یکشنبه, اپریل 28, 2024
Homeمقالېدریجنگ و معضلات رواني

جنگ و معضلات رواني

نوشته ی محمد اسماعیل یون

برگردان از پشتو به دری: مصطفی عمرزی

اين مقاله در شماره ي 7 سال نخست نشريه ي «ارمان» (29 دلو سال 1373 ش) در  پشاور، منتشر شده است.

***

پیش از آغاز نبرد ها در افغانستان نیز زمینه ی نبرد رواني، ذهني، عقيده يي و يا عصبي، فراهم شده بودند. در نخستين ساليان دهه ي چهل در كشور، با حمایت مالی نيرو هاي بزرگ، راه را براي خلق دسته هاي سياسي وابسته، هموار می کنند.

وقتی نبرد ها شدت می یابند، قدرت هاي بزرگ، عقب پيروان خويش می ايستند. در گرماگرم جنگ، طرف هاي داخلي و خارجي، هر يك به اندازه ي توان، نقش بازي می کنند. اتحاد شوروي، افزون بر تلفات جاني، نود و پنج ميليارد دالر امریکایی و كشور هاي غربي و دوستان آن ها، شصت و پنج ميليارد دالر امریکایی را براي دوام جنگ در تله گذاشته بودند.

اين كه ساحه ي تخريب هزينه های جنگ، چه قدر بود، بحثی جداگانه است، اما در كنار آن ها، براي تخريش ذهني و تنازع رواني نيز هزينه ها می کنند تا فاصله های عصبی، بحران فكري را به ميان آورند.

اتحاد شوروي به شمول دري و پشتو، به پنجاه و دو زبان دنيا نشرات مي کرد. نشرات راديويي، تلويزيوني و غیره ی آن ها با نيروي بسيار، فعال بودند. نشرات آنان براي افغانستان، بدون شك بالاي انقسام ذهني مردم ما، تاثيرات مخرب داشتند. كشور هاي غربي و متحدان آن ها نيز در اين بازي ها عقب نماندند. آنان در يك شبانه روز، تنها نشرات راديويي خويش پیرامون افغانستان را به يك صد و ده ساعت می رسانند (جمع نشرات). این، افزون به حدود هشتاد عنوان نشريه ی طباعتی، راديویی و تلويزيونی داخلی بود.

پاكستان، ايران و تنظيم هاي مجاهدین هم نمی توانستند خاموش بنشینند تا دیگران جلو بیافتند. در كُل، مسایلی را وارد اذعان ملت می کنند كه باعث فرسایش و انقسام ذهني و رواني افغان ها می شدند.

در جنگ روانی، نه تنها رسانه ها، بل مبلغان آن ها نيز نقش گرفته اند. اگر رسانه هاي تمام جوانب جنگ را مقايسه کنیم، خواهيم ديد كه همه به تنازع شدید و آزار دهنده آغشته استند. از كلام و بيان هر سويی، بوي كينه و خون  مي آيد. آنان بر نظر و وجود همديگر، آتش مي زنند. زماني چنین نیز واقع شده است كه مسوولان تنازع رواني، احساس خسته گي کرده اند.

وقتی رهبر اتحاد شوروي، ميخاييل گورباچوف، معتقد شد ايديالوژي حاكم بر شوروي، دوام نمی آورد، در نشستی در غرب، به گزارشگران می گوید که مسووليت خويش را به انجام نرسانده اند. منظور او اين بود كه رسانه هاي دنيا، تحت کنترول سياستمداران استند، اما اين وظيفه و مسووليت گرارشگران است تا پيام های دوستي، محبت و عاطفه را به جهانيان برسانند.

نشرات پيرامون افغانستان، به استثنای بعضی حسنات، جنگ را همسو با خواسته های سياستمداران نیز تعریف می کردند. در پايان چنان شد كه ناگواری های جنگ و دشمني هاي سياسي، حالتي را به ميان آوردند تا ملت ما  با دشواري هاي سخت رواني و بحرانی مواجه شوند.

تقریباً هر روز، از ميان سه تن افغان، دو تن ناگزير زمان خويش را روی بحث هاي بي نتيجه ي سياسي سپري مي كنند. بنابراین، كم از كم اگر از پانزده ميليون افغان، ده ميليون، ساعتی را روی بحث هاي سياسي هدر داده باشند، در يك روز، ده ميليون ساعت را هدر داده اند. اگر اين ضریب را یک ساله بسازیم، 3650 ميليون ساعت مي شود. اگر میزان ضریب را پانزده سال نماييم، 54750 ميليون ساعت را تنها روی بحث هاي بي حاصل سياسي هدر داده ایم. اين میزان ضیاع اوقات را هیچ ملت دنیا، تجربه نکرده است.

از بحث هاي تند، سياسي و بي نتيجه ای كه بيشتر روی احساسات استوار اند، ماحصلی نیز رونما شده است كه حتی اعضای يك خانواده را در راه های مختلف منقسم می کنند. بدین گونه يكي در برابر ديگر، عقده هاي حقارت و بدگماني را پرورش داده اند. مُعضلات در ذهن روشنفكران نيز جا گرفته اند. بعضی روشنفكران و نويسنده گان ما، نيرو های خويش را تنها با نكوهش يكديگر نیز هدر داده اند.

افزون بر تلاش هاي رسانه یی و جنگ سرد، جنگ گرم هم زیان های سنگین روانی را بر اتباع کشور، وارد کرده است. از يك افسر رژيم گذشته پرسيده بودند پيرامون وضعیت رواني خويش صحبت کند؟ او گفته بود هنگام وظيفه ام، با خسته گي زیاد و دلهُره مواجه بودم. شب هنگام که چشمانم را مي بستم، دچار اثرات جنگ می شدم و با همين اثرات از خواب برمي خاستم و تمام وجودم پُر عرق مي بود. از مجاهدی نیز راجع به اثرات جنگ پرسیده بودند. او نيز از پریشانی رواني در خواب سخن مي گفت: «در شب ها و روز هاي جنگ، وقتی خواب بوده ام، تانك ها و سربازانی را تصور می کردم كه حلقه بسته بودند. در دلُهره ی ناشی از این حادثه، از خواب برخاسته ام.»

كابوس جنگ، روي مردم عام هم گسترده شد. هيچ كسي در سالیان جنگ، به آرامی نخوابیده است. اقشار جوان تحت کنترول حكومت در واحد هاي اردو، از اثر  اجبار، به سختي زیر فشار رواني قرار داشتند و روشنفكران، هیچ امیدی به آینده نداشتند.

در كنار جنگ، فقر اقتصادي و دشواري هاي رواني در حال افزايش بودند. اين معضلات  زماني اوج گرفتند كه نظام سياسي كابل تغيير يافت، اما وضعيت بر خلاف آرزو هاي مردم، پي هم ناگوار می شد. كوتاه اين كه بخش بزرگ مردم ما، به بيماري هاي گوناگون رواني آغشته شدند.

باری از یک استاد پوهنتون كابل در مورد معضلات روانی مردم پرسیده بودم و او گفته بود:

«كسانی كه گمان می بری صحت دارند نیز بيمار اند؛ به این دلیل که به اثر فرط رويداد هاي دردآور و غم انگيز، متاثر نمی شوند؟»

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب