دروغ بهعنوان ابزار سیاسی چیز جدیدی نیست. اما یک نوع آمادگی، یا حتا «اشتیاق» برای فریبخوردن، به نیروی محرک سیاست در جهان بهویژه اخیرا در ایالات متحده تبدیل شده است.
منبع: نیویورک تایمز
نویسنده : اندرو هیتکنز
مترجم: سیدجمال اخگر
سال ۱۹۹۴ «جرج اف. کنان»، رایزن سفارت ایالات متحده در مسکویِ تحت رهبری استالین، در تلگرامی به واشنگتن از «قدرت ماورایی» دروغ هشدار داده و خاطرنشان میکند که حاکمیت شوروی «عجیب چیزهای ناراحتکنندهای را در مورد طبیعت انسان ثابت کرده است.»
مهمترینش این است، آقای کنان در ادامه نوشت، که در مورد بسیاری از آدمها میتوان کاری کرد که «عملا هرچیزی را احساس و باور کنند.» حرف یا سیاست، او افزود، مهم نیست چقدر نادرست باشد، «برای افرادی که آنرا باور میکنند، درست میشود. عین اعتبار و منزلت یک حقیقت را بهدست میآورد.»
این بینش آقای کنان که محصول تجربهی وی از سالها کار در اتحاد جماهیر شوروی بود، اکنون درباره امریکا نیز صدق میکند، جایی که دهها میلیون نفر «حقیقت» ابداعشده توسط رییسجمهور ترمپ را مبنی براینکه جوزف بایدن در انتخابات ماه نوامبر رأی نیاورده و از طریق تقلب رییسجمهور منتخب شده است، باور میکنند.
دروغ بهعنوان ابزار سیاسی چیز جدیدی نیست. «نیکولو ماکیاولی» در قرن شانزدهم نوشت که یک رهبر تلاش میکند صادق باشد، اما وقتی گفتن حقیقت «سودی برایش نیاورد» دروغ میگوید. ماکیاولی نوشت که مردم دوست ندارند بهشان دروغ گفته شود اما «کسی که شغلش فریبدادن باشد، همیشه کسانی را پیدا میکند که به خود اجازه میدهند فریب بخورند.»
سالهای اخیر یک نوع آمادگی، یا حتا «اشتیاق» برای فریبخوردن، به نیروی محرک سیاست در جهان بهویژه در کشورهایی مانند هنگری، پولند، ترکیه و فیلیپین (کشورهایی که همه تحت کنترل رهبران پاپولیست و ماهر در دستکاری حقیقت اند) تبدیل شده است. «جینز یانسا»، پاپولیستِ راستگرا که در ماه مارچ سال ۲۰۲۰ نخستوزیر اسلونی (زادگاه ملانیا ترامپ) شد، خیلی سریع دروغ آقای ترمپ را مبنی براینکه پیروز انتخابات ماه نوامبر است، پذیرفت. آقای یانسا پس از رأیگیری در امریکا با تبریک گفتن پیروزی ترمپ گفت که این «کاملا واضح است که مردم امریکا» آقای ترمپ را «انتخاب کردهاند.» او از اینکه رسانههای جریان اصلی «حقایق» را انکار میکنند، ابراز تأسف کرد.
حتا بریتانیا که خودش را سنگر دموکراسی قلمداد میکند، طعمهی دروغهای شاخداری شده است که از قضا بریتانیاییهای بسیاری بدان باور دارند. بریتانیا در سال ۲۰۱۶ پس از آن به خروج از اتحادیه اروپا رأی داد که اردوگاه طرفدار خروج ادعا کرد که ترک اتحادیه اروپا به معنای اضافهشدن ۳۵۰ میلیون پوند هر هفته به بودجه خدمات بهداشتی درمانی کشور خواهد بود.
کسانی که این دروغ را مطرح کردند، از جمله آقای «بوریس جانسون»، سیاستمدار حزب محافظهکار که از آنزمان صدراعظم بریتانیا شده است، بعدا، پس از اینکه در انتخابات رأی آوردند، اعتراف کردند که این کارشان «اشتباه» بوده.
