خدمت هموطنان بعرض برسانم که یکی از شعارهای رسانه های جمعی افغانها، احترام به ارزش های ملی، دینی واجتماعی مردم افغانستان است.
منظوراز ارزش های ملی؛ استقلال کشور، تمامیت ارضی ،بیرق ملی، هویت ملی ونام کشورما افغانستان است. بی احترامی به یکی ازاین ها، بی احترامی به ارزش های ملی پنداشته میشود وعناصر ملی وجداناً مکلفیت دارند تا به دفاع از این ارزشها برخیزند ومتجاوز به این ارزشها را برسرجایش بنشاند.
استرداد استقلال کشور یکی از مقدسات ملی ما بشمارمیرود وگرامیداشت از روز استرداد استقلال یعنی روز 28 اسد، درواقع تجلیل وحرمت گزاری به خونهای ریخته شده پدران ونیاکان دلیر وپرغرور ما در راه کسب استقلال کامل این کشور از زیرسلطۀ استعمار انگلیس است.وبعد از این روز است که کشور ما در صف ملل آزادجهان قرارگرفت. و هرساله افغانها ازاین روز تجلیل میکنند.
درسال 2014، در برنامه تلویزیونی خانم زهره داود، بمناسبت 95 مین سالگروز استرداد استقلال افغانستان داکتر زمان ستانیزی به استقلال وشاه امان الله محصل آن،توهین بزرگی نمود که برای بسیاری از افغانها تکاندهنده بود . ستانیزی درمصاحبه اش گفت که:« استرداد استقلال افغانستان افسانه ای بیش نیست زیرا افغانستان هیچوقت آزادی اش را از دست نداده و همیشه مستقل و دارای سیاست آزاد بوده و با کشورهای دیگر روابط داشته است»؟؟؟
ستانیزی علاوه کرد که:«آنانی که در جشن استرداد استقلال افغانستان شادمانی میکنند،«مثل اینست که در عروسی مادر خود برقصند»؟؟؟؟
ستانیزی متذکرشد که :«امان الله خان با امضای قرار داد راولپندی، خاک افغانستان را برای همیشه فروخت!» ؟؟
من برای تردید این توهین بزرگ، بجواب داکتر ستانیزی مقاله ای زیرعنوان[ آقای ستانیزی! برای بی اعتبارساختن استقلال کشور،چقدر پول از انگلیس وپاکستان میگیرید؟] نوشتم. بعد از نشرمقاله ام، 15 تن از همکاران فعال پورتال افغان جرمن آنلاین با نگاشتن مقالاتی موضعگیری مرا تایید وموقف ستانیزی را تردید نمودند .من آن مقالات را زیرعنوان« دفاع از ارزشهای ملی، وظیفۀ عناصرملی است» بصورت کتابی درکابل بچاپ رساندم. ودر پورتال افغان جرمن در آرشیف بنده نیز قابل دسترسی است.
از آن تاریخ ببعد اختلاف نظر من با داکتر ستانیزی برسر استرداد استقلال کشور وتجلیل ازاین روزملی وحرمت گزاری به محصل آن یعنی شاه امان الله ،شاه مترقی افغانستان همچنان پابرجاست. وهروقت متوجه شوم که ستانیزی به یکی از اجزای ارزش های ملی بی حرمتی کند، من نوشته او را مورد نقد وتحلیل قرارمیدهم ودلایلی که به نظرم موجه باشند اظهار مینمایم.
