توفیق عظیمی
گروه طالبان با اجرای حملات انتحاری، هدف قرار دادن تاسیسات عام المنفعه و مردم ملکی، کلینیک ها، محاکم و ادامه کشتار افغان ها شامل گروه های اجتماعی ، کهن سالان، جوانان، زنان و کودکان بی گناه بخصوص بعد از نشست صلح بین الافغانی دوحه و نشر قطعه نامه پایانی مبنی بر جلوگیری از وقوع حوادث ملکی حین درگیری های طرفین نشان دادند که پابند هیچ نوع اخلاق انسانی، اسلامی و حتی به دستورات رهبری شان وقعی نمی گذارد بل به ادامه غلامی به بیگانگان برای کشتار افغان های ملکی به اشاره باداران شان ولو به قیمت تخریب روستا و شهرهای خود شان به پیش می برند.
در سال هایی که طالبان بر بخش اعظم افغانستان نیز حکم می راندند نه تنها اکثریت مردم افغانستان از نحوه تفسیر این گروه از اسلام به ستوه آمده و بیزار شده بودند، بلکه حتی بسیاری از گروه های بنیادگرای مسلمان نیز که در بسیاری دیدگاه ها با آنان شریک هستند، فهم طالبان از اسلام را غلط می شناختند، در همان زمان، قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی پاکستان که از چهره های عمده بنیادگرایان مسلمان شمرده می شد، در اظهار نظری کنایه آمیز گفت: ٬٬ طالبان به عالمان احتیاج دارند٬٬ یعنی آنان اسلام را درست نمی فهمند و لازم است اهل علم به آنان اسلام را تعلیم بدهند. این سخن در آن زمان علاوه بر نشریات اردو ر برخی نشریات عربی زبان هم بازتاب پیدا کرد تا به نقطه ضعف مهم طالبان اشاره کند.
همچنان در همان زمان، گروهی از علمای سرشناس جهان اسلام که کم وبیش با طالبان همدلی هم داشتند، به شمول یوسف قرضاوی، ساکن دوحه، فرید واصل، مفتی اسبق مصر، فهمی هویدی روزنامه نگار مشهور نزدیک به گروه های اسلامگرای مصر و چندین شخصیت نام آشنای دیگر از سوی یونسکو به قندهار فرستاده شدند تا آنان را از تخریب مجسمه های بودا در بامیان باز دارند و برای شان تعالیم اسلام را در آن تعلیم دهند. پس از آن سفر، فهمی هویدی کتابی در آن باره نگاشت و عنوان آن را گذاشت: ٬٬طالبان، جند الله في المعركة الغلط٬٬ یعنی طالبان، لشکر خدا در نبرد نادرست.
آنچه اما سبب شده است تا طالبان از نظر تئوریک مورد نقد مهمی قرار نگیرند و کسی به فهم غلط آنان از دین کار چندانی نداشته باشد این است که آنان، بر خلاف بسیاری دیگر از گروه های بیادگرا، توانایی نوشتن کتاب های علمی برای تشریح افکار و نحوه تفسیر خود از اسلام را ندارند، تا این افکار توجهی را جلب کند و صاحب قلمی را به نقد و مناقشه وادارد. همین نقطه ضعف شان سبب شد تا اسامه بن لادن و ایمن ظواهری بتوانند افکار تکفیری خود را در صفوف آنان اشاعه ببخشند اکنون مردم نگران اند که مراد طالبان، علی رغم دانش اندک شان از دین، از این همه تاکید مبهم و سوال برانگیز بر اسلام و اصول اسلامی چیست.
اگر طالبان این تنوع و رنگارنگی در فهم و تفسیر دین را بپذیرند و قبول کنند که الازهر مصر، دارالعلوم دیوبند، دارالافتای سعودی، حوزه های علمیه نجف و قم، جامعه های زیتونه و قیروان تونس، جامعه قرویین مراکش، دانشگاه اسلامی مالیزی، مراکز امام خطیب ترکیه و صدها پایگاه دیگر، به اضافه صدها هزاران شخصیت پژوهشگر، قلم به دست و اهل اندیشه در جهان اسلام وجود دارند که فهمشان از اسلام متفاوت از فهم طالبان است و همه حق دارند از اسلام سخن بگویند، در این صورت بستر مصالحه واقعی با طالبان هموار می شود و نگرانی های مردم پایان می یابد و صلحی که در پی آن بیاید صلحی پایدار خواهد بود.
اما اگر منظور طالبان از اسلام همان باشد که در زمان حکمروایی شان بر سر مردم افغانستان آورند از شلاق زدن روزانه مرد و زن بر سر امور جزئی گرفته تا برپا کردن محاکم تفتیش عقاید و دخالت در حریم خصوصی مردم و سلب آزادی ها و نادیده گرفتن حقوق مدنی و بی پروایی به عزت و کرامت انسانی و برباد دادن شرف و آبروی شهروندان و تبعیض آشکار بر ضد زنان و به تمسخر گرفتن میثاق های بین المللی و خندیدن به ریش تمام عقلای جامعه و دهن کجی کردن به منافع ملی و بی اعتنایی به خدمات عمومی و ویران کردن تاسیسات عام المنفعه، همان راهی که تا امروز رفته اند، در آن صورت صلحی در کار نخواهد بود و آشوب هایی بزرگ تا برپا خواهد شد.
بناء اگر طالبان می خواهند آبرومندانه و بدون کسب و کمایی نفرین همیشگی بیوه زنان و ایتام افغان که در نتیجه جنگ تحمیلی و ادامه لجاجت منفور شان برای تحقق اهداف اهریمنی و ضد انسانی به پیش می برند باید جنگ و افغان کشی و ادامه ترور بیگناهان حتی علمای دینی و انجام انفجار در مساجد الله و سوختاندن قرآن کریم کتاب مقدس مسلمین را رها کرده و به پروسه گفتگوهای صلح بین الافغانی لبیک گویند و کاربرد ابزار شیطانی برای قتل انسان های بیگناه را به دور ریخته و به جامعه انسانی و اسلامی و آغوش خانواده های شان برگردند در غیر آن در صورت ادامه جنایات شان مثل سایر رهبران و تروریستان هدف قرار گرفته و از صفحه روزگار محو منفورانه خواهند شد و آه مظلومان را کمایی خواهند کرد و اگر طالبان راه برگشت مسالمت آمیز را به جامعه افغانی جستجو نه نمایند همیشه منفور اذهان عامه مردم افغانستان و داغدیده ها خواهند بود و اگر برای طالبان موضوعات اسلامی مهم باشند مهمتر و مفیدتر از تفکرات بزرگان و متفکرین دینی جهان اسلام که به افتخار آثار علمی شان را در روشنایی موضوعات دینی و علمی نگاشته اند و بهتر است طالبان در تک قرائت شان از شرعیت اسلام تجدید نظر کرده و اهداف و علل اصلی ظهور ادیان سماوی را جستجو نمایند و تلاش کنند چیزی از دین درک کنند آنوقت میتوانند به استغفار گناهان شان به درگاه الله وقت داشته باشند.