در کتابی موضوع انتقاد و قضاوت فردی و در جايی ديگری در مورد قضاوت انتقاد ميخواندم. نوشته بودند که در انتقاد و قضاوتهای مان بايد خيلی هم محتاط بود، بخاطريکه همچون موارد اکثرا وخت به ذهن ما خطور ميکنند که چيزی بر خلاف ميل مان واقع و يا جريان پيدا ميکند. اين قضاوت ميتواند شخصی و يا هم بعضا گروهی باشد.
از چندی بدينسو بارها شاهد همچون قضاوتها، انتقادات و اعتراضهای هستم که به فکر من در برابر سهم گيری و حقوق قوم باعزت پشتون است. اين اعتراضها شايد شعوری يا غير شعوری باشد، اما عادلانه شده نميتواند. نميخواستم در اين باره چيزی بنويستم، اما از اثر تداوم همچون مسايل ضد همگرائی راحت نبودم و فکر کردم مثل هميش با عادلان همصدا باشم.
مقوله مشهوری است که حق دادنی نیست، ګرفتني است. به دلايل گوناگون پشتونها از سهم گيری لازم در دولت اکثرا محروم مانده اند، اما حالا کار برای اشغال حيثيت و مقام بر خودشان را آغاز کرده اند که ديری نيست. به فکر من اين گامی خوبی در راستای جمهوریت همه شمول و دولت ملي است. همه حق دارند که بايد برای بدست آوردن جايگاه شان از راه سالم مبارزه و تلاش و به برکت استعداد جای خود را کسب کنند، چون بايد بحيث يک انسان معتدل پذيرفت که سهم پشتونها در وزارتخانه ها، ادارات مستقل، سفارتخانه ها و ادارت ديگر دولتی نظر به فيصدی شان شايد هنوز هم کمتر از حالت لزومی باشد.
من به مناطق پشتون نشين رفته ام، رنج، زجر و مشکلات آنها را ديده و مطالعه کرده ام. آنها بحيث هموطنانم مرا يک ذره حس اجنبیانه نداده و مرا از مردم خودم کرده کم احترام نگذاشته اند. من آنها را در مشکلاتی ديده ام که راحتی ام را ازم گرفته و اکثرا در فکر طفل و زن و دختر و جوانی بودم که مثل هر انسان ديگر حق زندگی خوب و آرام دارد؛ اما از اثر بلای جنگ در گرداب گير مانده و به علت صدای ترسناک بم و تفنگ آرامی ندارد. من ميفهمم تا وختيکه هر قوم و حتی فردی کشورم آرام نباشد، فکر آرامی خواب و خيال خواهد بود.
در اين سلسله اخيرا در صفحات فيسبوک و بعضي صفحات رسانه ای استعفا نامه يلدا رويان رييس پیشین ارتباط و هماهنگی اداره ارگانهای محلی را خواندم. برای آگاهی بیشتر موضوع از بعضی دوستان فعلی و پيشن اين اداره خواست اطلاعات نمودم، که باز هم بايد گفت که اينگونه برخورد و کشاندن موضوع به قومگرائی عادلانه نبود. تبصره های بعضی کسانی به ظاهر انتليکچول واقعا قابل تاسف است.
با اينکه که خانم يلدا رویان خودش پابند به کار نبوده و همزمان در چند اداره کار ميکند، اينگونه رفتار مغرضانه و اتهام های آزار و اذيت نه تنها مسولانه نيست، بلکه حلقه ماحول کاری را برای زنان تنگتر ميکند، که قابل قبول نيست. من به حيث يک تاجک اين را ميپذيرم که افغانستان کشور مشترک ما است و همه بايد در آن بدون هيچ نوع تبعیض زندگی کرد، اما مشخصا نفهميدم که چرا در مقرری ها فقط چند نفر يا حلقه ای از قوم باعزت هزاره، که کل قوم هزاره را گروگان گرفته و حقوق و امتيازات شان را ميخورند، اينگونه عکس العمل نشان میدهد. در حاليکه در تقرری های اخیر ۷ نفر از ۵ ولايات سه زون، مرکزی، جنوب و جنوب شرق تقرر يافته است، چرا بايد قضاوت غلط کرد.
بار اول است استعفائی را ديدم که يکی از عواملش اش نداستن آداب مجلس کارکنان اداره خوانده شده، که اصلا قلم و سخن يک انسان باادب شده نميتواند.
اگر کسی از محترمه رويان بپرسد که چرا در دفتر معاونيت دويم رياست جمهوری از بين حدودا ۱۲۰ نفر جز يک تاجک کسی از اقوام ديگر نیست؟ چرا کمیسيون حقوق بشر مبدل به کميسيون حقوق يک قوم يا چند فرد شده؟ و…. آيا به همچون چراها هم جواب خانم يلدا تبعیض است و معاون دوم و همچون دیگران را فاشيست و متعصب خطاب خواهد کرد؟!
ما در جنگ بسيار سخت و چند بعدی قرار داريم و يگانه راه بيرون رفت ما همپذيری و احترام به حقوق و امتيازات ديگران است. نميشود گفت که همه چيز منحصر به خودم باشد، اگر زورگو بودم، پوسته های پولیس را آتش ميزدم، فاطميون را مياوردم و يا فاعل هر کاری ديگری بودم، برايم روا است و به ديگران اگر حق خود را هم ميگيرد، کفر و حرام.