان و نیز بجهت پیشرفت دولت عثمانی و ایران و افغانستان خیلی معتنا میباشد. مطلب مذکور اظهاریست که اګر اظهار مذکور را سیاسی دانهای دول مذکوره قبول نمایند بجهت آنها خیلی نافع خواهد بود. مطلب مذکور اینست که دولت عثمانی و ایران و افغانستان که سه دولت برادارانه اسلامی هستند و بیک دین متدین هستند باید با همدیګر کمال اتحاد را داشته باشند و اګر ممکن باشد پایتختهای خودرا بواسطه راههای آهن و خطوط تلګراف بیکدیګر وصل نمایند. این تدبیر بمنزله دیوار محکمی در مقابل تخطیات استمراری دولت روس بطرف هندوستان خواهد ګردید و بجهت خود دول اسلامیه هم اسباب محافظت خواهد شد. چون بنای این اتحاد ثلاثه بجهت منفعت دولت انګلیس میباشد و بیشتر بسته بمیل و همراهی دولت مذکوره است هر چه زود تر دولت انګلیس بجهت اجراء این کار اقدام بعمل بیاورد بهتر خواهد بود. دولت عثمانی و ایران قبلاً ساعی بودند که بین خود شان دوستی محکم قایم نمایند. ولی افغانستان چون با دولت انګلیس معاهده نموده است که با سایر دول خارجه بدون اطلاع و صواب دید دولت مشارٌ الیه مذاکرات پولیتیکی ننماید نمیتواند با دولت ایران و عثمانی مذاکراتی بنماید. اګرچه افغانستان مقاصد دولت ایران و عثمانی را مقاصد خود میداند…” تاج التواریخ جلد دوم ص ۱۹۱
امیر حبیب الله خان، در زمینه پالیسی خارجی، سیاست سلف خودرا تعقیب نموده و تا اخرین روز حیات خود از دوستی با روس ها اجتناب میورزید و با انګلیس ها نزدیک میبود. او، مانند پدر خود، در داخل خاک افغانستان آزادی مطلق عمل را حفظ مینمود. البته برخلاف پدر خود، در قبال مخالفین سیاسی نسبتاً به نرمی عمل میکرد و در مسله اصلاحات، با وجود مخالفت های شدید سردار نصرالله خان و ملاهای طرفدار او، حتی الوسع سریعتر عمل مینمود.
امیر حبیب الله خان در دوستی با انګلیس ها، تا آخرین درجه، از استقلال اراده خود دفاع مینمود. بعد از وفات امیر عبدالرحمن خان، وقتی وایسرای حکومت هند برتانوی لارد کرزن Lord Curzon از حبیب الله خان دعوتی بعمل آورد و خاطر نشان ساخت که چون موافقه ایکه بین امیر عبدالرحمن و حکومت هند برتانوی صورت ګرفته شکل یک موافقه خصوصی داشته است بناءً امیر حبیب الله باید به هند سفر نموده تا در باره بعضی مواد بحث نموده و تجدید نظر صورت ګیرد. ولی امیر حبیب الله خان دعوت اورا نپذیرفت و در جواب نوشت که نسبت مشکلات داخلی به هند سفر کرده نمیتواند. ضمناً در نامه جوابیه خود نوشت:” دوست مهربانم، من کاملاً متیقین هستم که در موافقه ایکه موجود است هیچ چیز جزیی و یا کلی حذف نشده و کدام تغییری رخ نداده که ارزش تفسیر و یا قید شدن در کتاب را داشته باشد” Sykes P 217
امیر حبیب الله خان، برخلاف ذهنیتی که در باره او حاکم است، و اورا مزدور حکومت هند برتانوی قلمداد مینمایند، از روزهای اول سلطنت خود تا آخرین روز حیات استقلال اراده خودرا حفظ نمود و هیچګاهی به حکومت هند برتانوی اجازه لطمه زدن به غرور افغانی خود را نداد. امیر به دشمن درجه یک حکومت هند برتانوی، ملانجم الدین (د هډې ملاصاحب) نه تنها اجازه بودباش مصوون در خاک خود را داد بلکه با عزت و وقار به وسیله تخت روان تا خاک افغانستان آورد. او تا آخرین رمق حیات خود، در حالیکه هیچ وقت از دشمنی با انګلیس ها دست برنداشت، در مرکز خود هډه با عزت و وقار زندګی بسر برد.