امسال در اوایل ماه می ، داکتر زمان ستانیزی مقاله ای تحت عنوان «آریانا وخراسان و افغانستان» در «راه مدنیت» به نشر سپرد که بعد در افغان جرمن آنلاین نیز گذاشته شد. من بر یک پرگراف از این مقاله که پیام بدی در بطن خود دارد ، نقدی نوشتم ودر بخش نظریات افغان جرمن آنلاین گذاشتم. اما این نقدم بردماغ داکتر خالدی، بد خورد ودست به عکس العمل تند وتیزی زد که جوابش را گرفت. ومسئولان افغان جرمن نوشتند که :
«هرنوشته وهرمقاله دارای پیامی است که بخوانندگان انتقال می یابد، این پیام از دو حالت خالی نیست، یا بارمثبت دارد وانسان را با حقایق تازه ای آشنا میسازد که قبل از آن روشن نبوده است واکنون نویسنده خواسته آنرا بیان کند.اما این امکان نیز وجود دارد که پیام نوشته دارای بار منفی باشد ودر نتیجه اذهان را مغشوش کند. درنوشته آقای ستانیزی ودر نتیجه ایکه ارائه کرده است، پراگرافی گنجانیده شده که حامل بار منفی است وسبب تحقیر وتوهین به مردم وحتی به بخشی از فعالان فرهنگی شده است. ممکن برخی از فرهنگیان متوجه آن نشده باشند ویا بخود نگیرند، اما برخی خیلی حساس اند ونمیخواهند کسی به آنها ویا مردم افغانستان بی احترامی نماید.یکی ازاین فرهنگیان آقای سیستانی همکاردایمی این پورتال می باشند که متوجه بارمنفی این پراگراف مقاله شده اند ودلایل خود رادر تردید آن بطورهمه جانبه اظهارکرده اند. سوالاتی را که آقای سیستانی به ارتباط این پراگراف مطرح وسپس برآن تبصره داشته اند، با واقعیت های عینی روزگار ما صدق میکند، بنابرین افغان جرمن آنلاین توقع ندارد تا حقایق تاریخی را بشکل نادرست آن بخورد خوانندگان دهد. چون گنجایش چنین پرگرافی اسباب ناراحتی وانزجار خواننده را بار می آورد، بنابرین ما پس از انتقاد اقای سیستانی براین پرگراف، اصل مقاله را که ازروزنامه «راه مدنیت» انتخاب کرده بودیم از صفحه خود برداشتیم. »
پیش از آنکه انگیزۀ عکس العمل آقای خالدی را بیان کنم توجه شما را به نقد خود معطوف میکنم:
مکثی بر مقاله “آریانا، خراسان و افغانستان ” زمان ستانیزی !
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد
برخی از نامهای تاریخی و اصطلاحات اجتماعی شوخی بردار نیستند و باید در هنگام بحث روی آنها مسولانه بر خورد کرد و نتیجه را باید صریح وروشن وبدون ابهام و کلی گویی بخواننده بیان داشت ونیاید باگفتن کلمات موهن و تشبیهات نابجا مردم را تحقیرکرد و نتیجه کارخود را ضرب صفر نمود.
مقالۀ «اریانا، خراسان و افغانستان » از قلم داکنر زمان ستانیزی منتشره روزنامه راه مدنیت ؛ یک مقاله بیهوده وعاری از موضعگیری مشخص ملی است وبه لحاظ اهداف خود ۹۰در صد به نفع دشمنان است ودر مجموع مردم افغانستان را مورد تحقیر وتوهین قر ار داده است.
به پراگراف اخیر مقاله توجه کنید:
«در چنین شرایطی چیزفهمان تاریخ را بازنویسی میکنند و سیاستمداریان[؟] در بازار لیلام تعصبات خودمنکران بیگانه پرست، هویتهای اریانا، خراسان و افغانستان را به طور عمده و پرچون، به قیمت تحقیر ارزشهای ملی/مملکتی/کشوری افغانستان به معرض مزایده گذاشته اند. مردم افغانستان یا مثل دنباله روان غیر مسوول عمل میکنند، یا در برابر وقایع از ناامیدی بی تفاوت گردیده اند. »
چرا نویسنده کلی گوئی میکند؟
چرا آنهای را که علناً با نام افغان وافغانستان دشمنی میورزند، واز طریق رسانه های چاپی وگفتاری برضد هویت ملی افغانستان تبلیغ میکنند، فاش نمیکند؟
چرا نویسنده ترو خشک را در یک تنورمیسوزاند ؟
چرا آنهای را که تلاش کردند تا کلمه افغان از تذکرۀ الکترونیکی افغانستان حذف شود، نکوهش نمی کند؟
چرا بطورکلی همه سیاستمداران افغانستان را بدون بردن نام شان؛ عمده فروشان وپرچون فروشان هویت ملی قلمداد میکند؟
آیا سیاستمداران افغان قبل از تنظیمهای جهادی بشمول داودخان ؛ نام وهویت افغانستان را به حراج گذاشته بودند؟
اگر یکی از آنها مرتکب چنین عملی شده باشند، چرا نامش رابا سند ومدرک نشان نمیدهد؟
تاجایی که من خبر دارم وآن را در سال ۱۹۹۶ در کتاب خود (کودتای ثور وپیامدهای آن در افغانستان/چاپ سوید) درج کرده ام: برهان الدین ربانی اولین رهبر تنظیمی بود که در سال ۱۹۹۳طرح تاجیکستان بزرگ را مطرح کرده بود، ولی روزنامه ” ایزویستیای” روسیه فدراتیف این معامله پشت پرده را افشا نمود و ربانی مجبورشد تا دیگر نام تاجکستان بزرگ را بر زبان نیاورد.
