جمعه, نوومبر 22, 2024
Homeکالمونهروستار تره کیمذاکره با بغاوتگر به شورش مشروعیت میبخشد

مذاکره با بغاوتگر به شورش مشروعیت میبخشد

دوکتور پوهاند رستار تره کی

دیروز خبر مذاکره اداره کابل با والی  بلخ در مدیا و مطبوعات به نشر رسید. اگر مصلحت های سیاسی ایرا که حکومت های تحت الحمایه خارجی برای حفظ قدرت در جریان شانزده سال پیهم رویدست گرفته اند، ارزیابی کنیم مذاکره با یک شورشگر که اداره مرکزی را  به تکرار به زورآزمائی میطلبد  یکی از بدترین و خطرناک ترین آنست. چه این جنگ سالار از آدرس یک جغرافیای سیاسی بسیار حساس که سلامت افغانستان وابسته به آن است، دست به بغاوت زده است.

راه قانونی برخورد به قضیه از مجاری امنیتی و قضائی میگذرد. اما چنان معلوم میشود که در شرایط اشغال کشور و متابعت گروه های جنگی از سفارت های خارجی ، از اداره مرکزی توان استفاده از قوه قهریه به هدف استقرار حاکمیت قانون سلب شده است. بناً اداره مرکزی  یک بار دیگر به مصلحت رو آورد . با یک والی متمرد  که به جار بلند حکومت را به مبارزه میطلبد بالای میز مذاکره نشست.

اداره فاسد و خائن مرکزی با آغاز مذاکره  با تیم  تعیین شده  توسط  والی متمرد در واقعیت امر طرف مقابل را منحیث یک جانب دعوی پادشاهی به رسمیت شناخت ( دعوای پادشاهی حق هر افغان است به شرط داشتن برائت ذمه از محکمه در صورتیکه مدعی متهم به جنایت جنگی باشد ). اداره مرکزی با توسل به مذاکره،  به بغاوت صبغه مشروع بخشید و به آن حقانیت و رسمیت داد.  حکومت با این اقدام راه اصولی دخالت تیم بغاوتگر را در تمام قضایائی که به سرنوشت افغانستان و مردم آن ارتباط میگیرد باز کرد.

بعد ازین خبط سیاسی سران حکومتی،  بغاوتگر برای تقسیم غنایم اداری در موضع مساوی حقوقی با اداره مرکزی قرار میگیرد.

خطرناک تر اینکه اداره مرکزی به  جناح بغاوتگر این امکان را میسر ساخت  که در پروسه صلح با مقاومت مسلح   یک طرف چانه زنی برای دستیابی به  ده وزارت، پانزده سفارت، پنجاه ریاست و … باشد.

بناً :

– با زمینه سازی  تسلط گروه های جنگی بر مقدرات مردم، افغانستان برای همیشه از داشتن یک حکومت مرکزی نیرومند و مسلکی محروم خواهد شد.

–  با در نظر داشت این واقعیت که تیم بغاوتگر طی شانزده سال در دشمنی با طالبان قرار داشته است، صلح به آرزوی دسترس ناپذیر بدل خواهد گردید.

آتشی که بدست والی بغاوتگر افروخته شده ، سلامت افغانستان را نشانه گرفته است. سکوت  امریکا و متحدین در برابر شورش  به مفهوم موافقت به آن است.  در غیر آن دلیلی ندارد که بدنبال  فیر یک طالب در یک قریه  به سوی سربازان حکومتی ، دهکده به گلوله بسته میشود.  اما بغاوت یک والی مستعفی علیه اداره مرکزی با توطئه سکوت استقبال میگردد. البته هر دو علیه حکومت مرکزی میجنگند. با این تفاوت که طالب  حکومت را افزار حاکمیت بیگانه تلقی میکند و  والی شورشگر به حکومت به مثابه غاصب غنایم اشغال نگاه مینماید. مقاومت مسلح طالب از بطن اکثریت قومی  که امریکا دشمن خود قیاس میکند،  برخاسته و والی بغاوتگر از بستر اقلیت قومی.

بی تفاوتی امریکا در برابر بغاوت والی مستعفی بدرستی اثبات میکند که کاکا سام در رابطه به منازعه شبه قومی افغانستان موضع جانب دارانه دارد.

واقعیت اینست که امریکا در استقرار یک حکومت نیرومند مرکزی خطر از میان رفتن کنترول  بر افغانستان را مشاهده میکند. بناً تا زمانیکه سرنوشت افغانستان را جنرالان امریکائی رقم بزنند، میباید از هر تلاشی که مانع تمرکز قدرت در نظام حکومتی شود استقبال کنند.

برای حل معضله مطرح، اداره کابل فقط  الترنتیف زیر را پیشرو دارد :

مقاومت مسلح جزء آن بخشی از ترکیب قومی افغانستان است که قلع و قمع فزیکی پلان شده و دوامدار آن کشور را معروض به منازعه مراکز متعدد  و متساوی القوه اقوام برای تصاحب قدرت میسازد. دشمنی با طالب به اتکای هر دست آویزی که باشد، خصومت  با امنیت و حتی سلامت افغانستان است. اگر اداره کابل به دستور ارباب خارجی مصروف قتل و کشتار طالب نمیبود،  زمینه شورشگری در بلخ بارور نمیشد. بناً یگانه الترنتیف تأمین امنیت و صلح و در عین حال جلوگیری از یاغیگری مشابه آنچه در بلخ واقع شد، جلب بلاقید و شرط مقاومت مسلح به پروسه صلح  است و لو به قیمت استعفای حکومت تحت الحمایه فعلی تمام شود.

مقاومت مسلح را نباید از روی شعار هائی که الزاماً در جنگ مورد استفاده قار میدهد، ارزیابی کرد.

طالبان از کوره آتشین یک و نیم دهه جنگ و تجربه سیاسی بیرون شده اند. آنها  مطمئناً درک واقعبینانه  و مدنی از جایگاه خود در معرکه فعلی افغانستان دارند. ’’  پایان ‘‘

فرانسه

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب