غوث جانباز
سیرگئی ناریشکین رئیس عمومی اداره کشف خارجی فدراسیون روسیه که تازه به تاجکستان سفر نموده، پس از ملاقات با امام علی رحمان، رئیس جمهور این کشور اعلام داشته که شبکه های استخباراتی روسیه و تاجکستان مصمم اند یکجا به تقابل در برابر تروریزم بین المللی ادامه دهند. ناریشکین تصریح نمود : ” نکته کلیدی همکاری های دوامدار و متقابل میان مسکو و دوشنبه را مبارزه با گروه های تروریستی فرامرزی تشکیل می دهد. در محور توجه ما حوادث که در افغانستان جریان دارد قرار داشته، و اینکه حوادث مذکور چه تأثیری بالای کشور های همسایه، به شمول تاجکستان و دیگر کشور های حوزه آسیای مرکزی، می تواند داشته باشد.”
به قول سیرگئی ناریشکین، ادارات مربوطه دو کشور پیوسته به تبادله معلومات در باره چگونگی انکشاف اوضاع در افغانستان و اتفاقات جاری در آنجا و دیگر مناطق بحرانزا ادامه می دهند. ناریشکین تأکید نمود : ” بیرون رفت از بحران کنونی در افغانستان تا حد زیاد وابستگی به آن دارد که گروه طالبان با کدام سرعت می تواند از خود انعطاف پذیری نشان دهد، اجماع مطلوب را میان تمام اقشار و نیرو های سیاسی – اجتماعی این کشور به میان آورد؛ جامعه جهانی در این صورت شاهد شکل گیری یک افغانستان نوین خواهد بود. “
قابل یاد آوری است که سیرگئی ناریشکین طی حداقل یک و نیم هفته اخیر، برعلاوه تاجکستان سفر های به کشور های ترکیه، و ایران نیز انجام داده است. حین اقامت در ترکیه ناریشکین برعلاوه مذاکرات با مسوولین استخبارات ترکیه، با ویلیام بیرنس، رئیس اداره سی. آی. ای. نیز ملاقات و گفتگو داشته است. موضوع اساسی ملاقات های ناریشکین را در ترکیه بیشتر تبادل نظر روی منازعه جاری در اوکرائین و جستجوی فورمول آغاز مذاکرات میان مسکو وکئیف که منجر به آتش بند میان طرفین گردد، تشکیل می داد. منابع خبر می دهد: ” با آنکه معضله نظامی اوکرائین در دیدار های سیرگئی ناریشکین در تهران و دوشنبه نیز سایه افگنده بود، لیکن قسمت اساسی مذاکرات را در این پایتخت ها اوضاع منطقه، به خصوص افغانستان تشکیل می داد.
پیش از آنکه تبصره های هر نوع بر اساس آوازه ها نوشته گردد و به سوی تفاهمات گراید، مطالعات عمیق باید داشت.
تاجکستان امروزی که قبل در قلمرو هخامنیدان ایران قرار داشت با دسترسی اسکندر مقدونی به این منطقه یکی از مراکز سلطنت اسکندر قرار گرف:http://countrystudies.us/tajikistan/3.htm
در سال ۱۹۶۳ با هیٔت کوهنوردی سویس ترجمان شدم، در حالیکه ناحق تحت محکمهٔ نظامی هم قرار داشت ولی چهل روز را قربانی بیست هزار افغانی نمودم ، چون سخت به پول ضرورت داشتم، گماشته شدنم به حیث ترجمان، دسیسهٔ بزرگی برعلیه من بود ولی بسی مسایل از آن به بعد برایم روشن گردید. ناگفته نماند که بدون افزار کوهنوردی دو قله را در هنوکش که یکی ۶۵۰۰ متر و شاخ نام داشت بالا شدم و قلهٔ ۷۰۳۲ متر را تا ۶۵۰۰ متر ولی به علت کمبود اکسیجن ، مرگ را به چشم دیدم و نتوانستم که فتح نمایم. قبل از رسیدن به جایی که باید بالا با پای و بر اسپ ها میرفتیم، بین اشکاشم و این منطقه با یک آلمانی که خودرا «سنوی» معرفی کرد سر خوردیم که از مدت یکی یا دو سال درین جاه زندگی میکرد و بر تیسز دکتورای خود در مورد لسان و رواج های مردم اینجاه مطالعات داشت و قرار گفته اش شش ماه دیگر هم کارش دوام میکرد، دکترا گرفتن ار ساده نبوده! من از آنزمان متوجه مسایلی گردیدم که بار ها برایم ثابت نمود که اروپای غرب و کلیسای روم در منطقه فعال است و ثبوت آخری به من کتاب تحقیقی 1177 B.C. von Eric H. Cline. Bücher | Orell Füssli که به انگلیسی و لسان های دیگر، نشر شده با دو تجربهٔ تلخ دیگر در سال ۱۹۷۱ و یکی هم در سال ۱۹۹۰ فهمیدم که ما چرا میسوزیم و چرا تاجک ها و پنجشیری ها نور چشم خاندان شاهی ظاهر و اروپای غرب اند!
بعد از ترجمانی ام با کوهنوردان آقای ماکس ایزلین بنیان گذار کوهنوردی سویس در هندوکش کتابی در مورد در سال ۱۹۶۳ تحت نام هندوکش تسخیر ناپذیر نوشت که جریان بالا شدن های مارا در هنوکش تشریح کرده و این کتاب را در عین سال آقی آصفی گمانم ریس رادیو کابل، پر محتر مرحوم خلیفه آصف خیاط از مردم شریف هزاره به فارسی ترجمه نموده بود، با من مراوده داشت جمعیت های کوهنوردی سویس را به من میفرستاد که ترجمانی به ایشان بیابم. در سال ۱۹۷۱ یک تعدادی کوهنوردان رسیدند و پلان نموده بودند که از طریق پنجشیر و کوتل مشهور انجمن پیاده به فیض آباد برود. دفعتاً در قسمت شخصی سویسی به نام و خانمش ظهور کردند و با آمر گروپ کوهنوردان مفاهمه کرد که با ایشان به یکجاه به فیض آباد برود. این بوخرر کتاب دزد افغانستان است که در اخیر این نوشته در موردش مینویسم.
زمانیکه این هیٔت کوهنوردی از سفر و کوهنوردی به کابل برگشت، یک کوهنورد مسن تر به من مراجعه نمود و از بوخرر شکایت نمود که پلان کوهنوردی شانرا برهم زد و معلومات ذیل را به من داد که فهمیدم بی جهت نبود و به من غیر مستقیم خواست که چیزی بفهماند. این محترم سویسی در شهر برن مرکز سویس ریس قضا بود که با سه پسر خود به کونوردی آمده بود شکایت کرد: زمانی که به کوتل انجمن رسیدند، باید شب استراحت مینمودند، زمانیکه صبح خواستند که به سفر ادامه دهند، متوجه شدند که بوخرر و خانمش در بین نیستند و سه شبانه روز آنجاه ماندند و یکی را حتی پس فرستادند به رخهٔ پنجشیر که اگر دیده شده باشد اما هیچ کسی ایشان را ندیده بود. درین اثنا بوخرر به ما نزدیک شد و من از وی پرسیدم که؛ کجاه بودید، بدون جواب ما را ترک کرد. این ریس محکمه عمیق به من نگاه نمود و هردو بی جواب بودیم. این بوخرر در کابل مدتی را سپری نموده بود و احتمال دارد که دستوری با این هیٔت کوهنوردی یکجاه و شب با هلیکوپتر به تاجکستان برده شده باشد، هیچ یک منطقی نابودی سه شبانه روزش را جواب گفته نمیتواند جز تاجکستان رفته باشد. و معلوم گردید که اروپای غرب از طریق سویس و افغانستان مراودهٔ مخفی داشته است. مهم: تاجک باقیات اسکندر خبیث و مخلوط دیگر و با استفاده از فارسی مردمی اند که اروپای غرب آنرا به وجود آورده چه هیچ وسیلهٔ دیگر برای دستیابی به معدنیات افغانستان وتا قزاقستان و غیره نمیتواند و نمیتوانست داشته باشد، مستند کتاب تحقیقی ۱۱۷۷ قبل از میلاد. و بعد در سال ۱۹۹۰ یک جنرال سویسی را در هوتل کانتیننتال کابل دیدم که تحت نام داکتر کلتور کاشانی ها خود را معرفی و برای مجلسی آمده بود که بعد وعدهٔ دیدن در سویس را به من داد و در سویس ماهی بعدی که دیدمش، چون با تأسف در سویس به سر میبرم به من گفت: « اگر پشتون ها آدم نمیشوند، از بین برده میشوند و افغانستان بیه پاکستان و ایران و تاجکستان تقسیم میشوند و تاجکی از پنجشیر از هفت روی پشتون ها به او تشریحات داده است». من با تاسف عصبی شدم و گفتم که مگر این آرزوی تجزیهء افغانستان را به گور خواهید برد و ترکش کردم. بوخرر کتابخانهٔ در سویس در خانهٔ خود نزدیک ولایت بازل به نام «افغانیکا بیبلیوتیکا» ساخته بود و در زمان داکتر نجیب از طریق وکیل وزیر خارجه اش هم صد ها کتاب را آورده بود که در سال ۲۰۰۱ این همه موضوعات را به امریکا در ۲۴ صفحه نوشتم و بعد امر ریس جمهور بوش، تلویزیون سویس بوخرر را نشان داد که خود کتب افغانستان را صندوق میکرد و به افغانستان فرستاد۰ از افرادی که نام گرفته جز ریس محکمهٔ شهر برن سویس، دیگران همه زنده اند! این داستان بسیار طولانی است اما این واقعیت به من بعد از مرور بر سلطهٔ اسکندر مقدونی و کتب دیگر تحقیقی فهمیدم که مردم تاجکستان و بدخشان و پنجشیر و پشه یی های نورستان مردم مخلوط مقدونیه با اقوام یا ملیت های دیگر چه در افغانسان و تاجکستان مقدونی های سابق اند و اروپای غرب ایشان را در آسیا استعمال مینماید. رفتن بچهٔ جاسوس پاکستانhttps://www.facebook.com/photo/?fbid=1187836838436191&set=pob.100016296579989 را به مسکو نمیتوانم باور کنم و اگر رفته باشد و اینکه آقای لافروف با تاجکستان دیدن ها کرده در کوشش است که جلو غلام ساختن خلق های آسیا را توسط اروپای غرب بگیرد. مسأله تمام آسیا برای چین و روسیه و هند مسألهٔ عمده است. من در کتاب خویش که مسوده اش بیش از شش صد صفحه شده و بر اساس اسناد و شاهدان استوار است به چینایی ترجمه و نشر میشود. من وابسته نه به فردی نه به حزبی یا گروه و نه وابسته به ایدیالوژی های فرستاده شدهٔ اروپای غرب میباشم. لطفا سهو های تایپی ام را ببخشید.