ضمناً اپر یدی های سرحد را، خصوصاً قبیله زخه خیل، که از سالهای سال یاغی بودند و بر مراکز انګلیس ها حمله های پی در پی میکردند، به دربار خود پذیرفتند. خواص خان اپریدی را، که یکی از دشمنان سرسخت حکومت هند برتانوی بود، با آغوش باز پذیرفت و به او وعده کمک های مالی و نظامی داد. امیر به خواص خان وعده سپرد که به هر داوطلبی که او در لشکر قومی خود استخدام نماید دو برابر معاش یک عسکر افغان را خواهد داد و بر علاوه آن یک ماه معاش پیشکی را تادیه خواهد نمود. Hamilton, PP446-447
امیر چون از وضع متکبرانه ویسرای هند لارد کرزن نفرت داشت، دعوت اورا به هند برای بیش از پنج سال معطل نمود و در اواخر سال ۱۹۰۶، وقتی به هند سفر نمود که لارد منتو به عوض لارد کرزن مقرر شده بود. نه تنها در امور داخلی خود به هیچ ګونه مداخله حکومت هند برتانوی اجازه نداد؛ نه تنها هیچ نماینده غیر هندی را، از حکومت هند برتانوی، قبول نکرد بلکه نماینده های حکومت هند که در قندهار و کابل میزیستند حیثیت زندانی ها را داشتند. همیلټن مینویسد:
” نماینده برتانیه در کابل در وضعیت بسیار بدی قرار دارد. اروپايي ها نمیخواهند با او در تماس شوند زیرا میترسند که تماس آنها با نماینده برتانیه بدبینی و شکوک حکومت افغانستان را تحریک خواهد کرد. اګر او می خواهد با امیر ببیند باید که وقت ملاقات را خواسته و، بر اساس وقت تعیین شده، با امیر دیداری بهمرساند. او را فقط یک زندانی میتوان خواند. زیرا باوجود آنکه در دربار پذیرفته میشود نمیتواند با کسی ملاقات کند و یا جرأت برآمدن به کوچه های کابل نماید. اګر کدام اروپایی یا کدام خارجی دیګرحین ملاقات با نماینده برتانیه دیده شود فوراً از خاک افغانستان اخراج میګردد. هیچ افغان اجازه ورود به نمایندګی برتانیه را ندارد و از زمانیکه سرسالتر پاین از کابل رفته هیچ فرد انګلیس داخل نمایندګی نشده است. حتی اګر کسی در نزدیکی تعمیر نمایندګی دیده شود تحت مراقبت مقامات حکومتی قرار میګیرد. چون سزای رفتن به نمایندګی برتانیه با زندانی شدن ختم نمی ګردد؛ این یک قسم قانون غیر تحریر شده ګردیده است که اګر خیر خودرا میخواهید با نماینده برتانیه ملاقات نکنید….” Ibid PP 373-374
امیر حبیب الله خان، با وجود آنکه با حکومت برتانیه، در جنګ جهانی اول وعده بی طرفی سپرده بود، از هیات مرکب آلمان، ترکیه و اتریش در کابل با ګرمی استقبال نمود و آنها را تا شش ماه در کابل نګه داشتند. ساده نیست که، در جوار هند برتانوی، تشکیل حکومت موقت هند را تحمل مینمود و به آنها اجازه فعالیت های خارجی میداد. فعالیت های مولوی عبیدالله سندهی را، که یکی از دشمنان درجه یک حکومت هند برتانوی بود، تحمل مینمود و به محصلینی که بر ضد برتانیه جهاد میکردند در خاک خود جای داده و معاشات آنها را تأمین مینمود. کارهاییست که یک حکومت مزدور به هیچګونه از عهده آن برآمده نمیتواند.
با وجود آنکه روسها افغانستان را از ساحه نفوذ خود بیرون میدانستند و با وجود آنکه، طبق تفاهم دوجانبه بین امیر عبدالرحمن خان و حکومت هند برتانوی، افغانستان نمیتوانست که با ممالک خارجی، بدون مشوره حکومت برتانیه در تماس آید، روسها اعلام نمودند که وقت آن رسیده است که بین افغانستان و روسها تماسهای مستقیم برقرار شده و روابط تجارتی را قایم نمایند. روسها در ماه سپتمبر سال ۱۹۰۱ نماینده خود سکندرخان ترکمن را به دربار افغانستان فرستاد. در مکتوبیکه او از حکومت خود آورده بود و امیر حبیب الله خان در دربار عام آنرا قراأت نمود آمده بود که به عقیده حکومت روسیه وقت آن رسیده است که این دوکشور روابط تجارتی را قایم نمایند. افغانها باید از روسها ترس نداشته باشند زیرا روسها با انګلیها دوست هستند و اګر بخواهند بصوب بدخشان و واخان پیشروی کنند با مخالفت شدید انګلیس ها مواجه ګردیده و دوستی این دو مملکت بخطر میافتد….
امیر حبیب الله خان عقیده مجلس را در باره این مکتوب پرسید. یکی از اعضای مجلس علی یار خان ګفت که این سګ ترکی را، که پیغام یک حکومت کافر را آورده، باید آنقدر با بوت ها برسر زد که موهای سرش بیافتد. و این جواب ما به روسها خواهد بود.
امیر حبیب الله خان ازین جواب فوق العاده رنجید و علی یار خان را ګفت که این سزای بوت زدن باید اصلاً به تو داده شود. امیر حبیب الله خان نماینده حکومت روس را با عزت رخصت نموده و پنجاه روپیه را به او اعطا نمود….. Ibid PP 444-445
این همه اقدامات شاهد ضدیت امیر حبیب الله خان با حکومت برتانیه و آزادی اراده و عمل او بوده است.
امیر حبیب الله خان در دسمبر سال ۱۹۰۴ فرزند ارشد خود عنایت الله خان را به هند فرستاد که با ګرمی استقبال شد و با لارد کرزن دیداری بهم رساند. چند ماه بعد ازآن سرلویس دین Sir Louis Dane به کابل فرستاده شد و بعد از مذاکرات طولانی موافقه ۱۹۰۵ را امضاء نمود. مذاکرات درباره موافقه سه ماه طول کشید و وقتی به امضای هر دو طرف رسید انګلیس ها هیچ امتیازی بدست نیاورده بودند. چون امیر حبیب الله صرف آن موافقه را تایید نمود که امیر عبدالرحمن خان با انګلیس ها امضاء نموده بود و در عوض او پادشاه مستقل افغانستان و مربوطات آن خوانده شد و همچنان برتانیه موافقه نمود که افغانستان میتواند هرګونه اسلحه را از راه هند وارد نماید. ضمناً موافقه نمود که مستمری پادشاه افغانستان را کما فی السابق بپردازد و باقیات ۴۰هزار پوند را به افغانستان ارسال نماید.