دومین کسی که پس ازتسلط طالبان برکابل سخن ازنام خراسان بجای افغانستان بر زبان میراند وجدائی ولایات شمال هندوکش رامطرح کرده بود؛ جنرال دوستم بود. دوستم بر دروازۀ جنوبی تونل سالنگ تابلویی آویخته بودکه :«به خراسان خوش آمدید!» اما پیشروی طالبان بسوی شمال هندوکش این خواب وخیالها را برهم زد ودوستم را از کشور فراری ساخت.
در شرایط کنونی، به نظرم آقای داکتر اشرف غنی سهمی در فروش یا لیلام نام وهویت افغانستان ندارد وآنطورکه میدانیم او از هویت افغان ودرج آن در تذکره های برقی حمایت کرده است. اشرف غنی [در شرایط کنونی متذکرۀ استانیزی] ومعا ونینش امرالله صالح وسرور دانش درشمار کسانی نیستند که هویت افغان را درعوض کلمه خراسان بفروش برسانند.
نباید مردم را توهین کرد:
نباید بطور کلی به مردم افغانستان توهین روا داشت. این مردم با بزرگترین ابرقدرتها دست وپنجه نرم کرده اند و امتحان شهامت ووطن پرستی خود را به مردم جهان نشان داده اند.مردم افغانستان را به حیث دنبال روان سیاستگران هویت فروش ( شبیه گله های گوسفند) نباید تحقیر کرد.
هنگامی که مساله حذف کلمه افغان از تذکره هویت درشورای ملی مطرح بود ؛صاحب نظرانی چون: داکتر سید عبدالله کاظم و خانم نصیبه اکرم حیدری وخانم صالحه واهب وچند تن دیگر از قلم بدستان افغان در سایت افغان جرمن آنلاین از ضرورت کلمه «افغان» بحیث هویت ملی در پهلوی نام اشخاص در تذکره های الکترونیکی با جرات دفاع کردند.
در داخل کشور استاد اسمعیل یون، یکی از فرزند شجاع افغانستان با مقالات ومصاحبات مستدل وشجاعانه خود توانست مردم را در دفاع از هویت ملی افغانی بسیج کند و بجاده ها بکشاند وآنگاه با منطق وبرهان قوی به وکلای ملت فهماند و بر آنها قبولاند که کلمه افغان در قانون اساسی افعانستان بحیث هویت ملی تسجیل وتایید شده وگفتند تا زنده یک افغان است، زنده افغانستان است. ومردم ما از نام وهویت خود دفاع خواهند کرد. براثرا ین موضع گیری وطن پرستانه استاد یون وسایر دلبستگان نام ونشان افغانستان بود که کلمه افغان در تذکره الکترونیکی مسجل گردید .بنابراین نباید مردم افغانستان را به گله گوسفند تشبیه وتحقیر نمود.(پایان. ۳./ ۵ / ۲۰۲۰)
من این نقدم را درفیسبوک گذاشتم که در ظرف 24 ساعت 91 نفر آنرا دیده و 32 تن آنرا با کامنت خود تائیدکرده اند. از آن میان دو کامنت، یکی دری ودیگری پشتورا برمیگزینم تا قضاوت خوانندگان را نیز دریابیم:
محمدشریف منصور: 06.05.2020
درود بر جناب استاد سیستانی بزرگ مدافع بزرگ هویت ، تاریخ و فرهنگ افغان و افغانستان
من مقاله جناب ستانیزی را خواندم و بعد تحلیل ارزشمند شما را در مورد آن مقاله مطالعه کردم .به نظر من مقاله جناب ستانیزی تنها و تنها به درد تجزیه طلبان خواهد خورد و از آن به عنوان حربه ای بر علیه مدافعان تاریخ و فرهنگ کشور استفاده خواهند کرد .
وضعیت کنونی را هم که همگان درک میکنند.تجزیه طلبان به صورت بی وقفه هویت و تاریخ ما را مورد حمله قرار میدهند و در کنار آن شبانه روز بر علیه مدافعان منافع ملی کشور فعالیت میکنند .
