جمعه, مارچ 29, 2024
Homeادبژبه او لیکدودآريک نام فرضی نيای زبان های آريايی و يا هندو اروپايی

آريک نام فرضی نيای زبان های آريايی و يا هندو اروپايی

برگردان: س . سيلني

از کتاب اتنو-

لنگويستيک ((پښتواو پښتانه د ژبپوهنې په رڼاکې))

پوهاند دکتور م ، زيار

ديگر آفسانه ای بيش نيست!

زماني موسيوليبان، يکي از خاورشناسان فرانسوی نامی فرضی (آريک) را برای نيای  شاخۀ آريايی ويژۀ قارۀ آسيايي خانوادۀ زبان هندواروپايی پيشنهاد کرده بود ولی، سپس زبان مادري  تمامی خانوادۀ هندو اروپايي به همين نام مسما شده، بدون آنکه هممانند( آريک) نام فرضی ديگري بر وي گذاشته شود!

شايد هدف تعميم نام  فرضي ((آريک)) بر زبان مادری آريايی اين بوده باشد که  خاورشناسان انگليس عموم خانوادۀ زبانهای هندواروپايی را آرين ( آريايی) میناميدند، بعداً المان هاآن را هندوآريش ، وسپس هندوگرمانيش نا مگذاري کرده ولی المان های نازی به غرض به کرسی نشاندن ادعای پوچ  منسوبيت شان به(( نژاد آريايی!)) ازاين نام استفادۀ سوء نمودند. بنابران خاورشناسان ناگزيرانه نام اين خانواده را هندو اروپايی ((Indo-european)) و همزمان  شاخۀ(آريايی) را (هندوايراني ((Indo-iranian) ناميدند. در نتيجه نام فرضی (آريک) به عنوان نام فرضی زبان نيای،خواه آريايی، خواه هندواروپايي ديگر اعتبارش را از دست دا ده، به فرامشی سپرده شد. پس ازآن که دولت شاهنشاهی فارس در سال ۱۹۳۵م.  زير تأثيرسياست توسعه گرانۀ هتلری نام کشور شانرا از ((فارس)) به ((ايران)) تغيير داد،تا به زعم خود بقيه قلمرو ايرانزمين ، در رأس کشور مارا جزء  خاکش سازد. بنابران دولت شاهی افغانستان در دورۀ نخست وزيری سردار محمد داود کو شيد، تا نام کشور را از افغانستان به ((آريانا)) برگرداند. ولی پس ازآن که پيشنهادی درزمينه  با مقاومت شخص شاه و پارلمان (ولسی جرگه) روبرو شد، با نامهايی از قبيل ،آريانا افغان هوايی شرکت ، آريا نادايرة المعارف، هوتل آريانا وغيره بسنده کرد .البته نخستين واکنش در برابر تبديل نام (فارس) به (ايران)، بر بنيان ((استبلشمنت پشتون محوری)) دورۀ نخست وزيری محمدهاشم خان زبان پشتو را يگانه زبان ملی- رسمی در قانون اساسی سال ۱۹۳۶م درج گرديده و برای  جاگزينی زبان پارسی برنامۀ رشد و انکشاف  آن کورس های اجباری در سراسر کشور به راه انداخته شد، که هرگز تحقق نيافت.

ولی  دردسری که ((ايران)) و بويژه ((ايرانشناسی)) منحيث  دانشواژۀ زبانشناسی برای دانشمندان افغانی فراهم کرده ، بزرگتر ازآن بوده.است. چنانچه در همايش (سيمنار) بين المللی پشتو) به مناسبت تأسيس(مرکزبين المللی تحقيقات پشتو) در سال ۱۹۷۵در پوهنتون کابل که از سوی سازمان جهانی يونسکو تصويب و توصيه شده بود، جروبحث هايی را ميان آريانشناسان اروپايی و افغانی ايجاد کرد. تا در پايان استاد مورگنستيرن ( معروف به پدر زبانهای افغانستان)، راه حلی را پيشنهاد نمود که  طرف افغانی ميتواند، به جای (ايران) و (ايرانی) همان دانشواژه های قديمی(آريانAryān) و (آريانیAryanian)، و همچنان  به عوض (هندوايرانی Indo-iranian)، (هندوآريانیIndo-Aryanian) و به عوض (ايران شنا سی Iranistics)،(آريانشناسی Aryanistics)…را به کار برند؛ ولی برای دا نشمند ان  غربی که اين همه اصطلاحات را در پژوهش های زبان، تاريخ، جغرا فيا، کلتور…اين  سامان از آغاز سدۀ بيست بدينسو به کارگرفته و آثار هنگفت و گران بهايی را در زمينه به وجود آورده اند، چنين يک تغيير نامواژه ها امريست امکا ناپذير.(برای آگاهي بيشتر در زمينه: دکتور روان فرهادی، پيشگفتار ص ۳)

با درنظرداشت حقايق انکارناپذير ارايه شده ، (( آريک)) نامواژۀ فرضی نيای زبان های آريايی ديگر آفسانه  ای بيش نبوده،و نيازی برای کاربرد!آن باقي نمی ماند.

ولی،زبانشناسان ايرانی،بويژه پشتو شناسان سنتی ما بنا براحساسات ((آريا نگر ايی)) و ياهم به خاطر  برتري جويی، تا هنوز آنرا سرلوحۀ پژوهش تاريخي پشتو، پشه يی… و((دری)) ،نام پوشالی برای هردو گويش ((بلی)) و((آری)) پارسی افغانی خويش قرارداده و چنان می نمايند که گويا پژوهش اين  همه زبانهای (افغا نی در رأس پشتو را به انجام رسانيده، فقط و فقط همينقدر باقي مانده که اگر همان زبان نيای گمشدۀ ((آريک)) کشف گردد ، همه چيز گل و گلزار شده ،از جمله سوا بق تاريخي چندين هزار سالۀ (پشتو منحيث زبان( ملی-رسمی) کشور را رو شن نمايند؛ وآنگه در برابر چشمان جهانيان ، بويژه ابدرزاده هاي هندي و ايرانی پيشنه ياقدامت اين  زبان را نسبت به زبانهايشان قرار داده و درعين حال جايگاه مستقلی اش از هردو بخش آريايی( هندو-ايرانی) را به اثبات رسانند!

به هر روی، زبانشناسی پس ساختاری (poststructural linguistics)،چی همزمانی (تشريحی) و چی درزمانی (تاريخی) به جايی رسيده که  نه تنها زبان شناسی سنتی، هما نند (طب) دوهزار ساله، ازيونان تاعرب وعجم ، بل  زبان شناسی ساختاری درنيمۀ اول سدۀبيستم را نيز به چالش گرفته است؛

و ازهمه. مضحکتر اين که آن زبان نيا با نام فرضی يادشده را منحصر به پشتو، پشه يی و يا((دری))  قلمداد نمايند. در حاليکه آن زبان خدابيامرز تمامی زبانهای ٍشاخۀ آريايی، به عبارۀ ديگر (هندوآريانی) ازخليج پارس تا سواحل جنوبی نيم قارۀ هندرا دربر ميگرفته که شمار آنها از مرز دوبرابر زبانهای شاخۀ اروپايی تجاوز ميکنند. افزون براين، زبانشناسی نوين قدامت تاريخی زبانی بر زبان ديگر مردود شمرده، بل  همه زبانهای جهان که تعداد شان را ميان ۶ و۷ هزار  تخمين کرده اند، پهلوی دستبنديهای ساختاری، خانواده يی،نژادی جغرا فيايی… مراحل و يا دوره های سه گانه تاريخی (باستانی-ميانگين-نوين) همه ای آنها را نيز به اثبات رسانيده به اين معنا که دورۀ باستان از مبدای نا معلومی تا هزارو سيصد پيش از ميلاد ادامه داشته، دورۀ ميانگين از دوصد پيش ترسايی آغاز  وتا سدهۀ۷ تا ترسايی دوام نموده و دورۀ نوين از سدۀ  ۸ آغاز گرديده و هنوز ادامه دارد.ازآنجمله زبانهای هر دو بخش شاخۀ آريايی (هندوآريا نی) ما نيز  عين مرحله های انکشافی را داشته اندبه گونۀ زير:

۱– دورۀ هندي آريايي باستان از (ويدي+ سانسکرېت)، دورۀ ميانگين در برگير ندۀ يک شمار درخور ملاحظه ای پراکريتها (( پراکريت (به سانسکريت: prākṛta प्राकृत) نام گروهي از زبان‌هاي هندوآريايی ميانه است. نامواژۀ پراکريت در زبان سانسکريت معنای جداشده ای از يک سرچشمه را ميرساند.)) يعنی (ماورأی سا نسکريت) و همچنان زبانهای ميانگين ديگر، و خواهر زبانهای نوين هندی عبار تند از(هندی، سندي، بنگالی،پنجابی، بيهاری، مرهتی، گوجراتی ، سنگها لی (سرانکا)…؛ ( دردی+نورستانی) را در بر ميگيرد . (← شارل کيفر: زبانهای افغا نستان و گرافها).  

۲– بخش مرحلۀکهن آريانی زبانهای پنجگانه (اوستا، ساکی، پارسی، مادی، و پارتی) دربر ميگيرد: (۱)  از اوستا، به مثابۀ زبان دين زرتشتی متون بخش کهن (گاتها) و بخش نوين آن به يادگار مانده، و از دورۀ ميانه اش موادی از زبان خوا رزمی و احتمالاٌ سغدی به دست داريم، ولی در دورۀ نوين هيچگونه يادگاری ازآن به جا نمانده (۲) از زبان ساکی به جزا ز نامهای قومی، جغرافيايی و نامهای حکمر وايان در نوشته های هرودت،بتليموس و ديگران، متون  ويا سنگنبشته ها سراغ نشده؛ در دورۀ ميانگين زبان(ساکی) متون وسنگ نبشته های سه زبان يعنی ختنی ، آلانی وباختری (زبان کوشان- يپتلی) به دست ما رسيده و در دورۀ نوين آن زبانهای  پشتو و ۲  تا ۲۵ زبان و گويش پاميری، به شمول (يدغه) درچترال، (او سيتی) در قفقاز و (داهی) در ماورای قفقاز يعنی جمهوريت خودمختار روسيه داهستان (داغستان) تکلم ميشوند (۳) از پارسی باستان موادی نسبتاٌ زيادی از ورای سنگنبشته های داريوش اول به دست مارسيده اند از دورۀ ميانگين پارسی متون زبانهای پارسی ساسانی و پهلوی به جامانده، و دورۀ  نوين آن در برگير سه گويش عمده يعنی گويش ايرانی، گويش تاجيکی و گويش پارسی افغانی، به اصطلاح (زبان دری) ميباشند؛ درحاليکه مواد زبانهای مادی و پارتی منحصر به برخی از نامهای اشخاص در ياد داشتهای  هرودت، بتليموس و ديگر نويسنده گان يونانی ضبط شده اند.

نويسندگان،که به تأسی از زبانشناسان سنتی که الفبای ساينس زبان را نخوانده، ازين دوره های سه گانۀ زبانها آگاهی ندارند، ميکوشند تااز روی  احساسات قدامت پسندی، ببشته زبانهای شان راهرچه قديمتر وانمود سازند. اين امر ميرساند که چنين قلم بدستان غير مسلکی، زبان را هممانند عطيۀ آسمانی پديدۀ  تحول ناپذير دانسته گمان ميبرند،زبانها واز جمله زبانهای مادری شان همان زبانهای اند که پدران و نيکان شان سده ها و هزاره هاپيش به کار برده و تکلم ميکرده اند!

به گونۀ مثال وقتی ميگوييم، پشه يی همراه با ديگر زبانهای (درديک) و ساير زبانهای نوين هندی (پنجابی، سندی، بنگالی…) پيشينۀ بيشتر از دوهزار سال داشته، درحاليکه درآن زمان زبان ويدی، به سخن ديگر سانسکريت بوده، نه پشه يی وغيره. همجنان اگر پشتونان و پاميريان ادعا کنند که زبان هايشان  سه هزار سال پيش تکلم ميشده،درحاليکه درآن وقت زبان نيای اين زبانها (ساکی) متداول بوده است، نه زبانهای پشتو، واخی، شغنی وغيره !

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

- Advertisment -

ادب