امیر حبیب الله خان بسال ۱۹۰۶ وقتی به هند سفر نمود که لارد کرزن از هند رفته و به عوض او لارد منتو تعیین شده بود. امیر حبیب الله خان در یک بیانیه ای به مقابل لارد منتو ګفته بود که دعوت لارد کرزن را به خاطری قبول ننموده بود که مکتوب او دعوتنامه نه بلکه یک تهدید بود و در آن نګاشته شده بود که اګر من به هند سفر ننمایم سبسیدی من قطع خواهد شد. Ibid P 217
امیر حبیب الله خان شاید میخواست بدین وسیله سرکشی و استقلال اراده خود را ابراز نماید و ګفته میتوانیم که سرکشی او، در مقابل لارد کرزن، آنقدرها بی تأثیر هم نبود. او با چنان استقبال شایانی مواجه شد که شاید از تصور خود او هم بلند تر بود. امیر حبیب الله خان در لندی خانه از طرف مهماندار او سرمک مهون Sir Mc Mahon استقبال شد و به افتخار او ۳۱ فیر توپ صورت ګرفت. پادشاه انګلستان با فرستادن تلګرامی ازو استقبال بعمل آورد و برای اولین بار اورا اعلیحضرت خطاب نمود؛ و بعد ازآن، در همه مکاتیب رسمی، از او بنام اعلیحضرت یاد آوری میشد. Ibid P226
امیر حبیب الله خان در بیانیه های خود نفرت و انزجار شدید خودرا از روسها ابراز داشت و روسها را دشمن افغانستان خواند. او، بالمقابل، انګلیس ها را دوست کشور خود خواند و وعده نمود که، اګر انګلیسها با افغانستان وفادار بماند، او هم دوست وفادار انګلیسها خواهد ماند.
ابراز دوستی امیر حبیب الله خان، با انګلیسها، در اقشار محافظه کار افغانستان بی تأثیر و پنهان نماند. آنها، بخصوص، از ابراز احترام او به هندوها و سیکهـ های هندوستان ناراض بودند. ګفته میشود که ملاهای لغمان برای قتل نمودن امیر دسیسه ای طرخ نموده بودند ولی دسیسه کشف شد و متهمین اعدام شدند. Ibid p 230
ارنولد فلیچر درباره سفر حبیب الله خان به هند برتانوی مینویسد که انګلیس ها این سفر حبیب الله خان را یک پیروزی خواندند و فکر میکردند که امیر بعد ازاین سفر طرفدار برتانیه خواهد بود. ولی آنها اشتباه میکردند چون او مانند پدر خود ضد برتانیه بود و این قسم سفرهای رسمی از نفرت او به برتانیه نمی کاست و او تا آخر حیات خود با برتانیه تعصب نشان میداد. Fletcher, Afghanistan Highway of Conquest. P 174
چیزیکه باعث انزجار بیشتر حبیب الله خان شد همانا کانوانسیون ۱۹۰۷ بین روسیه و انګلستان بودAnglo Russian Convention . درین کانوانسیون، که مواد آن مربوط به ایران و افغانستان میشد، از حبیب الله خان دعوتی بعمل نیامده بود ولی در کانوانسیون شرط نهاده شده بود که موافقه بدون امضای حبیب الله خان نافذ نخواهد شد. جبیب الله خان این عمل را یک سیلی به غرور افغانها خواند و از امضا نمودن آن انکار ورزید. این عمل انګلیس ها ضمناً در دربار کابل اشخاص ضد انګلیس و طرفداران جنګ با آن کشور را تقویه نمودند. امیر حبیب الله خان، که هنوز هم نفوذی در قبایل آزاد داشت، به شورشیان کمک نمود و بدین وسیله انزجار خودرا آشکار ساخت. در ایالت شمال غربی هند بسال ۱۹۰۷، ۵۶ حمله صورت ګرفته بود و درسال ۱۹۰۸ به ۹۹ حمله ازدیاد یافت و بسال ۱۹۰۹ تعداد حملات برمراکز برتانیه به ۱۵۹ رسید. Ibid P 175
افغانها در مقابل انګلیس ها، مانند هر وقت دیګر، حق بجانب بودند. امیر حبیب الله خان، با وجود مخالفتهای شدید حزب جنګ دربار، با انګلیس ها اعلان دوستی نموده بود. درین صورت افغانستان، به حیث یک دولت دوست، باید درین کنفرانس حضور میداشت؛ زیرا چندین مواد این کانوانسیون به افغانستان ارتباط مستقیم میګرفت:
” جانبین ذیدخل در موافقتنامه بنا بر آرزوی صادقانه ایکه برای قایم نمودن امنیت کامل در سرحدات خود، در اسیای میانه و برای برقرار نمودن صلح محکم دایمی، موافقه نمودند تا درزمینه یک کانوانسیونی را دایر نموده و فیصله های ذیل را عملی نمایند:
۱: حکومت اعلیحضرت، پادشاه برتانیه، اعلام میدارند که در موقف سیاسی کنونی افغانستان قصد هیچ تغییری را ننمایند. حکومت اعلیحضرت همچنان در افغانستان فقط بصورت غیرفعال از نفوذ خود استفاده بعمل میآورد و مستقیماً در مسایل افغانستان حصه نمیګیرد و هیچ وقت افغانها را تشویق نخواهند کرد تا در مقابل روسیه متوسل به اقدامات تهدید آمیز ګردد. حکومت روسیه، از طرف دیګر، افغانستان را خارج از حوزه نفوذ خود اعلام میدارد و وعده میسپارد که همه اختلافات خودرا با افغانستان به میانجیګری حکومت اعلیحضرت پادشاه برتانیه محول نماید. روسیه همچنان وعده میسپارد که هیچ وقتی نماینده های خود را به افغانستان نفرستد.
۲: حکومت اعلیحضرت پادشاه برتانیه در موافقتنامه ایکه به تاریخ ۲۱ مارچ ۱۹۰۵ در کابل به امضا رسید اعلام نموده اند که همان موافقتنامه را که با امیر فقید عبدالرحمن امضا نموده اند معتبر شمارد و در مسایل داخلی حکومت افغانستان هیچ مداخله نکند. حکومت اعلیحضرت وعده میسپارد که هیچ حصه ای از خاک افغانستان را نه اشغال و نه به خاک خود ملحق نماید و در صورتیکه امیر افغانستان، که همین موافقتنامه را تایید نموده اند، از موافقتنامه مزبور تخطی نه ورزد هیچ وقتی در مسایل اداری آن کشور مداخله نکند.
