عبدالباري جهاني
قسمت ششم
استقلال:
استقلال از تسلط بیګانه و کشور استعماری آزاد شدن و صاحب تعیین سرنوشت شدن است. در ویکی پیدیا در تعریف مستعمره آمده است که مستعمره سرزمینی را ګوید که فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی بوده و در همه امور کاملاً تابع دولت امپریالیستی اقتدار طلب است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان، بازار فروش کالاها و عرصه سرمایه ګذاری های پرسود و همچنین به مثابه پایګاه های نظامی و سوق الجیشی استفاده می کنند.
فرهنګ فارسی معین، مستعمره را سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیګانه باشد، اورده است.
فرهنګ فارسی عمید مستعمره را سرزمین یا کشوری آورده است که دولت بیګانه ای آنرا تصرف کرده باشد.
اګر چه اعلیحضرت امان الله خان بانی استقلال افغانستان است، و به همین نام و لقب، تا ابد، در تواریخ افغانستان قید خواهد شد. او پادشاهی بود که افغانستان را به حیث یک کشور مستقل به جهان معرفی نمود و با ممالک منطقه و اروپا روابط سیاسی و اقتصادی قایم نمود؛ ولی به اساس تعریفات فوق، از یک کشور مستعمره، افغانستان در زمان قبل از امان الله خان، هیچ وقت، به معنی واقعی کلمه مستعمره نبوده است. زیرا نه تنها در امور داخلی از آزادی مطلق برخواردار بود، بلکه حتی شاهان آن، امیرعبدالرحمن خان و امیر حبیب الله خان، که در اکثر متون تاریخی افغانستان، دست نشانده ها و مزدور استعمار انګلیس خوانده شده اند، نه تنها دارای آزادی مطلق عمل در خاک خود بوند بلکه در امور هند برتانوی هم مداخله می ورزیدند و هر وقت قبایل را بر ضد حکومت برتانیه تحریک مینمودند . و حکومت هند برتانوی در زمینه اعتراضات پی در پی نموده که ثبت اوراق و اسناد تاریخ است. در دوران فوق الذکر، نه یک عسکر فرنګی و نه یک مامور ملکی فرنګی در خاک افغانستان زندګی و رهایش نموده است. این دو پادشاه تا آخرین رمق حیات شان با دست باز اجرآت مینمودند و هیچ وقت از هدایات حکومت هند برتانوی متابعت ننموده اند.
حتی مرحوم غبار، که یکی از شدید ترین مخالفین امیرعبدالرحمن خان و امیرحبیب الله خان میباشد، در زمینه دشمنی ورزیدن عبدالرحمن خان با انګلیس به تفصیل یاد آوری مینماید. اګر چه مرحوم غبار، طبق سبک خاص تاریخ نګاری خویش، از یکطرف عبدالرحمن را دست نشانده انګلیس میخواند ولی این را هم اذعان میدارد که امیر بر ضد انګلیس ها تبلیغات مینمود و انګلیس ها هم بر ضد امیر سردارانی را در خاک خود تحت حمایه ګرفته بودند، که بر ضد امیر عبدالرحمن خان فعالیت میکردند و حکومت مرکزی امیر را تضعیف میساختند. او مینویسد که امیر علناً در دربار های خود از بیوفایی و غداری دولت انګلیس و دشمنی او با اسلام سخن میګفت و مردم را تشجیع مینمود. امیر بسا از مجرمین محکوم به اعدام را در کابل به این نام میکشت که ګویا او در وقت شام از سرک مقابل سفارت خانه انګلیس عبور کرده است و یا از دروازه منزل او خط انګلیسی بدست آمده است. همچنین امیر در معامله با انګلیس آنانرا میفهماند که از روش دو رویه انګلیس کاملاً مسبوق است. غبار، افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول ص ۶۸۲
عمبدالرحمن خان، در مکاتیب رسمی با هند برتانوی، هر وقت خودرا پادشاه مستقل قلمرو خود و قبایل مستقل میخواند؛ و هر وقت این ادعای مقامات هند برتانوی را رد مینمود که ګویا او دست نشانده آنها است. در حقیقت همینطور هم بود و برتانیه در این مورد فقط وضع موجوده آنوقت را قبول نموده بودند و کدام عمل دیګری در مورد به قدرت رسیدن او نه نموده بودند. Adamec, Afghanistan 1900-1923 PP 17-18
آدمک مینویسد: « امیر همچنان، هیچ وقت این ګفته را قبول نداشت که کمکی که از برتانیه دریافت میدارد به آزادی او خطری میرساند. او کمک های برتانیه را به دیده منافع مشترکی میدید که برتانیه و افغانستان برای حفظ قلمروهای خود در مقابل تعرض روسیه با هم دارند. امیر در سال ۱۹۸۰ به لیپل ګریفین Lepel Griffin نماینده سیاسی هند در افغانستان نوشت که عبدالرحمن نوکر هیچ قدرتی نیست. او نوشت که من در مقابل خدمات خود از شما طالب هیچ احسانی نیستم بلکه در مقابل خدمات خود از ملت افغان طالب پاداش هستم. عبدالرحمن از آغاز سال ۱۸۸۳ هر وقت پولی را که به صورت مستمری از برتانیه دریافت میداشت مطابق میل خود به مصرف میرساند و هیچ وقت به مشوره انګلیس که میخواستند ازین پول مستمری برای تنخواه عساکر هرات کار ګرفته شود عمل نکرد و از آن پول برای خریدن اسلحه استفاده مینمود. امیر در اواخر سلطنت خود هر وقت براین خواسته خود تاءکید میورزید که باید نماینده ای در دربار لندن داشته باشد و همچنان به ممالک متعدد اسلامی نماینده ها بفرستند.
امیر عبدالرحمن خان در ماه می سال ۱۸۹۵، فرزند دوم خود نصرالله را به لندن فرستاد و امید وار بود که حکومت افغانستان با لندن روابط مستقیم قایم نماید. نصرالله مکتوب پدر خودرا تقذیم ملکه ویکتوریا نمود ولی لارد سالیسبوری به ملکه خاطر نشان ساخت که روابط مستقیم قایم نمودن، داشتن سفیر لندن در کابل را ایجاب مینماید در حالیکه سفرای سابق انګلستان از قبیل برنس، مکناتن و کیوناری در افغانستان کشته شده اند و کسی سلامت و امنیت سفیر اینده را تضمین کرده نمیتواند.
عبدالرحمن خان از رد شدن درخواست او عصبانی شد و بدون اینکه اسم کدام دولتی را بګیرد نوشت:
« من نمیخواهم دولت مشخصی را نام ببرم مګر… بعضی دولت ها زالوی را میمانند که خون آدم را تا دم مرګ بصورتی می مکد که او بالاخره بدون اینکه احساس درد نماید میمیرد… بعضی قدرت ها ممالک جدید رابه زور، قوت و فتوحات زیر کنترول خود میآورند، بعضی به وسیله خدعه، خیانت و فریب میګیرند و در میان آنها تفرقه میاندازند و اقوام و روءسای انها را یکی با دیګری به جنګ میاندازندو وخود آنا در پشت پرده پنهان میشوند.» Arnold Fletcher, Afghanistan P 152
در باب قایم نمودن مناسبات غیرسیاسی با روسیه، امیر به صراحت ګفت که او این حق را برای خود محفوظ میدارد که به مشوره ګورنرجنرال هند برتانوی ګوش فرادهد یا خیر. امیر به کشورهای متعدد اسلامی ، ظاهراً نماینده های تجارتی فرستاد و در مشهد، بخارا و پشاور نماینده ها داشت. این فرستاده ګان ظاهراً از روابط تجارتی نمایندګی میکردند ولی در عمل نماینده های سیاسی امیر بودند. Ibid P 18
برعلاوه اینکه، امیر در امور قبایلی هند برتانوی وقتاً فوقتاً مداخله ها مینمود و با اعتراضات مقامات هند برتانوی مواجه میشد، در دهه اخیر قرن نوزده، در شورش های قبایلی بر ضد حکومت هند برتانوی مداخله مستقیم مینمود و، با نشر نمودن اعلامیه های در باره جهاد، مردم را بر ضد انګلیس ها تحریک میکرد. امیر نوشت: کسانیکه از خاک اسلام در برابر کفر دفاع مینمایند، یک نماز او برابر با پنجصد نماز کسانیست که در خانه نشسته اند و به تماشا اکتفاء میورزند. ای مسلمانان واقعی! وقتی با لشکرکفار، که از لحاظ کثرت افراد بر شما پیشي میګیرند، مواجه میشوید مردانه وار مقاومت ورزید و خدارا همیشه به یاد داشته باشید که به شما مدد میرساند و شما را خوشبخت میګرداند. اګر شما از کثرت افراد دشمن بترسید و پشت به جنګ نمایید به قهر و غضب خدا ګرفتار خواهید شد و دوزخ ماءوای شما خواهد بود.
این قسم سلوک امیر بالاخره حکومت هند برتانوی را مجبور به اعتراضات جدی نمود تا امیر را مجبور ګردانید که از حمایه قبایل شورشی دست بردار شود و رعایای خودرا امر نماید که نه با دشمنان ما کمک نمایند و نه به آنها پناه دهند و نه به کسانیکه به خاک افغانستان فراری میشوند اسلحه بدهند. Captain Nevill, Campaigns on the North-West Frontier P 212
امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب الله خان، تا که توانستند، با سران قبایل و شورش های مذهبی، بر ضد حکومت هند برتانوی حمایت بعمل آوردند. فعالیت های ضد حکومت هند برتانوی ملا محی الدین، مشهور به ملا پوونده و ملانجم الدین مشهور به ملای صاحب هده، از دیر زمانی جریان داشت ولی این شورش ها در سالهای ۱۸۹۷ و بعد از آن شدت فوق العاده اختیار کرد. امیر عبدالرحمن خان، تا که با اعتراضات صریح و قسماً تُند حکومت برتانوی مواجه نشده بود، به حمایه از این شورش ها دوام داد. در اګست سال ۱۸۹۷ کمیشنر پشاورسرریچارد اودنی Sir Richard Udny به هدایت حکومت خود، به امیر نوشت که به تعداد قابل ملاحظه ای افغان های باشنده قلمرو امیر در این شورش ها حصه ګرفته اند و باملای هده یکجا شده اند؛ و در حمله های آخر بر پوسته انګلیس ها در شبقدر و به آتش کشیدن یک ده در قلمرو برتانوی ها بنام شنکرګهر حصه ګرفته اند. اودنی اضافه میکند که با وجود تلفات سنګینی که بر طرفداران ملای هده وارد آمده، باشنده ګان جلال آباد و دهات چارده، امبارخانه، باسول، ګیردی، سرکانی و لالپوره با شورشی ها در انتقال نمودن مواد ووسایل شورشی ها کمک مینمایند. رپوت اضافه میکند که تعدادی از عساکر افغانستان از باشنده ګان اوت خیل و لغمان، در لباس های ملکی، با شورشی های ملای هده یکجا شده اند. جلالتمآب وایسرا از شما میخواهند که در این راستا اقدام جدی نمایید. مکتوب میافزاید که در منطقه مزبور سپه سلارغلام حیدرخان با عساکر شان فعالیت دارد و این غیر ممکن است که فعایلت های شورشی ها بدون اطلاع او صورت ګرفته باشد. وایسرا به شما جلالتمآب اخطار میدهد که اګر سپه سالار را کنترول ننمایید و اورا از قوماندانی قوای سرحدی دور ننمایید مسولیت این اعمال مستقیماً به شما راجع میشود…..» Angus
Hamilton, Afghanistan P 479
امیر در جواب کمیشنر نګاشت که نه سپه سالار غلام حیدرخان و نه یکی از عساکر افغانستان در شورش ملای هده حصه ګرفته اند و بعد ازین هم حصه نخواهند ګرفت. تاجاییکه به قبایل ارتباط میګیرد، باید بګویم که اتباع افغانستان از ترس من این کار را کرده نمیتوانند و اګر کسی به صورت مخفی در این شورش ها شرکت ورزیده باشند اطلاعی ندارم. چون شما اطلاع دارید که قبایل دو طرف سرحد با هم خویشاوندی و همجواری دارند و به مشکل میتوان از عبور مخفی قبایلی ها از یک طرف سرحد به دیګر طرف آن جلوګیری نمود. ګور جنرال در جواب امیر عبدالرحمن خان مکتوب نسبتاً شدید الحنی نګاشت و از امیر خواست که برای اثبات این مدعای خود که رعایای افغانستان در شورش های قبایلی اخیر حصه نه ګرفته اند، جلالتمآب شما میتوانید که به همه رعایای خود اخطار بدهید که اګر کسی در این شورش ها ها حصه ګرفت با قهر شما مواجه خواهند شد و ضمناً عسکر خودرا وظیفه کنترول سرحدات بدهید تا در آینده چنین وقایعی رخ ندهد.
امیر در جواب ګورنر جنرال باز هم جوابی را ارایه نمود که به هیچوجه قناعت اورا حاصل کرده نتوانست. امیر در جواب ګورنرجنرال، بعد از تفصیلات نوشت که برای محافظه نمودن سرحدات حد اقل ده هزار افراد لازم است در غیر آن چطور میتوان از رفت و آمد افراد قبایل جلوګیری نمود. و اینکه شما فرموده اید که شورشی ها مرده و زخمی های خودرا به خاک افغانستان برده اند و این بهترین ثبوت برای اشتراک آنها در شورش های اخیر میباشد باید بنویسم که اګر سخن از کشته شده ګان باشند این قبایل، طبق احکام اسلامی، مرده های خود را به همان روز دفن مینمایند و از ګور کشیدن مرده ها به هیچوجه جایز نیست. و در باره زخمی ها، باید به شما عرض نمایم که این قبایل از بام تا شام بین خود میجنګند و با یکی دیګر دشمنی های دیرینه زمان های قبلی دارند. اګر از زخمی های شان سوال شود شاید بګوید که در فلان و فلان دشمنی زخم برداشته اند و طبعاً که شاهدان هم از قبایل خودشان میباشند و اثبات جرم اشتراک آنها در شورش ها مشکل میګردد…. Ibid, PP 484-85
ګورنرجنرال، با این اطمینان نیم بندی که از امیر بدست آورده بود، خودرا قانع ساخته و از امیر تشکر نموده بود. البته در ضمن مکتوب جوابیه نګشاته بود که ما به قبایل و شورشیان قوت خودرا نشان خواهیم داد و آنها را تعقیب خواهیم نمود. و امیر در جواب مینګارد که اګر حمله های نظامی صورت میګیرد باید احتیاط را از دست نداده و به قلمرو افغانستان داخل نشوید. اګر ملا نجم الدین به خاک افغانستان داخل میګردد ما اورا از خاک خود بیرون خواهیم نمود تا به عربستان سعودی برود…. Ibid, PP 487-89
روابط بین هند برتانوی و حکومت افغانستان، تا اواخر سلطنت امیر عبدالرحمن خان رو به بهبودی نرفت و هر دو طرف به نیات یکی دیګر بدبین بودند. در زمان امیرحبیب الله خان، این روابط هنوز هم تیره تر شد. اولین اقدام حبیب الله، که شدیداً برخلاف آرزوهای هند برتانوی بود، همانا فرستادن تخت روان برای آوردن ملانجم الدین یا ملاصاحب هده، که دشمن دوآشته برتانیه بود، از خاک هند برتانوی به خاک افغانستان بود. ملا صاحب هده، در اواخر ماه نومبر سال ۱۹۰۲ به امیر حبیب الله پیشنهاد نموده بود که لقب سراج الملة والدین را برخود نهاده و این لقب را از جمعی از ملاهای کشور قبول نماید. ملاصحب هده به تاریخ ۲۳ دسمبر همان سال وفات یافت و امیر حبیب الله خان برای مراسم جنازه او مبلغ ۳۰،۰۰۰ روپیه فرستاد. از طرف دیګر روسیه، در ارتباط با روابط خود با افغانستان، به تاریخ ۱۴ جنوری ۱۹۰۳ اعلام نمود که در مسله روابط با افغانستان باید اظهار نمود که روسیه، در باره خواست و اقدام خود، به هیچ صورت کدام درخواستی به کابینه برتانیه نداده است بلکه در مسله داشتن روابط مستقیم، در آینده، تنها نیات خودرا به حکومت برتانیه اظهار میدارد. در این باره هیچ اعلامیه دیګری صادر نشد. Ibid, P 448
مبلغ ۳۰ هزار روپیه، که برابر با تنخواه ماهانه بیش ازهزار مامورین حکومتی میشود، در مراسم جنازه دشمن سرسخت انګلیس به مصرف رساندن و روسیه را اجازه قایم نمودن تماس مستقیم دادن آغاز خوبی در روابط هند برتانوی و حکومت افغانستان نبوده. و بخوبی حدس میتوان زد که، با در نظرداشت مسایل فوق، افغانستان را مستعمره خوانده میتوانیم یا خیر. چون، قسمیکه تذکاردادیم، حکمرانان افغانستان، در حالات بسیار خطرناک، با دشمنان برتانیه کمک افراد و اسلحه مینمودند.
مداخلات حکومت افغانستان، در شورش های قبایلی آن طرف سرحد یا هند برتانوی، در زمان امیر حبیب الله خان نه تنها ادامه یافت بلکه هنوز شدید تر و مستقیم تر شد.
سال ۱۹۰۸ در قبایل آن طرف سرحد بر ضد حکومت هند برتانوی شورش های مهمی آغاز ګردید. قبایل و ملاهای افغانستان، طور سابق میخواستند در جهاد علیه حکومت هند برتانوی حصه بګیرند. یکی از رهبران مجاهدین افغانی ملاصاحب تګاب( ملا حمیدالله ساپی) بود. نماینده حکومت هند برتانوی در کابل فقیر سید افتخارالدین مینویسد که تقریباً ۱۵۰۰ تن مسلح به تفنګ و شمشیر از تګاب به سرحد رفته اند تا در جهاد حصه بګیرند. از نجراو کسی نرفته ولی از ننګرهار جمع غفیری از مردم رفته اند. نماینده انګلیس در همین مکتوب مینویسد که نصرالله خان مبلغ ۴۰۰۰ هزار روپیه را به ملاصاحب داده تا با غازی ها کمک نماید. ملاصاحب در تګاب از احترام بسیار زیاد برخوردار است و سالانه از امیر ۱۵۰۰ روپیه و خروار ها غله دریافت میدارد.
نماینده حکومت هند برتانوی اضافه میدارد که نصرالله خان به امیر مشوره داده که، برای کمک به غازی ها، طور پنهانی، یک تولی سواره و دو تولی پیاده بفرستد مګر امیر رضاییت نشان نداده است و ګفته که اګر مردم افغانستان بخواهند در جهاد اشتراک ورزند او البته مانع نخواهد شد ولی عساکر خودرا به جنګ نخواهد فرستاد. زیرا به اساس قراردادی که او با حکومت برتانیه امضاء نموده است نه باید برتانیه بر افغانستان حمله نماید و نه افغانستان ابتکار آغاز حمله را بګیرد. Kabul Dairy, Letter of 11th May 1908
در همین راپور امده که ملا خوګیانی، که یک ملای بسیار مشهور است، از امیر درخواست نمود که در جهاد حصه بګیرد؛ زیرا به تعداد زیادی غازی ها ازو پیروی خواهند نمود ولی امیر درجواب ګفته بود که خودم در جهاد حصه نمیګیرم ولی مردمی را که میخواهند در آن حصه بګیرند ممانعت نخواهم نمود. در نتیجه تقریباً ۵۰۰ تن از خوګیانی حرکت نموند تا در جنګ اشتراک ورزند. نماینده انګلیس مینویسد که بتاریخ ۲۸ ماه ګذشته تقریباً ۳۰ قاطر با بارهای تفنګ و شش شتر بار با مرمی از نزدیکی های کابل به صوب ننګرهار حرکت نمود. Ibid
نماینده انګلیس در راپور دیګر خود اطلاع میدهد که به تاریخ سوم ماه می صاحبزاده موسیی، که مشهور به ماذون است با امیر در ارګ ملاقات نمود. سردار نصرالله خان و چند تن دیګر از درباری های منتخب نیز حاضر بودند. به تاریخ پنجم ماه می ۱۶ تفنګ و ۱۲۰۰ روپیه به صاحبزاده داده شد و او با ۱۲۰۰ غازی به سرحد پشاور حرکت نمود. قرار بود که امیر به تاریخ ۴ می به نیت شکار حرکت کند ولی حرکت او به مناسبت همین مجلس، تا تاریخ ششم ماه معطل ګردید.
نماینده علاوه مینماید که ملای مشهور بتخاک، که سالانه چند صد روپیه تنخوا از امیر بدست میاورد، با ۶۰۰ تن به جنګ پیوست. ملای مذکور دو مکتوب را به عنوان نصرالله و یکی را به عنوان خانواده خود فرستاده است و از فحوای مکاتیب او مستفاد میشود که قبایلی ها شهر شبقدر را به اتش کشیده، یک پل را ویران نموده و به زودی شهر پشاور را فتح خواهند نمود و به صد ها افراد دشمن را به قتل رسانده اند.
نماینده انګلیس میافزاید که مردم کوهستان هم به سوی سرحد حرکت کرده اند. سه اخندزاده کوهستان به تاریخ ۲ می و دو اخندزاده دیګر به تاریخ ۵ می به کابل رسیدند.اخندزاده ها با امیر و سردار نصرالله خان ملاقات نمودند و هردو برادر آنها را تشویق نمودند. هر وقتیکه کدام ملا با امیر ملاقات مینماید امیر به آنها حالی میدارد که او کسی را ترغیب به جهاد نمی نماید و در عین زمان کسی را مانع هم نمیشود. امیر معمولاً در اخیر ملاقات خود این جمله را تکرار میکند که برو ترا به خدا سپردم.
تعدادی از عساکر اجازه امیر را خواستار شده اند و همین جواب را دریافت نموده اند. البته امیر به عساکر خود توصیه مینماید که باید با یونفورم خود با غازیان نپیوندد و تفنګ های خودرا با خود برده میتوانند. در نتیجه تعداد بسیار زیادی از عساکر امیر به طرف سرحد حرکت کرده اند.
سه صد تن خاصه دار، که در خدمت امیر میباشند، با تفنګ های خود در جنګ اشتراک ورزیده اند. از تاریخ ۲ ماه می همه صاحب منصبان بلند رتبه، که از تولی مشر به بالاهستند، هر روز در ارګ جمع میشوند. بشمول اعتمادالدولة، همه سرداران در این مجالس اشتراک میورزند. به لواء مشر دکه هدایت داده شده است که به اطلاع همه عساکر برساند که هیچ کسی بدون اجازه امیر در جنګ اشتراک کرده نمیتواند. البته هدایت خصوصی به سرهنګ داده شده است که کسی را از جنګ منع نکند. Ibid, Letter of 18th May 1908
نماینده حکومت هند برتانوی در یک راپور بعدی مینویسد که ملکان، خان ها و کلان های قبایل، هر روز در باغ شهرآرا به دیدن میرصاحب جان، که در آنجا زندګی میکند، میروند. آنها معمولاً در باره غزا صحبت میکنند. میرصاحب جان هر یک روز بعد به دیدن سردار نصرالله خان میرود. چهارشنبه ګذشته، به تاریخ دوم سپتمبر، آنها تا ناوقت شب با هم مجلس داشتند و درباره اوضاع سیاسی صحبت میکردند. سردار دو صد نسخه از « کلمات امیرالبلاد فی الترغیب الی الجهاد» را به میرصاحب جان دادند و اورا مطمین ساخت که در وقت جهاد به او از دادن پول صرفه نخواهد نمود و تا دوصد هزار روپیه را با ګندم و اسلحه و مهمات به او خواهد داد. از قول سردار ګفته شده که بهترین راه جهاد این است که در یک وقت در چندین محل جنګ آغاز ګردد. میرصاحب جان پیشنهاد نمود که اولتر از همه باید این چهارتن، صوفی صاحب، حضرت صاحب، ملای بتخاک دربندی و شخص او قوای خودرا با هم یکی نموده و آغاز به اقدام نمایند. بعد ازآن عملیات را در شبقدر، باره، کوهات، کُرم، و دیره اسماعیل خان آغاز خواهیم کرد. Ibid 9th Sep
درین صورت می بینیم که امیر و برادر او سردار نصرالله خان به صورت مستقیم، در حالیکه نماینده انګلیس در کابل حضور دارد، مردم را بر ضد حکومت هند برتانوی به جهاد تشویق و کمک مالی و نظامی مینماید. حتی سخن به جایی کشیده که عساکر و صاحب منصبان اردوی امیر، به اجازه او، در جنګ ضد انګلیس ها اشتراک میورزند. تا که امیر اخطار رسمی را از ګورنرجنرال دریافت ننموده بود به همین عمل خود دوام میداد. آیا امیر کدام کشور مستعمره میتوانست به چنین یک عملی دست یازید؟ مسلم است که خیر.
بر علاوه اینکه امیر عبدالرحمن به صورت غیر مستقیم و امیر حبیب الله خان به صورت مستقیم با شورشیان قبایلی کمک مالی و نظامی مینمودند و دایم باعث انزجار حکومت هند برتانوی ګشته بودند، کابل به یک بازار بزرګ اسلحه قاچاقی تبدیل شده بود. این اسلحه، که عبارت از تفنګ، تفنګچه و مرمی ها بودند، اکثراً به دست شورشی های قبایل میافتیدند و سرکوب نمودن قیام های مردم سرحد را، برای حکومت هند برتانوی، مشکلتر میساخت.
کیپتن نیویل، که در جنګ های قبایل عملاً اشتراک نموده مینویسد: « بعد از سال ۱۹۰۸ قاچاق اسلحه در صوبه شمال غرب هندوستان به اندازه ای زیاد شد که حکومت را مجبور به اقدامات جدی نمود. مشکل وقتی بزرګ و بزرګتر میشد که امیر هر اقدامی را که در این ساحه صورت میګرفت مداخله در امور داخلی خود میپنداشت. ما مجبور شدیم که در عقب این قاچاقبران، که بحر بود، عملیات خود را متمرکز سازیم.
این قاچاق اسلحه که بر اوضاع هند هر وقت تأثیر منفی مینماید از انتورپ Antwerp بلجیم آغاز میشود به مرکز عُمان مسقط میرسد و از انجا از راه خلیج فارس به خشکه میرسد و در انجا به قاچاقبران افغان سپرده میشوند. سران محلی یا از روی عقیده یا به وسیله رشوت های که از قاچاقبران به دست میآورند این قاچاق را نادیده میګیرند. این کاروانها به وسیله افرادی بدرقه میګردند که هم به تعداد زیاد افراد آنرا بدرقه مینمایند و هم از لحاظ اسلحه قوی میباشند و فوج ضعیف ایران در جلوګیری ازان عاجز است. ناګفته پیداست که به خاطر سالم رساندن این قاچاق باید پول ګزاف تاءدیه شود. اګرچه برتانیه در مسقط نفوذ کافی دارد مګر عُمان یک کشور مستقل است و برتانیه از اِعمال نفوذ از حد زیاده کار ګرفته نمیتواند. درنتیجه قسمت زیاد اسلحه قاچاقی به هدف خود، که کابل است، میرسد» Captain Nevill, Campaign on the North West Frontier P 366
نماینده انګلیس از کابل، به تاریخ ۹ سپتمبر سال ۱۹۰۸ مینویسد که کابل پر از مردم قبایل مختلف است. مردم از هر طرف به صوب این شهر میآیند. مهمند، افریدی، سلیمان خیل، کاکاخیل، تیراهی، شینواری، کتوازی، وزیر، لالپوری، یوسفزی و غیره در کاروانسراهای کابل جمع شده اند. مردم این قبایل که به کابل آمده اند در پهلوی مسایل سیاسی و شخصی به خریدن اسلحه و مهمات از قاچاقبران مصروف هستند. یوسفزایی ها نسبت به تفنګ به خریدن تفنګچه ها علاقه مند هستند. تفنګچه های موزر Mauser یک میل به ۵۰۰ روپیه کابلی، که معادل ۲۸۶ کلدار میشود، فروخته میشود.
نماینده انګلیس در ضمن همین راپورمیافزاید که صد تن افریدی از علاقه بازار به کابل آمدند و از سردار نصرالله خان طالب مستمری شدند. مګر سردار در جواب انها ګفت که چون آنها با ملتان و دیګر غازی ها، که مقابل فرنګی میجنګند، همکاري ننموده اند او نمیتواند به آنها مستمری تعیین نماید. سردار بالاخره به هر یکی از آنها ۱۰ روپیه دادند. این افریدی ها ۱۶۰ میل تفنګ را فی تفنګ ۴۵۰ روپیه کابلی خریدند و برای هر میل تفنګ ۶۰ عدد مرمی را خریداری نمودند. Kabul Dairy, Letter of 9th Sep 1908
نماینده انګلیس در یک راپور دیګر مینویسد: یک ګروپ دیګر افریدی و تیراهی که تعداد شان به ۲۴۰ تن میرسد به کابل آمده اند. ملکان آنها عبارتند از نورخان، احمدعلی، و یعقوب. ملای به اسم نورالله نیز با آنهاست. این ګروپ ۳۰۰ میل تفنګ را با مهمات خریداری نمودند. میرصاحب جان و پیروان او هم تفنګ ها را خریداری نموده اند. میرصاحب جان خلیفه های خودرا به کندهار، هرات و ترکستان افغانی فرستاده اند. آنها مکتوب های میرصاحب جان و فرمان های سردار نصرالله خان را با خود دارند و بصورت خموشانه از کابل برآمدند. سرداربه حاکمان مختلف نګاشته اند که با آنها سلوک مناسب را رعایت دارند. Ibid 16th Sep 1908
شرایط زندګی نماینده های انګلیس در کابل و کندهار:
نماینده ګان انګلیس که در کابل و کندهار مصروف تهیه نمودن راپورها بودند، طبق موافقه امیر عبدالرحمن خان و انګلیس ها، معمولاً هندی های مسلمان میبودند. این نماینده ګان شرایط زندګی غیر عادی داشتند که به ګفته انګوس همیلتن Angus Hamilton ګویا زندانی بودند. اینګونه رفتار ناهنجار مقامات افغانستان با نماینده انګلیس ها را نمیتوان سلوک مقامات یک کشورمستعمره با مامورین کشور استعماری دانست. همیلتن زندګی نماینده برتانیه را در زمان حبیب الله خان چنین بیان میدارد.
« نماینده برتانیه در کابل، بصورت مطلق دارای موقفیست که به هیچ صورت رضایت بخش نمیباشد. اروپایی ها، از لحاظ مجبوریت، نمیخواهند که با او در تماس شوند زیرا میترسند که مبادا مقامات افغانی فکر کنند که با او کدام تماس سیاسی ګرفته اند. نماینده انګلیس امیر را تنها در دربارعام، آن هم طبق وعده و تقسیم اوقات، دیده میتواند. او فقط حالت یک زندانی را دارامیباشد. زیرا با وجود آنکه در دربار از او پذیرایی میشود ولی او با هیچکس ملاقات کرده نمیتواند و کوشش میکند که در سرک ها و کوچه نګردد. اګر کدام اروپایی، در حال ملاقات، با نماینده برتانیه و یا کسان مربوط به نمایندګی دیده شود بصورت قطعی از خاک افغانستان اخراج میشود. هیچ افغان اجازه داخل شدن به نمایندګی برتانیه را ندارد و از زمانیکه سر سالتر پاین Sir Salter Pyne از خاک افغانستان خارج شده هیچ تبعه برتانیه با نماینده برتانیه، در کابل، دیدار ننموده. حتی اګر کسی در نزدیکی تعمیر نمایندګی برتانیه دیده شود، سبب بدګمانی مقامات حکومتی میګردد. در این قضیه سزا دادن تنها به زندانی شدن ختم نمیشود. این حکم بصورت یک قانون قبول شده که اګر خیر خود را میخواهید به هرصورت از نزدیک شدن به نمایندګی انګلیس احتراز بجویید.
نماینده های سیاسی انګلیس بصورتی تعیین میشود که اولاً حکومت هند برتانوی، اسماء چند تن از مامورین مسلمان خودرا به امیر تقدیم میدارد و امیر از میان انها یکی را انتخاب مینماید. مدت ماموریت نماینده از سه تا پنج سال میباشد. وقتی بعد از تکمیل نمودن ماموریت خود به هندوستان برمیګردد لقب نواب را دریافت میدارد… نماینده برتانیه در دربار عام شرکت میورزد ولی اګر کدام مکتوبی داشته باشد که به امیر تقدیم باید نمود برای تقدیم نمودن مکتوب باید اجازه قبلی را بدست بیاورد….» Hamilton, Afghanistan PP 373-374
نماینده برتانیه به تاریخ ۲۹جنوری سال ۱۹۰۸ راپور داد که دو فرزند شخصی بنام غلام حسین، باشنده شوربازار کابل، به اتهام ګپ زدن با یکی از کسان نمایندګی برتانیه، از طرف کوتوال کشته شده اند. Kabul Dairy
با نماینده های برتانیه، در زمان عبدالرحمن خان و حبیب الله خان ، در کندهار رویه بدتر میشد. نماینده خان بهادر میرزا محمدتقی خان در یک راپور مینویسد که او عملاً در خانه خود نظر بند است. مخبر امیر، عبدالله کاسی، در کابل در اطراف نشیمن ګاه من هفت هشت تن دوکاندار را وظیفه داده اند تا هر ګاه افرادی از نمایندګی برای خریدن ضروریات روزانه به بازار میروند آنها را تعقیب نموده و معلومات و اطلاع بدهند که با که صحبت و دیدار مینماید. حتی چند روز قبل برای علاج تب شدیدی که داشتم از ګورنر درخواست فرستادن داکتر نمودم. داکتر آمد و ګفت که از ترس مخبران امیر دوباره به دیدن من آمده نمیتواند. Kandahar Newsletters, Sibi 20th Jan 1894
نماینده میرزا محمدتقی خان به تاریخ ۲۰ دسمبر سال ۱۸۹۴ از کندهار راپور میدهد که یک دوکاندار به کرزن صاحب Mr. Curzon یک دانه انار تقدیم نمود. کرزن صاحب ازو تشکر نموده و انار را مسترد کرد. کوتوال کابل حسن خان و کوتوال کندهار حسام الدین خان که با کرزن صاحب بودند، دوکاندار را به سبب این عمل توبیخ نمود. وقتی آنها بعد از سواری برګشتند، دوکاندار را لت و کوب نموده، دوکان و جایداد اورا لیلام نمودند و اورا به زندان انداخت. کوتوال کابل ګفت بعد از برګشتن از چمن دوکاندار مذکور را با خود به کابل میبرد تا امیر در حق او چه فیصله میکند. Ibid, No8364 Quetta 31 Dec 1894
خبرنګار برتانیه سید دلاور علی شاه راپور میدهد که اعضای فامیل ملا علی جان و ملا محمدعلی، که پنج سال قبل به کابل جلب شده و در آنجا به اتهام دیدن نماینده برتانیه خان بهادر تقی خان اعدام شده بودند، بعد از پنج سال زندان به کندهار رسیدند. Ibid, No 9576 Quetta.
در زمان امیر حبیب الله خان وضع به همین منوال بودو با اندک بدګمانی یا راپورمغرضانه در حق یک شخص باعث تباهی او وخانواده او میګردید. خبرنګار برتانیه راپور میدهد که یک کابلی به نام فیض محمد، که ګفته میشود با دابسDobbs Mr.به هرات رفته بود و فی الحال در محله جات کندهار بسر میبرد، ګرفتار و به زندان انداخته شده است. در باره سرنوشت شخص مذکور اطلاعی در دست نیست ولی همه اعضای فامیل و دوستان و آشنایان او، که در نزدیکی او زندګی میکردند، به زندان اخته شده اند. Ibid, No 640 Quetta 26th Oct 1904
امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب الله خان با وجود اینکه پادشاهان مستبدبودند و با وجود اینکه در حق مردم خود بی عدالتی های مدهشی را مرتکب شده اند تا آخرین رمق حیات خود با انګلیسها مخالفت نمودند و به هیچوجه کنترول مستقیم و غیر مستقیم کشور خود را به انها نسپردند و تا که توانستند در صوبه شمال غربی هند برتانوی مزاحمت ها ایجاد نمودند و به تحریکاتی دست میزدند که باعث تلفات شدید مالی و جانی میګردید.
امیر حبیب الله خان در سال ۱۹۱۷، که شورش های قبیله محسود به اوج خود رسید، به ګورنرجنرال هند برتانوی مکتوب فرستاد و ازو خواهش نمود که اګر بر محسود حمله مینماید بایست که از قوت زیاد کار نګیرد و، بدین وسیله، امیر را به مقابل قوم خود شرمنده نسازد و از حالتی جلوګیری نماید که همه قبایل دست به اسلحه ببرند و یک جنګ تمام عیار بین قبایل و حکومت برتانیه آغاز یابد و درآن صورت هر دو کشور مجبور به جنګ با یکدیګر خواهد شد. Ademac, Afghanistan 1900-1929 P 99
در جریان جنګ اول جهاني، هیأت مشترک جرمنی، ترکیه و آزادیخواهان هند هر چند امیر حبیب الله را تشویق نمود که به نفع ترکیه و جرمنی داخل جنګ شود و در نتیجه پاداش های بزرګی را بدست آورد؛ باوجود اینکه حزب جنګ دربار، که در رأس آن سردار نصرالله خان قرار داشت، میخواستند که امیر با انګلیس ها اعلان جنګ بدهد مګر امیر تا آخر موقف بیطرفی اختیار نمود و بالاخره جنګ هم به نفع متحدین به پایان رسید. امیر حبیب الله به حکومت هند برتانوی یاد آور شد که باید پاداش این بیطرفي را به او بدهد. امیر حبیب الله اعلان نمود که اګر او نمیبود حکومت برتانیه مجبور میشد که تمام قوای موجود در هند را به جبهه های جنګ با جرمني بفرستند و قوای نظامی خودرا در فرانسه، اروپا و مصر در میادین جنګ مصروف سازد.
حبیب الله خان در اواخر ۱۹۱۸ به ګورنرجنرال جدید هند برتانوی لارد چیلمسفورد Lord Chelmsford در خواست نمود که به افغانستان باید حق اشتراک در کنفرانس صلح ورسایلز Versailles داده شود. حبیب الله خان دید که حکومت هند برتانوی، برخلاف انتظار او، به این درخواست او چندان علاقه نشان نداد. لارد چیلمسفورد ګفته بود که این خواست امیر پیش از وقت است. حبیبالله خان مجبور شد که در اوابل ماه فبروری سال ۱۹۱۹ از ګورنر جنرال درخواست استقلال کامل نماید. او نوشت که به افغانستان باید آزادی عمل در هرساحه داده شود. او ګفت که اګر این خواست او برآورده نشود هیات افغانستان در کنفرانس صلح اشتراک خواهد نمود و دسایس برتانیه را به جهانیان رسوا خواهد کرد؛ وهیات افغانستان از اشتراک کننده ګان کنفرانس، طبق خواست خود، موافقتنامه تحریری بدست خواهد آورد. Charles Miller, Khyber British India North West Frontier P 313
حبیب الله خان منتظر جواب بود و ګورنرجنرال هم بر این مسله غور و دقت میورزید و شاید از حکومت مرکزی هدایت میګرفت که موسم رفتن امیر به جلال آباد و لغمان رسید. امیر حبیب الله به طرف شکارګاه خود در کله ګوش لغمان رفت و به تاریخ ۱۹ فبروری بدست شخص نامعلومی کشته شد. اګر امیر حبیب الله خان چندی زنده می ماند، با در نظر داشت تبادله مکتوب های اخیر با هند برتانوی، افغانستان شاید استقلال خودرا از راه مسالمت آمیز بدست میآورد. به هر صورت تقدیر چنین نخواسته بود. و ما در این باره بحث جداګانه خواهیم داشت.
اوضاع فرهنګی کشور در این دوره:
دوران امیر عبدالرحمن خان شاید شاهد سخت ترین جنګ های داخلی در تاریخ کشور بوده باشد. امیر عبدالرحمن خان لشکر کشی های به مقابل پسرکاکای خود سردار محمدایوب خان، فاتح میوند، و پسر کاکای دیګرخود سردارمحمداسحق خان، فرزند امیر محمداعظم خان، و همچنان برای سرکوب نمودن شورش های پی در پی قبایل غلجایی سمت مشرقی و سمت جنوبی، چندین لشکرکشی به مقابل هزاره ها و همچنان فعالیت سخت نظامی و لشکرکشی برای فتح نمودن نورستان و لشکری کشی های خورد و ریزه در اطراف و اکناف کشور داشت.
امیر در پهلوی این همه لشکرشی ها و مصارف ګزاف جنګی، که بخش اعظم بودجه دولتی را به آن تخصیص داده بود، در ساحه صنعت، تجارت، طب و سایر امور حیاتی کشور عطف توجه نموده بود، که بحث بر آن خارج از موضوع ماست.
در صورتیکه هیچ کسی استبداد بیحد امیر عبدالرحمن خان را توجیه کرده نمیتوان کرد، ولی او تنها مرد استبداد نبود و، به شمول فعالیت فرهنګی، متوجه همه شوون زندګی بود. اګر شرایط سالهای قرن نوزده و مشکلات فراګیر کشور را مد نظر بګیریم، امیر، انصافاً تا اندزه ای حق فعالیت فرهنګی را ادا نموده است. مثلاً در باره قضاة، که اکثر دعاوی به آنها رجعت داده میشد، رساله ای تحت عنوان اساس القضات، را به نشر سپرد؛ که در اولین ماده آن از قضاة خواسته میشود که از رشوت ګیری حذر نمایند و بمفاد حدیث نبوی علی صاحبها الف صلواة که فرموده اند « لعنة الله علی الراشی والمرتشی» خودرا از زیر بار ګران لعنت نیارند. این اولین رساله ایست که در باره طرز اداره و مسوولیت قضاة به مقابل مردم کشور به نشر میرسد. دریان رساله به وظایف قاضیان و طرز اجراء نمودن قضا و ضمناً به مسله زنان، که معمولاً در ستر میباشند در هفته یک روز یا نیم روز فرصت قضاء خواسته شده است. این رساله مشتمل بر ۱۳۶ ماده است و رساله را شخص امیر مطالعه و نظارت فرموده و در اخیر هر ماده آن به قلم امیر « صحیح است فقط» تحریر یافته است. البته اولین رساله است که، در افغانستان در باره قضاء و ضمناً بر ضد فساد به نشر رسیده است.
تحفة الملوک اثر دیګریست که بر اساس مقوله های قدماء و فضلاء ترتیب یافته و تقریباً تمام جنبه های زندګی اجتماعی را در برګرفته. به زبان بسیار ساده تحریر یافته و نه تنها در آن عصر بلکه امروز هم برای عوام الناس یک اثر بس مفید و رهنما ګفته میتوانیم. این رساله مشتمل بر چهار فصل و هر فصل از چهار ماده تشکیل یافته مثلاً باب نهم: چهار چیز آفت سلطانست. غفلت امیران، خیانت وزیران، ګستاخی حقیران، حسد نظیران.باب بیست ویکم: در انکه چهار چیز دلیل سعادتست. قول و عدل راست، تواضع در همه حال، سعی در کسب حلال، نګاهداشتن راز.
آیینه جهان نما کتاب دیګریست که، کلام الملوک ملوک الکلام هم نامیده اند، در ۳۱۶ صفحه تهیه ګردیده. مجموعه داستان های منتخب پند و عبرت انوارسهیلی یا کلیله و دمنه است، که در مقدمه کتاب انتخاب داستان ها به امیر عبدالرحمن خان منسوب ګردیده. کتابیست که تا امروز ارزش خود را از دست نداده و به صفت ترجمه یک اثر جاویدان کلاسیک اهمیت خودرا حفظ نموده است.
قانون کار ګذاری کتاب دیګریست در معاملات حکومتی و تعیین جرایم و سیاسات که بتاریخ ۱۳۰۳ مطابق سال هفتم جلوس امیر به نشر سپرده شده. این رساله، در تاریخ افغانستان اولین قانون جزاست که از دعوه بی اساس و سزای آن ګرفته تا سزای دزدی، زنا، قتل و سایر جنایات را در برمیګیرد. ماده بیست و هشتم یا قاعدهء بیست وهشتم: شخصی که بقرار قاعدهء ګذشته در شرع دزدی برو ثابت شود و دزد مشهور و معروف نبود و در مدت عمر دیګربار بدزدی ګرفتار نشده باشد و ازین عمل توبه کند و مبلغ یکهزار و هفتصد و چهل روپیه پخته کابلی که در شرع قیمت بریدن یک دست است بر ذمه خود قبول کند بحاکم اجازت است که بعد از استرداد مال مسروقه بمالکش و پس از داخل کردن وجه فوق بخزانه ضامن ازان شخص ګرفته اورا رها نماید اما اګر دزد معروف بود و بدزدی اشتهار دارد بقرار حکم شرع قطع ید او لازم است. این کتاب هم مشتمل بر ۶۱ ماده یا قاعده است و در اخیر هر ماده تحریر امیر دیده میشود « صحیح است فقط »
مهمترین کتابیکه در زمان امیر عبدالرحمن خان به چاپ رسیده همانا تاج التواریخ یا سوانح عمری امیر به قلم خود اوست. در تاریخ افغانستان، تا به امروز، هیچ امیری به این تفصیل و جزءیات و ضمناً همه جانبه کدام کتابی را تاءلیف ننموده اند. تاج التواریخ نه تنها سوانح عمری امیر از نه سالګی تا به اخرین سالهای زندګی او ست بلکه در باره تجارت، صنعت، زراعت، روابط خارجی خلاصه تمام جهات اجتماع افغانستان بحث های دارد که امیر بیش و بهتر از هر نویسنده دیګر روشنی میاندازد.
امیر عبدالرحمن خان در این کتاب خود به صراحت مینویسد که انګلیس و روس هر دو دشمن افغانستان هستند و هر یکی موقع یافتند بلا فاصله از فرصت استفاده خواهد کرد. او تشنه ترقیست و میخواهد که کشور خودرا به مقام ملت های متمدن برساند ولی طرفدار حرکت سریع نیست. به اولاد و احفاد خود هم توصیه تحول تدریجی و برای دفاع کشور ساختن فوج قوی را مینماید. البته این توصیه های است که امیر امان الله خان عملی ننمود و علت سقوط او ګردید.
