گرد آوری و تنظیم: نیلوفر مستعد
توسعه اقتصادی رفته رفته دگرگونی های فرهنگ به بار می آورد که به نوبه خود اکثر مردم را به پذیرفتن نهادهای دموکراتیک و پشتیبانی و حمایت بیشتر از این نهادها به هنگام استقرار و پایه گذاری آنها راهبر می شدند این تحولات نه ساده و آسان روی می دهند و نه خود به خود نخبگان مصممی که ارتش و نیروهای انتظامی را در اختیار دارند می تواند در برابر فشارهایی برای گسترش مردم سالاری ایستادگی کنند. اما فرآیند توسعه سبب می شود که اکثر این توده ها بی اطمینان و اعتماد و رواداری بیشتر گرایش یابند و هرچه بیشتر برای آزادی عمل و ارزش های معطوف به ابراز وجود در حوزه های زندگی ازجمله حوزه سیاست اولویت قائل شوند.
دستیابی به جوامع به سطوح بالاتر توسعه اقتصادی به شکل گیری الگوهای فرهنگی قوی می انجامد به گونه ای روزافزون پشتیبان دموکراسی اند و در نتیجه گرایش مردم به دموکراسی افزونتر و بیشتر خواهد شد و مهارت آنها برای دستیابی به این دموکراسی بیشتر می شود. احتمال دستیابی جوامع ثروتمند به دموکراسی بیش از جوامع فقیر است لازم به ذکر است که ثروت به خودی خود راهبر جامعه به دموکراسی نیست اگر ثروت به تنهایی بتواند موجد دموکراسی گردد.
اما نوسازی، دگرگونی های فرهنگی پدید می آورد که جوامع می آورد که جوامع را به سوی دموکراسی سوق می دهند در درازمدت تنها راه جلوگیری از بالا گرفتن تقاضاها و مطالبات نظری برای مردم سالاری رد و دفع صنعتی شدن است ولی بسیاری در روند نخبگانی که مایل به انجام این کار باشند جوامعی که در مسیر صنعتی شدن گام برمی دارند با فشارهایی فزاینده برای گسترش مردم سالاری روبه رو می شوند.
به طور کلی نقش فرهنگ در دموکراسی بسیار سرنوشت سازتر از آن است که در دو دهه گذشته بیان شده. مخصوصاً نشانگان ارزش های ناظر به اعتماد – رواداری رفاه. مشارکت در بعد ارزش های معطوف به بقا – ابراز وجود نشان را رشد تعیین کننده اند در درازمدت دموکراسی صرفاً با لزوم دگرگونی های نهادی یا ترفندهای در سطح نخبگان به دست نمی آید بقا و تداوم دموکراسی به ارزش ها و باورهای شهروندان عادی نیز وابسته است.
تفاوت فرهنگ و دموکراسی:
مواردی که باعث تفاوت و عدم پیوند فرهنگ و دموکراسی در جوامع میشوند:
-ارزش های معطوف به بقا
-ارزش های معطوف به ابراز وجود
احتمال پا گرفتن دموکراسی در جوامعی که به ارزش های ابراز وجود تأکید می کنند بیش از جوامعی است که بر ارزش های بقا تاکید می کنند.
می توان بهتر توضیح داد که جوامع رتبه دوم امکان رسیدن به دموکراسی های تثبیت شده را به مراتب بیشتر و بهتر از جوامع دسته اول دارا می باشند. زیرا رابطه و پیوند ارزش فوق با دموکراسی بسیار قوی می باشد ولی شواهدی است که نقش فرهنگ را در شکل گیری دموکراسی بیشتر می داند تا عوامل دیگر زیرا که ارزش های فرهنگی قویاً از توسعه و پیشرفت اقتصادی تأثیرپذیر می باشند که این تفاوتها بین جوامع غنی و فقیر کاملاً مشهود می باشد. در اینجا نظریه ای داریم که دلالت دارد بر این که وقتی جوامع در مسیر توسعه و رشد اقتصادی پیش می روند فرهنگ هایشان هم در مسیری قابل پیش بینی متحول می شوند.
در اینجا به رابطه مستقیم بین توسعه اقتصادی منجر به توسعه فرهنگی و دموکراسی می شود می پردازیم.
که این توسعه به دو گونه به بار می آورد.
راه توسعه اقتصادی با گرایش به تحول در ساختار اجتماعی گسترش به شهرنشینی و آموزش و پرورش همگانی، تقسیم کار و تخصصی شدن مشاغل گوناگون و شبکه های سازمانی، برابری بیشتر درآمدها در نهایت تعدیل ثروت و گستره ای از تغییرات مرتبط که مشارکت سیاسی توده وار را برمی انگیزد.
توسعه اقتصادی پیامد دگرگونی های فرهنگی می باشد که به ثبات رسیدن دمکراسی یاری می رساند. که به تقویت اعتماد و اطمینان میان فرای و رواداری کمک می کند و به گسترش ارزش های پسا مادی گرانه می انجامد که در تصمیم گیری ها به ارزش های ابراز وجود و مشارکت اولویت می دهد که منجر به رفاه بالاتر و در نهایت رژیم را از مشروعیت برخوردار می کند و افزایش مشروعیت به پویایی نهادهای دموکراتیک در شرایط بحرانی و سخت یاری می رساند به صورت دیگری نیز می توان بیان کرد که نهادهای دموکراتیک ارزش های ابراز وجود را که با آنها پیوندی بس نزدیک دارند بسط و پرورش می دهند.
یا اینکه به بیانی ساده و روان دموکراسی برای مردم تندرستی، سعادت رواداری و اعتماد اطمینان و آرامش را به ارمغان می آورد و ارزش های پسا مادی گری را دست کم در نسل جوانتر می نشاند.
توسعه اقتصادی رفته رفته به دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی می انجامد که احتمال بقا و شکوفایی نهادهای دموکراتیک را هرچه بیشتر افزایش می دهد.