۳: مقامات روسیه و افغانستان در سرحدات خود و همچنان در داخل مناطق سرحدی خود برای برقرار نمودن روابط دوجانبه و حل نمودن مسایل محلی، که صبغه سیاسی نداشته باشد، میتوانند نماینده ګی ها داشته باشند.
۴: حکومات برتانیه و روسیه اعلام میدارند که در افغانستان بر اصل تساوی حقوق تجارتی یکدیګر را رعایت کنند و موافقه میکنند که همان تسهیلاتیکه برای تجار برتانیه و تاجران هند برتانوی در افغانستان مهیا میباشد برای تاجران روسیه هم مهیا ګردد. اګر پیشرفت تجارت ایجاب تاسیس نمودن دفتر و یا نمایندګی تجارتی و یا فرستادن نماینده های تجارتی نمایند در این صورت هر دو حکومت موافقه میکنند که این مسله را به اراده آزاد امیر افغانستان محول نمایند.
۵: موافقه فعلی تنها وقتی نافذ میګردد که حکومت برتانیه از رضاییت امیر، در مورد مواد موافقتنامه، به حکومت روسیه اطلاع بدهد” Sykes PP 356-57
قسمیکه قبلاً ذکر نمودیم، در این کانوانسیون مسایلی مطرح شده بودند که به سرنوشت و حق حاکمیت افغانستان ارتباط مستقیم میګرفت. امیر افغانستان در زمینه از غرور افغانی خود کار ګرفته بود، انزجار خود را ابراز نموده بود و حد اقل از امضاء نمودن فیصله های کانوانسیون خود داری ورزیده بود.
مهمترین واقعه ایکه در زمان امیر حبیب الله خان رخ داد جنګ اول جهانی بود که در اثر آن ممالک اسلامی شرق میانه از تسلط مستقیم ترکیه عثمانی آزاد شدند ولی زمینه مداخلات دایمی جهان غرب، خصوصاً برتانیه، را در شرق میانه فراهم ساخت که تا امروز دوام نموده است. ویسرای حکومت هند برتانوی به تاریخ ۸ اګست سال ۱۹۱۴ به امیر حبیب الله خان نوشت:
” میخواهم شما را مطلع بسازم که در اروپا حالت جنګ وجود دارد. استریاـ هنګری با سربیا اعلان جنګ نموده اند و جرمنی هم با فرانسه و روسیه دشمنی را آغاز کرده است. در نتیجه بین برتانیه و جرمنی هم جنګ آغاز یافته است؛ البته برتانیه با فرانسه علاقه و دلچسپی حیاتی دارد. بتاریخ ۱۸ جولای سال ۱۸۸۰ به امیر فقید یک مکتوب فرستاده بودیم که شما اعلیحضرت هم آنرا در موافقتنامه ۱۹۰۵ تایید نموده اید و موافقه نموده اید که در ارتباط با روابط خارجی حتماً به مشوره حکومت برتانیه عمل خواهید نمود. من مطابق همین مواففتنامه به شما مشوره میدهم که افغانستان را در بیطرفی مطلق نګه دارید. و به نګه داشتن نظم در هردو طرف سرحد توجه جدی مبذول دارید”
امیر حبیب الله خان در جواب او نوشت: از اطلاع شما سپاسګذارم تا وقتیکه حکومت افغانستان عزیز از هر قسم آزار و زهر چشم دشمنان خود در امان باشد و متیقین باشد که از هیچ طرف ضرری متوجه آن نیست و حالت استقلال فعلی خودرا داشته و حفظ نموده باشد مردم این سرزمین به فضل خداوند، طبق مشوره دوستانه جناب عالی شما، بېطرف خواهند ماند. جلالتمآب شما در زمینه هیچ تشویش نداشته باشید” Stewart, Fire in Afghanistan. P 7
امیر حبیب الله خان، طبق وعده ای که با ویسرا نموده بود، تا پایان جنګ اول، به هیچ وجه تسلیم فشار نصرالله خان، اعتمادالدوله عبدالقدوس خان و عناصر محافظه کار نشد؛ و تا پایان جنګ بېطرفی حکومت خود را به وجه احسن حفظ نمود. امیر حبیب الله خان، در نفرت و انزجار از حکومت برتانیه، کمتر از برادرخود و اعضای حزب جنګ نبود؛ ولی او قدرت نظامی و اقتصادی حکومت هند برتانوي را در سفر طولانی خود به هند از نزدیک دیده بود و می فهمید که افغانستان را نباید بیهوده با دودشمن قوی مواجه ساخته و پایمال قوای پیاده و توپچي دشمن نمود.
انګلیسها موقف بیطرفی حبیب الله خان را میستودند ولی رضاییت انګلیسها معنی این را نمی دهد که حبیب الله طبق منافع آنها عمل نموده بود بلکه او از همه اولتر متوجه منافع علیای مردم و نګه داشتن کشور خود از ګزند دشمنان قوی بود و طبق خواسته های زمان و با در نظرداشتن توازن قواء عمل میکرد.