اگر چشم هایمان را به روی حقیقت نبندیم رئیس جمهور غنی یکی از بهترین و مدبرترین رهبران تاریخ پرشکوه افغانستان است .
متاسفانه تعدادی از هموطنان ما تحت تاثیر این تبلیغات دروغین قرار گرفته اند و در ذهن شان مدینه فاضله ای ساخته اند که گمان میکنند پس از سقوط جلالتماب محمد اشرف غنی به آن خواهند رسید ، زهی خیال باطل نبود محمد اشرف غنی جز مصیبت چیزی برای ما به بار نخواهد آورد .سلامت و سربلند باشید»
تمهيد سيلانی: 05.05.2020
د داکتر زمان ستانيزي د روستۍ ليکنې په هکله!
د ستانيزي ليکنې له ډېرې مودې راهيسې په ځينو وېپاڼو کې لولم.دده ليکنې ډېری هغه وېپاڼې خپروي چې آيرانياني او خراسان پلوه مفکورې لري.ستانيز ظاهرآ ځان افغان پښتون بولي، ليکن دی نه يوازې چې پر افغانيت بې باوره دی، بلکې د افغانستان پر استقلاليت او د ستر شاه غازي امان الله پر لاسته راوړنو هم بې باوره دی. دده دا وروستي ليکنه له يوې خوا د هغو افغان مبارزينو هڅې نقدوي، چې د افغان کلمې په هکله يې کړي دي، له بلې خوا خراسان پلوه مفکورو او اشخاصو ته زمينه سازي کوي، چې ګواکې خراسان و او ددوی مبارزه برحقه ده… ستانیزی ددې پرځای چې هغه خراسانيان په نښه او ولس ته ورپېژني چې خراسان غواړي او د ددغه مستعجل نوم د ژوندي کولو په هڅه کې دي، خو برعکس دی تل مبارز افغانان چې تل يې دافغانيت او استقلاليت پر وړاندې مبارزه کړې ده نقدوي. زه د پښتو ژبې د يو استاد په توګه دده ټولې ليکنې چې د پښتو ژبې او ادبياتو په هکله يې کړي دي، نقدوم او پښتو ژبې او ادب ته يې له خدمت څخه زيان ډېر وينم.ځکه دی پښتنو او پښتو ژبې ته ژمن نه دی او نه هم د پښتو ژبې د پرمختګ مفکوره دده په ذهن کې شته، دی حتا د پښتو ژبې املا او انشا په سمه توګه نشي کولی. تاسو ددې شاهد یاست چې ما دده دوه درې ليکنې په همدغه وېپاڼه کې نقد کړي دي… د افغان جرمن وېپاڼې له مسؤولينو هيله کوم، چې د داسې اشخاصو ليکنې په دقت او غور سره وګورئ… ځکه دی نه ملي منافعو ته ژمن دی او هم افغانيت او استقلاليت ته. دده وروستۍ ليکنه د خراسان او اريانا تر سرليک لاندې د نقد او بيا سپړنې وړ ده. درنښت!
سيلانی»
علت اختلاف من با داکتر خالدی:
اختلاف نظر من با داکتر خالدی دوسال پیش برسرشهید داودخان آغاز گردید. داکترخالدی دوسال قبل مقاله ای نوشته ودر آن گفته بود: « تحول ۲۶ سرطان نه تنها هیچ تحول مثبت در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم و کشوربوجود نه آورد بلکه بر عکس مردم افغانستان را از تمام دست آوردهای سالها مبارزات اجتماعی و سیاسی محروم ساخت.»( خالدی :عواقب کوتای ۲۶ سرطان۱۳۵۲، افغان جرمن آنلاین،2018)
ومن بحیث یکی از طرفداران شهید داودخان بجواب داکترخالدی تحت عنوان: «داکترخالدی درتلاش تیرباران دوبارۀ داودخان»نوشتم که :سخنان خالدی دربارۀ جمهوری داودخان، درکل عقده مندانه، کین ورزانه وبرخلاف واقعیت است!(این مقاله درکتاب:زعمای بزرگ با کارهای سترگ درتاریخ معاصرافغانستان» وهمچنان در پورتال افغان جرمن آنلاین در ارشیف مقالاتم قابل دسترسی است.
