طی دهه ۱۹۶۰ میلادی و دوران بعد از آن تحولاتی ژرفی را در عرصه های محتلف شاهد هستیم. کشورهای پیشرفته مرحله انقلابی و جهنده؛ لوکومتیف، خط آهن و ریل را موفقانه سپری نمودند، مردم سرتاسر کشور شان از مزایای برق، تیلفون و منابع معلوماتی(جریده، اخبارو، رادیو…) مستفید شدند، تحقیقات علمی و اصلاً ریسرچ میتود چه در ساحات ساینسی(علوم طبیعی) وچه در امورات اجتماعی وارد مرحله نوین ګردیدند. در اقتصاد (نورماتیف و پوزتیف)نطریات جدید وارد آمد؛ علم اقتصاد تنها عاید فی نفر( Per Capita Income “PCI”) را منحیث نورم زندګی کافی ندانست، بلکه سایر معیار ها وستندر های زندګی مانند؛ وسایل عصری، ماشین کالاشویی، تلویزیون، یخچال، تعداد اتاق در هرمنزل، مهیا بودن روزنامه ها و مجلات، آزادیهای فردی، فرصت تفریح وسپورت، مهیا بودن مقدار کافی پروتین(خصوصاً پروتین حیوانی) وغیره را مد نظر ګرفت. توسعه ی خدمات اجتماعی مانند صحت، معارف، مخابرات، ترانسپورت شهری، آب صحی و سایر ضروریات یک بخش دیګر از معیار زندګی قرار ګرفت. همزمان با آن سازمانهای بزرګ اقصادی بوجود آمدند. شرکتهای تجاری ( BzB) که اساس انواع ( A) سازمانهای هم دوره ای اند بوجود آمد. شرکتهای سالهای ۱۹۷۰ اساس سازمانهای انترنیتی امروزه مانند ؛ eBay, COMPAQ, Goodyear, Amazon.com, Chicago System را بنا نهادند. درسایر علوم مانند روانشناسی، سیاست، اداره ومدیریت، طب، علوم فضایی وسایر بخشها پیشرفتهای چشمګیری رونما ګردید که تماماً در خدمت بشریت قرار ګرفتند. یکی از تحولات عمده، همانا تحول بسیار ضروری و مهم تصویب قانون فدرال امریکا (U.S. Federal legislation) بود، که هرنوع تبعیض را مطلقاً منع قرار داد و راه برای زندګی مساوایانه و استخدام در تمام موسسات و شرکتها باز ګردید. ایالات متحده امریکا بعد از دوره جورج واشنګتن، انفاذ این قانون وتوجه به استخدام زنان، سیاهان، مهاجرین سایر قاره ها را افتخار ودستاورد بزرګ خود میداند. امروز در امریکا مردمان بومی(سرخپوستها)، سیاهان، اسپانویها، آسیاییها، ویتنامی ها و افریقاییها …درکنار هم بدون هیچ نوع تبعیض زندګی مینمایند. کانادا نیز این نظام را نظام چند فرهنګی (multiculturalism) نام نهاد که یک واژه زیبا در ادبیات بشریت است.
ما مسلمانان باید درین مورد از همه پیشقدم تر میبودیم ، متاسفانه که نیستیم . از همه بدتر اینکه افغانستان هنوز هم در بدوی ترین حالت است ، آنچه خیلی زجر دهنده است. موجودیت تبعیضات کور، تعصبات منطقوی، لسانی، قومی و از همه بدتر تبعیض جنسیتی است. مسایل قومی افغانستان را با بدبختی بی مانند دچار ساخته است. یکی از ارشادات دین مقدس اسلام است که میفرماید: وما آفریدیم شما را ګروه ګروه و قبیله قبیله تا باعث شناسایی تان ګردد . دین مقدس اسلام میفرماید همه باهم برادر وار زندګی نموده از هر نوع تبعیض بپرهیزید. متاسفانه ما افغانها نه از بشریت مترقی آموختیم ونه به امر نهی الهی توجه کرده ایم. هنوز هم تفوق طلبی قومی، تضادوتعصبات لسانی وسمتی اشکارا وجود دارد. استعمال الفاظ فاشیست، کوچی، قبیله ،…که درین سالهای اخیر ناسنجیده وبدون درک معانی آن فزونی یافته وحتا موارد کار برد انرا نمیدانند ، یک مثال ازین تعصبات کور اند. ولی خوشبختانه این تعصبات دربین توده ها و ولس وجود ندارد. مردم شریف ما در زندګی یومیه شان، در بازار، شهر، ده و مسافرت قطعاً به این مسایل اهمیت نمیدهند، بدبختی ازینجا آغاز ګردید که باسوادان و سیاسیون این حربه