امپراطور انګلستان، جورج پنجم در مکتوبی به اونوشت:” وقتی می بینم که شما با چه ایمانداری و وقار همان بېطرفی مطلق را که وعده نموده بودید حفظ نمودید بی اندازه سپاسګذارم… شما هنوز هم آن دوستی را بیشتر و بیشتر تقویه خواهید نمود که من به آن ارزش فوق العاده قایل هستم Miller, Khyber. P 312”
وقتی جنګ به پایان رسید و امپراطوری برتانیه به اهداف خود در شرق میانه نایل آمد و تا پایان جنګ از ګزند احتمالی حکومت افغانستان در تبانی با قبایل آزاد مصوون شد؛ امیر حبیب الله طلب پاداش نمود و آن پاداش غیر استقلال افغانستان چیز دیګری نبود. حبیب الله خان در پایان سال ۱۹۱۸ به ویسرای جدید هند برتانوی لارد چیلمسفورد Lord Chelmsford درخواستی تسلیم نمود و تقاضا نمود که افغانستان باید در کنفرانس صلح ورسای Versailles نماینده داشته باشد. مګر امیر حبیب الله خان دید که دوستان او برخلاف انتظارش چندان وفادار نبودند. ویسرای هند در جواب امیرحبیب الله خان نوشت که درخواست شما قبل از وقت است. حبیب الله خان در مقابل این جواب ویسرا عصبانی شد و درجواب او در اوایل فبروری سال ۱۹۱۹ نوشت که حکومت برتانیه باید استقلال کامل افغانستان را به رسمیت بشناسد و به افغانستان آزادی کامل عمل را اعطاء نماید. و اګر برتانیه این خواست اورا قبول ننماید او نماینده خودرا به کنفرانس ورسای خواهد فرستاد ودر همانجا ناسپاسی حکومت برتانیه را رسوا خواهد نمود. و به کمک خداوند، از اعضای کنفرانس امضای آزادی افغانستان را بدست خواهد آورد. البته اجل به حبیب الله خان مجال نداد و او بتاریخ ۱۹ فبروری بقتل رسید. Ibid P 313
امیرحبیب الله خان، در مکتوبیکه به وایسرای هند برتانوي تحریر نموده بود، از خدمتیکه در جنګ جهانی اول به برتانیه نموده بود، یادآور شده بود و نګاشته بود که اګر او بیطرفی خودرا حفظ نمی نمود و مشکلاتی را در منطقه قبایل آزاد برای برتانیه خلق میکرد برتانیه شاید بامشکلات بیحد و حصری دچار میشد. لذا برتانیه باید در ازای همان خدمتیکه او نموده است استقلال کامل افغانستان را به رسمیت بشناسد. فلیچر مینویسد:’’ چیزیکه حبیب الله، متأسفانه، درک نکرد، پدر او میفهمید؛ و آن اینکه احسان در سیاست قدرتها چندان اهمیت و جایګاهی ندارد. برتانیه، که از جنګ خسته شده بود، در آن شرایط، نسبت به روسیه تزاری از رژیم کمونیستی اتحاد شوروی بیشتر بیمناک بود. برتانیه، در آن شرایط، به درخواست افغانستان وقعی نګذاشت بلکه با خونسردی و لا پروایی تمام جواب داد که برتانیه به نظارت روابط خارجی افغانستان دوام خواهد داد” Fletcher, P 183
فلیچر مینګارد که قاتل امیر حبیب الله هرګز معلوم نشد. روسها ګفتند که قاتل مصطفی صغیر نامداشت و یکی از ګماشته های برتانیه بوده است. و این ادعای روسها را حکومت افغانستان هم تایید نمود. برتانیه، به نوبت خود، حزب جنګ را مسوول این قتل دانست؛ و بطور مشخص اسمای امان الله خان، نصرالله خان، محمودبیګ طرزی و نادر خان را میګرفتند…” Ibid, PP 183-84
ګسیل نمودن هیأت های عثمانی به دربار کابل:
بسال ۱۹۱۴ جنګ جهانی اول آغاز یافت. جرمنی، اطریش و ترکیه عثمانی، که بعداً بنام متفقین یاد شدند، بر ضد ممالک اروپایی و روسیه تزاری، که متحدین خوانده میشدند، اعلان جنګ نمود. حکومت امپراطور جرمنی کیزر ویلیم Kaizer Wilhelm اعلان نمود که همه مردم کشور جرمنی به اسلام ګراییده اند و شخص ویلیم نه تنها مسلمان شده بلکه به حج رفته است و او را حاجی ویلیم نامیدند. علماء اسلام، به حمایه خلافت عثمانی و حاجی ویلیام، بر ضد متحدین اعلان جهاد نمودند و از مردم کشورهای اسلامی خواستار حمایه از جرمنی و ترکیه شدند. ترکیه و جرمنی، برای همین منظور، هیاتی مرکب از عیسوی ها و مسلمانان و هندو ها به افغانستان فرستادند تا بر ضد برتانیه اعلان جهاد نماید. این هیأت در ماه نومبر ۱۹۱۵ به افغانستان رسید.
قبل از رسیدن هیأت فوق الذکر، ترکیه عثمانی دوهیأت یا دوشخص دیګری را به افغانستان فرستاده بودند که هر دو بدون بدست آوردن حمایت افغانستان نا امید و ناکام برګشتند.
ترکیه عثمانی به شخصی بنام شیخ محمدحسین وظیفه داده بود که وارد افغانستان شده و امیر آن کشور را به حمایت از اعلان جهاد تشویق نماید. چون شمال کشور ایران از طرف قوای روس و جنوب آن از طرف قوای انګلیس اشغال شده بود، شیخ مذکور با هزار زحمات و تکالیف خودرا در ایالت خراسان به علاقه خواف رسانید. از آنجا شخصی بنام عبدالحکیم را، که باشنده خواف بود، با نامه ای به هرات ګسیل داشت. شخص مذکور با نایب الحکومة هرات محمدسرورخان دیداری بهمرسانیده و پیغام شیخ محمدحسین را به نایب الحکومة رساند، مبنی بر اینکه شیخ مذکور طبق هدایت خلیفه عثمانی خودرا به خواف رسانیده و میخواهد با شخص امیر افغانستان دیدار نماید. البته نایب الحکومة هرات طالب هدایت از امیر حبیب الله خان شده و حبیب الله خان به نایب الحکومة هرات هدایت داد تا شیخ مذکور از خواف حرکت ننماید و نامه هاییکه از خلیفه عثمانی در دست دارد بشما بسپارند تا معلوم ګردد که هدف نامه های خلیفه عثمانی چیست. شیخ مذکور حاضر به سپردن نامه نشده و نومید برګشت.