دروغهای بزرگ، مخرب و تباهکننده، از آن دست دروغهایی که نهتنها ارقام را به بازی میگیرد بلکه واقعیت را نیز شکل میدهد، در مجارستان بهخصوص بُرد فوقالعاده داشته است. در هنګری، «ویکتور اوربان»، رهبر پاپولیست این کشور «جورج سوروس»، سرمایهدار و نیکوکار یهودی متولد مجارستان را بهعنوان مغز متفکر توطئهای شوم برای تضعیف حاکمیت این کشور، جایگزینی بومیهای مجارستان با مهاجران بیگانه و تخریب ارزشهای سنتی بدنام کرده است.
«پیتر کرکو»، رییس اجرایی گروه تحقیقاتی «سرمایه سیاسی» در بوداپست که منتقد دیرینه آقای اوربان شمرده میشود، میگوید که قوت این نظریه توطئه که گاه هم رنگ یهودستیزانه به خود میگیرد، در جذابیت آن برای «ذهنیت قبیلهای» نهفته است؛ ذهنیتی که به باور آقای کرکو تمامی مسائل سیاسی را بهعنوان کشمکش بین «خوب و بد، سیاه و سفید» میبیند و در پی منافع یک قبیله خاص است.
آقای کرکو میگوید: «هنر سیاست قبیلهای این است که واقعیت را شکل میدهد. دروغ به حقیقت تبدیل میشود و همهچیز را به زبان ساده توضیح میدهد.» او میگوید که در سیاست قبیلهای مبارزات سیاسی «به جنگی بین خیر و شر تبدیل میشود که حمایت بیقید وشرط از رهبر قبیله را میطلبد. اگر علیه قبیله خودتان صحبت کنید مرتکب خیانت شدهاید و از اردوگاه رانده میشوید.»
آقای کرکو میگوید که آنچه سیاست قبیلهای را بسیار خطرناک میسازد صرفا این نیست که «قبیلهگرایی با کثرتگرایی و سیاست دموکراتیک نمیسازد» بلکه «قبیلهگرایی یک شکل طبیعی از سیاست است؛ [درحالیکه] دموکراسی دوری [از شکل طبیعی سیاست] است.»
در پولند حزب به شدت محافظهکار «قانون و عدالت» به رهبری «یاروسلاو کاچینسکی» که از سال ۲۰۱۵ در قدرت است، نظریه توطئه چندمنظورهی خودش را ترویج کرده است. این نظریه توطئه حول این ادعای حزب قانون و عدالت میچرخد که میگوید مرگ شمار زیادی از مقامات ارشد پولند از جمله برادر آقای کاچینسکی، رییسجمهور وقت پولند، در یک سانحه هوایی در غرب روسیه نتیجه توطئه ریختهشده توسط مسکو، یا به کمک مسکو یا دستکم تحت پوشش رقبای این حزب در ورشو بوده است؛ هرچند که این ادعا بارها دروغ ثابت شده است. بااینکه کارشناسان مستقل پولندی و روسی همگی هوای نامناسب و خطای خلبان را عامل این سانحه میدانند، اما این باور که سقوط طیاره حامل مقامات ارشد پولندی نتیجه یک بازی کثیف بوده است، در میان طرفداران دوآتشه حزب قانون و عدالت فراگیر است. این نظریه توطئه مشخصا این دیدگاه را به طرفداران حزب قانون و عدالت میخوراند و آنرا تقویت میکند که رهبران حکومت پیشین پولند نهتنها رقبای سیاسی بلکه خیانتکارانی هستند که با دشمن چندین قرنهی پولند، یعنی روسیه، و نخبگان کمونیست سابق خودِ پولند، همدست شدهاند.
سودمندی دروغگویی در مقیاس بزرگ اولینبار حدود یک قرن پیش توسط رهبرانی مانند استالین و هیتلر نشان داده شد. هیتلر در سال ۱۹۲۵ اصطلاح «دروغ بزرگ» را ابداع کرد و با این دروغ که یهودیها مسئول شکست آلمان در جنگ جهانی اولاند، به قدرت رسید. برای دیکتاتورهای آلمان و شوروی دروغگفتن صرفا یک عادت، یا روشی مناسب برای زیرخاککردن حقایق ناخواسته نبود، بلکه ابزاری اساسی برای حکومتکردن نیز بود.
دروغ با مجبورکردن پیروها به هلهله برای اظهاراتی که میدانند نادرست و دروغ است، وفاداریها را محک میزد و مستحکمشان میکرد و مردم عادی را که از نظر هیتلر «در مقایسه با دروغ کوچک، برای پذیرفتن دروغ بزرگ آمادهترند» در حمایت از حاکمان بسیج میکرد. هیتلر معتقد بود که مردم عادی دروغ بزرگ را راحتتر میپذیرند زیرا آنها شاید در زندگی روزمره خود درباره چیزهای کوچک دروغ بگویند اما «جعلِ امر بزرگ خلاف حقیقت هرگز به ذهن آنها خطور نمیکند.»
