قسمت پنجم
عکس العمل منورین در مقابل نادرشاه — عملیات امان الله خان
در افغانستان، مبارزه سیاسی توأم با تاکتیک های قهر آمیز و افکار چپی درزمان امیر حبیب الله خان آغاز یافته بود. چناچه در سال ۱۹۱۸ در منطقه شوربازارشهر کابل بر حبیب الله خان فایر توپانچه صورت ګرفت و ګفته میشود که کار عبدالرحمن لودین بود. امیر حبیب الله خان اندکی بعد ازین حادثه در کله ګوش لغمان به قتل رسید. و ازتمام متون تاریخی معلوم میګردد که قتل امیر، مستقیما، دسیسه دربار و درباریان بوده است. در این باره بعدتر ذکری بعمل خواهیم آورد.
اعلیحضرت امان الله خان در سال ۱۹۱۹، دوسال بعد از انقلاب اکتوبر در اتحاد شوروی، به قدرت رسید. و درسال ۱۹۲۰، بعد از فتح بخارا، توسط عساکر اتحاد شوروی، نطفه های چپی و کمونیستی در شمال افغانستان تشکیل یافتند و، از همان روز های اول تشکیل کمیته های انقلابی، بر ضد نظام امان الله خان و از بین بردن رژیم استبدادی و حاکم نمودن حکومت طبقات محکوم شعار دادند. جوانانی که زیر تاء ثیر تبلیغات کمونستی رفته بودند، در شمال کشور، تحت رهبری یک جوانی به نام محمدیعقوب کمیته انقلابی افغانستان را ایجاد نمودند و شعار خودرا نابودسازی ساختمان استبدادی، ایجاد جمهوری شوروی براساس اصول انترناسیونال سوم با داشتن حق انتخاب سراسری و از میان برداشتن اختلافات طبقاتی، توزیع نمودن زمین به پرولتاریا، نابودسازی سرمایه داران قرارداده بودند. این سازمان ابتدایی از طرف کمینترن ترکستان، زیر رهبری مستقیم حزب کمونیست اتحاد شوروی تمویل و رهبری میشد و خصوصاً بر ضد امان الله خان به تبلیغات آغاز نمودند. در یکی از نشرات خود تحریر نموده بودند که حکومت افغانستان برای آنست که یک مشت پدرکشان، به زمینداران و نظامیان امکان بدهد تا ازکیسه مردم چاق و چاقتر شوند… تیخانوف، نبرد افغانی ستالین ص ص ۱۰۵-۱۰۶
منورین دست چپی افغانستان، که زیر تاءثیر نهضت های کشورهای همجوار، هند برتانوی و ایران، ایجاد ګردیده بودند، برخلاف آن نهضت ها و احزاب، برای کشورخود کدام پلان مشخص نداشتند و اکثراً متشکل از جوانان خون ګرم و اشخاص احساساتی میبودند که آله دست دسیسه کاران بزرګ و مغرضین میګردیدند، و به قتل نمودن اشخاص دست می یازیدند.
بعد از قتل شدن امیر حبیب الله خان، امان الله خان، که طرف حمایه اکثریت منورین بود، به قدرت رسید؛ ولی او هم در سالهای اول سلطنت آماج حملات تروریستی قرار ګرفت و موءرخین افغانستان هم، متأسفانه، از آنها، که هیچ پروګرامی بغیر انتقام کشیدن و ریختن خون بیجا نداشتند، از آنها به حیث قهرمانان کشور یاد آوری نمودند. بطورمثال:
مرحوم غبار در کتاب خود، افغانستان در مسیر تاریخ مینویسند، که طرفداران سردار نصرالله خان، کاکای امیر امان الله خان، که در زندان ارګ بسر میبرد، از سلوک غیرعادلانه ای که با او میشد، شدیداً منزجر بودند و تصمیم به قتل نمودن امان الله خان را اتخاذ نمودند. به انها اطلاع رسیده بود که شاه امان الله از کابل به قرغه سفر مینماید و آنها هم در راه قرغه سنګر ګرفته بودند. غفلتاً، از طرف اشخاص موظف امنیت شاه، ګرفتار شدند و بعد از محاکمه مختصر، به حکم شاه، به سزای اعمال خود رسیدند.
محمداخترخان، غلام حیدرخان، دلو خان، مرزا محمدعلی خان تایب، عبداله خان غلام بچه و محمدامین خان پسر محمدعمرخان اعدام شوند. حافظ محمداکبرخان بواسطه پدرش حافظ مجذوب و عبدالرحیم بواسطه پدر کلانش قاضی القضات از اعدام معاف شدند. محمدانور بسمل برادر محمداخترخان محبوس و تمام دارایی خانواده شان ضبط ګردد. محمدکریم محبوس و تمام خانواده اش در غزنی تبعید ګردد.
مرحوم غبار مینویسد که این حکم مجرا ګردید و محکومین در تپه شیرپور برده شدند. محمداخترخان با چشم بسته صدا کرد: دلو خان کجا هستی؟ مرد جواب داد: پهلویت هستم، مثلیکه در زندګی پهلویت بودم. محمداختر خان ګفت خوب است باید چنین میبود. توپها صداکرد و اینان در دمی معدوم ګردیدند. غبار، افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول ص ص ۷۴۶- ۷۴۹
در حالیکه مرحوم غبار به طمطراق از انها یادآوری مینماید و ګویا به حیث روشنفکران فداکار آنانرا میستایند، در صورتیکه لازم بود از آنها به حیث آدم های احساستی، لا ابالی، قاتل و فریب خورده یاد مینمود، در حقیقت آنها مشت تروریستی بیش نبودند که، در صورت کامیاب شدن در هدف خود، باعث به وجود آوردن انارشی میشدند که شاید خون هزارها تن بیګناه کشور به هدر میرفت. و یا بالاخره، در صورت به قتل رساندن امان الله خان، شا ید در اثر کودتاهای درباری درعوض امان الله خان کدام شهزاده دیګر دربار به قدرت میرسید که ، در بهبود زندګی مردم و یا تغییر وضع سیاسی کشور، نه تنها مفید ثابت نمیشد بلکه شاید هنوز هم مضرتر ثابت میشد.
درین جای شکی نیست که زنده یاد غبار و همراهان او آدم های ملی و وطن دوست بودند و اکثرشان، به خاطر داشتن افکار انقلابی و وطن خواهانه خود سالهای متمادی در زندان ها و تبعید به سر بردند؛ ولی در پهلوی أن آدم های احساساتی و جوانان خون ګرمی بودند که اګر به راه افراط نمیرفتند شاید بیشتر به درد کشور خود میخوردند و از ابتکاراتشان استفاده بعمل میآمد. زنده یاد غبار در باره عکس العمل در مقابل نادرخان مینویسد که به شب همان روزیکه نادرخان به پادشاهی اعلان شد در خانه او منورین مجلسی داشتند و در همان شب فیصله بر آن شد که این رژیم دست نشانده انګلیس است و باید با آن مبارزه نمود. غلام محی الدین آرتی میګفت هر جمعیت و هر فردی که با دولت جدید کمک و همراهی کند در معنی آنست که شریک جنایت بوده است. مرحوم غبار میګفت که عدم کمک و عدم همراهی با دولت به تنهایی کافی نیست، زیرا بیطرفی جمعیت را به یک دسته تماشاچی مبدل میکند، پس تصویب شود که علاوتاً برضد دولت مبارزه بعمل آید.
در حالیکه هیچ کسی اجرآت حکومت نادرخان حد اقل برای یک روز ندیده بود؛ و درحالیکه هیچ کسی خیانت اورا به اثبات رسانده نمیتواست ولی همه منورین مجلس به یک آواز بر ضد نادرخان مبارزه اعلان مینمودند. تاج محمد پغمانی ګفت اګر نادرخان را من میشناسم، افغانستان نباید ازو انتظار خیری داشته باشد او بالای ملت افغانستان انتقام طلب دارد و ریشه مرد ومردمی را از بیخ هوخواهد کشید. در حالیکه تاج محمد پغمانی و هیچ کسی از حاضرین مجلس از خیانت نادرخان حرفی به زیان نمیآورند.
فیض محمد خان باروت ساز ګفت برای شناخت ماهیت زمامداری جدید کافیست که ما در روز فتح کابل پیشاپیش حمله آوران جنوبی دونفر هندوستانی مخبر انګلیس، الله نواز و شاه جی، شانه به شانه شاه ولیخان و شاه محمودخان دیدیم. باروت ساز ګفت که ازینرو همه شما باید بدانید که بعد ازین حکومت افغانستان در دست هندوستانی ها خواهد بود و مبارزه ما با تسلط اجنبی در زیر هر نقابی که باشد وظیفه اولین و آخرین جوانان افغان است.
عبدالرحمن خان لودی صیر و انتظار را توصیه مینمود و ضمناٍ از رفقا خواستند که از کارکردن در پست های بلند دولتی خود داری ورزند. بالاخره مجلس به اکثریت آراء فیصله کرد که: مبارزه مخفی ضد دولت جدید بشدت تعقیب ګردد ولی مبارزه علنی فعلاٍ بصورت موقتی معطل ګذاشته شود تا دیګ این بحران در افغانستان از غلیان بایستد و دستګاه حکامه جدید بشکل ثابت خودشرا بمردم نشان بدهد… غبار، افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم ص ص ۳۸-۳۹
درین مجلسیکه به شب اول به قدرت رسیدن نادرخان در خانه مرحوم غبار دایر شده بود هیچ یکی از اشتراک کننده ګان دلیلی را که به اساس آن باید با حکومت نادرخان به مبارزه برخاست و ازبین برد دایراد ننموده بود. تنها دلیلی عمده ای که آنها میآوردند دیدن الله نواز خان و میاجی هندی با شاه ولی خان و شاه محمودخان بودند.
در حالیکه عبدالحمید مبارز در باره الله نواز خان مینګارد که وجود دو شخصیت به نام های الله نواز و عبدالله شاه جی را یعضی ها مورد شک قراردادند که این شخصیت ها با بریتانیا ارتباط دارند. خدمات بعدی الله نواز خان که در صفحات بعدی توضیح میکنم ثابت خواهد ساخت که وی صادقانه به افغانستان خدمت کرد…. مبارز، تحلیل واقعات سیاسی افغانستان ۱۹۱۹-۱۹۶۹ ص ۳۶
آدمک در باره الله نوازخان کمی به تفصیل روشنی می اندازد و اورا نه تنها ایجینت برتانیه نه میخواند بلکه به حیث دشمن آنها معرفی میدارد:
« هند برتانوی مقرری های مهاجرین هندی را در پوست های دولتی به نظر خوب نمی دیدند. انها خصوصاً از مقرری انقلابی سابقه دار هند الله نواز خان، به حیث وزیر دربار، ناراض بودند. الله نواز در ملتان تولد یافته بود و قبل ازانکه در سال ۱۹۲۰ به افغانستان فرار نماید عضو فعال حزب انقلابی هند بود. یک مامور عالی رتبه هند برتانوی اورا یک مهاجر هندی بسیار بد قیافه نامیده بود که هم ضد برتانیه و هم ضد روسیه میباشد. مګر او یک آدم صادق است و خودرا وقف خدمت نادرخان نموده است. الله نواز یک وقتی در جلال آباد معاون مدیر اخبار اتحاد مشرقی بود. بعد ازان ترجمان یک شرکت جرمنی در افغانستان به نام داکام ګردید. ګفته میشود که الله نواز خان در جلب نمودن کمک قبایل وزیری برای نادرخان سهم فعالی داشته است » Adamec, Afghanistan Foreign Affair PP 180-181
بدین صورت می بینیم که یګانه اعتراضیکه، در خانه مرحوم غبار، بر حکومت نادرشاه وارد میشد، چندان اساسی نداشت. نادرخان به انکشاف معارف کشور عشق میورزید. ولی جوانان افغانستان، خاصتاً کابل، که احساس وطن خواهی داشتند، به صورت عموم، بر ضد او و حکومت او بودند و میخواستند او را، به هر وسیله که باشد، از بین ببرد. و اګر ازین ها پرسیده میشد که در صورت از بین بردن نادرخان قدرت به دست که میافتد؟ شاید هیچ جوابی نداشتند؛ چون همه اشتراک کننده ګان مجلس، به شمول مرحوم غبار، از امان الله خان، به وقت خود انتقاد نموده و از رژیم و اجرآت او دلخوشی نداشتند. و با به قتل رسیدن نادرشاه ثابت شد که در فضای سیاسی کشور هیچ تغییری رخ نداد و در نتیجه رژیم هاشم خان، که بارها نسبت به حکومت نادرخان مستبد تر بود، رویکار آمد.
فعالیت های امان الله خان در خارج از کشور:
امان الله خان همه عمر خودرا در ناز و نعمت شهزادګی و قدرت مطلقه سپری نموده بود. او با زندګی نو در جهان مهاجرت سازګاری کرده نمیتوانست. امان الله خان برای بدست آوردن دوباره تاج و تخت افغانستان تا که میتوانست تلاش ورزید. البته این حق او بود ولی این تقلا های او، که جوانان پیرو راه خود یا به اصطلاح امانیست ها، را بصورت مستقیم یا غیر مستقیم، به فعالیت های تروریستی تشویق مینمود، سبب از بین رفتن صدها جوان پرجوش و خروش میهنی شدند. بعد از هر حمله تروریستی که صورت میګرفت و یا هر کسیکه به ګمان تروریست ګرفته میشد، باعث از بین رفتن و زندانی شدن صد ها تن بیګناه و تباهی صدها خانوار و بی سرپست ماندن هزار ها یتیم میشدند. امان الله خان و رفیق نزدیک او غلام صدیق خان چرخی در اروپا میزیستند و جوانان افغانستان را به کوره اتش میسپردند. دراین راستا، اولین قتل سیاسی که توجه جهان و افغانان را جلب نمود، قتل نمودن بردار نادرخان محمدعزیز خان، سفیر افغانستان در برلین بود.
قسمیکه در سطور سابق ذکر نموده ایم، سید کمال آنقدر مخلص امان الله خان بود که با امیرالیدن شنسب و دو رفیق دیګر خود از برلین به قندهار سفر نموده بودند و در عملیات نظامی امان الله خان، برای پس ګرفتن تخت افغانستان، سهم فعال ګرفته بودند. سید کمال، در رشته سمنت سازی در برلین تحصیلات خودرا به اکمال رسانده بود و یک روز راساً به سفارت افغانستان رفته و سفیر محمدعزیز خان را، که هیچ ګناهی نداشت، و حتی در جنګهای نادرخان بر ضد حبیب الله کلکانی چندان سهم فعال نداشت، به قتل رسانیده بود. سید کمال ګرفتار و بعد از چندی به اعدام محکوم شد. امیرالدین شنسب، که رفیق سید کمال و تحصیل یافته آلمان بود، مینویسد: « امان الله خان و غلام صدیق خان و شجاع الدوله خان که همه در اروپا بودند و همه از دارایی کافی هم بهره مند بودند آن بیچاره را تنها ګذاشتند و اورا هیچ معاونت نکردند و یک وکیل مدافع برایش نګرفتند دعوی دیر وقت دوام کرده در نتیجه خکم قتل او صادر شده بود.
سید کمال به فیصله محکمه قناعت نکرده مرافعه طلبی کرده بود. و محکمه مرافعه حکم ابتداییه را تایید کرده او را بقتل رسانده شهید کردند.
سید کمال مادر پیر و یک بردار داشت که در خانهء مامایش رهایش میکردند. بردار او که خرد تر بود کارګر برق بود. مامای کلان او در دهن ګذر علی رضاخان در حصه مندوی وقت نانوایی میکرد. مامای دیګرش یک اسلحه سلاز لایق در فابرکه حربی بود او در ساختن کرچ، تلوار، حربه و غیره یک استاد زیردست بود.
آنها همه را در زندان انداخته بودند که در زندان جان دادند. برادرش پس از سیزده سال از حبس رها شد بوده بود مګر در بندیخانه آن قدر زجر دیده بود که او از ضعف زیاد چندی بعد فوت کرد و هیچ کس دیګر از سید کمال نماند» شنسب، خاطرات هشتاد سال زندګی یک افغان، ص ۱۴۱
سه ماه بعد از قتل شدن محمدعزیزخان، بدست سیدکمال، به تاریخ ۶ سپټمبر ۱۹۳۳ محمدعظیم معلم لیسه امانی در کابل به داخل عمارت سفارت برتانیه رفت؛ میخواست که سفیر برتاینه میکوناچی را بکشد. چون دریافت که میکوناچی در سفارت نبود، سه تن دیګر را، که عبارت از یک میخانیک انګلیسی، یک هندی و یک مستخدم افغان سفارت بودند، کشتند. محمدعظیم ګرفتار ګردید و فقط هفت روز بعد به تاریخ ۱۳ سپتمبر به شمول شش تن زندانی های مشهور اعدام ګردید. در جمله شش تن محمدولی خان، وزیرخارجه و وکیل السلطنة امان الله خان و غلام جیلانی خان ، بردار غلام نبی خان چرخی شامل بودند. به تعقیب این حادثه یک تعداد اشخاص دیګر زندانی شدند. Adamec, P 197
نادرخان با همه علاقه ایکه به پیشرفت تعلیم و تربیه و جوانان تعلیم یافته نشان میداد، از طرف اکثریت جوانانیکه زیر تاءثیر تبلیغات امانیست ها و امان الله خان رفته بودند از نادرخان نفرت داشتند. عبدالله پوپلیار، که در وقت نادرخان متعلم صنف دهم لیسه حبیبیه بود مینویسد: « در ماه سنبله ۱۳۱۲ ش ۱۹۳۳ ما یک دسته از سکوت بای ها Scout Boys برای سیرعلمی به دوده مست رفته بودیم. در آنجا خیمه های خود را نصب کرده مشغول تهیهء چای یا کدام چیز دیګر بودیم. در همین وقت نادرشاه میخواست بطرف پغمان برود. چون خیمه بای سکوت ها را دید از موتر پیاده شد به خیمه های ما وارد ګردید… و با خوشرویی از هر یک احوال پرسی نمود. سپس مجدداً بموتر خود سورا شد و جانب پغمان رفت. من درین وقت ګفتم چه موقع خوب و مناسب برای کشتن او دست ما داد اما متأسفانه که تفنګچه در نزدم نبود. عبدالخالق نیز آن ګزارش را تایید کرده بر علیه من شهادت داده بود.» مسعود پوهنیار، ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان جلد دوم ص ۸۰
عبدالعزیز توخی، که او هم در دوسیه قتل نادرشاه، در زمره رفیقان عبدالخالق، ګرفتار ګردیده بود یک روز در جادء نزدیک چار راهی ملک اصغر با رفقا روان بود که موتر نادرشاه ګذشت. عزیز با صدای بسیار بلند ګفت اونه نادر ګوره را ببینید که ګذشت. نادرخان سر از کلکین موتر کشیده تا فاصله دور بطرف او وهمراهانش نظر انداخته میرفت. عزیز به شب دوم قتل نادرشاه ګرفتار و به محبس ارګ برده شد. در شب استنطاق وقتیکه سردار فیض محمدخان زکریا ازو پرسید که عبدالخالق چرا اعلیحضرت را بشهادت رسانید بجوابش بیباکانه ګفت: اګر نظر اندازی کنید زیر هر سنګ هفت عبدالخالق است. مظالم و بیدادګری که بر ملت بی چاره می رود هر فرد این ملت را قاتل پادشاه ساخته است. استبداد به درجهء نهایی رسیده است و برای بهبود حال مردم و پیشرفت مملکت یک قدم برداشته نمی شود…. همان کتاب ص ص ۸۱-۸۲
امان الله حان مانند هر فرد دیګر حق داشت که برای قدرت ګرفتن مبارزه نماید. ولی او برخلاف ادعای قبلی خود، که ګویا به خاطر جلوګیری از خونریزی از سلطنت دست بردار شده است، از اقدامات تشدد آمیز کار میګرفت. شاید مشاورین متملق او، که در اروپا هم اورا در محاصره ګرفته بودند، به او اطمینان میداد که اکثریت مطلق مردم افغانستان میخواهند که اعلیحضرت امان الله خان دوباره به تخت پادشاهی بنشینند و ضمناً بر کمک های ترکیه، جرمني، ایتالیا و اتحاد شوروی از حد اضافه حساب نموده بود. او به اندازهء به قدرت و محبوبیت خود مغرور و از کامیابی خود مطمین ګشته بود که در ماه سپتمبر سال ۱۹۳۱ تلګرامی را عنوانی نادرشاه فرستاد و در آن نوشت که برخیز و برو. من به اندازه کافی قوی هستم خون مردم بیګناه را به ناحق نریز. ولا دیمیربویکو، دولت و اپوزیسیون در افغانستان ص ۳۶۵
خالد صدیق چرخی از قول جعفرخان ایوبی، که در زندان ده مزنګ با او زندانی بود، مینویسد که یک روز بین مکاتب امانی و امانیه مسابقه والیبال یا فوتبال بود و نادرشاه با سه برادرش هاشم خان، شاه ولی خان و شاه محمود خان هم اشتراک نموده بودند. سفیر صاحب غلامی نبی خان چرخی هم آمد و پهلوی برادران جای ګرفت. ما همه رفقا مسلح به تفنګچه ها بودیم و هریک ما یک برادر را آماج ګرفته بودیم. و به یک اشاره سفیر صاحب غلام نبی خان داخل اقدام میشدیم و افغانستان را از شر این برادران نجات میدادیم. مګر افسوس که سفیر صاحب هیچ اشاره ای ننمود و بازی به پایان رسید… خالدصدیق چرخی، برګی چند از نهفته های تاریخ افغانستان جلد دوم ص ۷۰
غلام نبی خان، به دعوت نادرخان و به وسیله شاه ولی خان، به تاریخ ۱۳ اکتوبر سال ۱۹۳۲ از ترکیه به کابل رسید. بسیاری از دیپلومات ها در کابل از چنین ګام خطرناک امانیست ها در حیرت شدند. ستارک، سفیر شوروی در کابل، در یک دعوت رسمی در ارګ کابل، از غلام نبی خان در باره پلان های آینده او پرسید غلام نبی خان در جواب ګفته بود که او برای کار آمده است و حکومت، از ترس قبایل، جرأت ګرفتن و تعقیب نمودن اورا ندارد. تیخانوف، نبرد افغانی ستالین، ص ص ۲۵۸-۲۵۹
نادرشاه، چند روز بعد از رسیدن غلام نبی خان به کابل، اورا برای یک مجلس آشتی به ارګ دعوت نمود و به او پیشنهاد نمود که تنخواه معادل سفیر را به او خواهد داد و خرچ خانه اورا که در قسطنطنیه است بپردازد. شاه وعده سپرد که بردار او غلام صدیق خان چرخی را در المان به حیث سفیر نګاه خواهد کرد و یک چوکی سفارت را به برادر دیګر او غلام جیلانی خان خواهد داد. این در صورتی بود که غلام نبی خان از فعالیت های سیاسی دست میکشید. غلام نبی خان وعده داد که روی این پیشنهادات غور خواهد نمود. ولی او در پکتیا با قبیله جدران در تماس شد و طرح یک شورش را به نفع امان الله خان انداخت. غلام نبی خان از مخالفت قبیله وزیری با انګلیس ها استفاده نمود و با اینها در این زمینه تماس هایی قایم نمود. هیچ حرکت غلام نبی خان از استخبارات نادرخان، که اورا مانند سایه تعقیب مبکرد، پنهان نمی ماند. شاه محمود خان که برای سرکوبی شورش های قبایل به پکتیا رفته بود به مرکز اطلاع داد که در این شورش ها غلام نبی خان دست دارد. نادرخان اورا به تاریخ ۷ نومبر سال ۱۹۳۲ به ارګ خواست و در آنجا بعد از تبادله کلمات تند با غلام نبی خان، که یکی دیګر را خاین خطاب نموده بودند، شاه به عساکر خود امر نموده بود که اورا بکشند. بویکو، دولت و اپوزیسیون در افغانستان ص ص ۳۶۶-۳۶۷
شب های ۸ و ۹ نومبر، در کابل و اطراف شهر دستګیری های دسته جمعی آغاز یافت. در ارتباط به حرکات غلامی نبی خان ۳۲۷ تن ګرفتار شدند. در نتیجه تحقیقات وسیعی که بعد ازین حادثه صورت ګرفت بسیاری از اشخاصی که تا هنوز در راپور های استخبارات موجود نبودند ګرفتار و نابود شدند. به ګمان مقامات حکومت نادرخان، هسته و شاخ و برګ تحریک امانیست ها نابود شده بود. تیخانوف، ص ص ۲۶۰-۲۶۱
درست یک سال بعد ازین حادثه، جوانی به نام عبدالخالق، که پسر خداداد خان، ناظر غلام نبی خان بود، و متعلم مکتب امانی، که اسم آنرا به نجات تبدیل نموده بود، در ارګ شاهی، نادرشاه را درحالیکه با شاګردان مکتب مصافحه مینمودند به وسیله تفنګچه از پا در آورد. عبدالخالق ګرفتار شد. فرزند ۱۹ ساله نادرشاه، محمدظاهرشاه بر تخت نشست و دیګر هیچ تغییری رخ نداد.
بعد از قتل نادرشاه، در نتیجه یک محاکمه بسیار کوتاه، که طبعاً هیچ وکیل مدافع در آن حضور نداشت، ۱۶ نفر محکوم به اعدام شدند. عبدالخالق، محمود معاون عبدالخالق، خداداد پدر عبدالخالق، مولاداد کاکای عبدالخالق، قربان علی مامای عبدالخالق ( بعد ها ګفته شد که مادر، خاله، و خواهر صغیر عبدالخالق در زندان زنانه به بهانه تداوی از بین برده شده و در ګورستان مجهول در شهدای صالحین به خاک سپرده شده اند) علی اکبرخان غندمشر کاکای محمود معاون عبدالخالق، غلام ربانی خان، مصطفی خان، و عبدالطیف خان پسران خانواده چرخی، محمدایوب خان معاون اداری لیسه نجات، میرعزیزخان، میر مسجدی خان، محمودخان دوم، زمان خان، میرزا محمدخان و امیر محمدخان، ناشرین شب نامه ها، همه اعدام شدند.
همچنین بعضی از اعدام معاف و محکوم به حبس ابد شدند که عبارت ند از محمداسحق خان شیردل، عبداله خان ولد عطامحمدخان، اعظم خواجه خان، میرسید قاسم خان، عبدالهادی داوی، محمدانور بسمل، میرغلام محمدغبار و سرورخان جویا. خادصدیق چرخی، برګی چند از نهفته های تاریخ در افغانستان جلد اول ص ص ۲۵۵-۲۵۶
دست آورد این اعمال تروریستی چه بود؟ حکومت خاندان نادری را بیش از پیش مستبد تر ساخت، خون ده ها تن بیګناه و معصوم به هدر رفت و پیشوایان روشنفکر آن عصر، که چشم و زبان مردم کشور بود، سالهای متمادی به زندان افګنده شدند. جای تعجب است که در تواریخ و تحلیل های تاریخی افغانستان ازین تروریستان به صفت قهرمانان ملی یاد آوری میشود. در حالیکه این جوانان وطنخواه و پاک طینت فقط مغز شویی شده بودند و، به نیت خدمت به وطن و مردم خود، در خدمت قدرت طلبانی آمده بودند که فقط برای بدست ګرفتن قدرت به هر وسیله، جایز و ناجایز، متوسل میشدند. این جوانان پاک طینت و وطنخواه نه تنها قربانی آمال و مقاصد دیګران میشدند بلکه ده ها و صدها تن بیګناه را، به جرم مشکوک بودن اشتراک در عمل شان، به خورد استبداد شرقی میدادند و قربانی انتقام جویی مستبدین میشدند. در قضیه سیدکمال و عبدالخالق چه کسان بیګناهی که از بین نرفتند و در قضیه غلام نبی خان چرخی تمام اطفال و جوانان خاندان او قربانی خشم بی سرحد هاشم خان شدند. ما باید از استبداد سلطنت مطلقه شرقی همین توقع را میداشتیم. آیا امان الله خان، به حیث یک پادشاه منور، بعد از سرکوب نمودن شورش خوست سال ۱۹۲۴، به افتخارتمام، نه ګفته بود که او نواسه امیر عبدالرحمن است؛ و برعلاوه ۵۳ تنی را که، به جرم اشتراک در شورش خوست، بدون محاکمه به اعدام سپردند بیش از هزار خانوار مردم خوست را، به نقاط مختلف افغانستان تبعید نمودند. ایا امیر امان الله خان بر کسانیکه توطیه قتل اورا چیده بودند، با شرکای احتمالی جرم، بدون محاکمه و بعد از تحقیقات مختصر، که به وسیله شخص شاه صورت ګرفت، به حکم خود به جوخه اعدام نسپردند؟ سطوربالا.
هاشم خان تنها به کشتن و زندانی ساختن آدم های مشکوک اکتفاء ننمود بلکه در پی کشتن امان الله خان، که بخاطر او عملیات تروریستی صورت میګیرد، برآمد. هاشم خان، که بعد از قتل شدن نادرشاه عملاً قدرت را در دست ګرفته بود، برای از بین بردن امان الله خان و مشاورین او، دو ګروه را موظف ساختند. به الله نواز خان وظیفه سپرد که به استخدام آدم های بپردازد که از عهده انجام وظایف، به صورت هرچه بهتر، برآمده بتوانند. بالمقابل استخبارات و وزارت خارجه اتحاد شوروی از این دسایس اطلاع یافته و امان الله خان را مطلع ساخت و از رفتن به حج برحذر داشتند. به این ترتیب، بنا بر فعالیت های استخبارات شوروی تمام نقشه های هاشم خان نقش بر آب میګردید و در یک وهله الله نوازخان و آدم های او از طرف پولیس ایتالیه توقیف و سلاح های شان ضبط ګردید که موجب رسوایی بین المللی شد. تیخانوف، ص ص ۲۷۵-۲۷۶
استخبارات اتحاد شوروی، به این ترتیب، چندین نقشه از بین بردن امان الله خان را خنثی نمودند که بالاخره هاشم خان را ماءیوس نموده و از نقشه های کشتن امان الله خان دست بردار شد. البته در سال ۱۹۳۸، در حین سفر امان الله خان به حج، تلاش مسموم نمودن را نمودند و بازهم ناکام شدند. همان کتاب ص ۲۷۶
امان الله خان در سال ۱۹۳۴ با حکومت اتحاد شوروی در تماس شد و به آنها حالی نمود که دسیسه های حکومت افغانستان برای از بین بردن او دال بر محبوبیت او در افغانستان است. او ګفته بودکه آسایش و زندګی آرام در روم را برای خود سزاوار نمی بیند و در نظر دارد که، برای به قدرت رسیدن، فعالیت های زیرزمینی را در افغانستان براه اندازد. امان الله خان دراین یادداشت، از مقامات شوروی درخواست نموده بود که در نواحی سرحدی افغان شوروی برای دو یا سه نفر از امانیست ها زمینه فعالیت داده شود تا اوراق تبلیغاتی خودرا به افغانستان رسانده بتواند و ضمنا مصارف چاپ این اوراق را حکومت شوروی به دوش بګیرد. ماسکو به خواهش امان الله خان پاسخ مثبت داد. در ماه مارچ ۹۱۳۵ سوریتس، سفیر پیشین شوروی در کابل، که درآن وقت سفیر شوروی در جرمنی بود، به صدیق خان چرخی وعده سپرد که برای سفر او به شوروی به زودی زمینه را فراهم خواهد ساخت… در نتیجه تماس های پیهم صدیق خان چرخی با مقامات شوروی ، ستالین به امانیست ها اجازه داد که در جمهوری های اسیای مرکزی اتحاد شوروی به فعالیت های خود ادامه دهد. به این ترتیب ستالین یکبار دیګر تلاش ورزید تا برای تحکیم مواضع شوروی از امان الله خان استفاده بعمل اورد، همان کتاب ص ص ۳۷۶-۳۷۸
امانیست ها توانستند که در شهرهای مهم مختلف جهان مانند برلین، استانبول، بغداد، مکه، تهران، مشهد، کربلا، بمبیی، کویته و پشاور مراکز خودرا فعال بسازند و به اساس اطلاعات ارشیف بریتانیا تنها شش صد تن از امانیست ها، زیر رهبری رحیم جان پسر عم امان الله خان، در تاشکند فعالیت میورزیدند.
امان الله خان در سال ۱۹۳۵ به موسم حج در میان حجاج پشتون اوراق تبلیغاتی را، مشعر براینکه انګلیس ها دشمنان همه مسلمانها هستند ( اتحاد شوروی دوست مسلمانان بود!) پخش نمودند. امان الله خان دراین پیام از مسلمانان هند و افغانستان دعوت بعمل آورده بود تا در برابر انګلیس ها جهاد نمایند. فریزر تیتلر، سفیر برتانیه در افغانستان، این پیام ها و نامه را به اګاهی حکومت افغانستان رساند و حکومت افغانستان هم در برابر این پیام ها تدابیر لازم خودرا ګرفت. انګلیس ها ضمناً، از راه دفتر دیپلوماتیک خود در روم، بر ایتالیه فشار وارد اورد که فعالیت های امان الله خان را زیر کنترول بیاورد. همان کتاب ص ص ۲۷۸-۷۹
پس از چندی روابط شوروی و امان الله به نسبتی به سردی ګرایید که برای ستالین روابط امان الله خان با کشورهای فاشیستی نا خوش آیند بود. امان الله خان در این راه به اندازه ای افراط نمود که بعد از حمله ایتالیا به حبشه، خود او به آن کشور سفر نمود و در میان مسلمانان حبشه بر ضد برتانیه تبلیغات مینمود. از طرف دیګر امان الله خان و طرفداران او به نسبت دلسردی شوروی ها رو به کشورهای فاشیستی ایتالیا و جرمنی آورد. همان کتاب ص ۲۸۰
حوادثی که در آغاز جنګ دوم جهانی، در سرحد شمال غربی هند برتانوی رخ داد، برای پیشبرد اهداف امان الله خان اهمیت حیاتی داد. از یک طرف، فقیر ایپی یا میرزا علی خان به مقابل انګلیس ها در وزیرستان جهاد اعلام نمود و، در وقت بسیار حساس، برای حکومت هند برتانوی مشکلات بسیار عظیمی را ایجاد نمود که سالهای سال، حتی بعد از برآمدن انګلیس ها از نیم قاره هند هم دوام نمود. حادثه دوم، ظهور شخصی بنام شامی پیر بود، که در وزیرستان به شورش های موجود تب وتاب تازه را اورد. این شخص که نام اصلی او محمدسعدی الګیلانی بود که به وسیله دیپلومات و جاسوس مشهور جرمنی Von Hentig استخدام شده بود. شامی پیر در قبایل آزاد بنام تخت نشینی امان الله خان و سرنګون نمودن حکومت ظاهرشاه مبارزه، یا بهتر است بګوییم جنګ را آغاز نمود. هینتیګ برای فعالیت های جنګی شامی پیر مبالغی هنګفتی مصرف نمود و او را با پول بسیار زیاد به منطقه قبایلی فرستاد. شامی پیر به تاریخ ۱۵ جون سال ۱۹۳۸ در منطقه کانی ګروم وزیرستان جرګه قومی قبایل پشتون های منطقه را دایر نمود و برضد ظاهرشاه ظالم و غاصب و برای برتخت نشاندن امان الله خان امر لشکرکشی را صادر فرمود. اګرچه فقیرایپی در منطقه فعال بود و با انګلیس ها چندین دفعه مقابله مسلح نموده و برای انها درد سر جدی را ایجاد نموده بود، ولی با همکاری با شامی پیر خود داری ورزید. فقیر ایپی میفهمید که شامی پیر به صورت مستقیم از طرف قوای محور حمایه میګردد و یک شخصی است که از خارج وارد شده است حالانکه فقیرایپی باشنده منطقه ای بود که در ان دست به قیام مسلحانه برده بود، ګرچه او هم از طرف ایتالیه حمایه میشد، مګر فقیر ایپی برای استقلال سرزمین و قوم خود میجنګید و شامی پیر یک اجنبی مطلق بود. اقوام سلیمان خیل، مومند و شینوار، که مجموع لشکرهای آنان به بیش از ۲۵ هزار میرسید، چون چندی پیش بر ضد امان الله خان شورش نموده و حتی علت عمده سقوط او ګردیده بودند از پیوستن با شامي پیر خود داری نمودند. با وجود این، شامي پیر دارای ۵ هزار مرد مسلح بود و مشکلات کافی را ایجاد کرده میتوانست.
حکومت هاشم خان، که از یک طرف با مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی و از طرف دیګر با تهدید های امان الله خان روبرو بود، تحمل این تهدید جدی را نداشت و از حکومت هند برتانوی خواهش نمود که این پیر از خارج وارد شده را از خاک پشتون های سرحدی براند. حکومت انګلستان هم به خواست حکومت افغانستان تسلیم شد. قوای شامي پیر را محاصره نموده و اورا به حملات هوايی تهدید نمود. ضمناً به قولی ۲۰ و به قولی ۲۵ هزار پوند را به او پیشکش نموده و اورا سوار طیاره نموده روانه بغداد نمود.
در سال ۱۹۳۹ به صورت مطلق اشکار ګردید که جرمنی در راه پیاده نمودن پلان های امان الله خان کمک میورزد. به تاریخ ۱۷ اکتوبر هینتیګ، مامور عالی رتبه وزارت خارجه جرمنی، صدیق خان چرخی را به دفتر کار خود دعوت نمود و به او پیشنهاد کرد که ابتکار آماده سازی قیام در افغانستان و برتخت نشینی امان الله خان را به عهده بګیرد. در همان ماه امان الله خان در ایتالیا با صدیق خان دیدار نمود و دراین مجلس فیصله بعمل آمد که امان الله خان باید به تاشکند برود و پس از ګرفتن مزار شریف، به عنوان پادشاه افغانستان، مردم را به قیام دعوت نماید و با سپاهیان خود به سوی کابل رهسپار خواهد شد. همان کتاب ص ص ۲۱۲-۱۳
به اندازه ایکه ستالین از روابط امان الله خان با فاشیست ها ترس داشت به همان اندازه جرمنی هم از روابط نزدیک صدیق خان با ستالین اندیشه داشت و میترسید که مبادا در نتیجه حمله امان الله خان بر افغانستان، اوضاع به نفع شوروی برګردد و جرمنی امکان نفوذ از راه افغانستان در هند برتانوی را از دست بدهد. امان الله خان برکمک نظامی جرمنی، که از منطقه فاصله بسیار زیاد داشت، اتکاء کرده نمیتوانست و ضمناً در موقف جرمنی تغییر اشکار زمانی ظاهر ګردید که بتاریخ ۱۸ دسمبر ۱۹۳۹ دفتر ارتباط خارجه حزب نازی جرمنی یاد داشتی را تدوین نمود که در آن عملیات امان الله خان را نکوهش نموده بودند. در این یادداشت آمده بود که حکومت افغانستان قوه نظامی نیرمندی دارد و میتواند که به آسانی قیام قبایل پشتون را بکوبد. و آن ګاه افغانستان، بمثابه پایګاهی برای ضربه جرمنی بر هند بریتانیایی، از دست خواهد رفت. به این ترتیب هتلر با نظر دفترخارجه خود موافقت نمود و پلان به تخت رساندن امان الله خان را رد نمود. همان کتاب ص ۳۱۶-۱۷
یکی ار عوامل ناکامی پلان های امان الله خان عدم اعتماد و بدبینی متقابل شوروی و جرمنی، در مسله افغانستان، بود. با آن هم دیده میشود که امان الله خان برخلاف همان ادعای دیرینه خود که ګویا به خاطر جلوګیری از خونریزی مردم کشور تخت شاهی را ترک نموده بود تا که میتوانست برای بدست آوردن همان تخت وتاج به هر وسیله ای که توانست متوسل شد. و نا ګفته پیداست که اګر پلان های امان الله خان کارګر میافتاد شاید به ده ها و احتمال دارد به صد ها هزار مردم از بین میرفتند.
سازمان اطلاعاتی سیاسی هند همه تپ و تلاش های امان الله خان را زیر نظر ګرفته بودند و در باره ګفتګو های بین صدیق خان چرخی و امان الله خان را بدست اورده بودند که در آن به صراحت امده بود که اګر امان الله خان، به کمک شوروی و جرمنی، حکومت ظاهرشاه را سرنګون سازد در آنصورت که ماسکو تضمین نماید که نواحی پشتون نشین هند برتانوی را به افغانستان واګذارد او حاضر است که ترکستان افغانی را به اتحاد شوروی بدهد. همان کتاب ص ۳۱۸
با وجود آنکه حکومت هند برتانوی به حکومت افغانستان، در زمینه خنثی نمودن پلان های امان الله خان، اخلاص نشان داده بود و هر آن اطلاعاتی را در باره فعالیت های تخریبی صدیق خان به دسترس استخبارات افغانستان میګذاشت، بین حکومات این دوکشور اعتمادی که شاید و باید بود موجود نبود. قرار بود که در سال ۱۹۴۱ وان هینتیګ، دیپلومات و جاسوس مشهور جرمنی از زمان جنګ اول جهانی، در افغانستان به حیث سفیر جرمنی تعیین ګردد. این موضوع هم حکومت شوروی و هم حکومت هند برتانوی را نګران ساخته بود. بتاریخ ۲۶ جولای سال ۱۹۴۱ فریزر تیتلر سفیر برتانیه در کابل با هاشم خان درحالی دیدار نمود که نجیب الله خان توروایانا و معاون صدراعظم سردار نعیم خان هم موجود بودند. تیتلر در این دیدار به صداعظم هاشم خان یادآوری نمود که اګریمان هینتیګ را واپس بګیرد زیرا او در افغانستان بر ضد منافع برتانیه فعالیت های تخریبی میکند. هاشم خان خواسته تیتلر را رد نمود و به او به صراحت ګفت که افغانستان یک کشور مستقل است و نمیتواند در امور داخلی خود به کشور های دیګر حق مداخله بدهد. تیتلر در آخر مجلس صدراعظم افغانستان را تهدید به محاصره اقتصادی نمود ولی این تهدید او هم کارګر نیافتاد و هاشم خان بر موقف خود تاءکید ورزید. تیخانوف، د جرمنی امپراطوری افغانی جګړه، ص ص ۲۰۰-۲۰۱
عبدالحمید مبارز در این باره مینویسد: « به این ترتیب سردار محمدهاشم خان خدمت تاریخی انجام داد که افغانستان از یک طرف در نزد کشورهای آلمان و ایتالیا سربلند ماند و از جانب دیګر از جنګ برکنار مانده اشغال نګردید. سوم اینکه با حفظ سفارت های آلمان و ایتالیا در کابل تا شکست کامل محوریعنی آلمان و ایتالیا در کابل استقلال کامل خودرا حفظ نمود.» مبارز، تحلیل واقعات سیاسی افغانستان ص ۱۰۹