چندی بعد میرزا محمدرفیع را، که از قزلباشیه قندهار بود و با سردارمحمدایوب خان به ایران پناهنده شده و در آنجا ملقب به رفیع الممالک ګردیده بود، روانه کابل نمود و با شمشیر ګرانبهایی از طرف خلیفه عثمانی و نامه های چند خودرا، با زحمات زیاد، تا مشهد رسانید. از انجا با کمک سفیر عثمانی در ایران خودرا تا نزدیکی هرات در کهسان رسانید و از آنجا با نایب الحکومة هرات تماس ګرفت. نایب الحکومة هرات اورا، به اثر هدایت امیر حبیب الله خان، بیرون از شهر نګه داشته و خرج و خوراک اورا تهیه نموده ولی اجازه ملاقات با امیر را در یافت نداشت و ګویا این شخص دوم هم بی نیل مرام ناکام برګشت. کاتب، سراج التواریخ جلد چهارم قسمت سوم ص ص ۵۶۰-۵۶۴
امیرحبیب الله خان ګویا با هیأت اول یا شیخ حسین سخت ګرفته بود و حتی بدون فرستادن کدام پیامی اورا رخصت نموده بود. ولی شخص دوم یا میرزا محمدرفیع را در بیرون از شهر هرات چندی معطل نمود و چهار هفته بعد یک مکتوب سری را به او فرستاد؛: ولی مکتوب را به میرزا محمدرفیع تسلیم نه نمود و، به وسیله قاصد، ازو خواست تا متن مکتوب را حفظ نموده و به سفیر خود در ترکیه قرأت نماید. در متن مکتوب آمده بود:
درین جنګ بزرګ، که همه ممالک اروپا درآن اشتراک دارند، به زودی نمیتوان در باره آن تصمیم ګرفت. من به یک فرصت مساعد منتظر هستم و بسیار محتمل به نظر میرسد که چنین فرصتی مساعد شود. من همه آمادګی های ضروري را میګیرم. هر وقتیکه فرصت را مساعد دیدم البته وظیفه اسلامی خودرا انجام خواهم داد. من نمیخواهم که جهان اسلام به من لعنت بفرستد. Adamec. Afghanistan’s Foreign Affairs P21
امیر حبیب الله خان همچنان آن عساکری را که از خدمت عسکری انګلیس ها فرار نموده و به فرانسه ګریخته بودند و میخواستند از راه افغانستان به وطن خود در قبایل آزاد بروند ممانعت نمی نمود. جرمنی ها متوجه این حقیقت بودند که این عساکر، که در فرانسه تربیه عسکری را دیده اند، میتوانند در صوبه سرحد برای انګلیس ها درد سری را ایجاد نمایند. انګلیس ها را این وضع چنان وارخطا ساخته بودند که از استخدام پښتون ها در صفوف نظامی خود دست بردار شدند. در سال ۱۹۱۶ حبیب الله خان، با در نظرداشت دشمنی عمیق مردم افغانستان با انګلیس ها، قرارداد دوستی را با جرمنی امضاء نمود. البته این قرار داد به پالیسی بیطرفی امیر کدام صدمه نمی رساند؛ ولی همین قرارداد برای مردم جنوب افغانستان و قبایل آزاد صوبه سرحد چنان امیدها را ایجاد نمودند که فکر میکردند به زودی بر ضد انګلیس ها جهاد اعلان خواهد شد. بویکو، نبرد افغانی ستالین ص ۴۷
خواسته هاییکه امیر حبیب الله خان، برای داخل شدن در جنګ، به هیأت جرمنی پیشنهاد نموده بودند، بر آوردن آنها غیر ممکن بود. امیر هر وقت میګفت که تا وقتی در جنګ حصه نخواهد ګرفت که ۲۰ الی ۱۰۰ هزار عساکر ترکی و جرمنی به سرحدات افغانستان نرسند. البته جرمنی و ترکیه، که هیچ امیدی برای رسیدن به سرحدات افغانستان نداشتند، میخواستند تا حکومت افغانستان، و از طریق آن قبایل آزاد را، تحت شعار جهاد علیه برتانیه، داخل جنګ نموده و مفت و رایګان برای انګلیس ها مشکلاتی را ایجاد نمایند که به اثر آن قوای محلی آنها مصروف جنګ با قبایل آزاد و حکومت افغانستان ګردیده و نتوانند قوای لازم را به میدانهای جنګ اروپا و افریقا ګسیل نمایند.
از طرف دیګر، در حالیکه امیر حبیب الله خان با جرمني موافقتنامه دوستی را امضاء نموده بود، انګلیس ها مکتوب جرمنی ها را در مشهد بدست آورد که در آن نګاشته شده بود که جرمنی امید ندارد که امیر حبیب الله خان در جنګ اشتراک ورزد. در یکی ازین مکاتیب پیشنهاد شده بود که اګر او به هیچ صورت حاضر به اشتراک در جنګ نمیشد باید بر ضد او کودتا صورت بګیرد و به قتل رسانده شود. Sareen. India and Afghanistan, PP 71-72
فرستادن هیات جرمنی و ترکی به افغانستان و اعلام حکومت موقت هند در کابل:
خلیفه عثمانی میخواست که با اعلام نمودن جهاد، علیه متحدین، پشتیبانی جهان اسلام را بدست بیاورد. خلیفه عثمانی میدانست که سرزمین مردم عرب، که از زمانه های قدیم تحت تسلط ترکها بسر میبردند، شاید از ترکیه حمایه ننمایند. او همچنان میدانست که حکومت و مردم شیعه ایران از اعلام جهاد ترکیه سنی مذهب با دلګرمی لازم پشتیبانی نخواهند نمود. ازین سبب مردم افغانستان و قبایل آزاد سرحد را، که اکثریت مطلق انها سنی مذهب بودند، زیرنطر ګرفتند. جرمنی و ترکیه عثمانی اصلاً میخواستند که با ایجاد نمودن جبهه جنګ در سرحد شمال غربی هند و همچنان افغانستان برای انګلیسها مشکلی را ایجاد کنند که آنها مجبور به نګهداشتن هزارها عسکر هندی در همان ساحه ګردند و نتوانند تا عساکر هندی خودرا به جبهات اروپا و افریقا بفرستند.