مهلک و شمشیر دو تیغه را بخاطر منابع فردی و موقتی خود بکار ګرفته اند، درحالیکه در طولانی مدت به ضرر همه است. اما اشخاصی را نیز سراغ داریم که به این تنګ نظری ها نه ګفته اند. واقعاً شرایط جاری نشان میدهد که دګر فرصت کوته بینی وجود ندارد. ایام تجارت سیاسی بنام قوم، تنظیم، منطقه،سمت ومذهب ګذشت و ثابت شد که نتیجه بدی داشت این به معنای طرفداری از قوم یا منطقه یی معین نیست، بلکه دعوت و فراخوان به اتحاد ملی تقاضای شرایط روز است. در افغانستان از هزار ها سال ، اقوام پشتون، تاجک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی(اریک) ، نورستانی( ایلیانها)، ایماق ودیگران با همدیګر یکجا در تساند و برادری و در پهلو ودر کنار هم زنده گی نموده اند و ان شاالله مینمانید، در هر ولایت ودر هر سمت کشور زیبا و متحد و یکپارجه ما اقوام مختلف با فیصدی های مختلف زنده گی می کنند ، هیچکس انکارکرده نمیتواندکه درقندهار برادران شیعه و تاجک وجود ندارد، که برخی آنها به زبان پشتو نیز صحبت می نمایند، هیچکس انکار کرده نمیتواند که در بلخ پشتون وجود ندارد که برخی آنها به دری و ازبکی صحبت مینمایند، کی ثابت کرده میتواند که در نیمروز تنها بلوچان اند، در ننګرهار تاجک، پشه یی، عرب، هنود و پشتون باهم در صمیمیت وبرادری زندګی دارند. ، به روایت تاریخ واسناد ثبت شده مناسبات فرهنگی آنها با یکدیگر طی سده های دور ودراز با صمیمت واز خود گذری وجود داشت وادامه دارد، به شرطیکه ما (روشنفکران قرن بیست ویک!) این مناسبات نیک شانرا برهم نزنیم. بلکه ما باید مانند توده عظیم خود درک کنیم و از آنها بیاموزیم که تمام اهالی کشور به مناسبات مستحکم در فضای صمیمت وهمزیستی مسالمت آمیز ، احترام متقابل واعتماد به یکدیگر نیاز دارند ، دامن زدن به این مسایل ، جز ایجاد تنفر وبرپایی تفرقه ، ودر فرایند مناسبات جدال بر انگیز دست اوردی دیگری نخواهد داشت. اکنون به رهبران سیاسی ، مشران اقوام، اعضای شورای ملی، دیاسپورا، اعضای جامعه ی مدنی، قشر منور جامعه، و تمام قلمبدستان است تا آن را درک و از طرز تفکر و برخورد روزانه مردم بیاموزند.
جنګ تباه کن، سطح بیکاری، فقر، آینده مبهم، مداخلات صریح اجنبیها، جاسوس پروری،شیوع امراض و عدم مصئونیت غذایی ملت مارا تهدید میکند. تلفات اخیر انسانی ناشی از جنګ، هر هموطن بااحساس ما را به استرس ، اضطراب عمیق و تشویش مواجه ساخته است، این مصیبتها خواب را ازچشمان ما ربوده و از طعم غذا، نور افتاب، نوشتن ، کار کردن و نظر کردن به احوال اطراف و ماحول بیزار ساخته. اما باید مبارزه کنیم و خود را نبازیم.
روشنفکران منور و قلمبدستان ګرامی!
کشور در حالت شدیداً اضطراری قرار دارد، این وضعیت تباه کن باید متوقف ګردد. شرط اول همانا اتحاد وهمدلی ملی است. تعصب، تبعیض، نفاق و بی اتفاقی از جمله صفت های شیطانی اند که رهبران قومی –تنظیمی میخواهند از آن استفاده کنند، ولی اینها باید به همکاری و رهنمایی شما جای خود را به رهبران ملی عوض کنند. آنچه ما را به این ارمان میرساند، کسب دانش، تفکر وسیع، آموزش از تجارب جهان مترقی وپیشرفته، ازمونهای تاریخی، فرهنګ پهناور مردمی ما، مطالعه و اعتراف به حقایق جهانی و از همه مهمتر توجه به احکام الهی است. همه توجه راباید به اعاده واستحکام صلح ابرومندانه، وحدت ملی، حفظ تمامیت ارضی، بهبود وضعیت اقتصاد، اعتلای فرهنګ ملی و وسعت آموزه های اخلاقی و ترویج سجایای عالی انسانی معطوف سازیم.
باتقدیم احترام