آقای ترمپ با ترویج یک دروغ بزرگ از پیش خود مبنی براینکه او «پیروزی انتخاباتی مقدس و قاطع» را بهدست آورده است، و سپس چسبیدن به آن بهرغم رأی مخالف دادگاه، خشم مخالفان سیاسیاش را برانگیخته و دروغگوییاش حتا برخی از طرفداران قدیمی وی را گیج کرده است.
با اینحال رییسجمهور ایالات متحده با این دروغ بزرگ راهی را در پیش گرفته که اغلب، دستکم در کشورهایی که از نظام حقوقی مستقل و قوی و رسانههای آزاد و سایر امکانات راستیآزمایی برخوردار نیستند، کارساز است.
برای مثال رییسجمهور ولادیمیر پوتین پس از ۲۰ سال بودن در رأس قدرت در روسیه نشان داده است که حق با آقای کنان است که در تلگرام خود در سال ۱۹۹۴ از پایتخت روسیه نوشته بود: «اینجا آدمها تعیین میکنند که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست.»
بسیاری از دروغهای آقای پوتین مانند این ادعایش که روزنامهنگارانی که نقش سرویس امنیتی روسیه را در مسمومکردن «الکسی ناوالنی»، رهبر مخالفان پوتین افشا کردند، برای سازمان «سیا» کار میکنند، نسبتا کوچک است. دروغهای دیگرش اما مانند اصرار وی در سال ۲۰۱۴ مبنی براینکه سربازان روسی نقشی در گرفتن کریمه از چنگ اوکراین یا جنگ در شرق اوکراین نداشتهاند، کوچک نیست. (هرچند که او بعدا اذعان کرد که «البته که» سربازان روسی در گرفتن کریمه نقش داشتهاند.)
اما «نینا خروشچوا»، استاد و کارشناس پروپاگاندای شوروی و سایر اشکال تبلیغات سیاسی در «نیو اسکول» نیویورک میگوید که بین رهبر روسیه و رییسجمهور شکستخورده امریکا تفاوتهایی وجود دارد. او میگوید: «دروغهای پوتین مانند دروغهای ترمپ نیست؛ بلکه تاکتیکی و فرصتطلبانه است. دروغهای پوتین سعی در بازتعریف کل جهان ندارد. او هنوز از دنیای واقعی خارج نشده است.»
خروشچوا میگوید که آقای ترمپ بهرغم تحسین آشکارش از رییسجمهور روسیه و نظامی که وی رهبری آنرا برعهده دارد، با اصرار بر پیروزشدنش در انتخابات ماه نوامبر از پوتین نه بلکه از رویکرد شوروی دوران استالین تقلید میکرد. استالین پس از مهندسیکردن یک قحطی فاجعهبار که سبب مرگ میلیونها نفر در اوایل دهه ۱۹۳۰ شد، اعلام کرد که «رفقا زندگی بهتر شده است، زندگی شادتر شده است.»
خانم خروشچوا میگوید: «این همان دروغ بزرگ است. همهچیز را پنهان و واقعیت را از نو تعریف میکند. هیچ حفرهای ندارد. شما یا آنرا میپذیرید یا فرو میپاشد. این همان اتفاقی بود که برای اتحاد جماهیر شوروی افتاد. فروپاشید.»
این پرسش را که آیا اکنون که برخی از متحدان دیرینه ترمپ وی را ترک کردهاند و شرکت تویتر قویترین بلندگوی وی برای پخش دروغهایش را خاموش کرده است، جهان آقای ترمپ فرو خواهد پاشید یا خیر، با توجه به اینکه حتا پس از محاصره ساختمان کنگره توسط آشوبگران طرفدار ترمپ، بییش از ۱۰۰ عضو کنگره به مخالفت با نتیجه انتخابات رأی دادند، زمان پاسخ خواهد داد. میلیونها نفر دیگر هنوز به ترمپ باور دارند و ایمانشان توسط توهمهای درحال پخش از طریق شبکه اجتماعی که اغلب به اندازه پروپاگاندای دوران شوروی مهروموم شده است، تقویت میشود.