در روزهای اول آغاز جنګ جهانی اول، آزادی خواهان هند در نقاط مختلف جهان، که فاصله های زیادی باهم داشتند، فعال بودند. آنها، به کمک وزارت جنګ آلمان، در برلین با هم یکجا شدند و برای استقلال هند از استعمار برتانیه یک تحریک جدیدی را اساس ګذاشتند.
قبل از رسیدن قوای روس و انګلیس به ایران، فیلدمارشال واندر ګولتز Von Der Goltz با قوای جرمنی خود به خاک ایران رسید و قوه داوطلبان ایرانی را تشکیل داده بود. ولی در فبروری سال ۱۹۱۶ از قوای روس، که تازه قوای ترکیه را تارو مار نموده بود، شکست سختی خورد و مجبور به ترک نمودن خاک ایران شد. بدین ترتیب شمال ایران بدست قوای روس و مناطق جنوبی ایران بدست انګلیسها افتاد. هیات ترکی و جرمنی، که به افغانستان میآمد، بایست از خاک ایران عبور مینمود. چون ایران، تقریباً کاملاً، تحت اشغال قوای متحدین بود، هیات مرکب از جرمنی ها، ترکی ها و هندی ها در عبور از خاک ایران با هزار خطر مالی و جانی روبرو بود.
مهیندراپرتاپ، که با این هیات از جرمنی حرکت نموده بود، مینویسد” … باری ما از ۴ بجه بعد از ظهر، به سواری اسپ، حرکت کردیم و تمام شب را سفر نمودیم. صبح بعد از کمی استراحت حرکت کردیم و تا ناوقت شب دیګر در سفر بودیم. ما از دو جهت از طرف عساکر سوار روسي و انګلیسی تعقیب میشدیم. مګر به احسان خداوند و به کمک ستراتیژی خوب کپتان نیدرمایر Niedermayer جرمنی به ګذشتن از صفوف دشمن کامیاب شدیم. از اصفهان هیات نیدرمایر با ما یکجا شد و با هم سفر مینمودیم. بالاخره، بعد ازانکه بسیاری از سامان و بار وبُنه و اسناد را از دست دادیم و بعضی از رفقای خودرا ضایع نمودیم به سلامتی به کابل رسیدیم Mahendra Pratap, My Life Story P 47 ”
این هیات در هرات به ګرمی استقبال شد و بعد از چندی از هرات حرکت نمود و بتاریخ ۲ ماه اکتوبر سال ۱۹۱۵به کابل رسید. امیر حبیب الله خان آنها را در مهمانخانه باغ بابر سکونت دادند و تا حد امکان مهمان نوازی نمودند… این هیأت، بعد از سه هفته، در پغمان با امیر حبیب الله خان ملاقات نمود. Ibid pp 49-50
همه مردم کابل، خصوصاً حزب جنګ، که در باره این هیات همه اطلاعات و انکشافات را از نزدیک تعقیب مینمودند، با دلګرمی از آن استقبال میکردند و امیر را با آغاز نمودن جنګ با برتانیه تشویق مینمودند. مهینداراپراتاپ، به نوبه خود، با اعضای حزب جنګ مانند سردارعنایت الله خان، سردار امان الله خان، سردارمحمدنادرخان و برادران او،که به ګفته مهیندراپراتاپ، طرفداران امان الله خان بودند، ملاقات ها میکردند و بعضاً این مجالس ساعت ها دوام میکرد. Ibid, P52
امر طبیعی است که مهیندراپراتاپ اعضای حزب جنګ را به حمله بر سرحدات هند برتانوی ترغیب مینمودند. امیر از هر طرف تحت فشار بود؛ ولی تا آخر مقاومت کرد و هیچ وقتی از وعده ای که با حکومت انګلیس نموده بود، عدول نه نمود.
