خدا آن ملتی راسروری داد + که تقدیرش بدست خویش بنوشت
به آن ملتی سروکارندارد + که دهقانش برای دیگری کشت
باجوان شیک که تازه ماستری خودرابدست آوردبود، طور صمیمی هم صحبت شدم، مجلس ما دوامدار شد و(هرسخنی، از هرچمنی) بلاخره دورانداخته ازش پرسان نمودم؟ درمورد کشور خود بلدیت دارید؟ گفت آری، آخر مسکن آبایی ام هست.
گفتم (پارون، نیلی، محمود عراقی وفیروزکوه) مراکز کدام ولایات اند؟ یکی راهم ندانست –از کیمیا پرسیدم، فورمول کیمیایی پروپان چیست و یا عملیه ی فوتو سنتزس رامی توانی بگویی؟ گفت برای اولین بار است چنین چیزی میشنوم –گفتم جذر64 چند میشود؟ گفت من ریاضی نخواندم و ازین مضمون بدم میآمد، ماستری من در حقوق وعلوم سیاسی است – گفتم بسیار خوب پس اصطلاحات پوپولیستی، دکتورین ولابی گری رامن نمیدانم، اگر میشودبرایم توضیح فرما!
گفت : ولله چی بگویم، شما سخت مرا سوال پیچ نموده اید، اصطلاحات فوق رادر مقطع دوکتورا خواهیم خواند.
باخود گفتم: سرنوشت این ملت بکدام طرف میرود؟ درک نمودم که نوددرصد جوانان ما دور از علوم سیانسی و فاقد دانش (دردبخور) هستند، همه علاقه دارند که در آینده بخاطر وندزدن ازمردم بیچاره ی ما څارنوال، وکیل، وقاضی شوند و یاهم رهبر سیاسی کشوریکه ساکنین آن 60 فیصد در تحت خط فقر زیست دارند، صنعت آن فلج (قاشق برای نان خوردن خودتولید نمیتوانند)، تجارت وترانسّپورت آن نسبت قطاع الطریقی منسوبین دولت وطالب ها به مضحکه میرود، در زراعت هم کوکنار کشت میشود و یاساحات خوب رزاعتی آن ناامن است (پس همه ی ما تیار خور هستیم)
فلهذا به وزارت محترم معارف، اولیای امور، دانشمندان، روسای محترم فامیلها لازم است تاجهت تعیین سرنوشت نسل آینده که باید آراسته با علوم ساینسی ودانش مدرن بارآیند، فکر وچاره ی جویند تا از کاروان انسانیت بشر مترقی عقب نمانده وحداقل زندگی انسانی داشته که از احتیاج صد فیصدی به انسان دیگرخودرامبراوباردوش خود ودیگران نبوده وازطعنه ی سایربنی آدمهای گیتی رهایی یابند. به امیدتوانمندی نسل آیده ی ماومن الله توفیق.
عبدالرووف لیوال.