آقای کنان نوشت که «کنترل نامحدود ذهن آدمها نهتنها به توانایی شما به خوراندن پروپاگاندای خودتان به آنها بلکه به اینکه مواظب باشید کس دیگر مال خودش را به آنها نخوراند، بستگی دارد.»
در روسیه، مجارستان و ترکیه این درک که نباید به «کس دیگر» اجازه داد نسخه خودش از واقعیت را به خورد مردم دهد، منجر به فشار مداوم بر روزنامهها، ایستگاههای تلویزیونی و سایر رسانههای خارج از خط رسمی دولت شده است.
رییسجمهور اردوغان از ترکیه بیش از ۱۰۰ رسانه را تعطیل کرده و با قلدری از طریق پولیس مالیات و سایر نهادهای دولتی، روزنامهها و کانالهای تلویزیونی بزرگ را مجبور کرده است تحت مالکیت وفاداران اردوغان درآیند.
این سرکوب در سال ۲۰۱۸ با ادعاهای آقای اردوغان و متحدانش مبنی براینکه گروه بزرگ زیرزمینی کودتاچیان و براندازان متشکل از افسران ارشد نظامی، نویسندگان، استادان پوهنتون، سرمحرران و بسیاری دیگر را کشف کردهاند، آغاز شد.
«سونر کاگپتای»، کارشناس ارشد امور ترکیه در «انستیتوت واشنگتن برای سیاست شرق میانه» و نویسنده کتاب «سلطان جدید: اردوغان و بحران ترکیه مدرن» میگوید گروهی که اردوغان و متحدانش از آن حرف میزنند «کاملا ساختگی و دروغ است.»
این دروغ بزرگ که حول خردهریزی از حقیقت بنا شده است نهتنها مسلمانان مذهبی ترکیه را که با نخبگان سکولار این کشور در تضادند، بلکه لیبرالها را نیز که بسیاریشان ارتش را بزرگترین تهدید برای دموکراسی ترکیه تلقی میکردند، متقاعد کرد. دادگاهها در این خصوص سالها طول کشید تا اینکه آقای اردوغان بالاخره اذعان کرد که پرونده این گروه زیرزمینی یک ادعای توخالی و ساختگی بوده است.
آقای کاگپتای میگوید که مدتها قبل از ترمپ، رهبر ترکیه که از سال ۲۰۰۳ حاکم این کشور است، پی برد که «قدرت سیاست بومیگرایانه و پوپولیستی» ریشه در دروغپراکنی دارد و «ایده “دولت پنهان” را برای توجیه رویکردهای سرکوبگرانه خود علیه مخالفان سیاسیاش برجسته کرد.»
به قدرت رسیدن آقای ترمپ نیز به تقویت گونه دیگری از دروغ پردازی در مقیاس بزرگ کمک کرد و باعث رونق بازار اطلاعات نادرست در شبکههای اجتماعی و تقویت تئوریهای توطئه راست افراطی شد. نمونهی برجستهی آن گسترش تئوری توطئه «کیواِنان» در سطح جهان است که زمانی یک پدیده مبهم و نامتعارف بود که ادعا میکند جهان توسط گروه مخفی متشکل از سیاستمدران قدرتمند و لیبرال که «پدوفیلهای سادیست» هستند، اداره میشود. آقای ترمپ پیروان کیواِنان را که بسیاریشان چهارشنبه هفته گذشته در هرجومرج در ساختمان کنگره شرکت داشتند، از خود نرانده است. او در ماه آگست آنها را بهعنوان افرادی که «کشور ما را دوست دارند» ستود.
نسل جدید وقتی میفهمد که رهبران دروغ میگویند و مردم باورشان میکنند، تا حدی شوکه میشوند. «الکساندر کویره»، فیلسوف فرانسوی روسیالاصل در رسالۀ خود با عنوان «تأملاتی در باب دروغ» در سال ۱۹۴۳ نوشت که «دروغ هیچگاه به اندازه امروز گسترده نبود. به اندازه امروز بیشرمانه، سیستماتیک و مداوم نبود.»
با اینحال آنچه آقای کویره را بیشتر از همه نگران میکرد این بود که دروغ برای کارآمدبودن حتا لازم نیست موجهنما باشد. او نوشت که برعکس «دروغ هرچه فاحشتر، بزرگتر و ناپختهتر باشد همانقدر باورپذیرتر و هماناندازه راحت از آن پیروی میشود.»