« هر چه بیشتر میبینم که اهالی سایرملل و ادیان روبه ترقی چالاک میروند خواب و استراحت من کمتر میشود. تمام روز متفکرم در اینکه چګونه خواهم توانست که با تند رفتارترین ملتی مقابله نمایم و شبها خوابهای من از همین قبیلها میباشد. مثل معروف است که ګربه غیر از موش چیز دیګر به خواب نمی بیند و من غیر از حالت عقب افتاده مملکت خودم اینکه چګونه باید ازآن محافظت نمود دیګر خوابی نمی بینم . زیرا که ملاحظه میکنم که افغانستان به منزله ګوسفند بیچاره ای است که شکار میباشد که از یکطرف شیری و ازجانب دیګر خرس مهیبی به او تند نګاه میکنند و حاضرند که به نخستین موقعی که به دست انها بیاید اورا بلع نمایند.» امیر عبدالرحمن، تاج التواریخ ص ۳۵۱
« پسرها و اخلافم نباید هیچ ګونه اصلاحات تازه را به عجله شایع نمایند که مردم به مخالفت حکمران خود برخیزند و بیاد داشته باشند وقتیکه دولت قانونی دایر نمایند و قوانین سهلتری متداول نمایند و تحصیل علوم را به وضع دارالعلوم فرنګستان اجراء نمایند باید تمام اینها را متدرجاً به همان اندازه که مردم به این اختراعات جدیده انس میګیرند معمول دارند تا امتیازات و اصلاحاتی را که به انها رجوع شده است ضایع نکنند. پسر و اخلافم در باب اقدام نمودن به مصلحت دولت خارجه یا اقدام به مصلحت اهالی دربار خود که شاید دولت خارجه انها را برشوت فریفته باشند باید همیشه نصیحت عاقلانه و زیرکانه را که شاعر در شعر خود نموده است در مد نظر داشته باشند:
زیرکی زر به کیسه خواهد داشت
که همه خلق کیسه بُر پنداشت
به جهت اینکه تاج و تخت افغانستان برای پسرها و اخلافم از تخطیات دول خارجه و مدعیان سلطنت افغانستان و یاغیان خود مملکت محفوظ بماند باید در باب ترتیب نظامی مملکت توجه تامی داشته باشند. اګر چه درین خصوص در محل دیګری هم صحبت کرده ام ولی دراینجا چند فقره مطالبی را که کمال اهمیت دارد به جهت ملاحظه جانشین خود اظهار میدارم. تمام لشکر افغانستان باید مسلح به اسلحه جدیده ممتاز و مرغوب باشند. یک میلیون اشخاص جنګی به جهت محافظت افغانستان از تخطیات دول خارجه کفایت میکند. با داشتن این تعداد مرد جنګی افغانستان نباید دیګر از معظم ترین دول دنیا واهمه داشته باشد و برای حصول این مطلب ترتیبهای که من در اجراء آن ساعی می باشم این است که برای تدارک زمان جنګ هر توپ جدید مرغوبی باید پانصد عدد ګلوله و برای هر تفنګ خزینه دار و هنری مارتینی پنج هزار فشنګ باید مهیا باشد…. »همان کتاب ص ص ۴۴۵-۴۴۶
پسر و جانشین امیر عبدالرحمن خان، امیر حبیب الله خان تمام توصیه های پدر خود را تقریبا قدم به قدم تعقیب نمود. حبیب الله خان عاشق اصلاحات بود و اورا بانی اصلاحات عصری و مدرن خوانده میتوانیم. مکاتب را به سستم عصری اساس ګذاشت و معلمین هندی را به معاشات و امتیازات خوب استخدام نمود. به وسیله محمود طرزی، پدر ژورنالیزم افغانستان، جریده سراج الاخبار را تاءسیس نمود و تا که توانست به صنعتی نمودن کشور توجه نمود. ولی قوای چپی و راستی که بر ضد او، در دربار و بیرون از دربار، عمل مینمودند اورا مجال حرکت نداد و قبل ازینکه به آرزوی خود و آرزوی پدر خود، که استقلال تام و کامل افغانستان و ترقی همه جانبه کشوربود، برسد به قتل رسید.
د افغان ملت د خپلی خاوری او استقلال سره مینه جهان ته د صادقو تایخپوهانو ( اونه د جعلی فریبکاره تش په نامه تاریخپوهانو ) په وسیله ډیره ښه څرګنده شوی دی او د افغان ملت دا مینه د ۱۹۷۳ کال وروسته کله چی د شوروی غلامانو د لعین او جاسوس حسن شرق په لمسون احساساتی او بی صبره شهید محمد داؤد خان تر نامه لاندی کودتا صورت وموند نو لږه موده وروسته دی خائینینو شهید محمد داؤد خان باندی هم کودتا وکړه او دوی دی پلیت اقدام سره خپلی خائینی غلامی څیری افغان ملت ته روښانه ښکاره کړی او افغان ملت هم په جوش راغۍ او ملی مقاومت د شوروی غلامانو پر ضد شروع شو با وجودی د امریکا ، انګلیس ، پنجابی پاکستان او ایران ددوی غلیسو اغراضو په خاطر د افغان مهاجرینو او هم ددوی اولادونو څخه ظالمترینی سوء استفادی شروع شوی اما بیا هم افغان غیرتی ملت خپل پخوانۍ ځلانده تاریخ جهان ته بیا تکرار کړ ( لکه د غازی امان الله خان په ابتکار افغان ملت انګلیس ئی د خپلی خاوری څخه وشړلو اما دی ساده او خوشباوره غازی امان الله خان شاوخواته کمونیستان راتاؤ شوی وو چی دی پلیتو په وسیله بچة سقاؤ ته زمینه برابره کړۍ شوه لکه وروسته د احساساتی شهید محمد داؤد خان څخه همداسی کمونیستان راچاپیره شوی وو او غلامو تنظیمونو او طالبانو ته د حکمرانی تهداب کیښودای شو) او شوروی ئی له خاوری څخه وشړلو او امریکا ، انګلیس ، پنجابی پاکستان او ایران د افغان غیرتی ملت جهاد قربانی او بریالتوب ئی د خپلو غلامانو ( ددوی له خوا ایجاد شوی تنظیمونه او تربیه شوی قدیانی طالبانو ) په نام تمام کړ او اوس کوشش کوی چی د افغانستان کنترول ددی تربیه شوو غلامانو په وسیله تضمین کړی همدا ئی علت دی چی دوی مسلسل د همه شمول ( تنظیمونه + طالبان )حکومت رامینځ ته کیدوچیغی وهی اما اجنبیان به پدی پلیت پلان کامیاب نشی دا به وروسته هم څرګنده شی !!!!!!