دربار در مقابل اتحاد شوروی و جرمنی از یکطرف و هند برتانوی از طرف دیګر موقف متحد نداشت. هاشم خان، از ترس نفوذ کمونیزم و حمله احتمالی اتحاد شوروی بر خاک افغانستان از یکطرف و از ترس نفوذ امان الله خان و طرفداران انان در شمال کشور و تکرار حمله غلامی نبی خان در سال ۱۹۲۹، مجبوراً به انګلیس ها متمایل بود؛ ولی باوجود این هم پالیسی مستقل خودرا تعقیب مینمود. داوود خان و نعیم خان طرفداران جرمنی و اتحاد شوروی بودند و با پالیسی های برتانیه ضدیت نشان میداد. وقتی بعد از ۲۲ جون سال ۱۹۴۱ جرمنی بر اتحاد شوروی حمله نمود ظاهرشاه از پول شخصی خود ۱۲۰۰۰ افغانی را، به قسم نذر، در مسجدهای کابل توزیع نمود. استخبارات اتحاد شوروی راپور داد که هاشم خان میګفت این یک اقدام بسیار مفید بود زیرا در صورت دوام جنګ شوروی و جرمنی، که به عقیده هاشم خان، فتح حتما نصیب جرمنی خواهد شد، اتحاد شوروی ضعیف و تجزیه خواهد شد. هاشم میګفت که در افغانستان به تعداد زیادی مهاجرین شوروی زندګی میکنند و آنها باید به خاک خود برګردند. آنها را باید در برګشت به اوطان شان کمک نمود. و افغانها باید برای جنګ آمادګی بګیرند. تیخانوف، دجرمنی امپراطوری افغانی جګړه ص ۲۰۲
در تابستان سال ۱۹۴۲ عساکر جرمنی بر ستالینګراد و قفقاز حمله نمودند. متصل به این حمله در کابل طرفداران جرمنی قوت یافت. سفیر شوروی در کابل، میخایلوف، به ماسکو راپور داد که انګلیس ها از داوود خان نفرت دارد زیرا او خواستار پیوستن قبایل آزاد به خاک افغانستان است. درماه می سال ۱۹۴۲ وزیر فواید عامه رحیم الله خان، که با داوود خان روابط نزدیک داشت، با سفارت جرمنی یک قراردادی را امضاء نمود که به اساس آن جرمنی تعهد نمود که قیام غلزایی ها را بر ضد انګلیس ها حمایه خواهد نمود. طرفداران جرمنی به سفارت آن کشور در افغانستان معلوماتی را از خاک هند تهیه مینمود که برای استخبارات جرمنی اهمیت بسزایی داشت. معاون صدراعظم نعیم خان در ماه جولای ۱۹۴۲ به سفیر جرمنی پ کوارونی ګفته بود که بعضی از اعضای حکومت افغانستان حاضرند که به کشورهای محور ( جرمنی، ایتالیا و جاپان ) در باره هند و اتحاد شوروی اطلاعات جاسوسی بدهند. حتی نعیم خان شخصاً به سفیر جرمنی وعده سپرده بود که در باره انګلیس ها و شوروی ها اطلاعاتی را که کشورهای محور به آن ضرورت دارد تهیه خواهد نمود. همان کتاب ص ص ۲۵۴-۲۵۵
در خزان سال ۱۹۴۲ داوود خان حتی پلان کودتای خودرا با مقامات جرمنی مطرح ساخت. او برای صد تن از صاحب منصبان طرفدار خود رتبه های عالی پیشنهاد نمود و صدارعظم هاشم خان همه رتبه هارا منظور فرمودند. همان کتاب ص ۲۶۸
کشورهای محور میتوانستند، که با همکاری طرفداران داوود خان، هم در افغانستان و هم در سرحد شمال غربی هند برتانوی به اهداف خود برسند؛ مګر جرمنی و ایتالیا نمیخواستند به داوود خان تضمین قدرت یحیی خیل را، که داوود خان یک عضو ازان بود، بدهد. انها میخواستند که امان الله خان را به قدرت برسانند تا به وسیله او در قبایل پشتونها که بر سرحد افغانستان بودوباش دارند نفوذ نمایند. همان کتاب ص ۲۷۱
کشورهای فاشیستی شاید از فتوحات خود مطمین بودند و اطمینان داشتند که بعد از فتح نمودن قفقاز در برابر سپاهیان جرمنی کدام مانعی نخواهد داشت و انها به آسانی میتوانند که خودرا به افغانستان و سرحدات هند برسانند. کشور های محور، نظر به همین اطمینان نمیخواستند به داوود خان تعهد بسپارند؛ زیرا آنها طرفداران به قدرت رسیدن امان الله خان بودند. منابع شوروی مینویسند که کشور های محور اشتباه بزرګی را مرتکب شدند و زمینه بسیار خوبی را از دست دادند. تیخانوف، نبرد افغانی ستالین ص ۴۵۵
کشورهای محور تا آخر از حمایه امان الله خان دست بردار نبودند و به تدریج اعتماد حکومت افغانستان را ازدست میداد. در بهار سال ۱۹۴۲ بالاخره آشکار ګردید که سفارت آلمان در توطیه سرنګونی ظاهرشاه دست دارد. مګر حکومت افغانستان، به یاری انګلیس ها، جاسوس جرمنی به نام حبیب جان را دستګیر نمودند که میخواست ظاهرشاه را بکشد. و به این ترتیب توطیه ناکام شد. همان کتاب ص ۴۶۱
با شکست ایتالیا و بعداً جرمنی در جنګ جهانی دوم، طومار فعالیت های امان الله خان و صدیق خان چرخی هم چیده شد، چه آنها در مقابل حکومت افغنانستان از جرمنی، ایتالیا و اتحاد شوروی کمک ها و وعده ها میګرفت. بالاخره صدیق خان در ماسکو به جرم جاسوسی نمودن و اطلاعات سپردن به سفارت جرمنی از طرف شوروی ګرفتار شد. ګرفتاری او دیری نپایید، چون او با ستالین و رهبران بلند پایه دیګر شوروی عکس ها ګرفته بود و تماس های زیادی با آنها قایم نموده بود و از همین آشنایی ها استفاده شایانی نمود.
در ماه جون سال ۱۹۴۵ چرخی چند بار به سفارت افغانستان در شوروی رفت. در یکی ازین روز ها سلطان احمد خان سفیر افغانستان اورا مجبور ساخت که به قرآن سوګند بخورد و به ظاهرشاه اعلام وفاداری نماید. به تاریخ ۸ جون سال ۱۹۴۵ فرمان شاهی در زمینه عفو صدیق خان چرخی و اعاده تابعیت افغانی به او به چاپ رسید.