به نیدرمایر بسیار زود واضح ګردید که از امیر حبیب الله خان چندان چیزی را به دست نخواهد آورد. امیر به دقت سخنان و استدلال اورا ګوش میکرد ولی هر وقت میګفت که او با متفقین همنوا هست مګر انتظار میکشد تا عساکر ترکیه و جرمنی به سرحدات افغانستان برسند. نیدرمایر به او اطمینان میداد که به زودی قوای متفقین به سرحد این کشور خواهند رسید. امیر حبیب الله خان بالآخره یک موافقتنامه ای را با نیدرمایر امضار نمود که به هیچ صورت با عقل سرنمیخورد. امیر وعده نمود که در صورتی با قوای متفقین کمک خواهد نمود که آنها ۵ هزار توپ و ۲۰ میلیون پوند سترلینګ نقد بدهند. نیدرمایر می فهمید که در ماءموریت خود ناکام مانده است مګر بازهم موافقتنامه را امضاء نمود و به تاریخ ۲۲ ماه می سال ۱۹۱۶ از کابل حرکت کرد. Fletcher, P181
با انکه حزب جنګ و ملاهای طرفدار آنها بر ضد امیر تبلیغات میکردند و حتی بعضی اورا کافر و حامی کفار و باعث شکست و ضعف قوه اسلام میدانستند ولی امیر میدانست که یګانه راه رسیدن قوای متفقین به افغانستان از راه ایران میباشد.فیلد مارشال جرمني در ایران شکست کلی خورده و ازان کشور فرار نموده بود و ایران عملاً تحت اشغال روس و انګلیس بود؛ و هیأت مرکب از جرمنی، ترکیه، اطریش و هندی ها با چه زحماتی خودرا تا افغانستان رساند. و اګر افغانستان با دستان خالی با هند برتانوی اعلام جنګ نماید متفقین از کدام راهی به کمک او خواهند رسید؟
و اګر فرضاً امیر بر خاک هند برتانوي حمله می نمود و از حمایه کامل قبایل آزاد برخوردار میشد آیا روسیه تزاری، که از قدیم در انتظار چنین فرصتی میبود، بر خاک افغانستان بهانه تجاوز را بدست نمی آورد. و خد ا میداند که قوای روس افغانستان را تا کجا اشغال میکرد و در آنصورت شاید انګلستان ولایات سرحدی افغانستان قندهار، جلال آباد و پکتیا را اشغال نموده و ضمیمه خاک هند میساخت و نقشه کنونی افغانستان تا ابد محو میشد.
اعلان حکومت موقت هند در کابل:
اول دسمبر سال ۱۹۱۵ در باغ بابر کابل حکومت موقت هند، به رهبری مهیندراپراتاپ تشکیل شد. مهیندراپراتاپ، که تصادفاً اول دسامبر روز تولد اوبود، همراهان هیأت خودرا به اتاق خود دعوت نموده و اعلان نمود ”: دوستان! بشما باید بګوییم که چرا شما را زحمت داده ایم که در اینجا با ما یکجا شوید؟ من به جشن روز تولدی عقیده ندارم. زندګی یک جریان ناګسستنی است بدون آغاز و انجام. ما همین امشب حکومت موقت هند را تشکیل میدهیم. من به حیث رییس حکومت موقت هند سوګند وفاداری یاد میکنم و محترم مولنا برکت الله به حیث اولین صدراعظم این حکومت سوګند یاد خواهد کرد” Pratap, P 54
امیر حبیب الله خان با آنکه با خواست اصلی هیات فرستاده جرمنی و ترکیه، در مورد داخل شدن افغانستان در جنګ، همنوایی نه نمود ولی فعالیت های ضد هند برتانوی حکومت موقت هند را تحمل مینمود و هیچ ګاهی حتی در امور آنها مداخله ننمود. اعضای این حکومت از کابل به خارج سفرها مینمودند و پیام ها میفرستادند ولی عمال حکومت کابل از فعالیت های آنها جزیی ترین جلوګیری بعمل نمی آورد. پراتاپ درهمچو یک مورد مینویسد:” یک مفکوره دیګریکه پیدا شد، همانا تحریر نمودن یک مکتوب از طرف حکومت موقت هند به عنوان اعلیحضرت تزار پادشاه روسیه بود. مکتوب را بر صفحه خالص طلا نوشتم و محمدعلی و شمشیرسینګه ( که نام اصلی او داکتر متورا سینګه بود) با مکتوب من به ترکمنستان روسی رفتند. صدراعظم مولنا برکت الله و مولوی عبیدالله وزیر داخله حکومت هند تفصیل آنرا تهیه دیده بودند” Pratap. P 55
در این مکتوب مختصر، پراتاپ نګاشته بود که متأسف خواهد بود که دو همسایه هند ( افغانستان و روسیه) با هم بجنګند. او نګاشته بود که آرزو دارد این دو کشور با هم متحد شده و قدرت استبدادی جهانی انګلیند را پامال نماید و همه آن مردم را آزادی بخشند که برتانیه در زیر یوغ غلامی آورده اند. حکومت موقتی هند همچنان نماینده های خود را به ایران، ترکیه، چین و جاپان فرستادند تا با این کشورها روابط دیپلوماتیک را قایم بسازند. حکومت هند برتانوی شمشیر سینګه و عبدالقادر را در راه رفتن به چین ګرفتار نمودند. Sareen.P74
پراتاپ همچنین مینګارد” در خزان سال ۱۹۱۶ من به مزار شریف رفتم. مهمان نایب الحکومه آن ولایت سردار سلیمان خان بودم. با رضاییت او رفیق من ګوجر سینګه ( که نام اصلی او کالاسینګه بود) از سرحد ګذشت و در آنطرف سرحد با تورن جنرال اکو Akko و همسر انګلیسی او دیدن نموده بود. از آنطرف خبر مأیوس کننده ای آورد مبنی براینکه داخل شدن به خاک روسیه برایم بسیار خطرناک است Pratap,P 56 ”
مهیندرا پراتاپ، در بهار ۱۹۱۷، به همراهی ۱۴تن سوار فوج افغانستان سفری به پامیر مینماید؛ ولی به خاطر سردی هوا، به خان آباد بر میګردد. تا موسم تابستان همان سال مهمان نایب الحکومه خان آباد میباشد. در تابستان، به همکاری نایب الحکومه مذکور، از همانجا، یکی از همکاران خود، ګوجر سینګه را به پادشاه نیپال میفرستد.Ibid P 56
امیرحبیب الله خان نه تنها فعالیتهای حکومت موقتی هند را در کابل و اطراف افغانستان محدود نساخت بلکه به محصلینیکه از خاک هند به افغانستان میآمدند و بعضی از آنها میخواستند از طریق افغانستان به ترکیه رفته و در جهاد علیه برتانیه حصه بګیرند ممانعت نمی نمود و با آنها کمک لازم مالی می نمود. مولوی عبیدالله سندهی فعالیت های این محصلین را تنظیم می نمود.
باقی دارد