صاحب نظران بدین باوراند که استقرار رژیم جمهوری بدون خون ریزی،بجای رژیم شاهی درافغانستان، یک دست آورد بزرگ سیاسی بود که توسط داودخان در 26 سرطان 1352، تحقق یافت واین امید را در مردم افغانستان ایجاد نمود که بعد از داودخان قدرت را به اشخاص وافراد شایسته وکارفهم کشور میسروفراهم شده است.
صاحب نظران بدین باوراند که با روی کارآمدن مجدد داودخان در صحنه سیاسی کشور بحیث رئیس جمهوری، گلیم تظاهرات روزمره وهرج ومرج وانارشی درنظام تعلیم وتربیت درکشور برچیده شد، و روند آموزش وپرورش دوباره به مسیراصلی وطبیعی خود قرارگرفت. رشوت خوری وفساد واختلاس در ادارات ونهادهای اقتصادی کشور روبه کاهش نهاد وعواید دولت از طرق منابع مالیات زمین وگمرکات و پرداخت قروض بانکی که از سوی زورمندان دولتی به آن اعتنایی نمیشد، رو به افزایش نهاد. کارهای اساسی وبنیادی در همه عرصه اقتصادی واجتماعی وخدمات مواصلاتی وجاده سازی وبند وانهار روی دست گرفته شد و بطور بی سابقه ای بدون ته جیب زدن بجریان افتاد.
من ومیلیونها باشندۀ کابل شاهد بودیم که در همان دوره جمهوریت ساختمان ۱۴منزله پامیر واقع در آغاز جاده میوند و ساختمان ۱۸ منزله وزارت مخابرات درقلب کابل، اعمار و به بهره برداری سپرده شد. پروژه تلویزیون ملی افغانستان تکمیل و دستگاه پخش آن در کوه آسمائی با کشیدن جاده پرخم وپیچ تا فرق کوه آسمائی نصب گردید. بس های برقی در شهرکابل بکار افتاد،و ملی بس با فعال شدن صدها بس جدید۳۰۲ از کمک های بلاعوض ایران وهندوستان در شهرکابل توقیت گردید. این ها کمترین مثالهای اند که میتواند ادعای کسانی راکه منکر دست آوردهای اجتماعی واقتصادی وخدماتی داودخان در دورۀ جمهوریت اند ، بی اساس ثابت کند.
بنابر این موضع گیرهای من است که خالدی میخواهد با دفاع از داکتر ستانیزی ، نفرت وانزجار خود را نسبت به من ابراز کند.خالدی فراموش کرده است که تا دیروز نام خراسان را قبول نداشت وآنرا دروغ بزرگ میگفت ولی امروز وقتی ستانیزی آنرا در مقاله خود می گنجاند وبدون آنکه حدود وثغور آنرا مشخص کرده باشد ویا توضیح بدهدکه این نام درچه زمانی افغانستان را شامل میشده است، با همه ابهام آن را بحیث هویت ملی ما معرفی میکند و رهبران سیاسی افغانستان را متهم میکند که آن هویت را به حراج (لیلام) گذاشته اند، خالدی موضع گیری سابقش را عوض میکند وخراسان را بحیث هویت ملی می شناسد و از آن دفاع میکند. این درحالی است که درمقاله ستانیزی، اشرف غنی درجمله عمده فروشان هویت ملی خراسان مورد نکوهش قرارگرفته است. وخالدی خود را هم مدافع اشرف غنی وانمود میکند، آیا این یک پرادوکس وتناقض گوئی درموقف داکترخالدی نیست؟ بدون شبهه که هست!
قدر وارزش هریک از رجال تاثیرگذار در کشور ما باید براساس کارکردهای سود مند یا ناسودمندش معین گردد، نه اینکه برمبنای حب وبغض شخصی یا قومی نسبت به افراد واشخاص. تاجای که من دیده ام داکترستانیزی با نوشته های خود، نسل جوان را از درک اهمیت وارزش وطن واستقلال کشور وارج گزاری به این خون بهای نیاکان دلیر وفداکار شان دلسرد ونا امید میسازد و چنین تلقیناتی به فرزندان افغان، خیانت بزرگ ونابخشودنی است که مرتکبین آن هیچ تفاوتی با یک متجاوز بر خاک وناموس وطن ما ندارد. برعکس ستانیزی، نوشته های من به فرزندان وطن درس وطن پرستی و عشق به ازادی و استقلال و حرمت گزاری با پدران ونیاکان وسربازان دلیری است که در راه کسب آزادی واستقلال وصیانت آن جانهای شیرین خود را فدا کرده ومیکنند.