اګرچه ظاهرشاه و خاندان نادرشاه به سوګند های چرخی اعتماد نمی نمود ولی این سوګند نامه روحیات طرفداران امان الله خان را ضعیف میساخت. بعد ها وقتی از چرخی در توقیف اتحاد شوروی در باره این سوګند نامه پرسیده شده بود او ګفته بود که آشتی میان او و خاندان نادری نا ممکن است. وقتی از او سوال شد که در باره سوګند خوردن به قرآن چه میګوید او درجواب ګفته بود که قرآن شریف بما میآموزد که هرګاه دو طرف با هم مصالحه نماید هر یک از انها مکلف اند صادقانه تا پایان به تعهدات خود عمل نماید. چون خاندان ظاهرشاه به سوګند های خود با ما وفا نه نموده اند ما هم مکلف به تعهد نیستیم. همان کتاب ص ۵۳۷
سلطان احمدخان سفیر افغانستان در شوروی چندین بار خواهش ملاقات با ستالین را نمود. بالاخره ستالین به تاریخ ۶ جون سال ۱۹۴۶ اورا پذیرفت. به این صورت در روابط دو کشور بهبودی رونما ګردید. ستالین در این دیدار پادشاه سابق افغانستان امان الله خان را به خاطر اصلاحات ناسنجیده اش به باد انتقاد ګرفت. سلطان احمد خان به نوبه خود ګفت که او یک آدم بی عقل بود. به این ترتیب ستالین به جانب افغانی افاده نمود که دیګر از جانب شوروی طرفداری از امان الله خان مطرح نخواهد بود. ستالین به خواهش سلطان احمد خان امر نمود که صدیق خان چرخی آزاد شود. صدیق خان به جرمنی شرقی حرکت نمود و در آنجا به خانواده خود یکجا شد ولی زیر نظارت دایمی شدید زندګی میکرد. همان کتاب ص ۵۳۹
غلام صدیق خان، بعد از فعالیت های زیاده از ۱۵ سال، بالاخره از صحنه سیاست فعال خارج شد و بدین ترتیب داستان فعالیت های امان الله خان و چرخی، خارج ازکشور، به پایان رسید. با خارج شدن غلام صدیق خان از میدان سیاست، دوره استبداد سردار هاشم خان هم پایان یافت و دوره شاه محمودخان آغازیدن ګرفت. چون بعد از ختم جنګ دوم عمومی شرایط جهان تغییر نموده و جامعه ملل متحد ایجاد شده بود لازم بود که در سیاست داخلی و خارجی افغانستان تغییری رونما ګردد. ظاهرشاه با توافق کاکای خود سردار شاه محمودخان فیصله برکناری هاشم خان را نموده و بدون اطلاع او استعفی اورا تحریر و قبول نموده هاشم خان را با عمل انجام شده روبرو نمود و بتاریخ ۹ ماه می سال ۱۹۴۶ حکومت شاه محمود خان اغاز یافت. بهتر است در این زمینه نتیجه ګیری عبدالحمید مبارز، که یک مورخ و نویسنده کاملاً بیطرف میباشد نقل کنیم:
« به این ترتیب حکومت سردار محمدهاشم خان خدمت تاریخی انجام داد که افغانستان از یک طرف در نزد کشورهای آلمان و ایتالیا سربلند ماند و ازجانب دیګر از جنګ برکنار ماند و اشغال نګردید و سوم اینکه با حفظ سفارت المان و ایتالیا در کابل تا شکست کشورهای محور یعنی آلمان و ایتالیا در کابل استقلال کامل خودرا حفظ نمود.
بناً چنین نتیجه میګیریم که حکومت سردار محمدهاشم خان با آنکه برخی از مورخین آنرا کاملاً مطیع انګلیس قلمداد کرده اند چنین نبوده در ان موقعیکه شرایط را برای تاءمین منافع علیای افغانستان مساعد میدید با تشیید روابط با المان تا سرحد اشتراک در جنګ اماده شده بود که مذاکرات عبدالمجید زابلی وزیر اقتصاد ملی در کابل و برلین و مذاکرات الله نواز خان در کابل این امر را کاملاً ثابت میسازد. بناً در هر حالت تلاش مینمود تا منافع علیای کشور را تاءمین نماید و افغانستان به راه بحری راه یابد. در این عصر است که راه برای نفوذ روس ها مسدود ساخته میشود و سردار محمدهاشم درین ساحه تصمیم ګیرنده بوده است. و در همین عصر است، زابلی، که طرفدار روس شناخته شده دیګر چون یک شخصیت ملی با المان رابطه قایم میکند و می خواهد از طریق آلمان و با اتحاد با المان دشمن تاریخی افغانستان انګلیس را ضربه علاج ناپذیر بزند و سرزمین های از دست رفته را دوباره به مادر وطن ملحق ګردد. چنانچه الله نواز خان انرا از ازادی مسلمین و آزادی ۱۱۰ لک افغان یاد می کند. به این ترتیب ملاخظه میشود که سردار محمدهاشم خان در سیاست ملی مردی بود با تصمیم و قابل احترام ولی در سیاست داخلی دو چهره داشت. یکی اینکه تلاش کرد تا رشته های ګسسته و برباد رفته بنیاد دولت را دوباره بنیاد بګذارد و اقوام مختلف را که در اثر اغتشاش سقوی و عملیات قوای تحت قومانده نادرشاه از هم جداشده بودند به طوری نزدیک سازد که دوباره مفهوم ملت واحد بمیان بیاید.
البته برای انکه فیودالیزم سر بلند نکند علیه آن چون زمان عیدالرحمن به شدت عملی کرده بعضی را از بین برد و برخی را در داخل کشور تبعید نمود و تعدادی را محترمانه چون اعضای مجلس اعیان ( سنا) در کابل چون ګروګان تحت نظارت نګهداشت. البته علیه آن روشنفکرانی که از رژیم امانی طرفداری میکردند نیز از شدت کار ګرفت. مګر بطور عملی در تحقق ملت واحد، استحکام بنیاد کشور واحد پیروزی های بدست اورد که از یک طرف پایه سلطنت ظاهرشاه را مستحکم ساخت و ازجانب دیګر راه را برای رشد اقتصادی و اجتماعی آینده هموار ګردانید. بناً نمیتوان آنرا کاملاً محکوم نمود و هم نیمتوان در سیاست داخلی بکلی بی تقصیر تلقی کرد…. مبارز، تحلیل واقعات سیاسی افغانستان ص ص ۱۰۹-۱۱۰
د کمونیستانو تخریبی او عوام فریبی تاریخچی پدی ملی ؟؟؟ ( افغان جرمن ) پورتال کښی ډیر جوش لری ، د ملی شخصیت او صادق تاریخ لیکوونکۍ جهانی صاحب ددی جعلی او فریبکاره تاریخچیانو نه یوازی چټلی څیری بلکه ددوی د بیا فعالیت شروع ډیر ښه په ګوته کړۍ دی اما دوی باید پدی پوه شی چی دافغان ملت استقلال ، ازادی او پر مخ تګ مسلسل همدی کمونستانو داجنبیو په هدایت تر پښو لاندی کړی دی او ددوی تر مینځ اوس هم جعلی لیکنی او جعلی تاریخچی پخپلو مینځو کښی اول په ادبی الفاظو تیت کیږی او که د عکس العملونو سره مخامخ شول نو بیا کوڅائی الفاظو ته خیز اچوی او همدا کمونستان هغه وخت بی سواده بچة سقاؤ ته زمینه برابره کړه او وروسته بیا همدی لعنتی کمونستانو اوسنیو بی سواده تنظیمونو او طالبانو ته د حکومتداری زمینه برابره کړیدی ، ډیر افسوس دی چی غربی نړۍ کښی همدا کمونستان د رنګارنګو مفادو خاوندان دی او بیا هم پدی هڅه کښی دی چی د پخوانیو خونکارو کمونستی رژیمونو تبلیغ د ساده او نازدانه شهزاده غازی امان الله خان تر نام لاندی ددی ملی ؟؟ ( افغان جرمن ) پورتال کښی دوباره راژوندۍ کړی د تاسو دا لعنتی هڅی به په افغانستان کښی دوباره ځای ونه نیسی ! دا هم باید ذکر شی چی همدی لعنتی کمونیستانو ټول خپلوان او هم دوی د مرحوم ظاهرشاه دوره کښی دهرډول استفادو څخه برخورداره وو اما دا کسان نه افغان ملت ته احترام لری او نه انسانی کرامت پیژنی !!!!
افغان جرمن به د ما کومنت د نورو په شان نشر نکړی ځکه داسی دکتاتور خصلت د کمونستانو دی او ګیله باید ورڅخه ونه شی !!!!